با انتشار تصاویری منتسب به یک بازیگر در روزهای اخیر، تیترهای با فونت درشت بر روی نشریات عامه پسند نقش بستهاند تا در ایامی که قیمتهای بالای رسانههای کاغذی مردم را نسبت به ایستادن مقابل گیشه ها کم انگیزه تر ساخته، مفر نه چندان اخلاقی برای فروش گشوده شود اما انگیزه رسانه برای برجسته سازی چنین حواشی در خصوص بازیگران و دیگر چهره های موسوم سلبریتی است، به جز ولع بیش از حد افکارعمومی برای چنین حواشی بی ارزشی چه می تواند باشد؟
انتشار تصاویر و فیلمهای مرتبط با بازیگران یا دیگر چهره های مشهور - بدون توجه به صحت و سقم آنها - یکی از معضلاتی است که در بسیاری از کشورهای جهان گریبان این چهره ها را گرفته و پاپاراتزی یکی از پردرآمدترین مشاغل محسوب می شود اما در کشورمان به واسطه آنکه قوانین مبتنی بر اسلام به نگارش درآمده، حریم شهروندی چه به لحاظ هنجارهای یک جامعه اسلامی و چه به از منظر قانون، بیش از کشورهای اروپایی و آمریکایی مورد تاکید است و رسانه ای نمودن چنین اخبار مذموم تلقی می شود.
در ایران با این حال چنین اخباری در یک دهه اخیر و رشد رسانه های کاغذی عامه پسند بیشتر مورد توجه قرار گرفت و شاید از پررنگ ترین پرداخت ها به چنین اخباری درباره پارتی برخی فوتبالیست ها و همچنین پارتی یکی از خوانندگان در همان سال ها بود که هریک جنجال های فراوانی در پی داشت و حداقل برای خواننده مذکور منجر به ایجاد حواشی فراوان و در نهایت ترک وطن شد که البته پس از ترک ایران نیز فیلم دیگری پیرامون حواشی خروجش از ایران تا لحظه ترک کشور استمرار داشت.
در سال های بعد نیز حواشی اینچنینی گاه و بی گاه به تیتر صفحات داخلی رسانه های رسمی و تیتر یک همین رسانه های عامه پسند مبدل می شد که کوچک ترین حواشی آن نیز در روزهای بعدی سازنده تیترهای یک روزهای بعدی همین نشریات بود، با این حال شدیدترین حواشی در این باره به فیلم خصوصی منتسب به بازیگر مجموعه تلویزیونی موسوم به نرگس بود که سال 1385 به صورت قاچاق در تهران و سپس در سراسر کشور منتشر شد و ارقامی عجیب نیز به عنوان گردش مالی این سی دی در سطح خیابان اعلام گشت!
رسانه های عامه پسند ابتدا با ایما و اشاره به نقل این موضوع می پرداختند اما پس از چندین اظهارنظر از سوی برخی مسئولان قضایی و انتظامی وقت، رسانه ها به خود جرات دادند تا با دریدن پرده های عفت حتی شروع به ساخت شایعاتی درباره خودکشی این بازیگر، قتلش توسط پدرش و... اینها بدهند و این در حالی بود که زهرا امیرابراهیمی اصالت این فیلم را رد کرد و حتی پس از خروج از ایران و اخذ پناهندگی یا اقامت از فرانسه نیز بر عدم اصالت این فیلم ها تاکید مجدد کرد تا به نوعی عنوان کند که از ترس عواقب پذیرش مسئولیت این فیلم ها، دست به انکارشان در ایران نزده و همچنان بر گفته اش مصر است.
پس از زهرا امیرابراهیمی نیز از این دست اخبار بسیار مورد توجه قرار گرفت و به خصوص حضور بازیگران زن ایرانی در محافل بین المللی که فاقد پوشش اسلامی کامل بودند، بلافاصله با انتشار تصاویر مورد توجه واقع می شود و به شیوه های مختلف به حواشی ادین اتفاقات دامن زده می شود که طبیعتاً واکنش هایی نیز از سوی بازیگران در پی داشت. رسانه ها نیز هریک به نوعی از این تصاویر بهره برداری می کردند و می کنند.
گروهی از رسانه های عامه پسند صرفاً با محو کردن بخشی از تصاویر و انتشار آنها در پی جذب بازدیدکننده هستند و گروهی دیگر نیز تحت عنوان دفاع از ارزش های اسلامی عملاً در پی جذب بازدیدکننده یا خریدار نشریه بوده اما تصاویر را با متنی دیگر و مثلاً نقد این پوشش بازیگران منتشر میکنند. در واقع نیت یکی است و تنها شکل ماجرا و ادبیات تیترها و متون انتشار یافته برای چنین مسائلی تفاوت می کند اما چرا چنین انگیزه هایی برای پرداختن به چنین حواشی درباره بازیگران هر روز پررنگ تر از قبل شده و دامن رسانه های رسمی را نیز می گیرد؟
پاسخ این پرسش در یک عبارت قابل خلاصه سازی است: «ولع مخاطب». وقتی با انتشار چنین تیترهایی برخی نشریات عامه پسند اتفاق نادر چاپ دوم را تجربه می کنند یا چنین اخباری در زمره پربیننده ترین اخبار رسانه ها قرار می گیرند، رسانه ها انگیزه پیدا می کند برای رفع ولع کاذب بخشی از افکارعمومی و جذب سیل عظیمی از مخاطبان، از مرزهای اخلاق عبور کند و بعضاً حتی بدون کسب اطمینان از یک واقعه یا اصالت یک تصویر بازیگر یا هر چهره مشهور دیگری، به حواشی پیرامون آن دامن بزند؛ اتفاقی که در روزهای اخیر گریبان
کتایون ریاحی را نیز گرفت.
این تصاویر که زنی شبیه به این بازیگر کشورمان را در کنسرت یکی از خوانندگان ایرانی آن سوی آب نشان می دهد که بر روی سن نیز حاضر می شود، در روزهای اخیر منشا اخبار فراوانی بوده و چهره های انتظامی نیز به طور غیرمستقیم در این باره اظهارنظرهایی داشته اند که البته در مواردی نیز عجیب بوده که اظهارنظر معاون اجتماعی ناجا مبنی بر پیگیری بدحجابان در خارج از کشور ار طریق اینترپل از جمله آنها بود که البته به نظر هشدار بود، چرا که چنین پیگیری حداقل از طریق اینترپل جنبه عملیاتی ندارد.
حتی چهره ای چون فرج الله سلحشور کارگردان یوسف پیامبر نیز بدون آنکه از صحت و سقم این تصاویر اطمنان حاصل نمایند، چندین مصاحبه متفاوت درباره
کتایون ریاحی انجام داده و این تصاویر را سندی برای تایید اظهارات پیشینش خواند که صهیونیستی بودن سینمای ایران خواند که مبانی و اصول بازی اش را هالیوود تعیین و تبیین کرده است. جالب آنکه پس از تکذیب اصالت این تصاویر، سلحشور مجدداً مصاحبه کرد و بدون آنکه درباره گفته های پیشینش سخنی به میان آورد، از عدم صحت تصاویر ابزار خرسندی کرد!
البته اندکی دقت در این تصاویر برای هر ناظر رسانه ای دقیقی مشخص می ساخت، تصاویر علی رغم برخورداری از شباهت هایی مربوط با این بازیگر متاهل سینما نیست که قطعاً انتشار این تصاویر برای روابط و زندگی شخصی اش نیز حواشی فراوانی در پی داشته اما به هر صورت همان ولع مورد اشاره منجر به آن می شود که به این اخبار حداقل در قالب گرفتن تکذبیه از این بازیگران پرداخته شود و خواسته یا ناخواسته به این حواشی دامن زده شود.
هرچند رسانه ها به صورت وسیع ظرفیت جهت دهی اجتماعی و رفع یک معضل اجتماعی را دارند اما تا زمانی که ولع بالایی در سطح افکارعمومی نسبت به چنین اخباری وجود دارد، رسانه ها صرفاً با بایکوت چنین اخباری نمی توانند در کنترل این فضا نقش آفرین باشند و همانگونه که کتایون ریاحی، زهرا امیرابراهیمی تازه برای ارضای این ولع اجتماعی شد، از این پس نیز شاهد موارد دیگری از چنین توجهاتی خواهیم بود که با جایگاه اخلاق در یک جامعه اسلامی فاصله دارد.
به نظر میرسد تکلیف رسانه ها در این حوزه، تقبیح صریح و شدید چنین فضای اجتماعی است که پس از انتشار تصویری غیرپوشیده از یک بازیگر، صدها هزار سرچ را در موتورهای جستجو در پی دارد و تنها زمانی می توان به رفع این فضا امیدوار بود که دیگر حتی طرح این موضوع در قالب یک دیالوگ میان دو شهروند یک رفتار زشت تلقی شود و حداقل چنین کنجکاوی هایی به عنوان عملی زشت در خفا صورت پذیرد و این اتفاق شدنی است، کما اینکه با ارتقای فرهنگ شهروندی، کندن گلهای فضای سبز شهرهای بزرگ از اتفاقی مرسوم به امری نادر مبدل شد و مردم به چنین اشخاصی نگاه های بسیار بدی می کنند تا فرد از رفتار خود شرمنده شود.
آیا روزی فراخواهد رسید که فردی در ایران پس از طرح چنین اخباری در جمع های دوستانه، با چنان واکنش های مستقیم یا غیرمستقیمی مواجه شود که احساس شرمندگی کرده و در میان طرح موضوع سکوت کند؟ آیا کنجکاوی نسبت به موضوعات اخلاقی با چنین تقبیحی گره خواهد خورد یا دهه های بعد با ذکر موارد دیگری، به مرور همین فضای رسانه ای متاثر از مطالبات افکارعمومی خواهیم پرداخت؟!
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.