یک گرامافون قدیمی، چند گلدان قدیمی و زیبا، تابلو فرشهایی که بر دیوار دفتر کار مجلل...
روزگارنو: یک گرامافون قدیمی، چند گلدان قدیمی و زیبا، تابلو فرشهایی که بر دیوار دفتر کار مجلل عبادا...
احمدیان خودنمایی میکنند همه و همه تحت تاثیر شمشیری قرار گرفتهاند که روی دیوار جا خوش کرده است؛ شمشیر دوسری که از روی ذوالفقار، ساخته شده.
احمدیان میگوید: «به اندازه واقعی ذوالفقار حضرت امیر(ع) ساخته شد. اصل شمشیر در موزه استانبول است و حدود 8کیلوگرم وزن دارد. از این شمشیر دو قبضه ساختم حدود سه میلیون تومان هزینه ساخت آنها شد که متاسفانه یکی از آنها را به رضازاده هدیه کردم.»
اینچنین، زخم کهنه سرباز میکند و ماجرای رضازاده دوباره واکاوی میشود؛ عکس بزرگی از اهدای 100سکه طلا به رضازاده در گوشهای از اتاق خودنمایی میکند،
احمدیان به تصویری که مشابه آن در رسانهها منتشر شده است اشاره میکند و میگوید: «100سکه طلا به ایشان دادم، در حالی که هیچ تیمی حاضر به جذب رضازاده نبود از او حمایت کردم، 12-13 سالی است که لابهلای کارهایم با رضازاده در ارتباطم و همواره درکنار او بودم. ما با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و حتی همسر من زمان به دنیا آمدن دومین فرزند رضازاده به دیدن بچهاش رفت و هدیهای هم برد؛ نمیدانم رضازاده چرا گفته من را نمیشناسد! خداوند لطفی به رضازاده کرده که متاسفانه قدرش را نمیداند.»
به خاطر غرور ملی!
حمایت مالی
احمدیان از حسین رضازاده و وزنهبرداری ایران، خیلی پیشتر از آن که بحث تیم ملی فوتبال امید پیش بیاید، شروع شده بود.
احمدیان در مورد این که چرا به حمایت از ورزش و شخص رضازاده میپرداخته، میگوید: «رضازاده، زمانی که با گفتن یا ابوالفضل، وزنهها را بالای سر میبرد، غرور یک ملت را به پرواز در میآورد و باعث شادی ملت ایران میشد؛ من هم برای حمایت از چنین فردی و استمرار به وجود آمدن چنین لحظههایی از او حمایت میکردم.
شهرتطلب یا سوداگر؟
شهرتطلب یا تاجری به دنبال کسب اعتبار؟ وقتی
احمدیان با این سوال مواجه میشود میگوید: «هیچگاه به دنبال شهرت نبودهام و به این شهرت راضی نیستم، من بیشتر دنبال نتیجه کار بوده و هستم. حرف و حدیثهایی هم که پیرامون حضورم در ورزش به وجود آمده را من به راه نیانداختهام. هدف من اعتلای ورزش ایران و به اهتزاز درآمدن پرچم مقدس کشورمان در میدانهای مهم ورزشی بوده و در این راه به حمایت از ورزش و ورزشکاران پرداختهام. تا به حال یک ریال از منابع عمومی وام نگرفتهام و همیشه قصدم خیر بوده. شاید خیلیها نمیدانند و نخواستهام که بدانند مسجد و مدرسه ساختهام در تهران و کرمانشاه؛ به بسیاری از تازه عروسها جهیزیه دادهام و سعی کردهام همیشه به نتیجه کار فکر کنم نه چیز دیگری.»
احمدیان در مورد این که تاکنون چهقدر در راه ورزش هزینه کرده ،میگوید: «هیچوقت جمع نزدهام که کجا و برای چه کسانی در ورزش هزینه کردهام، چرتکه نمیاندازم. وقتی پرچم ایران بالا میرفته من راضی بودهام. از این کارها هم با تمام حرفها و حدیثها و گاه بیانصافیهایی که شده پشیمان نیستم، شاید این رضازاده است که باید پشیمان شود و با این همه کارهایی که برایش کردهام، گفته فلانی را نمیشناسم!»
ثروتمند زندگی کن، فقیر بمیر
احمدیان تز جالبی در زندگیاش دارد. او معتقد است که باید ثروتمند زندگی کرد و فقیر مرد!