در هر یک ما از یک طرف میلی ذاتی برای عشق ورزیدن و از طرف دیگر، معشوق دیگری شدن وجود دارد، اما اغلب برداشت درستی از عشق نداریم و نمی توانیم دریابیم احساسی که میان ما و دیگری به وجود آمده، واقعا عشق است یا نه؟…
حقیقت این است که آنچه بیشتر ما انتظار داریم، به عبارت دقیق تر«تجربه عاشق شدن» است. تجربه عاشق شدن تقریبا همیشه خودبه خود پیش می آید و به همین دلیل آن را «گرفتار عشق شدن» می نامیم. برای رسیدن به چنین تجربه ای، هیچ تلاشی لازم نیست
اما این نظر که «عشق ورزیدن» به سعی و تلاش نیاز ندارد، نادرست است ولی این برداشت در بسیاری از داستان ها و فیلم ها هم به چشم می خورد.
تجربه عاشق شدن ممکن است باعث تسکین دردهای زندگی شود، اما عشق ورزیدن این گونه نیست. درواقع همان طور که بسیاری از ما در طول زندگی مان کشف کرده ایم
وقتی واقعا عشق می ورزیم، تجربه های دردناک زندگی ممکن است نه تنها تخفیف نیابد، بلکه افزایش هم پیدا کند زیرادر این حالت باید نگران شخصی دیگر به جز خودمان هم باشیم. بسیاری از افراد برای فراموش کردن ناملایمات زندگی، به عشق پناه می برند ولی متوجه می شوند
آنچه واقعا به دنبالش بوده اند، اصلا عشق ورزیدن نبوده است، بلکه به دنبال تجربه عاشق شدن بوده اند. عشق ورزیدن باعث نمی شود مسوولیت هایمان را کنار بگذاریم زیرا مسوولیت های بیشتری برای ما به دنبال دارد.
عشق ورزیدن هم اشتیاق به یکدیگر است و هم صمیمی شدن و ایجاد تعهد. فرآیند یکی شدن دو «من» و تبدیل شان به یک «ما» (که کانون ایجاد تعهد است)، خودبه خود رخ نمی دهد و به تلاش نیاز دارد.
همچنین ایجاد ارتباطی عمیق با دیگری (در کانون صمیمیت قراردارد) به این سادگی ها نیست.
آنچه باقی می ماند، حس اشتیاق به یکدیگر است. باید قبول کرد که ایجاد اشتیاق ساده تر است به خصوص اگر در ابتدای مسیر رابطه با کسی باشید. اشتیاق فراوان مانند یک ماده بی حسی عمل می کند و درد زندگی را تسکین می دهد، اما فقط برای مدتی.
در واقع چیزی شبیه اثر یک ماده روانگردان است که به سرعت از بین می رود و باید به چیز دیگری برای تسکین درد پناه برد.
بسیاری از افراد این اشتیاق بدون صمیمیت و تعهد را با عشق واقعی اشتباه می گیرند و این احساس اشتیاق، بیش از هر چیز در ایجاد «تجربه عاشق شدن» نقش دارد، اما اشتیاق بدون صمیمیت و تعهد عشق نیست.
آیا تا به حال احساس «فریفتگی» ناشی از عشق داشته اید؟ در این حالت همه چیز آسان، راحت و ساده به نظر می رسد، اما بعد تازه با مشکلات ذاتی عشق ورزیدن روبرو می شوید.
آیا در این صورت تصمیم می گیرید به این مسیر ادامه دهید و به جایی برسید که واقعا عشق بورزید و مورد عشق ورزیدن دیگری قراربگیرید
یا چون متوجه ناکامی گریزناپذیر ماندن در نقطه ای که بنا بر ماهیتش گذراست شده اید، در همان مرحله «تجربه عاشق شدن» اولیه متوقف می شوید؟ ما فریفته می شویم، اما نه با عشق. فریفتگی ما ناشی از برداشت نادرست از عشق است که در اغلب فرهنگ ها رواج یافته است.