جام جم آنلاين: آيا تا به حال به مرگ يك وال فكر كردهايد؟ اين موجودات غولپيكر كه در سالهاي اخير جمعيتشان كاهش قابل توجهي پيدا كرده است در عميقترين نواحي آبي جهان زندگي ميكنند و اين در حالي است كه در طول
حيات همواره اكوسيستمهاي مختلفي را به همراه خود دارند،اما پس از مرگ، لاشه اين حيوان در بستر اقيانوس آرام ميگيرد تا دوره جديدي از تاثيرگذاري اين آبزي غولپيكر بر اكوسيستمهاي اقيانوسي آغاز شود.
تنها همين نكته براي روشن شدن اهميت موضوع كافي است كه لاشه يك وال غولپيكر ميتواند غذاي مورد نياز براي اكوسيستم بخصوصي را تا چندين دهه تامين كند.
به سال 1987 باز ميگرديم. در آن سال گروهي از محققان در قالب يك سفر اكتشافاتي تا عمق قابل توجهي از آبهاي دور از ساحل كاليفرنياي جنوبي نفوذ كردند. در آخرين سري از نفوذ به درون آب محققان با توده عظيمي به طول حدود 20 متر روبهرو شدند كه از هر حيث براي آنها عجيب و نامانوس به نظر ميرسيد. كنكاش بيشتر و استفاده از نورافكنهاي قدرتمند نشان داد اين توده چيزي نيست جز اسكلت والي غولپيكر كه بخشي از آن در بستر آب رسوب كرده بود. بررسي دقيق تصاوير به دست آمده از اين اسكلت نشان ميداد كه حيوان سالها پيش مرده است. اما آنچه بيش از هر نكتهاي موجب حيرت دانشمندان شده بود مجموعه
حيات پر شور و هيجاني بود كه لابهلاي اسكلت طولاني وال به چشم ميخورد. انبوهي از كرمها، حلزونها، نرمتنان و حتي صدفها، اين نقطه از اقيانوس را به عنوان محل زندگي خود انتخاب كرده بودند، محلي كه تا سالها بعد نيز مكان مناسبي براي ادامه
حيات به شمار ميآمد.
پس از يك سال، گروهي از دانشمندان بار ديگر راهي محل رسوب لاشه وال شدند و اين بار با انبوهي از گونههاي آبزي ناشناخته و كمتر شناخته شده روبهرو شدند كه برخي از آنها تنها در محيطهاي آبي بخصوص زندگي ميكنند. از آن زمان تاكنون دانشمندان زيادي به بررسي اقيانوسهاي جهان براي شناسايي لاشه والها پرداختهاند. در خلال اين بررسيها حدود 400 گونه جانوري شناسايي شده است كه لابهلاي اسكلت آنها زندگي ميكنند و از اين تعداد حداقل 30 گونه براي نخستين بار مشاهده شدهاند.
مرگ يك وال شايد به عنوان حادثهاي تلخ براي
حيات آبزيان در معرض خطر انقراض قلمداد شود، اما از سوي ديگر با قرار گرفتن لاشه حيوان در بستر اقيانوسها فصل جديدي در اكوسيستمهاي آبي جهان آغاز ميشود، جايي كه گونههاي ناشناخته پناهگاه مناسبي براي رشد و تكثير پيدا ميكنند.
نخستين نشانهها درخصوص اينكه لاشه والها ميتواند محل رشد و تكثير گونههاي مختلف جانوري باشد به سال 1854 باز ميگردد، زماني كه يك حيوان شناس از شناسايي نوعي صدف دريايي در اطراف لاشه وال شناور در اقيانوس خبر داد. از آن زمان به بعد نمونههاي زيادي درخصوص زندگي گونههاي مختلف جانوري در دل لاشه و اسكلت والها در آبهاي اطراف اسكاتلند، ايرلند، ايسلند و نيوزيلند ديده شده است.
يك تجربه هيجانانگيز
شواهدي كه از سال 1987 در اختيار دانشمندان قرار گرفت برخي از آنها را بر آن داشت تا آزمايشات كنترل شدهاي براي بررسي اكوسيستمهاي وابسته به لاشه والها انجام دهند. براي اين منظور دانشمندان لاشه 3 وال خاكستري بر گل نشسته و تلف شده در سواحل كاليفرنيا را به اقيانوس برده و با استفاده از 2700 كيلوگرم وزنههاي فولادي آنها را در اقيانوس غرق كردند. پس از اين مرحله دانشمندان در فواصل زماني مشخص به بررسي لاشهها ميپرداختند. اين پروژه بيسابقه در سال 1992 آغاز شد و طي 6 سال هر سه وال در نقاط مشخصي غرق شدند. بررسيهاي دقيق آنها نشان ميداد لاشه والها سه مرحله اكولوژيكي مشخص دارند. مرحله نخست كه دانشمندان آن را مربوط به لاشه خوارهاي متحرك ميدانستند زماني آغاز ميشود كه لاشه وال در بستر آب قرار ميگيرد. بتدريج گروههاي مختلفي از مارماهيهاي دهان گرد با حمله به لاشه وال تونلهايي در عمق آن ايجاد ميكنند و اين درحالي است كه برخي كوسهها نيز تكههاي بزرگي از بدن حيوان جدا ميكنند. در اين مرحله تقريبا بافتهاي نرم نظير ماهيچهها، تودههاي چربي و بافتهاي دروني حيوان از آن جدا ميشود. در اين فرآيند روزانه بين 40 تا 60 كيلوگرم از بافتهاي نرم وال غرق شده توسط شكارچيان مختلف غارت ميشود. اين مرحله گاه تا 2 سال نيز به طول ميانجامد كه البته مدت آن به بزرگي وال غرق شده بستگي دارد.
در مرحله دوم كه آن نيز حدود 2 سال به طول ميانجامد انبوهي از جانوران دريايي لابهلاي استخوانهاي ظاهر شده وال به زندگي خود ادامه ميدهند. اين جانوران در عين حال كه شمار قابل توجهي دارند، اما از حيث تنوع، چندان گسترده نيستند. اين جانوران عمدتا از چربيها و بقاياي نه چندان مغذي برجاي مانده از بافتهاي نرم وال تغذيه ميكنند. در اين مرحله سكني گزيني كرمها و خرچنگها در اسكلت عريان شده وال بيش از هر نكتهاي به چشم ميآيد.
اما در مرحله سوم اين باكتريهاي بيهوازي هستند كه زمام امور را در دست دارند. آنها بتدريج چربيهاي برجاي مانده در استخوانهاي وال را تجزيه ميكنند. آنها برخلاف باكتريهاي هوازي كه از اكسيژن حل شده در آب دريا براي هضم مواد غذايي استفاده ميكنند از سولفات حل شده در آب استفاده كرده و در نهايت گاز سولفيد هيدروژن را به عنوان پسماند در آب رها ميكنند. اما اوج هيجان در اين چرخه آبي تازه از اينجا شروع ميشود. جانوران آبزي ساكن اقيانوسها نميتوانند مستقيما از اين گاز سمي به عنوان منبع انرژي استفاده كنند. اما گونهاي باكتري در اين آبها زندگي ميكند كه اكسيژن موجود در آب را براي اكسيده كردن سولفيد به كار ميگيرد تا در نهايت انرژي لازم براي رشد و نمو را به دست آورد. در ادامه آبزيان بزرگتر از آن به عنوان منبع مغذي استفاده كرده و آنها نيز به نوبه خود شكار مناسبي براي شكارچيان بزرگتر ميشوند. بنا به دلايلي كه هنوز براي دانشمندان مشخص نشده است، استخوانهاي وال منبع سرشاري از ليپيد (چربي) هستند به طوري كه لاشه يك وال 40 تني ممكن است بين 2 تا 3 هزار كيلوگرم چربي در خود داشته باشد و البته تجزيه و خارج شدن آنها از ساختار استخواني در فرآيند زماني طولاني مدتي انجام ميشود. دانشمندان حدس ميزنند مرحله سوم و نهايي بين 50 سال تا حتي يك قرن به طول ميانجامد.
برآوردهاي دانشمندان نشان ميدهد سالانه 69 هزار وال خاكستري در آبهاي سراسر جهان و به دلايل گوناگون تلف ميشوند و با يك سري محاسبات ساده ميتوان نتيجه گرفت فاصله لاشه يك وال تا لاشه وال ديگر در اقيانوسها و درياهايي كه اين حيوانات زندگي ميكنند تنها 12 كيلومتر است. از اين رو ميتوان به جرأت گفت لاشه والهاي خوابيده در بستر آبهاي جهان نقش بسزايي در شكلگيري و ادامه
حيات اكوسيستمهاي مختلف و ناشناخته دريايي دارند.