در این گزارش گفتگوی ما را با جوانی میخوانید که تب پرورش قورباغه را گرفته و کسب و کار عجیبی برای خودش راه انداخته. او برای سه سال قورباغه صادر کرده و حالا اوضاع مالی اش از این رو به آن رو شده است.
پشت میزش صاف نشسته و انگشت هایش را در هم فرو کرده است. نور کمرمق آفتاب که بعد چند روز بارتش مداوم برف از پنجره به داخل میتابد، باعث شده شیشه عینکش مثل عینک استیو مک کوئین جلوی فلاش دوربین عکاسها بدرخشد.
«برای انجام یک کار تجاری به استانبول سفر کردم. کارهایم را انجام داده بودم. چمدانهایم را بسته بودم که به فرودگاه بروم اما ناگهان از تهران تماس گرفتند و گفتند باید چند روز دیگر آنجا بمانی. برگشتم هتل. توی لابی هتل نشسته بودم و مشغول صحبت با بچههای شرکت بودم که یکی سلام کرد و روی مبل روبرویی نشست و داستان از همین جا شروع شد.
آن آقای ایرانی که آن روز با هم آشنا شدیم، برای انجام کارهای صادرات قورباغههایش به استانبول آمده بود. او آن موقع یک مزرعه کوچک در بابل داشت. من شم بیزنسم خیلی قوی است. توی همان صحبت چند دقیقهای تمام اطلاعات را از او گرفتم و به محض آمدن به تهران چند تا از بچهها را گذاشتم تا روی موضوع تحقیق و مطالعه کنند …»
تحقیقات زود به نتیجه رسید. اولین کاری که باید میکردند این بود که زمینی را در شمال گیر بیاورند. شمال به خاطر رطوبت خاصش بهترین جا برای پرورش قورباغه بود. «بالاخره با واسطه آشنایی که در انزلی داشتیم، زمین پیدا کردیم. زمین مردهای که ۵ هزار متر بود و در کناره تالاب انزلی قرار داشت و به علت بالا آمدن آب تالاب انگ کار ما بود …»
می دانید که؟ قورباغه موجودی است دوزیست! و چنین لوکیشنی جان میدهد برای کرال پشت رفتن موجودات دوزیست. همه چیز آماده بود. آنها خیلی زود اولین سفارش را از یک شرکت ترکیهای گرفتند. «طرف ترکیه خواسته بود که اول نمونهها را ببیند و بعد قرارداد را نهایی کند. برای همین یک یونولیت پر از قورباغه برایشان هدیه بردم. فرودگاه این طرف که اصلا کاری نداشت اما توی فرودگاه استانبول وقتی قورباغهها را دیدند گفتند «اینها باید برود سازمان دامپزشکی و بهداشت و این جور چیزها». این جوری چند هفته معطل میشدم. برای همین یکی از آنها را برداشتم و انداختم جلویش و گفتم «ببین مرده است.» و بعد برایشان توضیح دادم که قورباغههای مرده را برای چه بار زدهام و آوردهام.» و خب قورباغه مرده که نیازی به ویزیت شدن ندارد. همین هم شد که مامور فرودگاه مهر ترخیص را روی بستههای هدیه هادی زد.
«درست مثل ماهی تازهای که از شمال میآورند، قورباغه را وقتی بعد ۴۸ ساعت میاندازی تو سینک و آب گرم رویش میگیری، هنوز تکون میخوره، قورباغهها را به هتل که بردم و روشون آب جوش گرفتم، انگار آدرنالین بهشون تزریق کرده باشی، زنده شدند و شروع کردند به جست و خیز …»
قورباغه موجود عجیبی است! آنها تا ۷۲ ساعت بعد از منجمد شدن میتوانند زنده بمانند و این از مزایای خونسردی است. وقتی منجمدشان کنید انگار مردهاند اما در واقع زندهاند.
قرارداد بسته شد!
«نوع قورباغهای که به آنها نشان دادم قورباغه رانا بود که در تالاب انزلی زندگی میکرد. نمونه، کار خودش را کرد. طرف ترکیهای آنقدر به وجد آمده بود که بخش اعظمی از قرارداد را پیش پیش داد.» بعد برگشتن از ترکیه و با جدی شدن ماجرا تیم جوانی که هادی جمع کرده بود حسابی چسبیدند به کار. «دور زمین را فنس کشیدیم که مار داخل قفس قورباغهها نشود. دشمن اصلی قورباغه، مار است و هر جا که قورباغهها بیشتر باشند، مارها هم سر و کلهشان پیدا میشود.»
حالا باید تا میتوانستند قورباغهها را چاق می کردند و شمال به غیر از رطوبت پشه هم زیاد دارد و اگر به علوم دوم دبستان مراجعه کنید به یاد میآورید که این موجود جهنده از حشرات تغذیه میکند. «بالای زمین را توی تالاب پر از مهتابی کردیم. شبها پشهها جمع می شدند و قورباغهها برای تغذیه میآمدند روی آب؛ البته از گیاهان و جلبکهای کف تالاب هم تغذیه میکردند. یک کیوسک نگهبانی هم بغل زمین گذاشته بودیم تا مواظب زمین باشند.» آنها هر روز صبح با قایق توی زمین چرخ میزدند و قورباغه چاق صید میکردند. قورباغه چاق یعنی موجودی که وزنش به ۲۵۰ گرم رسیده باشد. آنها بعد شکار شدن توی سردخانه دپو میشدند تا به مقدار کافی برسند برای صادرات.
«بعد از روزهای اول دیگر وزن قورباغهها دست کارگرها آمده بود و آنها با گرفتن قورباغه توی دستشان میفهمیدند وقت شکار رسیده است یا نه …»
دیگر نصرفید
چند توصیه اخلاقی – حرفه ای از یک پرورشدهنده قورباغه: «شما برای شروع کار احتیاج به قورباغه مولد دارید. همچنین اگر به فکر منابعی برای تغذیه قورباغههایتان نباشید، بازدهی اقتصادی آن بسیار پایین میآید. متاسفانه خیلیها فکر میکنند اگر توی جوی بگردند و قورباغه شکار کنند میتوانند آن را صادر کنند؛ در حالی که این کار هم مثل هر کار دیگری یک سری استاندارد مخصوص خودش را دارد.»
حالا خاطره ای از همان پرورشدهنده: «یک بار که سفری به ترکیه داشتم به یک روستا رفتم. مردم بیکار و قورباغه فراوان! آنها در روستا اطلاعیه زده بودند هر کسی قورباغه زنده به مزرعه بدهد، به ازای هر کدام فلان قدر میدهند. بعد آنها را میریختند توی استخرهای مخصوص پرورش و قورباغهکشی راه میانداختند که بیا و ببین! اینجوری مزرعهشان بزرگ و بزرگتر میشد.»
هادی همین ایده را در شمال پیاده کرد: «قرار شد بعد از تمام شدن قورباغههای زمین از مردم منطقه قورباغهها را دانهای ۱۰۰ تا ۲۰۰ تومان بخریم و از آنها بخواهیم آنها را در مزرعه رهاسازی کنند. کار به آنجا نرسید. قیمت دلار ناگهان رفت بالا و دیگر این کار صرفه اقتصادی نداشت. به دردسرهایش نمیارزید. صاحب زمین از من خواست که کار را ادامه دهم اما من قبول نکردم چون من همه کارهای مرتبط به صادرات و قراردادها با مشتریان را انجام میدادم و آنها هم دیگر حاضر به ادامه همکاری نبودند.»
اسمم را چاپ نکنید
«یک اصل اقتصادی هست که میگوید مهمترین نکته در پرورش و صادرات قورباغه این است که بتواند آنور آب مشتری خود را پیدا کنید وگرنه بیزنس شما هیچ سودی به شما نمیرساند. طبیعی هم هست. اینجا که کسی قورباغه نمیخورد! قرارداد ما اینطوری بود که محمولههایمان را در فرودگاه امام تحویل میدادیم. بستهبندی هر کیلو قورباغه برای ما قبل گران شدن ارز ۷۰ دلار تمام میشد که چهار دلارش سود خالص بود. طرف ترک هم هر کیلو را ۲۵ دلار میفروخت. بدون اینکه قورباغههایی که از ما میگرفت را فرآوری کند. قطعا برای آنها سود زیادی داشت. بعد از گران شدن دلار طبق برآوردی که من کردم، اگر بابت هر کیلو طرف ترک ۱۴ دلار به ما میداد، باز هم ما این کار را ادامه میدادیم اما طرفمان قبول نکرد. ما هم کار را متوقف کردیم و سراغ بیزنسهای دیگرمان رفتیم.»
صحبتهای ما با آقای بیزنسمن وقتی تمام میشود که نور کمرمق آفتاب رفته و شیشه عینک فتوکرومیکش بیرنگ شده. حالا چشمهایش از پشت شیشهها پیداست. چشمهایی که هنوز هم وقتی از پول حرف میزنند، برق دارند. برای رفتن عجله دارد. میگوید در حال نوشتن طرحی برای سایت جدید شرکتش است. به طعنه میگویم: میشود از اسم واقعیات برای گزارش استفاده کنم؟ میخندد. سرش را به نشانه نه میدهد بالا و میگوید: «یه اسمی خودت پیدا کن و بزن.»
- مثلا؟
- آقای هادی.الف چطوره؟
- عالیه.
چگونه پرورشگر خوبی باشیم؟
اگر با خواندن این مطالب شم اقتصادیتان گل کرده است و لامپ بالای سرتان روشن شده، کمی دست نگه دارید و نور لامپ بالای سرتان را کم کنید؛ چرا که پرورش قورباغه به این سادگیها هم نیست و دردسرهای خاص خودش را دارد. اگر با کلیدواژههای «قورباغه، پرورش» جستجوی مختصری در اینترنت داشته باشید، متوجه میشوید که برای موفقیت در این کار علاوه بر حضور مرد کهن باید به گاو نر نیز مجهز باشید.
متخصصان امر معتقدند که سختی کار به قدری است که بدون حضور در کلاس و پچ خوردن از دبیر مربوطه نمیتوان به یک پرورشگر! خوب تبدیل شد. این سختی کار باعث شده است که قدیمیترها تجربیاتشان را در غالب کلاسهای آموزشی به آماتورها بفروشند و حسابی اسم در کنند.
اساتید حسابی هم کار را جدی گرفتهاند و برای دورههایشان سرفصل تعیین کردهاند. سرفصلها هم تنوع خوبی دارند و هم از اسامی دهان پرکنی بهره میبرند تا هم بدانید که باید مورفولوژی را بلد باشید و هم اینکه خیالتان راحت باشد که پولتان را جای بدی سرمایهگذاری نکردهاید و با فراغ بال بیشتری ۲۵۰ هزار تومان را جهت شرکت در جلسات به حساب واریز کنید. مطالب آموزشی یکی از این دورهها بدون دستکاری در زیر موجود است:
- شناسایی و ارائه صفحات کلیدی
- هدف از پرورش قورباغه
- اهمیت قورباغه در طبیعت و اقتصاد
- مزایا و محدودیتهای قورباغه نسبت به سایر دوزیستان
- انواع روشهای پرورش
- زیستگاهها
- رشد و نمو
- آفات و بیماریهای قورباغه
- توجیه اقتصادی طرح
- مجوزهای لازم جهت احداث فارم (مزرعه) پرورش
قورباغه در چه کشورهایی مشتری دارد؟
ماجرا ساده و سرراست است. یک کشاورز ویتنامی با چند تخم قورباغه میلیاردر شد. مرد یک روز تصمیم میگیرد قورباغه پرورش دهد و با چند تخم قورباغه دست به کار میشود و در مدت نسبتا کوتاهی به سرمایهای کلان دست پیدا میکند، به طوری که در ماه اول درآمدش ۲۵۰ هزار دلار بوده است. مرد ویتنامی که با حمایت همسرش به این سود کلان دست پیدا کرده است، علت موفقیت خود را شناخت عادتهای قورباغهها اعلام کرده است و به زبان خودشان «هر چیز که خوار آید روزی به کار آید» را سرلوحه کارش قرار داده است.
این تنها یک مورد از تجارتهای جهانی قورباغه است. اوضاع در آن سوی آبها در رابطه با این دوزیست سبزرنگ با اینجا تومنی صنار توفیر دارد. قورباغه بیشتر در کشورهای آسیای شرقی مثل مالزی به صورت گسترده پرورش داده میشود و به اروپا و آمریکا صادر میشوند.
آمریکا بزرگترین واردکننده و صادرکننده قورباغه در جهان است. در آمریکا بیشتر از گوشت قورباغه استفاده میکنند و در اروپا از رانهای این حیوان برای خوراکی استفاده میشود؛ رانهایی که معمولا گوشت زیادی به خود ندارند. علاوه بر مصرف خوراکی، پوست این حیوان در صنعت چرمسازی استفاده میشود که از چرمهای مرغوب است.
اسلام چه میگوید؟
خرید و فروش و صادرات قورباغه از نظر شرعی هم ایرادی ندارد و مراجع تقلید، فروش و صادرات آن را بلااشکال دانستهاند، مگر اینکه به عنوان خوراکی فروخته شود.
آیتالله العظمی سیستانی:
صادر کردن آن به ممالک کافره مانعی ندارد.
دفتر آیتالله العظمی صافی گلپایگانی:
خرید و فروش قورباغه ولو به غیر مسلمان برای خوردن جایز نیست ولی جلبک ظاهرا اشکالی ندارد و الله العالم.
دفتر آیتالله العظمی مکارم شیرازی:
اشکال ندارد.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.