این پرسش مطرح است که چرا برخی از دانشگاههای فنی و مهندسی در دهه ها و سالهای اخیر به علوم انسانی و دانشکدههای علوم انسانی رو آوردهاند؟ چه نیازی سبب این رویکرد نزد آنها بوده است؟
در مغرب زمین و به ویژه بعد از دهه 1980 میلادی شاهد هستیم که برخی دانشگاههای مهم فنی و مهندسی به ایجاد دانشکدههای علوم انسانی رو آوردهاند. برای نمونه میتوان به مؤسسه تکنولوژی ماساچوست(MIT) اشاره کرد.
در کشورهای دیگر از جمله ترکیه نیز این گرایش پدیدار گشت و دانشکدههای علوم انسانی در دانشگاههای صنعتی ایجاد شد که دانشکدههای مهم و مطرحی نیز شدند.
در واقع نیاز این بود که علم و تکنولوژی به چیزی مجهز شود که در آن تأمل کند. در واقع این نیاز به نوعی به دلیل ناکارآمدی علم در تأمل در خودش است. به عبارت دیگر، علم و به ویژه تکنولوژی صرف، قادر به تأمل در خود نیست و علم نمی تواند به خود فهمی دست یابد.
در واقع علم و به ویژه تکنولوژی محض نمی تواند در خود بازاندیشی(self-reflective) کند و مبانی خود را مورد پرسش قرار دهد.
باید توجه داشت که توسعه فناوری، پیشرفت علمی و رقابت هوشمندانه و آموزشیِ معنیدار در ابعاد ملی و فرا ملی در هزاره سوم بدون درک و شناخت عمیق از ارتباط علوم مهندسی با مسائل و نیازهای جامعه از جنبههای انسانی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و مدیریتی به مثابه آب در هاون کوبیدن است.
مطالعه و سیر تاریخی دانشمندان مشهور ایران و جهان نشان دهنده تأثیر بسزای علوم انسانی در ارتباط تنگاتنگشان با جامعه با بهرهگیری از مهارتهایی نظیر هنر، شعر، نقاشی، فلسفه و عرفان بوده است.
از آنجاییکه آموزش دانشگاهی به شیوه نوین در جهان اصالتاً از علوم دینی، پزشکی، ادبیات، حقوق، ریاضیات، نجوم و سیاست شروع شد و بسیاری از دانشگاههای دنیا، پیش از آنکه مهندسی قابل فهم باشد یا کسی بتواند چیز زیادی را مهندسی کند تأسیس شده بوند، باعث تعجب است که دانشگاههای صنعتی و به ویژه در ایران از بدو تأسیس به جایگاه و اهمیت علومانسانی در آموزش مهندسی کم توجهی کردهاند، جایگاهی که در حال حاضر برترین دانشگاههای صنعتی دنیا به آن توجه ویژه دارند، به طوری که قریب به اتفاق آنها دارای دانشکدههای قوی علومانسانی و هنر هستند.