امروز روز 13 فروردین است، و چه روزی بهتر از امروز که درباره فلسفه 13بدر کمی فکر کنیم، نظرات متفاوتی در این باره وجود دارد. در بیشتر فرهنگها عدد 13 برخلاف عدد هفت، نامیمون و نحس است. اما ما معتقدیم که هیچ روزی نحس نیست. حال به به بررسی نظرات مختلف و مراسم 13بدر میپردازیم، تا بدانیم هیچ
سنتی بدون فلسفه و ریشههای فرهنگی اینچنین نمیتوانست پایدار بماند.
در مورد روز و عدد سیزده دو اعتقاد متضاد وجود دارد:
1. این روز را نحس دانسته، به همین دلیل برای رفع بلا به دامان
طبیعت پناه میبردند.
2. این روز را خجسته پنداشته و برای گذراندن بهتر این روز از
طبیعت یاری میجستند.
ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس میدانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزهها میروند و به شادی میپردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266
آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً (سعد) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماهها را نحس میدانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده میشود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که
تیر روز نامیده میشود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که
"تیر" نام دارد و در پهلوی آن را
تیشتر میگویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا میرفتند و شادی میکردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند.
سبزه گره زدن
افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً
کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفتههای حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفتههای مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد.
مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت میکنند و علف گره میزنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب
مجمل التواریخ چنین آمده "اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند". چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود میدانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب میآورند.
دكتر نیكنام دربارة سابقة رسم گره زدن در روز سیزده بهدر میگوید: «برخی از آداب نوروز به آیین زرتشتی بازنمیگردد بلكه مربوط به باورهای مردمان آریایی است كه پیش از زرتشت در سرزمین ایران زندگی میكردند. طبق یكی از این باورها، بارندگی به فرشتهای به نام تِشتر مربوط است كه در آسمانها به صورت اسب سپیدی در حال حركت است و هرگاه با دیوی به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمیو باران در پیش است. به همین دلیل ایرانیان روز سیزدهم فروردین كنار سبزهها و جویبارها میروند و بهویژه زنان كه نمایندة آناهیتا یعنی ایزدآب هستند با نوازش سبزهها و گره زدن آنها حمایت خود را از فرشتة باران نشان میدهند.»
امّا دكتر وكیلیان میگوید: «در گذشته جامعة ما جامعة بستهای بوده است. زن همیشه در خانه بوده و
منتظر بوده تا به خواستگاریاش بروند. امروزه تغییراتی بهوجود آمده اما در گذشته دختران نمیتوانستند همسرشان را خودشان انتخاب كند. بنابراین مهمترین آمال و آرزوهای هر دختری در گذشته این بود كه شوهر خوبی بكند یا زودتر به خانه بخت برود. درباره دخترها این حرف وجود داشت كه: دختر كه رسید به 20، باید نشست و به حالش گریست. اینها جزء فرهنگ ما بوده است. دختر در 16، 17 سالگی باید به خانه بخت میرفت وگرنه مایه ننگ به حساب میآمد. اینها واقعیاتی بود كه وجود داشت. به همین دلیل دخترها به امامزاده میرفتند،
سبزه گره میزدند و سفرههای نذری پهن میكردند تا شاید نیروهای غیبی كمك كنند و شوهری برایشان پیدا شود زیرا دختری كه ازدواج نمیكرد جایگاهی در جامعه نداشت.»
درباره سیزده بدر
در کتابهای تاریخی و ادبی سدههای گذشته، که رسمها، آیین جشنهای نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دورهً غزنوی که بیشترین توصیف جشنها را در بر دارد اشاره ای به "سیزده بدر" نمییابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتابهای تاریخی و ادبی گذشته اشاره ای به
سیزده بدر و هفت سین نمییابیم آیا این رسمها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمیکهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمیتواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که میدانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشنهای رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف میکرد. ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند (و نه شاه پسند) بود. از طرف دیگر، نوشتن رویدادهای روزی که رفتارها و گفتارهای خنده دار و غیر جدی، برای خود جایی باز کرده، تا "نحسی سیزده" آسانتر "در" برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمیکرد. و شاید "نحس" بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود. نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از ملتها، باوری کهن است. مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمیخورند. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است. ابوریحان بیرونی در جدول "روزهای مختار و مسعود و مکروه" در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را که (تیر نام دارد) منحوس ذکر کرده است. سالهای زیادی فروردین ماه اول تابستان بود. یکی از نویسندگان در خاطرههای هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، دربارهً
سیزده بدر مینویسد: روز
سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد میگرفت و میگفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمیخواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آنچه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم میشود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم. شباهتی که بین
سیزده بدر و برخی از رسمهای
کاتارها (بازماندگاه مانویان در اروپا، که ترکیبی از اندیشههای زردشتی، فلسفهً باستان و مسیحیت دارند) این پرسش را به ذهن میرساند که آیا هر دو ریشهً مشترک باستانی ندارند؟ کاتارها در روز
عید "پاک" ( که برخی از سالها به روز سیزده فروردین نزدیک است) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار میگذرانند، و برای ناهار با خود تخم مرغ می برند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی کودکان است. سه شباهت، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از:
1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است.
2- در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان
طبیعت میروند.
3- بازی و سرگرمی کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال.
شباهت دیگر دروغهای روز اول آوریل، با شوخیهای
سیزده بدر است. روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است (و سه سال با 12 فروردین). پیشینه و انگیزهً برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشیرههای ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمیاست که باید از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانوادهها در این روز به صورت گروهی و گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیلها و خوردنیهای سفرهً هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و
طبیعت میروند و سبزهً هفت سین را با خود برده و به آب روان میاندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی و بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمیها و ویژگیهای روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواریها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که "سبزه گره زدن" دختران "دم بخت"، شگونی برای ازدواج و همسر یابی، میباشد. در فرهنگ اساطیر برای رسمهای سیزده بدر، معنیهای تمثیلی آورده: شادی و خنده در این روز به معنی فروریختن اندیشههای تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانهً فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزههای تازه رسته - نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا
"ناهید" و گره زدن
سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها، رسم مسابقهها به ویژه اسب دوانی - یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.
این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونیهای جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، "برای گره زدن
سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده" به باغ یا گردشگاه عمومی میرود. با دگرگونیهای صنعتی، شغلی، بزرگ شدن شهرها، فراوانی وسیلههای آمد و رفت سریع السیر، وسیلههای ارتباط جمعی و... به ناگزیر شهرداریهای شهرهای بزرگ، دشواریهای آمد و رفت را پیش بینی میکنند. فراوانی اتومبیل و دیگر وسیلههای آمد و رفت موتوری و نیز وسعت خانه سازیها و شهرسازیها، باعث شده که خانوادهها، سال به سال راه دورتری را برای "سیزده بدر" پشت سر بگذارند، تا
سبزه و کشتزاری بیابند. روز سیزدهم فروردین مانند شب آخرین چهارشنبة سال اهمیت ویژهای دارد. اگر با چهارشنبه سوری به استقبال نوروز میرویم، با سیزده بهدر نوروزمان را بدرقه میكنیم.
نوروز كه مراسمش محفلی خانوادگی دارد، با دو حركت اجتماعی و عمومیاز خانهها به خارج راه مییابد، با دو آیین
سنتی كه نشان از همبستگی جمعی دارند.