جرب مجاري تنفسي زنبور عسل



Resigzed Image Click this bar to view the full image.


مقدمه:
جرب ها ساكنان معمول كلني هاي زنبور عسل هستند ، حدود 86 نوع جرب در ارتباط با زنبوران و لانه آنها شناخته شده اند . كهاغلب آنها بي ضرر هستند .
جرب ها در طبيعت بوفور يافت ميشوند ، و در محل سكونت اغلب حيوانات وجود دارند . كافي است يك مشت خاك برداشته و با ذره بين يا ميكروسكوپ مشاهده نمود ، جرب ها با شكل و شمايل و اندازه هاي گوناگون ديده خواهند شد .
در لانه پرندگان جرب هاي مختلفي ( جرب هاي پرندگان ) زندگي ميكنند ، با دست بردن به داخل لانه آنها ، جرب ها روي دست احساس ميشوند .
چشمه هاي آب ، استخرها ، درياچه ها و حتي چشمه هاي آب گرم , جرب هاي مخصوص به خود دارند .
جرب هاي در منافذ[1] صورت اغلب انسانها ، مخصوصا در افراد بالغ , وجود دارند . اينها با ميكروسكوپ قابل رؤيت و بي ضرر ميباشند .
جرب ها ميتوانند باعث عطسه كردن انسانها شوند ، حدود 5% جمعيت انساني به گرد و خاك حاوي مدفوع جرب ها ، حساسيت دارند . جرب ها , انسانها را نيز آلوده ميكنند[2]. و به حيوانات نيز حمله مينمايند[3] .
جرب هاي كندو به چهار گروه زيستي تقسيم ميشوند:
1-جرب هايي كه در آشغال هاي كندو در گردشند و از ذرات مختلف استفاده ميكنند.
2-جرب هايي كه جرب هاي گردشگر كندو را , شكار ميكنند .
3-جرب هاي كه از زنبوران عسل , براي جابجايي از گلي به گل ديگر , يا از كندويي به كندوي ديگر ، سواري ميگيرند.
4-جرب هايي كه انگل زنبوران عسل ميباشند و در زنبوران بالغ يا نوزاد ايجاد آلودگي انگلي مينمايند.
ميليونها سال است كه زنبوران عسل و جرب ها بر روي كره زمين زندگي ميكنند و با يكديگر همزيستي داشته اند ، براي تداوم همزيستي , انگل به وجود ميزبان نياز دارد ، اگر بخواهد ميزبان خود را از بين ببرد ، نميتواند به زندگي ادامه دهد .
سئوال اين است ، چه مسئله اي پيش آمده , چه اشتباهي رخ داده , كه كلني ها در اثر جرب ها از بين ميروند؟
بنظر ميرسدتغييراتي كه بشر در سالهاي اخير در كندوهاي زنبور عسل ايجاد نموده ميتواند عامل اين مسئله باشد :
1ـتغيير در اندازه سلولهاي مومي : در قرن گذشته بشر در اندازه سلولهاي مومي زنبوران عسل , تغييراتي ايجاد و اندازه آنرا افزايش داد ، در نتيجه باعث گرديد زنبور اندكي درشت تر شود. اين زنبوران به بيماريها حساس تر ميباشند .
2ـ تغذيه مصنوعي : . استفاده از غذاي جايگزين يا شكر , در تغذيه زنبور عسل ، براي تامين نيازهاي غذايي حيوان ناكافي و فاقد برخي از موادضروري ميباشد.زنبوران عسل فعلي , كه از نظر جثه بزرگتر از نسلهاي قبلي خود هستند ، به جيره غذايي غني تري نيازمند مي باشند . اما نه تنها اين نياز مرتفع نميشود , بلكه دسترسي آنها به طبيعت محدود تر شده است.
وقتي مواد غذايي اساسي و مورد نياز ، نسل اندر نسل ، به ميزان ناكافي مورد استفاده زنبور قرار گيرد , چه اتفاقي مي افتد ؟ ملكه اي كه بدين طريق پرورش يافته باشد , از نظر سيستم ايمني دچار اختلال ميباشد و نميتواند به فرزندانش چيزي را كه ندارد منتقل كند . در نتيجه حساسيت زنبوران به بيماريها افزايش مي يابد.
3-درمان شيميايي : استفاده از مواد شيميايي در درمان بيماريهاي زنبور عسل , بجاي درمان بيولوژيكي ، باعث اختلالات عصبي ، ملكه كشي ، از بين رفتن شفيره ها ، بالا بردن مقاومت جرب ها و افزايش توليد مثل آنها مي شود . بعلاوه با آلوده شدن غذاي كلني به مواد شيميايي, زنبوران از دسترسي به غذاي سالم و ارزشمند , بي بهره مي مانند .
آشنايي با سيستم تنفسي زنبور عسل:
سيستم تنفسي زنبور عسل, از سيستم گردش خون مجزا و شامل يك شبكه پيچيده از مجاري تنفسي ميباشد , كه هواي حاوي اكسيژن را به همه سلولهاي بدن ميرساند.
معمولاً در هر قطعه بدني يك جفت منفذ تنفسي وجود دارد .هوا از طريق منافذی[4] که در جوانب سينه و شكم بدن حشرات قرار دارد, وارد مجاري ميشود. در جلوی منافذ تنفسي عضلاتي قرار دارد که باعث باز و بسته شدن آن ميشوند و ورود هوا توسط آنها تنظيم ميشود.

زنبور عسل و منفذ تنفسي يا اسپيراكل
بعد از ورود هوا از طريق منفذ ، هوا وارد مجاري اصلي , و از آنجا به مجاري فرعي و سپس به مجاري ريزتر تا به مجاري بسيار ريز ختم مي شود . در انتهاي اين مجاري ، يك سلول مخصوص[5] وجود دارد. اين سلول واسطه انتقال گازهاي اخذ شده از مجاري هوايي به سلول زنده ميباشد.
اكسيژن موجود در مجاري هوايي ، ابتدا در محلول موجود در آن سلول حل شده و سپس به سيتوپلاسم سلول مجاور منتقل ميشود. در همين زمان ، دي اكسيد كربن ، كه ماده دفعي سلول است نيز از سلول خارج و از طريق مجاري تنفسي از بدن دفع ميشود.
بمنظور جلوگيري از خوابيدن جدار مجاري بر روي يكديگر ، داخل غشاء ديواره مجاري , يك سيستم تقويت كننده مارپيچي شكل ، مثل فنر ، وجود دارد. اين طراحي به مجاري هوايي قدرت ارتجاعي داده باعث تسهيل عبور هوا ميشود. عدم وجود اين وضعيت در بخشي از سيستم مجاري هوايي باعث بوجود آمدن كيسه هاي هوايي ، كه شبيه بادكنك هستند شده , كه محل ذخيره هوا هستند .
بيماري آكاريوز:

آكاريوز يك بيماري انگلي مهم و واگير است كه آكاراپيس وودي عامل آن و به سيستم تنفسي هر سه نوع زنبور ( ملكه، كارگران و زنبوران نر )حمله ميكند و يكي از عوامل مهم تلفات زمستانه ميباشد.
اين بيماري در سال 1904 براي اولين بار در انگلستان گزارش شده ودر سال 1907 بيماري در انگلستان و ايرلند گسترش يافت و اغلب كلني ها را نابود كرد. و دكتر رني در سال 1921 بيماريزايي آنرا شرح داد .
اين جرب درسال 1980 در مكزيك تشخيص داده شد ، در سالهاي 1982ـ 1980 ، يك مطالعه براي بررسي اين انگل در آمريكا انجام شد ، در پايان اين مطالعه اعلام گرديد : اين انگل يافت نشده است.
با اين وجود ، در سال 1984 اين انگل در تگزاس شناسايي شد و در سالهاي بعد در ساير مناطق مشاهده گرديد .
شكل شناسي:
مشخصات آكاراپيس وودي با ساير جرب ها مشابهت دارد و خيلي كوچكتر از جرب واروا است . اندازه اين جرب حدود 100 تا 150 ميكرون و انگل دستگاه تنفسي زنبوران بالغ است رنگ آنها از قهوه اي روشن تا قهوه اي تيره تغيير مي كند . زندگي انگلي در آنها منجر به از دست دادن چشم شده است. هر پا داراي دو چنگال و يك بادكش ميباشد (به استثناء جفت اول).
پاها نقش هاي متعددي دارند:
ـ اولين جفت پاها داراي موهاي حساس ميباشد.
ـ جفت 2 و 3 براي حركت است. جفت چهارم كوتاهتر از بقيه و داراي موهاي بلند است و در جهت يابي در حركت انگل و در توليد مثل نقش دارد.
قطعات دهاني براي مكش تطبيق يافته و داراي قدرتي مخصوص است كه ديواره ناي ميزبان را سوراخ ميكند, بعلاوه بنظر ميرسد كه ترشحات غده اي نرم كننده نيز به اين امر كمك ميكند .
تغذيه:
آكاراپيس وودي با سوراخ كردن ديواره مجراي تنفسي يا بخش هايي مثل قاعده بالها كه مقاومت كمتري دارند ,از همولنف[6] زنبور تغذيه ميكند. اين عمل به قدرت مكش لوله گوارشي انگل بستگي دارد. با اين وجود، قدرت اندام دهاني شايد به او اجازه دهد كه از ساير قسمتهاي بدن زنبور نيز تغذيه كند.
محل استقرار انگل:
محل رشد و تكثير اين جرب اولين جفت مجاري تنفسي زنبور عسل ميباشد ماداميكه قطر مجرا اجازه دهد نفوذ جرب ها به داخل آن ادامه مي يابد.
در قاعده بالها ، بطور استثنايي يا تصادفي ، جرب ها ميتوانند رشد نموده ,يا در موارد خيلي نادر ، تكثير نمايند.
دوره رشد:
توليد مثل جرب در داخل مجاري هوايي انجام ميشود . يك ماده بارور داخل اولين مجرا ميشود و در اين محل جرب ماده 20-8 عدد تخم ميگذارد ، كه در همانجا رشد كرده , بالغ مي شود . تعداد جرب هاي ماده 4-2 برابر جربهاي نر است . زمان مورد نياز براي تبديل تخم به جرب نر 12-11 روز , و براي جرب ماده 15-14 روز است. مراحل تخم , لارو و بلوغ هر كدام 4-3 , روز طول ميكشد.
پس از بلوغ ، از مجاري تنفسي زنبور خارج و آماده حمله به زنبور ديگري ميشود. براي رفتن به زنبور جديد به انتهاي موهاي حاشيه منفذ تنفسي رفته منتظر زنبور ميماند .
زنبوران جوان كمتر از 9 روز براي آنها مناسب هستند ، به بدن آنها چسبيده و روي بدن زنبور قرار مي گيرند . دي اكسيد كربن خارج شده از منافذ تنفسي ، عامل جذب آنها به منافذ است .
دوره زندگي :
فعاليت آكاراپيس وودي بسته به درجه حرارت تغيير ميكند . در 15 درجه سانتي گراد حركات آرام دارد ، بين 30 تا 34 درجه متعادل است. برعكس در 40 درجه آكاراپيس خيلي فعال است ولي به سرعت تحليل ميرود و مي ميرد.
آكاراپيس وودي فقط چند ساعت خارج از بدن ميزبان ، بدون غذا زنده مي ماند. در روي زنبور مرده بتدريج ضعيف شده و اگر نتواند روي زنبور ديگري برود, در عرض بيست تا 40 ساعت تلف ميشود. بنظر ميرسد در روي زنبور تلف شده سه روز زنده مانده و بيش از آن قدرت زنده ماندن ندارد. مشخص گرديده كه دوره زندگي انگل در پاييز طولاني تر است.
عوامل مستعد كننده:
حرارت و رطوبت تكثير انگل را مساعد مي نمايد ، اثر مناطق جغرافيايي خيلي بحث انگيز است. در واقع انگل در مناطق هم سطح دريا خيلي خوب ظاهر ميشود. مناطق خنك ، سايه و مرطوب براي انگل ايده آل است.
بيماري زايي :
جرب بعد از ورود از طريق روزنه تنفسي زنبور , در داخل مجاري شروع به زندگي و توليد مثل مي نمايد. گاهي در كيسه هاي هوايي سر ، سينه و شكم زنبور عسل نيز , ديده ميشود. با ورود به مجاري مذكور جهت تغذيه , جدار مجاري را سوراخ نموده و همولنف زنبور را مي مكد . اين عمل باعث جذب ميكروب ها و ساير عوامل ميكروسكوپي آلوده كننده , ميشود .
زاد و ولد در اين مجاري ، التهاب مجاري ناشي از سوراخ شدن آن جهت مكش همولنف ,تجمع مواد دفعي حاصله از تغذيه , وهجوم ساير عوامل آلوده كننده ميكروسكوپي , منجر به انسداد اين مجاري ميشود.


زاد و ولد جرب در مجاري تنفسي زنبور
زنبور در هنگام پرواز دچار نقص در تامين اكسيژن شده ، سوخت و ساز حشره دچار اختلال گرديده ، حرارت لازم بدن تامين نميشود . در نتيجه زنبوراني كه كندو را ترك ميكنند , نميتوانند به كندو برگردند و خارج از كندو تلف ميشوند .
در يك آزمايش ، گروهي از زنبوران كه از اولين پرواز بهاري بازگشته , با زنبوراني كه در بين راه مانده بودند , از نظر آلودگي به آكاراپيس مقايسه شدند.روشن گرديد , كه گروه دوم آلودگي بيشتري داشتند.
بيماريزايي آكاراپيس بر روي زنبور به چند طريق است:
·انگلي
آكاراپيس با سوراخ كردن مجراي تنفسي از همولنف تغذيه ميكند. با اين عمل قدرت انگل افزايش يافته ولی از نظر بيماري زايي اهميت كمي دارد.
·ناقل اجرام:
در هنگام گزش انگل ميتواند اجرامي را كه باعث تضعيف ميزبان شود تلقيح نمايد.
·ايجاد ضايعه در مجراي تنفسي:
مهمتر از بقيه جنبه هاست . اين عمل باعث انسداد مجرا ميشود. چند پديده در اينجا حادث ميشود:
زمانيكه تخم ها گذاشته ميشود، با يك ماده مخصوص بهم چسبيده هستند ، تا با جريان هواي تنفسي داخل مجرا , جابجا نشوند. اين مجموعه ابتدا رنگ روشن دارد و به مرور زمان قهوه اي تيره ميشود و شش تا هفت تخم را محافظت ميكند. اين ماده در هنگام تولد لارو ، نقش ماده غذايي را ايفاء مي نمايد.
بعد از تغذيه انگل ، در محل ضايعه از ديواره مجرا , همولنف جاري شده ، موجب تحريك مجرا در محل گزش ميشود. همولنف بتدريج روي ديواره خشك شده و موجب تشكيل پلاك در مجراي تنفسي ميشود.
انسداد مجراي تنفسي زنبور عسلتوسط آكاراپيس وودي
ر تشكيل پلاك در مجراي تنفسي زنبور تعداد انگل (در مراحل مختلف لارو، بالغ) , ميزان مواد حاصله از پوست اندازي , مواد دفعي و اجساد انگل هاي تلف شده نقش دارند. در نسل سوم و چهارم , انگل با تشكيل پلاك منجر به انسداد تدريجي مجراي تنفسي و در نتيجه ايجاد اشكال بيشتر و بيشتر در تنفس زنبور ميشود.
گسترش بيماري:
گسترش بيماري ارتباط مستقيم به وضعيت كلني و وضعيت بيولوژيكي خوشه زمستاني دارد. شرايط مناسب آب و هوايي نقش مهمي در انتقال انگل از زنبوري به زنبور ديگر ايفاء ميكند. آلودگي توسط جرب ماده كه بارور است صورت مي پذيرد. نحوه آلودگي بدين صورت است كه جرب روي سينه زنبور ميزبان منتظر مي ماند و حالت كمين به خود مي گيرد، روي پاهاي عقبي با كمك موهاي بلندي كه دارد, مي ايستد، زماني كه با زنبور ديگري تماس برقرار ميشود , روي آن زنبور مي جهد.
فقط زنبوران جوان يك تا پنج روزه هدف مي باشند. در واقع ، براي ورود به مجرا در زنبوران مسن موهايي وجود دارد كه مانع ورود انگل ميشود.
احتمال ديگر ، ممانعت بالها و باز و بسته شدن طبيعي و مداوم منافذ تنفسي ميباشد. اين دو پديده منجر به بروز مقاومت از روز ششم به بعد ميشود.
با توجه به وضعيت زنبورستان و موقعيت جغرافيايي , توسعه آلودگي توسط عوامل مختلف صورت مي پذيرد:
·ورود بچه كندو همراه زنبوران صحرا رو به كلني مجاور
·ورود زنبوران نر كه بطور مدام از كندويي به كندوي ديگر ميروند.
·دخالت زنبورداران ،با ادغام كندوها ، جابجايي ، گرفتن بچه كندو هاي وحشي.
·ورود زنبوران خزنده به كلني هاي ديگر.
·زنبوران مرده اهميت كمي دارند چون انگل هايي كه در داخل آنها ميمانند, بسرعت تلف ميشوند.
علايم بيماري :
هيچگونه علايم ظاهری واضحي براي تشخيص آكاريوز بعنوان علايم عفونت , ديده نميشود . رفتار زنبوران مبتلا , همانند ابتلاء به ساير آلودگيها ميباشد.
زنبوران آلوده از روي دريچه پرواز , يا در هنگام پرواز , روي زمين مي افتند . يا ممكن است بصورت خوشه هاي كوچك جلوي كندو تجمع نمايند . روي زمين ميخزند ، از تيغه هاي علف ها بالا رفته ، مي افتند و دو مرتبه شروع به بالا رفتن ميكنند ، بالها فلج شده و قدرت پرواز ندارند . شكم زنبوران ممكن است متورم باشد يا دچار اسهال شوند . در اواخر آلودگي ممكن است زنبوران از كندو فراري شوند .
عدم قدرت پرواز , منجر به از دست رفتن زنبوران صحرا رو گرديده و باعث كاهش ذخيره غذايي كندو ميشود. در چنين حالتي از جمعيت كلني كاسته شده و ممكن است منجر به مرگ كلني شود.
همراه شدن ساير بيماريها ، شرايط نامساعد محيطي ، كمبود گرده , كمبود شهد و خشكسالي ، منجر به تشديد عوارض حاصله از آلودگي ميشود. سطح آلودگي در زمستان و اوايل بهار به بالاترين ميزان ميرسد.
علايم بيماري به تعداد انگل موجود در داخل مجراي تنفسي ، به عوارض حاصله از وجود انگل و انسداد مجاري هوايي و به ضايعات حاصله در ديواره مجاري, بستگي دارد.
هنگاميكه جمعيت انگل افزايش مي يابد ، ديواره مجاري تنفسي كه در حالت طبيعي سفيد و شفاف ميباشند ، تيره و كدر شده ، نقاط سياه رنگ در آن ظاهر ميشود كه احتمالا مربوط به ملانين ميباشد.

ديواره مجاري تنفسي آلوده و سالم
ميزان مرگ و مير , از متوسط تا زياد , تفاوت دارد . علايم اوليه آلودگي , بجز مقدار محدودي كاهش جمعيت، معمولاً جلب توجه نمي كند . وقتي آلودگي شدت مي يابد ، علايم هويدا ميشود .
اين حالت در اوايل بهار , بعد از دوره زمستان گذراني , بروز ميكند ، كه جرب ها در زنبوران طويل العمر زمستاني , زاد و ولد نموده اند .
ماداميكه پلاك يا كروت هاي داخل مجاري تنفسي محدود باشند بيماري ديده نميشود.
مهمترين علايمي كه در جلو و داخل كلني مشاهده ميشود به شرح ذيل است:
الف - جلوي كندو:
·تلفات جلوي كندو
·اختلال در قدرت پرواز , پرواز زنبوران محدود و با مشكل توأم است .
·زنبوران مي خزند و نميتوانند پرواز كنند. زنبوران به ساقه هاي گياهان چسبيده اند.
· شكم زنبوران مبتلا متورم است.
·زنبوران بالهايشان نامتناسب است (يك جفت بال عمود بر بدن و يك جفت موازي بدن).
·آثار اسهال بدليل عدم قدرت پرواز ديده ميشود.
اين علائم در روزهاي كه هوا مساعد و آرام است قابل مشاهده است و غروب كه زنبوران به كندوهاي خود يا كندوهاي مجاور برميگردند ناپديد ميشود.
ب - داخل كندو:
بعد از بيماري كاهش جمعيت مشاهده ميشود. بيماري ميتواند مدت زيادي در كندو بصورت پنهان وجود داشته باشد. در آلودگي شديد ، تمايل به بچه دهي زياد ميشود كه در واروا هم ديده ميشود.
پيش بيني بيماري :
توانايي زمستان گذراني كلني كاهش پيدا نموده ، كاهش جمعيت تشديد شده و سطح شفيره ها نقصان مي پذيرد.
در حال حاضر اين آلودگي توسعه زيادي ندارد و به دلايل ذيل خطر آن همسان با ساير بيماريها نيست :
·تكثير انگل محدود است. در مناطق گرم و خشک توان بقا ندارد.
·مقاومت انگل ضعيف و در خارج از بدن فرم مقاوم ندارد.
·زنبوران جوان متولد شده ، جمعيت از دست رفته كلني را جبران ميكنند.
·مقاومت مكانيكي زنبوران يا مقاومت بالغير از تكثير انگل جلوگيري مي نمايد. و آلودگي زنبوران جوان محدود ميشود
·در زمان شهد دهي با محدود شدن طول زندگي زنبوران, مسير تكاملي انگل متوقف ميشود است.
با اين وجود حضور آكاراپيس وودي يكي از عوامل ايجاد كننده تلفات زمستاني است، كه نميتوان آنرا ناديده گرفت .
مراقبت
ضروري است يك مرتبه زنبورستان از نظر آكاريوز مورد بررسي قرار گيرد, اقدامات لازم براي شناسايي آلودگي انجام شود ,كلني هاي ضعيف را از بين برده و ساير كلني ها درمان شوند.
·از بين بردن كلني هاي ضعيف:
با بررسي سريع كلني ها ميتوان ميزان قدرت آنها را تعيين كرد . فقط كلني هايي كه جمعيت كافي دارند ، نگهداري خواهند شد. درمان دارويي كلني هاي ضعيف بجز صرف وقت و هدر دادن دارو , نتيجه اي نخواهد داشت .
براي از بين بردن كلني هاي ضعيف , در هنگام غروب كه تمام زنبوران صحرا رو برگشته اند , كندو بوسيله گوگرد دود داده ميشود. سپس زنبوران تلف شده را سوزانده, ابزار و وسايل مثل (كف و بدنه كندوها و غيره) بعد از ضدعفوني ، براي بهره برداري آماده ميشوند, چون اين وسايل ارتباطي به آكاريوز ندارند.
توجه شود كه قابهاي حاوي شفيره اي كه روي آنها زنبور وجود دارد و كاملاً سالم ميباشند را ميتوان داخل كلني هاي ديگر گذاشت تا باعث تقويت آنها شود. اين عمل قبل از دود دادن كندوي آلوده و ضعيف انجام خواهد شد.
تشخيص عامل آلودگي:
بهترين زمان نمونه گيري , اواخر پاييز يا اوايل بهار است . ديدن جرب در زنبوران پير ,كه آلودگي بيشتري دارند ، آسانتر است . مخصوصاًَ زمانيكه ميزان جمعيت آكاراپيس در حد بالا باشد.
جهت نمونه گيري مي توان از ملكه , نرها و زنبوران كارگر استفاده نمود . ولي آكاراپيس زنبوران نر را , ترجيح ميدهد.
روش نمونه گيري :
50 زنبور بصورت تصادفي , از كلني مشكوك جمع آوري ميشود . اين نمونه از بين زنبوراني كه جلو يا در حوالي كندو (3 متري) , در حال خزيدن هستند و قدرت پرواز ندارند يا بتازگي تلف شده اند , جمع آوري مي شود و شامل زنبوران زنده ، در حال مرگ و مرده , مي باشند . زنبوران زنده را با قرار دادن در الكل( اتيل الكل) يا در فريزر (c 20 - ) بايد كشت.
از مرگ زنبوران نبايد بيش از 3-2 روز گذشته باشد يا بايد در يخچال نگهداري شوند . در اين صورت به مدت دو هفته در يخچال( 4 درجه )، يا دو ماه در فريزر( c 20 – درجه ), قابل نگهداري مي باشند.
روش كار:
1-زنبور به پشت خوابانده شده , يا با شصت و اولين انگشت نگه داشته شود.
2-با يك پنس سر و اولين جفت پاها را جدا نموده و بافتهاي اطراف ناي را برداشته تا مجراي ناي آشكار شود. نزديكترين مجراي هوايي به منفذ تنفسي را بازرسي كرده تا آلودگي خفيف مشخص شود . آلودگي شديد , به آساني با ديدن نقاط سايه روشن در مجاري شفاف تا تيره قابل تشخيص است. در آلودگي شديد و كهنه , رنگ مجاري از قهوه اي تا سياه تغيير مينمايند.

3-بوسيله يك تيغ تيز از منطقه سينه ، بين بالهاي جلويي و پاهاي مياني ,يك مقطع ,گرفته مي شود .
4-مقاطع را حدود 20 دقيقه در محلول 8% پتاس با حرارت ضعيف , قرار داده ، يا بمدت يك شب در محلول مذكور بدون حرارت , گذاشته شود.
5-اولين جفت مجاري تنفسي سينه ( تراشه ) ، كه با بافت عضلاني پوشانيده شده ، با ميكروسكوپ و عدسي 20 ، قابل رويت است . يا ميتوان با جدا نمودن و انتقال تراشه به اسلايد ديگر و اضافه كردن گليسيرين يا آب , با درشتنمايي بالاتر , مشاهده نمود .
6-جرب ها و تخم ها بآساني از ديواره شفاف مجاري تنفسي ديده ميشوند .
اين ساده ترين روش تشخيص آزمايشگاهي در تشخيص آكاريوز است ، كه بوسيله آن آلودگي هاي اوليه تشخيص داده ميشوند و ميتوان ميزان آلودگي را ثبت نمود.
آلودگيهاي خفيف با اين روش قابل تشخيص است. در موارد استثنايي نياز به استفاده از درشتنمايي بيشتر است.
اگر ضرورت داشته باشد كه براي تفكيك , بين آلودگي خفيف و شديد , از اين آزمايش استفاده شود ، مشاهده تا مرحله دوم انجام ميشود و با ديدن رنگ مجاري ,آلودگي مشخص ميشود.
روش تشخيص سريع :
يك نمونه حاوي دويست زنبور , بصورت تصادفي از كلني مشكوك , جمع آوري پس از جدا نمودن بالها و پاهاي زنبوران , آنها را در يك ظرف 100 ميلي ليتري , كه يك چهارم آن از آب پر شده , مي ريزيم . نمونه را سه مرتبه و هر بار چند ثانيه با ده هزار دور در دقيقه , بوسيله همزن برقي , يكنواخت ميشود. در صورت لزوم مقداري آب به آن اضافه ميشود . سپس آن را از يك صافي ( با منافذ 8/0 ميلي متر ) عبور داده , حجم آن به 50 ميلي ليتر رسانده شود.
مايع صاف شده در دور 1500 , بمدت 5 دقيقه , سانترنيوژ مي گردد. پس از خارج نمودن مايع , به رسوب حاصله , كه حاوي جرب ها ميباشد , چند قطره اسيد لاكتيك اضافه ميشود .
بعد از ده دقيقه كه رشته هاي عضلاني حل گرديد ، مقداري از رسوب را روي لام قرار داده, با يك لامل پوشانده ميشود .لام آماده شده و با ميكروسكوپ قابل رويت است . اين تكنيك از روش قبلي سريعتر , اما دقت آن كمتر است. در صورتي كه لازم باشد آلودگي بصورت كلي معين شود از اين روش استفاده ميشود .
در اين آزمايش , جرب هاي خارجي , كه از نظر شكل ظاهري شبيه آكاراپيس وودي هستند ، ممكن است مشاهده شوند. اين جربها , بآساني با آكاراپيس وودي اشتباه ميشوند . بنظر ميرسد آنها تهديد جدي براي زنبورداري نباشند.شامل آكاراپيس خارجي[7] كه در ناحيه گردن ديده ميشود. آكاراپيس پشتي[8] كه روي قسمت پشتي كه روي قسمت پشتي سينه زندگي ميكند. و آكاراپيس سرگردان[9] كه در تمام بدن يافت ميشود . اينها از همولنف زنبوران بالغ با سوراخ كردن كيتين در محل هايي كه مقاومت كمتري دارد تغذيه ميكنند. روي بالها ، بين قطعات شكمي، بين سر و سينه تخم ميگذارند. قدرت بيماريزايي آنها قابل چشم پوشي است.
پيشگيري و درمان :
1.از كلني هاي مقاوم به بيماري اقدام به پرورش ملكه شود . و از آن ملكه ها , در ساير كلني ها استفاده شود .
2.از مجاورت با كلني هاي آلوده , پرهيز شود .
براي درمان اين آلودگي امروزه از داروهايي با منشاء گياهي از جمله تيمول , منتول , اسيد فرميك و روغنهاي گياهي استفاده ميشود , كه هم براي زنبور كم ضرر است و هم اثر سوء بر محيط زيست ندارد . در منابع آمده است كه , مخلوط روغنهاي گياهي مثل روغن اكاليپتوس و شكر براي درمان اين بيماري , استفاده شده است .
استفاده از تيمول در درجه حرارت بالاي 15 و به مقدار 25 -50گرم توصيه شده است. مقدار 25 گرم در آزمايشات اوليه , پاسخ بهتري داده است.