1. ببر سیبری، ببر منچوری یا آمور
Siberian Tiger
(Paanthera Tigris Altaica)
وضعیت فعلی: در معرض خطر
ببر سیبری بزرگترین گربه‌سان جهان است. وزن نر بالغ آن می‌تواند به بیش از 350 کیلوگرم برسد. (سنگین‌ترین رکورد متعلق به یک ببر سیبری با 429 کیلوگرم، وزن است). وزن ماده‌ها بسیار کمتر است که البته با وزن 230 کیلوگرم باز هم سنگین به شمار می‌روند. طول بدن یک ببر سیبری (بدون در نظر گرفتن دم) می‌تواند به بیش از 3 متر هم برسد. اگرچه این تعجب برانگیز است ولی موارد بسیاری با حدود 4 متر طول نیز شناسایی شده‌اند. این بدین معنی است که ببر سیبری از تمام ببرهای موجود بنگال بزرگتر است. پشم ببر سیبری از پشم دیگر ببرها قابل تمییز است. بلندی موهای آن در بعضی نقاط بدن به 25 سانتی‌متر می‌رسد. در ضمن صخیم‌ترین پشم نیز متعلق به ببر سیبری است. به خاطر تلاش‌های حفاظتی و دیگر عوامل، جمعیت آنها در طبیعت هم اکنون به 200 تا 300 قلاده می‌رسد. در اسارت هم خوب حفظ شده و اکنون به حدود 1000 قلاده رسیده‌اند. ببر سیبری جانوری قلمروگر است. یک ببر بالغ متعلق به زیرگونه‌ای باشد و چه نر باشد یا ماده، منطقه بزرگی را به عنوان قلمروه تعیین کرده و علامتگذاری می‌کند. قلمرو ببر سیبری از قلمرویی که زیرگونه‌های دیگر ببر در اختیار دارند بزرگتر است. از آن گذشته باید به یاد آورد که اندازه غول‌آسای ببر سیبری نیاز به غذای بیشتری دارد. یک نره ببر سیبری می‌تواند قلمرویی به وسعت 360 مایل مربع را در اختیار بگیرد. البته قلمروهای بزرگتری نیز مشاهده شده است و گاهی اوقات این قلمرو به 1080 مایل مربع نیز بالغ ش ده است. ببر چین قلمرو بزرگی را با استفاده از ادرار، مدفوع و غدد عرقی خود که دارای بوی بسیار تند است، علامتگذاری می‌کند. ببرهای ماده نسبت به ببرهای نر دارای قلمرو کوچکتری هستند و قلمروی آنها می‌تواند با هم همپوشانی نیز داشته باشد که این قاعده احتمالاً برای ببرهای ماده نیز صدق می‌کند. طبق اطلاعات بدست آمده از برخی تحقیقات، ببرهای سیبری تشکل‌های اجتماعی نیز تشکیل می‌دهند و یک خانواده مرکب از نر، ماده و توله‌ها قلمروی واحد را بین خود تقسیم می‌کنند. چیزی که در این بین قابل توجه است، این است که قلمرو یک ببر نر می‌تواند از قلمرو چنین ببر ماده تشکیل شده باشد. مشابه این رفتار در ببر بنگال نیز وجود دارد. جفت‌گیری در ببرهای سیبری به صورت فصلی است که علت آن می‌تواند اقلیم سرد زیستگاهی ببرهای سیبری باشد. این پدیده در بین ببرها منحصر به فرد است و این احتمال نیز وجود دارد که آن دسته از ببرهای سیبری که در اسارت هستند اگر محل اسارت آنها اقلیم گرمی داشته باشد، بتوانند در طی سال به جفت‌گیری و تولیدمثل بپردازند. به هر حال همانگونه که گفته شد در حیات وحش، ببرهای سیبری در زمستان جفت‌گیری می‌کنند و در بهار توله‌های آنها متولد می‌شوند. غرش‌های سهمگین ببرهای نر در فصل جفت‌یابی، می‌تواند برای جلب توجه ماده‌ها به کار رود و بویی که ماده‌ها به هنگام علامتگذاری از خود بر جای می‌گذارند، برای نر آمادگی ماده برای تولیدمثل را مشخص می‌کند. ببرها به شدت بر سر تصاحب ماده‌ها با یکدیگر درگیر می‌شوند و می‌توانند یکدیگر را به شدت مجروح کنند. پس از اینکه ببر نر ماده‌ای را برای جفت‌یابی جلب نمود و رقیبان را نیز از میدان بدر کرد، هنوز مشکلاتی باقی است. زمانی جفت‌یابی کامل شده است که ماده با غرش به جفتش حمله کرده، او را به عقب رانده و یا زخمی می‌کند. ماده توله‌ها را به تنهایی بزرگ می‌کند و توله‌ها تا 6 ماهگی از نظر تغذیه وابستگی تام به مادر دارند. ببرهای جوان در 2-3 سالگی قلمرو مادر را ترک می‌کنند و در 4 سالگی به بلوغ می‌رسند. ببرها موجوداتی هستند که برای شکار ساخته شده‌اند و ببرهای سیبری اکثر اوقات خود را به تعقیب و شکار می‌پردازند. آنها موجوداتی هستند شب شکارند. به دقت در کمین شکار می‌نشینند و روی آن پرش می‌کنند. ببر سیبری پنجه‌های بسیار قوی دارد به طوری که پس از پرش به روی شکار، طعمه بخت بسیار کمی برای رهایی دارد. در این بین وزن بالای ببر در به زمین زدن طعمه و جلوگیری از فرار آن نقش بسزایی دارد. ببر شکارش را با ضربه به گردن از پای در می‌آورد. گردن را می‌شکند و باعث بسته شدن مسیر تنفسی و قطع تنفس و نهایتاً خفگی شکار می‌شود. رجحان غذایی آنها شامل خوک‌های وحشی، گوزن سایگا و مرال (گوزن قرمز) است.
2. ببر مازندران، ببر خزر یا ببر هیرکانی
Caspian Tiger
(Panthera Tigris virgata)
وضعیت فعلی: منقرض شده
ببر خزر پس از ببر سیبری و بنگال، بزرگترین زیرگونه ببر بوده است. اندازه دهان تا دم آن به 2 تا 3 متر می‌رسیده (این اندازه تا 4 متر نیزگزارش شده) که به این اندازه باید یک متر اندازه دم را نیز اضافه کرد. قد آنها از شانه به هنگام ایستادن به یک متر می‌رسیده است. وزن نرهای بالغ حدود 250 کیلوگرم بوده که این مقدار در ببرهای ماده کمتر بوده و به 200 کیلوگرم می‌رسیده است. ببر مازندران دارای پاهای بلند با ساختاری باریک بوده است. این ببر برای ده‌ها سال در منطقه‌ای زندگی کرد که نسبت به مطالعه‌هات علمی نامهربان بوده است. از این رو معلومات رفتارشناسی آن ناقص و سر دستی است. ولی با تمام این اوصاف می‌توان در مورد آن که ببری قلمروگرا بوده که قلمرو زیادی را اشغالمی کرده که مساحتی به اندازه 60 مایل مربع را در بر می‌گرفته است. ماده ببرها قلمرو کوچکتری داشتند که آن هم در محدوده قلمرو ببرهای نر بوده است. ببر مازندارن شکارگر فرصت‌طلبی بوده است که داستان‌های شکار انسان آن نزدیک به واقعیت بوده است. گرچه شکار نوع این ببرها طوری بوده است که بیشتر اوقات از انسان پرهیز می‌کرده‌اند. شکار آن پستانداران بزرگ محدوده خود و یا دام‌های اهلی متعلق به دامدارانی بوده، که در مجاورت محدوده و قلمرو آن زندگی می‌کرده‌اند و دام‌های خود را برای چرا وارد زیستگا‌ه‌ ببر می‌نموده‌اند.
اگرچه محدوده زیستگاهی سنتی ببر خزر، زیستگاه‌های متفاوتی از جمله بیابان‌های سرد استپی تا جنگل برفگیر کاج. از کوه‌های خشک و داغ تا جنگل‌های خشک برگریز را شامل می‌شد. ولی تا این اواخر بیشتر در ارتفاعات بلند و فلات‌های مرتفع آسیای مرکزی در مناطق پردرخت دورمانده از دسترس انسان به بقای خود ادامه می‌داد. زمانی این ببرها در منطقه وسیعی از آسیا پراکنده بودند. در زمان‌های اخیر محدوده آن مناطقی از شمال غربی چین، جنوب روسیه، شمال ایران، افغانستان و شرق ترکیه را در برمی‌گرفت و از ترکیه تا مغولستان وجود داشت ولی امروزه امید اندکی برای سکونت آن در زیستگاه‌های قبلی وجود دارد و با قطعیت می‌توان گفت که ببرهای خزر منقرض شده‌اند. ببر در ایران در نواحی جنگلی کوههای البرز و جنوب دریای خزر در گیلان و مازندران و گرگان از حدود آستارا تا نواحی شمال ترکمن صحرا زندگی می‌کرده است.اما متأسفانه غرش‌های با عظمت این جانور با شکوه برای ابد به تاریخ پیوست. درباره رنگ این نژاد A. Satunin اشاره می‌کند که در همه ببرهای ماورای قفقاز و لنکران که من دیده‌ام، نوارهای شانه و پایین گردن و به ویژه طرف خاج ران نه تنها سیاه نیستند بلکه حتی قهوه‌ای کمرنگ هستند ولی رنگ یک نمونه را که از گرگان به دست آمده به ترتیب زیر شرح می‌دهد:
نوارها مانند ببر هندی سیاهند ولی تعداد آنها بیشتر است و به هم نزدیکترند در مومرد یک نمونه دیگر که ا ز ایران بدست آمده ولی محل آن معلوم نیست. شرح می‌دهد که در بالای سر و پشت بدن نوارها سیاه هستند ولی در پهلو قهوه‌ی کمرنگ می‌شوند و در خارج ران‌ها نوارها فقط کمی از زمینه تیره‌تر هستند و در قاعده دم و در ناحیه شکم و سینه نوارها قهوه‌ای می‌شوند. اندازه دو پوست ببر بدست آمده از لنکران که توسط او مورد مطالعه قرار گرفته‌اند به ترتیب 5/289 و 259 سانتیمتر بوده که احتمالاً هر دوم ماده بوده‌اند و اندازه ببر دیگری که رنگ قرمز و قهو‌ه‌ای داشته و از کوه‌های البرز بدست آمده 5/249 سانتیمتر گزارش شده که پس از درست کردن پوست و قرار دادن بر روی بدن مصنوعی، اندازه واقعی آن که 325 سانتیمتر بود، مشخص شد. رنگ پوست یک نمونه ببر که از شمال البرز و جنوب دریای خزر بدست آمده و در موزه تاریخ طبیعی انگلستان وجود دارد به شرح زیر است:
رنگ زمینه پشت بدن و پهلوها زرد متمایل به طلایی با نوارهای عرضی زردرنگ یا قهوه‌ای روشن. رنگ زمینه و نوارها در پهلوهای بدن کمرنگ‌تر از توسط و پشت بدن است. زیرشکم سفید و با نوارهای زردرنگ همراه است. زمینه صورت زرد و در پیشانی دارای نوارهای قهوه‌ای و اطراف چشم‌ها و روی گونه دارای لکه‌های سفید است. پاها در سطح خارجی زرد و در سطح داخلی سفید است. دم به تناوب از نوارهای روشن متمایل به سفید و نوارهای زرد پررنگ تشکیل گردیده و سینه به رنگ زیرشکم است. در سال 1332 سروان احمد هنرور آخرین گلوله را به سوی یک ببر خزر شلیک کرد. در بیشه‌ای نزدیک و مشرف به روستای آق میش در ده کیلومتری شهر کلاله، از آن پس غرش‌ ببرهای ایران برای همیشه خاموش شد. پس از آن گزارشات غیرمستندی از حضور ببر به گوش می‌رسید که هیچ کدام حضور دیواره ببرهای را تأیید نکرده و قابل قبول نبودند. گزارشات غیرمستند دیگری نیز از حضور ببر در قسمت‌های دوردست افغانستان وجود دارد. انقراض ببر در ترکمنستان به خاطر شکار و پاک کردن اراضی به منظور کشت کتان بود. در ایران هم شکار ببر و شکار گونه‌هایی که مورد تغذیه ببر بودند، نابودی جنگل‌ها و نیز استفاده از طعمه‌های مسموم، باعث شد که ببرها در ایران رو به نابودی بروند. گرچه باغ وحش‌های جهان نمونه‌هایی از ببر خزر را داشته‌اند ولی یا به آن توجه کافی نداشتند و یا به دیگر زیرگونه‌ها علاقه بیشتری نشان می‌داده‌اند. این احتمال که ببر مازندران در جایی هنوز به بقای خود ادامه دها بسیار ضعیف است. اسکندر فیروز در کتاب خود (حیات وحش ایران) درباره ببر مازندران چنین می‌نویسد: ببر ایران نژادی است که شناخته می‌شود و در گذشته ازقفقاز، سواحل دریای خزر و خراسان تا شمال افغانستان، بخش‌های جنگلی رود جیحون و سواحل دریاچه‌های آرال و بالخاش در آسیای مرکزی پراکنش داشت. اکنون در هیچ یک ا ز این مناطق این ببر باقی نمانده است و آخرین ببرهایی که طبق اطلاعات مستند در ایران وجود داشت در قسمت شرقی مازندران بوده است. در نمایشهای معروف روم باستانی، از ببر هیرکانی (منظور منطقه ساحل جنوبی دریای خزر است) برای جنگلهای پهلوانان استفاده می‌شد. تا حدود قرن هفدهم، آشنایی بیشتر دنیای غرب با همین ببر مازندرانی بوده و چندان اطلاعاتی از ببرهای هندوستان دردست نبود و لابد به همین علت است که شکسپیر در مکبث از ببر هیرکانی سخن می‌گوید. موی ببر ما شاید قدری پرپشت‌تر و روشن‌تر از ببر هندی و بلکه می‌ت وان گفت که چیزی بین هندی و ببر سیبری بوده است. فریر در سال 1845 در مورد منطقه کشف رود در مرز ما با افغانستان نقل می‌کند که ببر شاهی گاهی دیده می‌شود. حدود بیست سال دیرتر، وامبری Wambery که با عده‌ای که از راه پله سفید و شیرگاه به شمال می‌رفت این جمله خاص را می‌نویسد: شبگاه ما در هفت تن بود. وسط جنگل زیبایی از شمشاد، جوانان ما به سراغ چشمه آبی رفتند ولی ناگهان صدای ترسناک از پریشانی شنیدم... گفتند که حیواناتی نزد چشمه دیده‌اند. ابتدا فکر کردم که باید شیر باشد، و یک شمشیر زگ زده را به دست گرفتم و در جهتی که گفته بودند رفته و در فاصله‌ای نسبتاً دور دو ببر با شکوه دیدم که شکل‌های نواردار زیبای آنها در بین بیشه و بوته‌ها گاه گاه ظاهر می‌شد. درباره شکار مفصل ضل‌السلطان د ر شبه جزیره میمانکاله و کشته شدن 35 ببر قبلاً مطالبی از تاریخ سرگذشت مسعودی نقل شد لازم است اکنون اضافه شود که شاید کل جمعیت ببر در استان مازندران در آن زمان بیش از چیزی حدود چهار یا پنج برابر این رقم نبوده. و لذا همین یک شکار عظیم ضربه سهمناکی در کاهش تعداد ببر بوده است! اما این هنوز زمانی است که در خیلی از نقاط کشور پهناور ما موقعیت و شرایط محیطی خوبی برای وحوش وجود داشت. از باب مثال چند سطری از سفرنامه رکن الدوله (به سال 1220 ه.ق- 1881 م) و مربوط به منطقه سرخس یعنی منتهی الیه شمال شرقی ایران و نزدیک مرز ترکمنستان ارائه می‌شود: چند نفر از خدمه که پی یک اسب فراری می‌گشتند... از میان جمعیت قدری دور افتادند، در جنگل ببر دیدند چون بی‌اسلحه بودند جرأت نزدیکی به آن نکرده و ببر هم ا ز هیاهوی آنها فرار کرد... و بعداً نیز ذکر می‌شود: بعد پوست ببر و یک سر گزار که ترکمن‌ها چند روز قبل شکار کرده بودند به حضور والا آوردند. نیز چند بار به وفور شکار غم از پرنده و چرنده و همچنین جنگل و نیزار اشاره می‌شود شرح کنیدون درباره ببر ا یران منحصر به فرد است. (دلیل دیگر جالب توجه بودن نوشته او برای خواننده علاقمند به طبیعت این است که اولین و تنها کسی است که درباره منطقه‌ای که 60 سال دیرتر مشهورترین پارک ملی ایران شد، یعنی پارک ملی گلستان و در آن به شکار پرداخته بود. شرح می‌دهد). در آنجا مدتی به شکار کوه و جنگل مشغول بود و از جمله دو ببر را شکار می‌کند. راجع به ببر اول می‌گوید:
نر بزرگ و سنگین بود که وضع جسمی‌اش بسیار خوب بود. نتوانست اندازه آن را فوری بگیرد. ولی اظهار داشت که حتماً به بزرگی یک ببر خوب هندی بود و پوستش پس از میخکوب شدن یازده فوت و شش اینچ(3/51 متر) طول داشت). ببر دوم که آن را روی رد خون، بسیار تعقیب و جستجو کرد و اما پیدا نشده به نظرش از اولی بزرگتر بود. کنیون بر این اندیشه بود که چرا در این نواحی غنی ببر فراوان نیست. با توجه به وفور طعمه و کمی دشمن... و چون دلی دیگری به نظرش نمی‌رسد پاسخ می‌دهد که... اوقات خوش (یعنی وضع زیاده از حد مطلوب) باروری را کاهش می‌دهد. کنیون شاید فساد نژادی افراد عیاش را در نظر داشته است، ولی در مورد ببر مازندران و از لحاظ زیست‌شناسی به طور کلی، این فرضیه مصداق ندارد. البته چون موضوع خاص و جالب توجهی است، باید آن را قدری تجزیه و تحلیل کرد. وصف ضل‌السلطان درباره میانکاله و اینکه فرق کامل بوده است درباره منطقه تنگه گل، آلوباغ، و غیره (که شکارگاه کنیون بود) نیزکاملاً صدق می‌کند چون به واسطه قرار داشتن روی مرز حوزه نفوذ کرد و ترکمن، عملاً در حکم قرق ویژه‌ای بوده و به علاوه اکولوژی خاص و گوناگون آن موجب کثرت و تنوع فوق‌العاده حیات وحش شده بود (که کنیون نیز از آن حکایت می‌کند) باید اضافه کرد که اگر هم شکار ظل‌السلطان، نزدیک حدود 35 سال زودتر به وقوع می‌پیوست، خللی در بحث اینجا وارد نمی‌آورد، چون شبه جزیره است که رو به تنزل رفت ولی منطقه گلستان دست نخورده باقی ماند. به طوری که قبلاً ذکر شد در شکار ظل‌السلطان 35 ببر گشته شد اگر برای احتیاط درقضاوت فراری‌ها را به حساب نیاوریم (در صورتی که البته می‌نویسد ببر و مرال و... شکار کردیم... واقعاً هزار هزار فرار کردند باز هم برای میانکاله که از شکارگاه کنیون (که دو ببر دید و زد) کوچکتر هم بوده است. 35 ببر رقم زیادی است. حتی در هندوستان سالها پیش نیز به دست آوردن چنین تعدادی در یک ناحیه به این مساحت تقریباً غیرممکن می‌بود. پس چگونه است که در یکی از دو منطقه با طبیعت بسیار غنی، تعداد ببر زیاد است و د ر آن یکی کم؟ پاسخ به این پرسش تا حدی در مقدمه ارائه شد: ایستگاه مناسب ببر، جنگل‌های کوهپایه و جلگه‌ای بوده است. نه به خاطر ارتفاع پایینتر آنها بلکه به این د لیل که در نزدیکی نوعی تالاب با نیزار قرار داشتند و این تالاب‌ها برای ببر دارای اهمیت ویژه بوده است. ببر در اصل بیشتر یک حیوان شمالی است و نه مربوط به جنگل‌های مناطق حاره (در منچوری و سیبری برودت تا 34 درجه سانتی‌گراد زیر صفر را تحمل کرده است). میانکاله در مجاورت تالاب و نیزار وسیع بوده است و جنگل و بیشه پیرامون آن بدون انقطاع به تالاب‌های مختلف دیگر نیز ادامه داشته است. به نظر می‌آید که برای ببر این وضع، ضرورتی قوی و اکولوژیک است و به همین علت در گذشته در سرخس در مجاورت نیزار دیده می‌شده و وجود آن در کنار رود آمودریا و در سواحل نیزار خیز دریاچه‌های ارال و بالخاش نیز گزارش می‌شد و ببر حیوانی است که چندان توان تحمل هوای گرم را ندارد و برای دفاع به سایه و آب پناه می‌برد و خود را در آب فرو می‌کند و شناگر خوبی است. پیشینیان درشمال ایران نیز حکایت می‌کردند که ببر بچه‌هایش را در میان نیزار به دنیا می‌آورد. باری، تنها آب عمده در جنگل‌های گلستان ما درسو است که سرچشمه آن در یان منطقه است و از وسط دره (که محل جاده اصلی، تردد و مزاحمت است) جریان پیدا می‌کند. در فاصله‌ای به طرف غرب نیز دو تالاب کوچک در آن زمان وجود داشت. در مجموع، اکوسیستم آن محل به رغم کیفیت درخشان آن به نسبت محدودیت وجود آب در سطح بزرگ‌تر، ظاهراً پذیرای فقط تعداد کمی ببر بوده است. اما باید خاطر نشان ساخت که آخرین ببری که در ایران دیده و متأسفانه بلادرنگ کشده شد. در سال 1332 و در نزدیکی همین منطقه بوده است. این رویداد تقریبا همزمان بود با تخریب (و عاقبت محو) تالاب‌های مورد اشاره دربالا که خارج از محدوده منطقه قرار داشتند.
3. ببر چین
Chinese Tiger
(Panthera Tigris amoyensis)
وضعیت فعلی: در معرض خطر
مطالعات برروی اسکلت‌های ببر نشان می‌دهد که ببر چین نسبت به ببرهای امروزی از قدمت بیشتری برخوردار است. اجداد ببرها در سیبری تکامل یافتند که این شاید توضیح این مورد باشد که حتی در جنگل‌های گرمسیر امروزی نیز ببرها، برخی عادات مربوط به دوران سرما و تطبیق با شرایط سخت را حفظ کرده‌اند و ترجیح می‌دهند که در طی روز، به جای حرکت کردن در آبهای خنک به آبتنی بپردازند. در حدود 10000 سال قبل یخچال‌های یک عصر یخبندان جدید، نیاکان ببرها را مجبور به مهاجرت به سمت جنوب به سوی مرزهای ببرهای امروزی نمود. تاریخ بازگشت ببرهای چین به سوی مرزهای قبلی خود، حداکثر به ده هزار سال قبل می‌رسد و می‌تواند به انسان‌های امروزی در مورد اینکه ببرهای گذشته چه شکلی داشته‌اند، بهترین ایده را بدهد. خز ببر چینی، بلندتر از همه ببرها به جز ببر سیبری است. نوارهای مشکی بدن ببرهای چینی پهن‌تر بوده و نسبت به دیگر ببرهای فضای بیشتری را اشغال می‌کند. ولی تعداد آنها کمتر از سایر ببرهاست. رنگ زیرین آن به نسبت دیگر ببرها کم‌رنگ‌تر است ولی ناحیه سفید رنگ آن در زیر بدن فضای کمتری را در بر می‌گیرد. ببر چین، ببر متوسطی محسوب می‌شود چیزی بین ببر سیبری و ببر بالی، این امر بدین معنی است که ببر نر چینی از نوک تا دم چیزی بالغ بر 2/8 متر طول دارد که باید به آن 1 متر اندازه دم را نیز افزود. ببرهای نر می‌توانند به 300 کیلوگرم بالغ شوند و مانند دیگر زیرگونه‌های ببر، ماده‌ةا به طرز محسوسی از نرها کوچکترند. اندازه ماده‌ها به 2/5 متر می‌رسد و وزن آنها بالغ بر 200 کیلومتر می‌شود. در مورد رفتار ببرهای چینی، چه در اسارت و چه در عرصه حیات وحش اطلاعات اندکی وجود دارد این احتمال در مورد آنها وجود دارد که آنها حیواناتی قلمروگرا هستند که هر نر آن قلمرویی به اندازه 40 مایل مربع را اختیار کرده است. قلمروی ماده کوچکتر از نرها بوده و با آن همخوانی دارد و قلمرو هر 4-3 ببر ماده به اندازه قلمروی یک ببر نر می‌باشد و این احتمال وجود دارد که قلمروی ببرای ماده با یکدیگر همپوشانی داشته باشد. ماده‌های ببر چینی، در طی سال قابلیت جفت‌گیری دارند ولی مدت و زمان و مراحل اصلی آن نامشخص است. بعد از طی مدت 110 روز که البته برخی آن را زودتر از 105 روز می‌دانند، ماده دو توله به دنیا می‌آورد. گرچه گزارش‌هایی مبنی بر تولد 7 توله نیز وجود دارد. نوع پرورش توله‌ها، مشابه ببرهای بنگال و هند وچین است که این به خاطر شباهت زیستگاهی بین آنهاست. جزئیات بزرگ کردن توله همچنان مبهم است. توله‌ها در 3 تا 6 ماهگی از شیر گرفته می‌شوند. و در سن 3 تا 4 سالگی به سن تولیدمثل می‌رسند. توله‌های بالغ برای سال‌های طولانی درقلمروی مادر می مانند و همین که بزرگتر و قوی‌تر شدند عاقبت یا آن را ترک می‌کنند و یا قلمرویی خارج از آن را علامتگذاری می‌کنند. هنوز معلوم نشده که آیا نرها بر سر قلمرو با هم می‌جنگند یا خیر ولی این امکان وجود دارد که مرحله تغییر مسئولیت با آرامش باشد و آن تسلیم یک ببر در برابر ببری دیگر از طریق رفتن به جاهای دوردست باشد. این مورد در مورد ببرهای ماده نیز هنوز مشخص نیست. آیا آنها هم در مورد قلمرو به زد و خورد می‌پردازند یا خیر؟ البته مدارکی دال بر همپوشانی قلمروهای ببرهای ماده و اینکه آنها با مصاحبت با دیگر ببرهای ماده آنها را تحمل می‌کند، وجود دارد. ببرهای چین اغلب وقت خود را صرف شکار کردن می‌کند که بیشتر آن در شب اتفاق می‌افتد. شنوایی قوی دارند و دید شبانه آنها عالی است. (وضعیت دید در شب آنها نسبت به انسان در موقعیت عالی قرار دارد و به خوبی دید گربه‌های فعلی است)، اگر ببر چین را مانند ببرهای دیگر بدانیم باید گفت که آنها روزها را برای خوردن یک شکار بزرگ صرف می‌کنند و شکار ترجیحی آنها نیز پستاندارانی با 50 کیلوگرم وزن و بیشتر از آن است. شاید به جز چند گروه کوچک ببر که در اسارت هستند، هم اکنون تنها چهل ببر در طبیعت وجود داشته باشد.