در طول هفته ، در مدرسه و مراكز مشاوره شاید با دهها مورد روبرو می شویم كه
دغدغه و نگرانی
والدین بخصوص مادران را در زمینه آینده ، تحصیلات و ... نوجوانان را نشان می دهد . نكته قابل توجه در اكثر موارد ، كم رنگ بودن نقش پدران در مسائل عاطفی ، هیجانی ، اجتماعی و آموزشی بچه ها و در عوض پررنگ بودن نقش مادران است.
وقتی از دانش آموزان پسر سال اول متوسطه پرسیده شد : مهمترین نگرانی و
دغدغه خاطر
والدین تان چیست ؟ اكثراً یك پاسخ داشتند : « درس خواندن ، قبول شدن ، نمره خوب گرفتن ، دانشگاه رفتن و به تنها چیزی كه فكر نمی كنند ، خواسته های ماست ! آزادی ، تفریح ، اطمینان ، اعتماد و صداقت تمام آن چیزی است كه از آنها می خواهیم .» یك روزنامه نگار " تربیت
فرزندان ، چالش های موجود در ارزشها و هنجارهای بین بزرگترها و نوجوانان " را بزرگ ترین
دغدغه ی
والدین می داند . وی معتقد است پاسخ های قدیمی
والدین در برابر نیازهای جدید نوجوانان دیگر كافی به نظر نمی رسد و برای آنها آزار دهنده است . از طرف دیگر عدم ارتباط مناسب
والدین و بزرگترها با بچه ها ، چالش های ارزشی بین این دو قشر را بیشتر می كند . از سوی دیگر وجود معضل اعتیاد ، شك و تردید
والدین در مورد وجود روابط
فرزندان با جنس مخالف ، مسئله همسالان و رقابت و سبقت جویی از همسالان ( نوع تفریح ، لباس ، وضع ظاهری ، دوستی با غیرهمجنس ، مسائل جنسی ، رفاه و ...) ، نوع نگاه نوجوانان به خانواده ، تفاوت ارزشها ، كهنگی آداب و رسوم و هنجارهای بزرگسالان ، تغییر در باورها و تفكرات نسل جدید باعث از هم گسیختگی و آسیب در پیوندهای خانوادگی شده است . از نقطه نظرات فوق چنین استنباط می شود كه در واقع آنچه به عنوان
دغدغه و آلودگی های ذهن و جوّ بی اعتمادی در بین
والدین مشاهده می شود ، از یك طرف ناشی از تضاد و برآورده نشدن
انتظارات بزرگسالان و نوجوانان و از طرفی وجود نابسامانی فرهنگی ، اجتماعی ، آموزشی و اخلاقی جامعه است . خانواده نخستین زمینه اجتماعی برآورده شدن نیازهای عاطفی از جمله محبت ، صمیمیت و آرامش روانی و عشق است . اما وجود نابسامانی های اجتماعی ، مشكلات اقتصادی و معیشتی خانواده ، درگیر شدن اولیا بخصوص پدران با مسائل اقتصادی ، كمترین مهلت را برای برآورده شدن نیازهای اصلی خانواده فراهم ساخته است.
پیامد
بسیاری از
والدین بیش از آن كه به مسائل عاطفی ، بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی نوجوانها توجه كنند و سعی در ارضای حداقل نیازهای ثانوی گفته شده داشته باشند ، بر درس ، نمره و ادامه تحصیل در دانشگاه تأكید می كنند . این گونه است كه عدم هماهنگی و تعادل بین خواسته ها و
انتظارات نوجوانان و
انتظارات والدین در طول چند دهه موجب ناسازگاری
فرزندان و افزایش
دغدغه های فكری
والدین شده است . نوجوانان با این تصور كه
والدین آنها را درك نمی كنند ، جدی نمی گیرند ، خواسته هایشان را نادیده می گیرند و برایشان محدودیت ایجاد كرده و مثل كودك با آنها رفتار می كنند ، و همه چیز
والدین ، مدرسه و تحصیل و نمره خوب گرفتن آنهاست و دیگر هیچ ؛ به مخالفت و عناد با بزرگترها می پردازند .
والدین ، نوجوانان را افرادی سركش ، یاغی و گستاخ ، بی توجه به ارزشها ، حرف گوش نكن ، خود سر و پرتوقع می دانند كه حقوق بزرگترها را نادیده گرفته و به وظایف خود آشنا نیستند . وجود فساد اخلاقی ، بیكاری ، تغییر در ارزشهای فرهنگی ، رشد ارزشهای كاذب و پوچ ، كم رنگ شدن روابط
والدین با خود و
فرزندان (پدر با پسر) ، و دوگانگی تربیتی بر
دغدغه های
والدین افزوده است .
و اما باید
در واقع آنچه
والدین باید در نظر بگیرند تغییر در شیوه های تربیتی و نحوه ارتباط با نوجوان است . باید به تغییر نقشهای نوجوانان از دوره كودكی به نوجوانی توجه كنیم . در این سنین او دیگر آن كودك حرف گوش كن و مطیع سابق نیست ! او در گذر از مسیر كودكی به بزرگسالی می خواهد متكی به خود باشد . از استقلال برخوردار شده و از وابستگی
والدین رها گردد . تمایل به همسالان ، دوستان و تشكیل گروه دارد ، او خواهان صداقت و محبت و توجهی است كه اغلب درمحیط خانواده نمی یابد ، پس جذب همسالان (هم جنس وغیر هم جنس) می شود . از این رو عدم توجه
والدین به تغییرات شخصیتی ، خصوصیات عاطفی و نیازها در این دوره موجب بروز ناسازگاری و اختلاف بین بزرگترها و نوجوانان می شود .
پیشگیری بهتر از درمان
تنها راه عبارت از پیشگیری و جلوگیری از افزایش فاصله
والدین با نوجوانان ، مسئله فرار از خانه و حل
دغدغه های
والدین ، ایجاد و گسترش ارتباط صمیمی ، عاطفی و بدون قید و شرط (به جای تأكید بر خواسته های شخصی)
والدین (بخصوص
والدین همجنس) با
فرزندان . تصحیح جو روانی خانواده و بیان روش
انتظارات با صداقت و بیان تجربه های نوجوانی و عدم مقایسه دوره نوجوانی عصر كنونی با دهه های قبل (توسط والدین) و برآوردن
انتظارات فرزندان است .