(Die Verwandlung) مسخ 1916:
حوادث داستان مسخ نیز مانند سایر آثار کافکا در محیط کاسبها و فروشندگان کم‌سرمایه‌ای می‌گذرد که یگانه اشتغال ذهنیشان وضع درآمد و کسب و کار روزانه است. گرچه حوادث داستان مسخ به صورتی واقع‌بینانه نقل شده است، با قوانین زمان و مکان وفق نمی‌دهد. "گرگور سامسا" Gregor Samsa فروشنده سیار تجارتخانه و تنها کسی است که پس از ورشکستگی پدر کفالت خانواده را برعهده دارد، خاصه از این که می‌تواند وسائل نواختن ویولون را برای خواهرش که عاشق موسیقی است، فراهم کند، بسیار راضی به نظر می‌رسد. گرگور در پایان شبی وحشتناک و آمیخته با رؤیایی آشفته، ناگهان به حشره‌ای عجیب و نفرت‌انگیز بدل می‌شود، اما روح حساس و پرعطوفتش به حال خود باقی می‌ماند و حال نفرت‌باری را که پیرامون خود بوجود آورده، درک می‌کند، از این‌رو به تدریج برای فرار از نگاه‌های پدر ومادر و خواهر به زیر تختخواب می‌خزد، از روشنایی می‌گریزد، و از کثافت تغذیه می‌کند، تا شبی که بر اثر شنیدن صدای ویولون از پناهگاه بیرون می‌آید و در نوری که از لای در به اتاق می‌تابد، جمع خانواده را می‌بیند که از دیدن او به نفرت دچار می‌شوند و پدر از سر خشم سیبی به جانب او پرتاب می‌کند که کاسه پشتش را می‌شکند. گرگور با دردی طاقت‌فرسا به جایگاه خود بازمی‌گردد و به تدریج بر اثر چرکین شدن زخم و شکستگی کاسه پشت رو به مرگ می‌رود، تا روزی که خدمتکار پیر لاشه او را با زباله‌ها بیرون می‌افکند.
کافکا به این طریق نشان می‌دهد که پایه اغلب روابط خانوادگی تا چه حد بر دروغ و خودخواهی گذارده شده است. این داستان تأثرانگیز و وحشتناک مایه‌ای از تنهایی و ناامیدی دارد و استادی بی‌مانند کافکا در شیوه بیان توانسته است با آمیختن امری خیالی و شگفت‌انگیز به امور عادی روزانه، خواننده را از طرفی به کابوسی عمیق فرو برد و از طرف دیگر چنان احساسی در او پدید آورد که گمان کند به راستی همه حوادث در عالم خارج رخ داده است.
مارکز می گوید: (( با خواندن مسخ کافکاست که می فهمیم که می شود جور دیگر هم نوشت ))
تلاش کافکا برای شکل عینی بخشیدن به حالهای محض روحی و نشان دادن عمق تنهایی آدمی و گریز از واقعیتها، فشاری که نظام اجتماعی بر قلب و روح انسان وارد می‌کند و پناه بردن به رؤیاهای هولناک، مدرک ارزنده از ذوق و سلیقه خاصی است که بر ادبیات زمان او تسلط داشته و در عین حال در عالم ادب پیروزی کاملی به شمار آمده است.

(Das Urteit) قضاوت 1916_ ( Ein Landarzt ) پزشک دهکده1919_ (In der Strafkolonie ) گروه محکومین1919 از داستانهای کوتاه کافکا می باشند.




سایر آثار کافکا از جمله رمانهای او، پس از مرگ به وسیله دوست وفادار وماکس برود (Max Brod ) وصی و شرح حال نویس او "منتشر شد، اگرچه کافکا به او سپرده بود که همه آثارش را نابود کند.
ادامه دارد...
_________________________________________________
ترجمه و تدوین: سارا رنجبر
http://www.zebras54.com/library/praguecircle.html