زار می خواند پیرمرد مینابی: خبر اومد که در بندر بهاره/ زمین از خون زارم لاله زاره... ترانه فائز را تغییر داده و با لهجه غلیظ می خواند. حالا او در گوشه ای از پنجشنبه بازار سنتی میناب نشسته و در انتظار مشتری برای خروسهای لاری اش، یاد دوران جوانی افتاده و زده زیر آواز، حالا بخوان و کی نخوان!
دیدار از میناب، رفتن از آنجا به بشاگرد و بازگشت به بندرعباس، حداکثر یک روز بیشتر وقت نمی خواهد، چون فاصله 100 کیلومتری بین شرقی ترین قسمت بندرعباس تا ورود به شهر باستانی میناب را می شود در یک ساعت و اندی گذشت.
دو طرف جاده، جنگلهای تنک درختان میموزا و چندل و نخلستان پر کرده، ورودی شهر، به سمت جنوب که بروی، به ساحل رودخانه ای می رسی که از میان شهر می گذرد و در همین باریکه ساحل یکی از کهن ترین بازارهای جنوب، برپا می شود، آن هم هر هفته: پنجشنبه بازار میناب.
دیدار از بازار سنتی با کالاهایی جدید
پنجشنبه بازار میناب، قدمتی بیش از 500 سال دارد. زمانی در این بازار سنتی، انواع صنایع دستی این شهر جنوبی عرضه می شد ولی حالا، به غیر از سبزیجات و میوه های بومی، کالاهای جدید در آن به فروش می رسد.
اصلی ترین فروشنده این بازار، زنانی هستند که برقع به صورت زده اند، پوششی سنتی که از ورای آن فقط می توان چشمهای درخشان زنان جنوبی را دید.
بعضی از این زنان می گویند از کودکی به همراه مادرشان به این بازار می آمدند ، آنها مجبور بودند مسافت طولانی پیاده یا با شتر به این بازار بیایند و هم اکنون که خود مادر و مادر بزرگ شده اند باز هم روزهای پنجشنبه به اینجا می آیند . کار و کسب آنها هم متفاوت است. از انبه های پاکستانی و تنباکوهای برازجان تا لباسهای محلی را می فروشند.
به زبانی سخن می گویند که فهمش برای اشخاص ناآشنا به لهجه بندری مشکل است. چانه بر نمی دارند و خیره به چشم مشتری نگاه نمی کنند. اکثرا پسری از بستگان را در نزدیکی خود دارند که در مواقع لزوم مثل حمل و نقل اجناس، کمکشان می کند.
در این بازار بزرگ زنان، از دختران فروشنده ده ساله تا زنان شصت ساله را می توان دید که اکثرا با لباسهای رنگارنگ محلی آمده اند و حالا که نوروز است، بیشتر این لباسها، جدید است از کهنگی در آنها خبری نیست. از لباس زنان معلوم است که از جاهای مختلف در منطقه به اینجا آمده اند. اینجا همه همدیگر را خوب می شناسند و جایشان در هر هفته، مشخص است.
بخشی از بازار به فروش خوار و بار اختصاص دارد و در قسمتهای نزدیکتر به رودخانه، لباس می فروشند، البته در برخی از این غرفه ها، مردان راه ندارند، چون لباسهای مخصوص زنان در آنجا عرضه می شود.
بازار دام و طیور و ماهی
دام و طیور در بخش دیگری از این بازار مکاره فروخته می شود. فروشندگان این بازار، مردهایی هستند که اکثرا میانسالی را پشت سر گذاشته اند و حالا به نظر می رسد برای ایام سکون و آرامش خود، معامله مرغ و خروس و بزغاله را پیشه کرده اند.
خروسهای لاری بلند قامت، در بساط آنها خودنمایی می کند. کبوتربازها هم قفسه های فنسی خود را چیده اند و سر پرواز بلندتر پرنده هایشان، لاف می زنند.
کمی آن طرف تر، بازار ماهی میناب است. بازاری در ساختمانی سرپوشیده که زنها، مشتریان آن هستند. می شود گفت بازار دام و طیور و ماهی کاملا از پنجشنبه بازار سنتی جداست، انگار این کار را 35 سال پیش، شهرداری انجام داده تا از گسترش بیماریهای مشترک بین انسان و دام، جلوگیری کند. در این بازارهاست که از شیر مرغ تا خروسهای لاری را می توان سراغ گرفت.
تاریخچه ای برای پنجشنبه بازار میناب
مردم شناسان می گویند صدها سال قبل در روستا های شهرستان میناب نوعی بازار انحصاری به وجود آمده بود به این ترتیب که صنعتگران هر روستا موظف بودند فقط یک کالای انحصاری تهیه نمایند و در روز پنج شنبه همه روستاییان محصولات خود را به شهر می آورند و در پنجشنبه بازار میناب به صورت پایاپای و یا خرید و فروش عرضه می کردند.
مثلا مردم روستای شهوار فقط صنایع سفالگری برای شهرستان، استان، جزایر خلیج فارس و کشورهای حاشیه خلیج فارس تهیه می کردند، روستای بهمنی به همان ترتیب فوق ، سینی (سپ) تهیه می نمودند، بادبزن کاری از روستای قاسم جلالی، صندوق لباس (کنتله) کاری از روستای چلو و ... بود. پس وجود همین بازارها آنها را تشویق می کرد که از لحاظ خلق ابتکارات و مهارتها سر آمد دوران خود شوند.
برخی از تاریخ شناسان می گویند این بازار متمرکز از 5 قرن پیش تاکنون در این منطقه تشکیل می شده، و در سالهای اخیر، کارکرد آن تغییر کرده است. یعنی از بازاری برای عرضه صنایع دستی، به بازاری محلی و هفته ای تغییر ماهیت داده که در آن، برخی از کسبه محلی برای خود، منبع درآمدی ساخته اند. این بازار عموما از صبح تا اندکی پس از ظهر، برقرار است.