معضلات زیست محیطی با روند كند ولی تهدیدآمیزی كه دارند، آینده ای تاریك را رقم زده اند. نویسنده این متن، مذهب و علمای مذهبی را برای مبارزه با این معضلات به مدد می طلبد و خواهان استفاده از مفاهیم مذهبی و توان دین برای رفع و جلوگیری از این معضلات رو به تزاید است. او خواهان همكاری علمای مذاهب جهانی با دانشمندان و فعالان محیط زیست برای مقابله با معضلات زیست محیطی است.
معضلات زیست محیطی با روند كند ولی تهدیدآمیزی كه دارند، آینده ای تاریك را رقم زده اند. نویسنده این متن، مذهب و علمای مذهبی را برای مبارزه با این معضلات به مدد می طلبد و خواهان استفاده از مفاهیم مذهبی و توان دین برای رفع و جلوگیری از این معضلات رو به تزاید است. او خواهان همكاری علمای مذاهب جهانی با دانشمندان و فعالان محیط زیست برای مقابله با معضلات زیست محیطی است.
آیا آنچه تیروش ساموئل سان در مورد یهودیت می گوید، در مورد همه مذاهب صادق است؟ او می نویسد: «مذهب یهود تا همین اواخر، توجه به مسائل زیست محیطی را امری كاملاً جانبی و غیرجدی تلقی می كرد.» البته این بدان معنی نیست كه مذاهب به جهان طبیعت توجهی نداشته و آن را نادیده انگاشته اند. در حقیقت اگر از كتاب دعای مسیحیان، سرودهای مذهبی ای را كه حضور خدا را از طریق تندر، چرخه فصول و شبنم متذكر می شود حذف كنیم، بخش زیادی از آن باقی نمی ماند. اما برای چندین قرن برخی از این مذاهب باستانی، جهان طبیعت را موهبتی تضمین شده تصور می كردند كه صرفاً زمینه و پشت صحنه ای است برای روابط مختلفی كه انسان ها و خدایان با یكدیگر برقرار می-كنند.اكنون در پاسخ به اعلام خطرهای شدید دانشمندان، خداشناسان و تاریخ دانان مذاهب، متون قدیمی و سنت ها را برای یافتن منابعی برای اخلاق زیست محیطی جدید زیرورو می كنند؛ چراكه ناگهان متوجه شدیم، رابطه انسانی ما با زیستگاه طبیعی مان از حیطه روابط ما انسان ها خارج شده است. شاهكار این تاریخ دانان، در یك سلسله كتب منتشر شده از سوی «هاروارد» كه در مورد مذهب و محیط زیست است، ارائه شده است. این مقالات مشخص می كند كه سنت های ما در بطن خود حاوی هزاران پیشنهاد و دستور ضمنی در مورد شیوه صحیح زندگی در این سیاره است. علاوه بر این، در این كتاب ها مثال هایی از برنامه های زیست محیطی ارائه می شود كه از دستورات مذهبی الهام گرفته اند و در جای جای جهان در حال اجرا هستند. در این كنفرانس ها، فعالان محیط زیست و دانشمندان مشاركت فعالی داشته اند؛ اما نقش رهبران مذهبی و افراد عادی نیز چشمگیر بود. در حال حاضر به جز چند استثنای مهم از جمله پاتریارك بارتولومه رهبر ارتدوكس های یونان و دالایی لاما، رهبر بودائیان تبتی و اسمار شوروش صدر اعظم مذهبی یهودیان، رهبران مذهبی اندكی موضوع محیط زیست را در مركزیت فعالیت ها و آثار مذهبی خود قرار داده اند. فرقه های مذهبی ای كه عدالت اجتماعی و حقوق مدنی را مورد توجه قرار داده اند، نگاه برابری به اخلاق زیست محیطی نداشته اند. آن ها آلوده سازی محیط زیست و یا گرم شدن تدریجی زمین را تنها به عنوان موضوعاتی تأسف برانگیز صرفاً به صورتی گذرا و سطحی مورد توجه قرار داده اند. بنابراین لازم به نظر می رسد كه برخی راه های ممكن برای پیشرفت در زمینه استفاده از متون و سنت های مذهبی برای ایجاد آگاهی و استفاده از آگاهی برای ایجاد عمل معرفی گردد تا به زودی به نیازهای ضروری موجود در این زمینه پاسخ داده شود. ما نیازمند تداوم كار آغاز شده توسط این پروژه ها هستیم تا از علم و عمل در كنار هم استفاده كنیم. نكته اصلی ای كه من می خواهم مطرح كنم، بسیار ساده است؛ آگاهی مذهبی عمیق در مورد رابطه خدا، طبیعت و انسان ظهور نمی كند مگر آن كه انسان های مذهبی ـ كه بر مبنای دستورات مذهبی خود عمل می كنند ـ در این حركت مشاركت كنند. اصل مشاركت مذهبی ها، به خودی خود تفكرات جدید و فهم های جدیدی را در این موضوع به همراه خواهد داشت. به عبارت دیگر، می توان گفت: برای بسیاری از مسیحیان، فهم مشهور از داستان «سفر خروج» در كتاب مقدس، تمثیلی از پی جویی آزادی است، اما این تمثیل هرگز تصمیم «روزاپارك» (1) را مبنی بر این كه در صندلی های جلوی اتوبوس شهری مونتگمری بنشیند در بر نمی گیرد. او بدون هیچ حسی از درست یا غلط و یا امید و ناامیدی، بر آن صندلی باقی ماند، اما كلیساها هدف او را دست گرفتند و سنت های خود را عمیق تر مورد بررسی قرار دادند و آنگاه بود كه آیه هایی جدید از كتاب مقدس به زندگی واقعی و جدید خود وارد شدند و مفاهیم جدیدی خلق شد. به طور مشخص، آگاهی های ایجاد شده توسط بسیاری از خداشناسان آزادی خواه آمریكای لاتین، آسیا و آفریقا می تواند رویكردهای مهمی به مسئله فهم دینی و رابطه انسان و طبیعت داشته باشد، آن هم در بخش هایی از جهان كه این مسئله بیشترین ضرورت را دارد. این حقیقتی غیرقابل انكار است، چنان كه سالی مكفیگ در مقاله مهم خود می گوید: «دین به ما كمك می كند كه در میان همه چیزهای دیگر، خود را بشناسیم و بدانیم كه چگونه باید عمل كرد.» اما همان گونه كه از بیان او می توان فهمید، این آگاهی از طریق وعظ و خطابه و یا اصلاح متون به دست نمی آید. در این مورد می توان گفته كریستوفر كی چپل در مورد سنت ها استفاده كرد كه می گوید: «تلاش های زیست محیطی برای آن كه بتواند موثر باشد، باید از یك داستان مذهبی آغاز شود.» اما این داستان كه فهم جدیدی از چگونه بودن ماست، خود محصول تلاش و عمل است. به عنوان مثال، در طول 50 مایل از منطقه دیدالوس چندین كارخانه تولید برق كه با زغال سنگ تغذیه می شوند، وجود دارد كه بخشی از برق منطقه ماساچوست را تأمین می كند. فعالان محیط زیست در آن منطقه، سال ها تلاش كردند كه این كارخانه را به تعویض سوخت از زغال سنگ به گاز طبیعی متقاعد كنند و برای این كار از تحقیقات صورت گرفته در مورد آثار زیان بار دوده زغال سنگ بر انسان و طبیعت استفاده می‌كردند، اما اگر صد كشیش و پدر روحانی مسیحی و روحانی یهودی و امام مسلمان و چندصد نفر انسان عادی در مقابل این كارخانه ها راه پیمایی می كردند، چه تفاوتی در نتیجه حاصل می شد؛ شاید روند سیاسی این موضوع چندان تغییری نمی كرد (كه البته به نظر من، روند سیاسی موضوع هم تغییر می كرد) اما صرف انجام این عمل، قطعاً عوامل دخیل در این موضوع را مجبور می كرد كه جدی تر به این موضوع بیاندیشند و آن را یك نیاز سنتی در نظر گیرند و راهی نداشتند جز این كه حقایق موجود در مورد گرم شدن زمین و... را مورد مطالعه قرار دهند. مثال دیگر، مبارزه علیه غذاهای دست كاری شده ژنتیكی است. این مبارزه در گذشته توسط فعالان سكولار زیست محیطی رهبری می شد، اما ناگهان شاهد مشاركت قابل توجه مذهبی ها در این مورد بودیم. این مومنین به زودی بخش هایی از سنت های دینی را كه به این موضوع می پردازد كشف می كنند و می فهمند كه در این ماجرا ما كه هستیم و چه باید بكنیم.اهمیت مشاركت مذهبی در این حركت های اجتماعی را نمی توان كم ارزیابی كرد. به عنوان مثال، مكینگ پیشنهاد طرح یك كیفرخواست قوی علیه اقتصاد نئوكلاسیك را مطرح ساخته است. كه این اقتصاد را به علت ناتوانی در درك همه نیازهای بشری مورد انتقاد قرار دهد. چنین كیفرخواستی در میان حلقه فعالان محیط زیست عادی و شناخته شده است، اما پیدا كردن جایگزینی برای تقویت انتقادات و اعتراضات، تا كنون با مشكل مواجه بوده است. چپ سیاسی كمك چندانی نكرده است و صرفاً انتقاداتی در مورد «توزیع» مطرح می كند، اما همچنان به ایده پی گیری «بیشتر» وابسته است و در حال حاضر، صرفاً نهادهای مذهبی رایج در غرب، آسیا و دیگر جوامع هستند كه می توانند با تعهد كامل اعلام كنند كه زندگی چیزی بیش از انبوه و ذخیره كردن ثروت است و برای این پیام خود مخاطبینی بیابند. در گذشته، چنین مفاهیمی صرفاً در حیطه روانی و ذوقی گفته شده است اما اكنون كاملاً ضرورت علمی یافته است. اكنون راهبین با دانشمندان در ایده های زیر مشترك شده اند: سادگی، جامعه و خویشتن داری. این تكامل، نیروی بالقوه بسیار زیادی را در خود جای داده است.
البته این بدان معنی نیست كه جنبش های مذهبی جدید می توانند در مدت كوتاهی تأثیرات فراوان داشته باشند. در حال حاضر، حداقل در غرب، بسیاری از دستورات دینی حتی در میان آن ها كه به آن دین اعتقاد دارند، نادیده گرفته می شود به آن عمل نمی شود. با این همه، هنوز فرصتی واقعی وجود دارد كه تاكنون از آن استفاده نشده است و البته با توجه به حاد بودن بحران، نمی توان آن را نادیده انگاشت. خمیرمایه های اندكی در جامعه ما باقی مانده است كه می توان از آن ها به عنوان عاملی برای ایجاد آگاهی در اكثریت مرفه جامعه استفاده كرد. فعالان بالقوه موجود در كلیساها كنیسه ها، مساجد، معابد و... از این در هراسند كه اگر فاصله خود را با جریان اصلی زیاد كنند، تبدیل به گروهی منزوی و حاشیه ای شوند؛ اما در حال حاضر، آن ها در توافق عمومی خفه كننده جامعه ما به نحو نامشهودی حاشیه ای شده اند. تنها راهی كه اینان می-توانند احتمال تأثیرگذاری و تغییر وضعیت فعلی ما را كه از مصرف گرایی خود خوشنودیم، داشته باشند، خارج شدن از این وضعیت حاشیه ای و تحمل خطرات فراوان است. اگر اختلافات را تقلیل دهیم، احتمالاً بسیاری از درگیری های تئوریك از میان خواهد رفت. اصولاً در بسیاری از مواد تصمیم گیری در موضوعات خارجی، نظرات گروه های متفاوت می تواند به هم نزدیك شود. به هر حال، تفاوت میان سنت ها یك مسئله ثانوی است و می توان به موضوعاتی پرداخت كه همه سنت ها زمینه آن را دارا هستند. اگر چنین كاری صورت گیرد و تئوریسین های مذهبی به این حیطه وارد شوند، مطمئناً رویكردی قوی ظهور خواهد كرد كه از همه آن چه تا كنون بوده است، قدرت بیشتری دارد. به عنوان مثالی در این زمینه، می توان به جنبشی اشاره كرد كه در شمال تایلند ایجاد شده است. در این جنبش، دونالد سوئیرر برای مقابله با ایجاد یك ماشین كابلی در كوهستان های دویی سوتپ كه از نظر مردم آن منطقه مقدس است،‌ مبارزه می‌كند. این كوهستان‌ها از جمله كوه های مقدس بودائیان است و مبارزه موجود، از تغییر زیست محیطی این منطقه جلوگیری می كند. سوئیرر در یك روزنامه محلی، در مورد مقابله گسترده با این پروژه می نویسد: «مقامات این طرح، مردم شمال تایلند را دست كم گرفته اند. روح شمال تایلند هنوز زنده است. مردم شمال هرچند گاهی نمی توانند به نحو معقولی توضیح دهند، اما خواهان حفظ این كوهستان به همان شكل موروثی هستند كه طبیعت آن را به ایشان واگذار كرده است، تا حد ممكن دست نخورده و مقدس.» همچنین احساسات مذهبی ـ زیست-محیطی را می توان در میلیون ها انسان دیگر نیز یافت و یكی از وظایف جوامع مذهبی این است كه به این احساسات اجازه بروز و ظهور بدهند.
اكولوژی می تواند در نجات مذهب از سستی ای كه به آن گرفتار شده موثر باشد. ارائه یك دلیل عملی قانع كننده برای مقابله و مقاومت در برابر گسترش نابود كننده و بی پایان مصرف گرایی، یكی از این موارد است و این مسئله ای در مورد گذشته نیست، بلكه به حال و آینده نیز مرتبط است. این امر مهم ترین موضوع حال حاضر ماست و همین امر است كه مذهب ـ زیست گرایی (eco-theology) را ضروری می سازد. مقصود اصلی من، ابراز این «ضرورت» و نشان دادن آن است. ممكن است آدمی دائماً فقرا را در نظر داشته باشد، اما اتمسفر این گونه نیست. تغییرات آب و هوایی ، یك آزمون زمان بر و طولانی مدت است؛ بسیاری دیگر از بحران های زیست محیطی نیز این گونه اند. بنابراین ما نیاز كنفرانس ها و مجامع مذهبی بیشتری از سران مذهبی، دانشمندان و فعالان محیط زیست هستیم كه البته این مجامع باید متفاوت از گذشته برگزار شود. ما باید گرد هم آئیم، نه تنها برای بررسی عقاید گذشته، بلكه برای بررسی این نكته كه این عقاید چگونه باید به اجرا گذاشته شوند. ما باید، چنان كه در مقالاتی بررسی شده است. فعالیت های مذهبی ـ زیست محیطی ای را كه هم اكنون در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد، شناسایی كنیم و این نیاز ضروری ما است.
اجلاس ها و گردهم آیی هایی را در نظر آورید كه در آن عالمان مذهبی و دانشمندان و فعالان محیط زیست گردهم می آیند و تا به برنامه هایی اجرایی برای پایان دادن كار كارخانجات آلوده كننده دست نیافته اند، متفرق نمی شوند و در این گردهم آیی ها، انرژی های جایگزین را مورد بررسی قرار می دهند و صدها دستور كار دیگر را كه می توان به برخی از آن ها اشاره كرد، بررسی می كنند: كمك به برگزاری همایش های عمومی، راه پیمایی، جشن ها و تجمعات غیرخشونت آمیز، و كمك به ایجاد كارخانه ها و طرح های جدید انرژی مانند Episcopal Power andight كه مجتمعی غیرانتفاعی است و توسط كلیسا بنیان گذاری شده است و به دنبال انرژی سبز می باشد و یا تقویت تلاش های جدید مانند اتحادیه مسئولیت پذیری زیست محیطی (CERES) كه در بوستون ایجاد شده است و هدف آن بیان حقیقت به قدرتمندان جهان اقتصاد و سیاست است. از دیگر كارهایی كه گردهم آیی رهبران مذهبی و دانشمندان و فعالان زیست محیطی می تواند بر عهده گیرد، صادر كردن بیانیه-ها و اعلامیه ها در زمینه هایی مانند معاهده كیوتو است كه نیازمند حمایت اخلاقی و معنوی است و... به طور كلی، هر كار جدید و فعالیت نو. هزاران كاری كه تحت عنوان «تقدس حیات» صورت گرفته است، همه با این هدف بوده است كه تفاوتی آشكار، واقعی و درخشان را ایجاد كند. منبع انگلیسی :نشریه American Academy of Arts and Sciences, no. 130پی‌نوشت:* Bill Mckibben نویسنده آمریكایی كتاب پایان طبیعت (The End of Nature) و از نویسندگان فعال عرصه های زیست محیطی. 1) Rosa Park، زنی سیاه پوست در ایالات متحده كه برای اولین بار، به صراحت قانون تبعیض نژادی حاكم بر ایالات متحده در زمینه این كه سیاهان حق نشستن در صندلی های جلوی اتوبوس را ندارند و در صورت ورود سفیدپوستی به اتوبوس باید جای خود را به او بدهند، شكست. اقدام او را می توان آغاز مبارزات سیاه پوستان برای كسب حقوق برابر در دهه های 1960 و 1970 دانست. روزاپارك در اثر این اقدام از سوی سفیدپوستان تا سرحد مرگ مضروب شد - مترجممنبع: ماه نامه سیاحت غربنویسنده: بیل مك كیبن