برای برخورد با افراد معلول و دارای نقص عضو، مسایلی را باید در نظر گرفت. «عباس رجبی» دکترای روانشناسی و مشاوره در اینباره میگوید: معمولا افراد معلول به دلیل اینکه مورد توجه افراد سالم قرار میگیرند، خود را از رابطههای اجتماعی باز میدارند و سعی می کنند با اطرافیان رابطه کمتری برقرار کنند.
البته میتوان گفت؛ به طور طبیعی افراد معلول انگشت نمای مردم هستند، اما افراد متشخص و تحصیل کرده به این افراد واکنشی نشان نمیدهند و با آنها خیلی عادی رفتار میکنند.
در بیشتر موارد این افراد از طرف کودکان، مورد توجه قرار میگیرند. معمولا کودکان وقتی تفاوت را در افراد معلول حس میکنند، بیشتر توجه کرده و از روی کنجکاوی سوالهایی از والدین خود راجع به این افراد معلول میپرسند که باعث جلب توجه افراد معلول میشود.
بارها اتفاق میافتد که شاید برخی از اطرافیان هم متوجه این موضوع نشوند و یا از دور آنها را به افرادی دیگر نشان دهند، اما به دلیل اینکه فرد معلول هوشیاری خاصی نسبت به این مسئله دارد، حتی اگر در یک سالن بزرگ هم وارد شود، متوجه افرادیکه به آنها توجه میکنند، میشود.
اینگونه رفتارها باعث آزار، اذیت و حتی عصبی شدن فرد معلول میشود. برخی از این افراد ممکن است بیخیال بوده و به این موضوع عادت کرده باشند، اما برخی از آنها نمیتوانند با این مسئله کنار بیایند.
1- با آنها خیلی عادی رفتار کنید
بهترین روش
برخورد با
افراد معلول این است که با آنها خیلی
عادی برخوردکنید و همانطور که با
افراد سالم ارتباط برقرار میکنید با
افراد معلول هم ارتباط برقرار کنید.
2- اطمینان فرد معلول را به دست آورید
باید توجه داشت این
افراد به دلیل نقصعضو، به طور ناخودآگاه « آزرده خاطر» هستند و برخی از آنها نسبت به اطرافیان خود نیز بدبین میشوند و زمانیکه اطرافیان آنها را راهنمایی میکنند، آن را از جنبه تمسخر و تحقیر میپندارند.
در این مواقع باید اطرافیان این بدبینی را طبیعی بدانند و سعی کنید که آنها را نسبت به خودتان خوشبین کرده و کاری کنید که اطمینان این
افراد را جلب کنید؛ مثلا اطرافیان باید سعی کنند زمانیکه فرد معلولی را به مجلس و یا جمعی دعوت میکنند؛ او با خود چنین تفکری نداشته باشد که فقط به او تعارف شده است.
3- به قصد ترحم با آنها برخورد نکنید
اگر فرد معلول و دارای نقص عضو، متوجه ترحم اطرافیان شود و مجموعهای از این جملات« به خاطر اینکه تو ضعیف هستی، نمیتوانی، من کمکت میکنم» شوند، در روحیه او تاثیر منفی گذاشته و بارها شاهد آن بودیم که این
افراد دچار افسردگی میشوند.
در این مواقع با رفتار معقولانه میتوان به این
افراد کمک کرد. مثلا اگر فرد معلولی می خواهداز خیابان عبور کند و از لحاظ راه رفتن مشکل دارد، شما میتوانید به او کمک کنید. در مواردی که این
افراد احتیاج به کمک دارند، خیلی معقولانه میتوانید به آنها بگویید« اگر به کمک احتیاج دارید، در خدمتت هستم» و قصد ترحم نداشته باشید. مثلا بگویید:« آخی، نمیتوانی راه بروی، بیا کمکت کنم»
4- افراد معلول را دست کم نگیرید
این
افراد معلولیت جسمی دارند، نه معلولیت روحی و روحشان روح انسانی کامل بوده و هیچ مشکلی ندارند. معمولاً باید با روح و شخصیت
افراد ارتباط برقرار کنند؛ در نتیجه هیچ لزومی ندارد که با آنها به قصد ترحم،
برخورد کرد.
البته برخی از
افراد معلول خود را درماندهتر نشان میدهند تا مورد ترحم اطرافیان قرار گیرند. در برخی روایات این رفتار نهی شده که اگر خود
افراد معلول و دارای نقص عضو چنین خواسته و یا تقاضایی دارند که اطرافیان به آنها ترحم کنند، اطرافیان را باید به عزت نفس و کرامت ترغیب کنند.
در
روایتی از امام صادق(ع) آمده است؛ شخصی به دیدن امام صادق(ع) میآید و میگوید: ببنید من دست ندارم و نمیتوانم کاری انجام دهم و اگر میشود به من کمک کرده و مرا حمایت کنید. امام صادق(ع) فرموند:
سرت که سالم است. از سرت کمک بگیر و خود را از مردم بی نیاز کن.
خداوند در انسانها این توانایی را قرار داده که اگر فردی از عضوی، نقص داشته باشد، عضو دیگر قویتر از اعضای بدن
افراد سالم عمل میکند. مثلاً فردی که دست راست او دچار نقض شده است، خداوند چنین توانایی را به او میدهد که دست چپش طوری کار کند که
افراد معمولی با دو دست خود چنین توانایی را ندارند.
5- افراد معلول باید قدر تواناییهای خود را بدانند
خود افراد معلول اگر نتوانند خود را از لحاظ روانی ارضاءکنند، از دیگران نباید توقع داشته باشند که به آنها کمک کنند. معلولیت جسمی را معلولیت ندانند و مهم این است که انسان باید روح و تفکرش سالم باشد.
برخی افراد شاید به ظاهر معلول نیستند، اما از لحاظ روحی معلولیت دارند. بارها شاهد این اتفاق بودید که فردی به ظاهر سالم بوده، اما به دلیل مشکلات روحی، دچار سکته قلبی و یا مغزی شده است.
افراد باید قدر نعمتهایی که خداوند به آنها داده است را بدانند و باید خود حرکت کرده و دیگران را مانع پیشرفت خود ندانند.
برخی از افراد معلول به دلیل اینکه به حرف دیگران اهمیت نداده و زندگی خود را به طور سربلند و استوار ادامه میدهند. بنابراین وقتی اطرافیان این آمادگی و سربلندی را در آنها میبینند، روحیه میگیرند. برای مثال؛ فردی دو پای خود را در جنگ از دست داده بود و با ویلچر حرکت میکرد و در زمانیکه در دورههای ارشدی در دانشگاه تحصیل می کرد، او نماینده کلاس بود و تمام کارهای بقیه محصلان بر عهده او بود. او با این کارهایش همه را به فکر وا میداشت و همه به شوخی به او میگفتند:« ما که دو پا هستیم به شما که اصلا پا ندارید، محتاجیم».
بنابراین این فرد نه تنها معلولیت برایش مانعی ندارد؛ بلکه به عنوان فرصتی مناسب برای خود قرار داده تا تلاش بیشتری کرده و به تواناییها و پیشرفت بیشتر برسد. دقیقاً مانند داستان لاکپشت و خرگوش که لاکپشت به دلیل اینکه از خرگوش عقب نیفتد؛ تلاش بیشتری میکند و آخر داستان از خرگوش جلو میزند.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.