دلايل
همزيستي مسالمت آميز سگ وانسان چیست؟
در طول تاريخ هيچ گونه اي به اندازه
سگ ها پيوند نزديك باانسان نداشته است (اگر چه ممكن است كه دوستداران گربه با اين موضوع موافق نباشند). اما به راستي چرا
سگ ها با آسودگي و فراغت در كنار انسان زندگي مي كنند؟ در واقع درباره تاريخچه اين ارتباط اطلاعات كمي در دست است.ما مي دانيم كه
سگ ها از نژادگرگ ها بوده، جثه بزرگتري داشته، از راسته گوشتخواران اند و قطعاً با انسان هاي اوليه براي شكار رقابت مي كرده و گاه گاهي هم از انسان به عنوان خوراك استفاده ميكرده اند.سگ ها مطيع تر از گرگ ها هستند مگر در مواقعي كه براي مبارزه تربيت شده باشند. بنابراين اين موضوع مي تواند بخشي از جواب ما باشد، اما اطاعت صرف دليل قانعكننده اي براي تمايل انسان ها براي نگهداري از
سگ در خانه هايشان نيست، زيرا گوسفندان هم موجودات بسيار سر به راه و مطيعي هستند اما تعداد كمي از مردم از آنها به عنوان حيوان دست آموز نگهداري مي كنند.
برايان هير (B.Hare) از دانشگاه هاروارد معتقد است كه پاسخ اين سئوال را مي داند. وي در انجمن پيشبرد علوم آمريكا (AAAS) در سياتل واشنگتن گفت: «علت اين مسئله نمي تواند به ضريب هوشي بالاي انسان بازگردد چرا كه اگر به اين دليل مي بود قطعاً چنين ارتباطي ميان
سگ ها و شامپانزه ها نيز مي بايست برقرار مي شد در حاليكه عملاً در طبيعت چنين پيوندي به چشم نميخورد.» طبق فرضيه دكتر هير
سگ ها نسبت به نشانه هاي زندگي اجتماعي انسان حساسيت نشان مي دهند. علاوه براين قادرند خود را با شرايط زندگي اجتماعي انسان ها وفق بدهند. در نگاه اول، اين مسئله ممكن است يك حس مشترك به شمار آيد. اما انسان ها موجودات اجتماعي هستند كه به كرات از پي بردن به اينكه چگونه مهارت در برقراري ارتباط با يكديگر در آنها ايجاد شده است، ناتوان مانده اند.
به همين منظور دكتر هير تصميم گرفت كه اين توانايي ها در
سگ ها را با انواع مشابه آن در شامپانزه ها مقايسه كند (شامپانزه ها از نظر هوش غريزي و ذاتي در مقام دوم بعد از انسان قرار مي گيرند). آزمايش وي بسيار ساده بود. او حيوانات مورد آزمايش را با دو فنجان وارونه و تكه اي غذا مورد آزمايش قرار داد. در ابتدا او فنجان ها را پشت پرده اي مخفي كرده و يك تكه غذا در زير يكي از آنها قرار داد و بعد پرده را از جلوي فنجانها كنار كشيد. در مرحله بعد به حيوانات مورد آزمايش اين اجازه را داد تا فنجاني كه به نظر مي رسيد غذا زير آن است را انتخاب كنند. اگر آزمايشگر هيچ نشانه و علامتي به هيچ كدام از دو گونه در خصوص فنجان درست نشان نمي داد، هر گونه قريب به ۵۰ درصد از وقت خود را صرف پيدا كردن فنجان مورد نظر مي كرد. اما اگر با راه هايي همچون آهسته ضربه زدن يا چشم دوختن به فنجان مورد نظر به آنها كمك مي شد تنها اين
سگ بود كه باتوجه به علامت داده شده فنجان صحيح را پيدا مي كرد در حالي كه شامپانزه بدون توجه به اين نشانه ها، مرتباً سعي مي كرد با كمك هوش و ذكاوت خود شانس خود در پيدا كردن فنجان صحيح را امتحان كند.
اين آزمايش بارها و بارها تكرار شد اما در نتيجه كار هيچ تغييري حاصل نشد. بنابراين او چنين نتيجه گرفت كه شامپانزه ها به راحتي علائم زندگي اجتماعي را درك نمي كنند. با اثبات اين فرضيه، دكتر هير مصمم شد كه به سئوالات ديگري كه در اين زمينه مطرح مي شود بپردازد. مثلاً اين مهارت در برقراري ارتباط از كجا سرچشمه مي گيرد؟ او سه فرضيه براي اين مسئله ارائه كرد. فرضيه اول اين بودكه اين مهارت از اجداد آنها يعني گرگ ها به ارث رسيده است چرا كه گرگ ها نيزموجوداتي اجتماعي هستند. اين فرضيه بسيار محتمل به نظر مي رسيد اما زماني كه گرگ ها در آزمايش غذاي پنهان شده در زير فنجان شركت داده شدند به هيچ وجه بهتر از شامپانزه ها عمل نكردند.
طبق فرضيه دوم
سگ ها مهارت در برقراري ارتباط را به دليل زندگي در كنار انسان ها آموخته اند. اين فرضيه هم رد شد. زيرا دكتر هير اين آزمايش را با
سگ هايي كه از بدو تولد به گونه اي پرورش داده شده بودند كه حداقل تماس را با انسان ها داشته باشند و همچنين
سگ هايي كه در كنار انسان ها بزرگ شده بودند تكراركرد ولي در عمل مشاهده كرد كه اين دو گروه هيچ تفاوتي با هم نداشتند.
سومين فرضيه براي حساسيت
سگ ها نسبت به علائم و نشانه هاي زندگي اجتماعي انسان ها مربوط به سازگاري ژنتيكي است. اين سازگاري ژنتيكي به گونه اي تكامل يافته است كه به
سگ ها اين اجازه را مي دهد كه به آشيان اكولوژيك جديد وارد شوند و با انسان ها
همزيستي داشته باشند. براي آزمايش اين فرضيه دكتر هير تيمي را به سرپرستي خودش به گينه نو و جزيره اي كه جمعيتي از
سگ هاي موسوم به
سگ هاي زوزه كش زندگي مي كردند، برد.دادن لقب زوزه كش به اين
سگ ها به اين باز مي گردد كه آنها به جاي واق واق كردن، زوزه مي كشيدند. شكل ظاهري
سگ هاي زوزه كش به جاي اينكه شبيه به گرگ ها باشد شباهت زيادي به
سگ ها داشت و اين مسئله مي تواند دلالت بر اين داشته باشد كه اين
سگ ها زماني اهلي شده اند. در تحقيق ديگري كه بر روي روباه هاي پرورش يافته در مزارع به منظور استفاده از پوست آنها صورت گرفت مشخص شد كه شكل ظاهري آنها نيز تحت تاثير آموزشهايي قرار گرفته كه براي رام شدن در مزرعه ديده اند.
اما
سگ هاي زوزه كش گينه نو، اكنون كاملاً وحشي بوده و از طرفي علم ديرين شناسي هم حدس مي زند كه آنها از هزاران سال قبل مي زيسته اند. دكتر هير معتقد است كه براي انتخاب طبيعي حذف ويژگياي كه ارزش زيادي براي حيوان ندارد كافي است و اين موضوع نيز قبلاً ثابت شده است. اگر
سگ هاي زوزه كش حتي از زمان تولد در كنار انسان ها قرار گرفته و بزرگ شوند، نمي توانند بهتر از گرگ ها غذاي پنهان شده در زير فنجان را بيابند. در پايان نتيجه مي گيريم آن چيزي كه باعث انتخاب
سگ هاي زوزه كش، كه گاهي اوقات به عنوان اولين اجداد
سگ ها در نظرگرفته مي شوند، توسط انتخاب طبيعي شده توانايي آنها در درك روابط انسان ها و همچنين روابط فيمابين است.