لرد برتراند آرتور ویلیام راسل (Bertrand Arthur William Russell)
|
Click this bar to view the full image. |
بیوگرافی
برتراند آرتور ویلیام راسل، سومین ارل
راسل بود. وی فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعه شناس و فعال صلح طلب بریتانیایی قرن بیستم بود.
وی در تاریخ 18 می 1872 در ولز متولد شد. اگرچه
راسل بیش تر عمرش را در انگلستان گذراند، اصالتاً ولزی بود. خانواده
برتراند راسل از شهروندان قدیمی و بانفوذ بودند. پدر بزرگش، جان راسل، اولین ارل راسل؛ پسر سوم جان راسل، ششمین دوک بدفورد بود و دو بار در عصر ویکتوریا به سمت نخست وزیری بریتانیا رسید. پدرش ،جان راسل،لرد آمبرلی نیز از اشراف زادگان محسوب می شد.
|
Click this bar to view the full image. |
لرد جان
راسل آمبرلی، پدر
برتراند راسل
در سال ۱۸۷۴ وقتی
راسل تنها چهار سال داشت، مادرش را بر اثر دیفتری از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش راشل (که از خودش چهار سال بزرگتر بود) درگذشت. تنها دو سال بعد در سال ۱۸۷۶ پدر
راسل بر اثر برونشیت از دنیا رفت.
متعاقبا، به همراه برادرش فرانک (که هفت سال از خودش بزرگتر بود) تحت کفالت پدربزرگش جان راسل، اولین ارل
راسل قرار گرفت.
راسل از او به عنوان پیرمردی مهربان و ویلچرنشین یاد می کند. در سال ۱۸۷۸ وقتی
راسل هشت ساله شده بود، پدربزرگش درگذشت و
برتراند و فرانک تا زمان بلوغ با قیومیت بیوه جان
راسل رشد کردند.
|
Click this bar to view the full image. |
او در اتوبیوگرافی اش نوشت که در نوجوانی، عمدۀ علایق او را س_ک_س، فلسفه دین و ریاضیات تشکیل می داده اند؛ و تنها عاملی که از خودکشی اش بر اثر رنج از دست دادن عزیزان در خردسالی جلوگیری می کرد، شوق به فراگیری هر چه بیش تر ریاضیات در او بود.
در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از پرسی بیش شلی روی آورد؛ که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد. سپس به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. در سال ۱۹۰۱ موفق به کشف پارادوکس
راسل شد و هفت سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی بریتانیا درآمد. در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
راسل چهار بار ازدواج کرد. نخست در ۱۸۹۴ با آلیس پیرسال اسمیت ازدواج نمود. در سال ۱۹۲۱ از آلیس طلاق گرفت و با دورا بلک ازدواج نمود. ۱۴ سال بعد از دورا جدا شد، و به فاصله یکسال با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس ازدواج کرد. در سال ۱۹۵۲ از پاتریشیا جدا شد. همان سال با ادیث فینچ ازدواج کرد که تا پایان عمر با او بود.
|
Click this bar to view the full image. |
سرانجام او در دوم فوریه ۱۹۷۰ بر اثر آنفلوانزا در Penrhyndeudraeth در ولز درگذشت. بنا به وصیت برتراند، جسدش را سوزانند و خاکسترش را روی کوههای ولز ریختند.
فعالیت های علمی و سیاسی برتراند راسل
|
Click this bar to view the full image. |
وی یک فعال ضد جنگ بود و به خاطر فعالیتهای ضد جنگ در خلال جنگ جهانی اول از دانشگاه ترینیتی اخراج و برای پنجماه زندانی شد. از اقدامات صلح طلبانه بعدی
راسل می توان به راه انداختن کمپینی ضد آدولف هیتلر، انتقاد از استبداد و خفقان در شوروی، اعتراض علیه مداخله ایالات متحده در جنگ ویتنام و تاسیس انستیتوی دفاع از صلح در سال ۱۹۶۳ اشاره نمود.
با نگارش آثاری شاخص در دفاع از انسان گرایی و آزادی بیان، جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۰ از آن خود کرد، او برای جلوگیری از آزار زنان و حق تحصیل آنها مبارزات زیادی انجام داده است.
راسل یک ریاضیدان برجسته بود. او معتقد بود ریاضیات از منطق قابل تفکیک نمی باشد و به این دلیل فکر مدرسه منطق را بنیان گذاشت.
در ریاضیات او پارادوکس
راسل را کشف کرد که منجر به تعمیق و گسترش نظریه مجموعه ها گردید.
وی به همراه آلفرد وایتهد تلاش کرد سیستمی را در منطق ابداع کند که ریاضیات مبتنی بر آن باشد. نتیجه این تلاشکتابی به عنوان Principal Mathematics در سه جلد شد. اگر چه بعدها گودل نشان داد که چنین تلاشهایی محکوم به فنا است و چنین سیستمهای منطقی کار آمد نخواهند بود.
نامه ای که
راسل به همکار خود فرگه فرستاده است بسیار مشهور است او این نامه را در بهار سال 1901 هنگامی که فرگه روی اثر خود یعنی اصول ریاضیات کار می کرد فرستاد که در آن نامه پارادکسی را مطرح کرد که بعدها به نام پارادکس
راسل شناخته شد و میتوان گفت از مشهور ترین پارادکس های تاریخ ریاضیات است.
پارادوکس او چنین بود: آیا مجموعه همه مجموعه هایی که عضو خودشان نمی باشند عضوی از خودش است یا نه؟!
به عبارت دیگر مجموعهی R را مشتمل بر همهی مجموعههائی در نظر بگیرید که عضو خودشان نیستند.یعنی:
|
Click this bar to view the full image. |
حال آیا R عضوی از خودش است یا خیر؟
1-اگر R عضوی از خودش باشد، پس واجد شرایط اعضای R است، یعنی عضو خودش نیست!
2-اگر R عضوی از خودش نباشد، پس واجد شرایط اعضای R نیست، یعنی عضو خودش است!!
اینجا نیز روشن نیست که در نهایت این مجموعه (یعنی R) عضو خودش هست یا خیر؟
صورتهای گوناگونی از این پارادکس وجود دارد به عنوان مثال یک شکل ساده آن به این صورت است:
«فرض کنید که در یک شهر آرایشگری وجود دارد که فقط و فقط سر کسانی را اصلاح میکند که خودشان سر خود را اصلاح نمیکنند، به علاوه هر کسی که خودش سر خود را اصلاح نمیکند، سرش را پیش این آرایشگر اصلاح میکند! حال به عقیدهی شما این آرایشگر سر خودش را خود اصلاح می کند یا خیر؟ پاسخ بسیار حیرت انگیز است:
اگر این آرایشگر سر خودش را خود اصلاح نکند، پس در زمرهی افرادی که سر خودشان را خود اصلاح نمیکنند قرار دارد، و در نتیجه سر خودش را اصلاح میکند!
اگر این آرایشگر سر خودش را خود اصلاح کند، پس در زمرهی افرادی که سر خودشان را اصلاح نمی کنند قرار ندارد، و در نتیجه سر خودش را اصلاح نمی کند!
و در حقیقت روشن نیست که در نهایت این آرایشگر با سر خود چه میکند! اصلاحش می کند یا خیر؟
شاید بتوان گفت این پارادکس مشهور ترین پارادکس تاریخ ریاضیات است. این پارادکس منجر به تحولات بسیار زیادی در منطق ریاضیات و فلسفه (ریاضی و غیر آن) شد. یکی از مهمترین این تحولات تغییر نگرش ریاضیدانان نسبت به مفهموم مجموعه بود، چرا که
راسل نشان داد علت مواجه با این پارادکس، تعریف ناسازگاری است، که از مفهوم مجموعه در ذهن ریاضیدانان وجود دارد.
علاوه بر ریاضیات، بخش مهمی از شهرت برتراند راسل به سبب نظریاتش در زمینه فلسفه تحلیلی است. راسل از پایه گذاران منطق جدید و بنیانگذاران اصلی فلسفه تحلیلی به شمار می رود.
وی یکی از مشهورترین فیلسوفان خدا ناباور (لایک) قرن بیستم؛ و از منتقدان برجسته اعتقاد و عمل مسیحی بوده است. پاره ای از نوشته های وی در این زمینه در کتابی تحت عنوان چرا مسیحی نیستم؟ جمع آوری شده اند.
البته او همانگونه که در مناظره با فردریک کاپلستون می گوید، مدعی توانایی در اثبات عدم وجود خدا نیست؛ اما چند سال بعد به کارگیری تمثیل قوری سماوی سعی در تاکید بر دیدگاه بی خدایانه (به جای ندانم گرایی) نمود.
راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ میگوید:
(( به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند. ))
به تصریح او، پرسش اساسی فلسفه دین این نیست که آیا هستی ای به نام خداوند؛ دارای خاصیت وجود است یا نیست، بلکه این است که آیا تعریف خداوند مصداق و نمونه ای دارد یا خیر. این تحلیل مشهور راسل از «وجود دارد»، عبارت «خداوند وجود دارد» را بی معنا و در زمره غلط گفتاری مصطلح بر می شمرد.
وی دین را ناشی از ترس میداند به طوری که در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید:
((انسان پدیدههایی را میدیده است که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمیتوانسته ازعلم و شناخت واقعی پدیدهها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی میشده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکردهاست.
مثلا بااعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف میکرده. یا با اعتقاد به بهشت و اینکه اگر ما اینجا سختی میکشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه میکرده است.))
وی در کتاب قدرت درباره سیاستمداران می گوید:
(( کسب قدرت هرچه بیشتر، هدف حاکمان سیاسی بشری است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است...فقط با کشف این رمز که قدرت طلبی، عامل تعیین کننده فعالیت های مهم سیاسی است می توان طومار تاریخ تحولات سیاسی بشری از باستان تا معاصر را توجیه و تفسیر نمود...به همان ترتیبی که در علم فیزیک، «انرژی» عامل اساسی پدیدهها است «قدرت طلبی» مانند انرژی، دارای صور گوناگون است، تموّل، ارتش، مهمات جنگی.))
راسل در کتاب اخلاق و سیاست در جامعه می نویسد:
(( اگر انسان را معجونی از فرشته و حیوان بدانیم حقّاً درباره حیوان بی انصافی کرده ایم پس چه بهتر است که او را ترکیبی از فرشته و شیطان بدانیم.))
راسل در فصل آخر کتاب « آیا بشر آینده ای هم دارد»، یادآور میشود که پیشرفت علم با وجود این رهبران خود خواه، تا چه حد به مصائب بشر افزوده؛ به نظر او نزاع سال ۱۹۶۱ کندی و خروشچف تا نابود کردن همه ابناء بشر فاصله ای نداشته است».
او مینویسد: (( اینک (ژوئیه ۱۹۶۱) مهمترین مسأله ای که در برابر جهان قرار دارد بدینقرار است:
آیا از راه جنگ میتوان چیزی بدست آورد که مورد پسند کسی باشد؟ کندی و خروشچف میگویند آری؛ مردانی که از سلامت عقل، برخوردارند میگویند نه. اگر این دو را قادر به تخمین احتمالات عقلانی بدانیم، ناگزیر به این نتیجه میرسیم که هر دو نفر بر این امر که وقت خاتمه دادن به وجود بشر رسیدهاست اتفاق نظر دارند.))
برتراند راسل 66 اثر از خود بجای گذاشت و تعدادی از این آثار به فارسی برگردانده شده است عبارتند از:
شرح انتقادی بر فلسفه لایبنیتز
مبادی ریاضیات
مسائل فلسفه ( توسط منوچهر بزرگمهر به فارسی برگردانده شده است)
علم ما به عالم خارج
تحلیل موضوع
چرا مسیحی نیستم
زناشویی و اخلاق (توسط ابراهیم یونسی به فارسی برگردانده شده است)
دین و علم (توسط علی اصغر مهاجر و احمد ایرانی به فارسی برگردانده شده است)
قدرت (توسط هوشنگ منتصری و نجف دریابندری به فارسی برگردانده شده است)
تاریخ فلسفه غرب راسل (توسط نجف دریا بندری به فارسی برگردانده شده است)
تکامل فلسفی من
آینده بشر
اتوبیوگرافی راسل