موسیقی ما- لیلا رضایی: حواشی اخیری که برای
محسن یگانه اتفاق افتاد این روزها بیش از هر چیز دیگر امان او را بریده است. او این روزها به جای اینکه کار کند، احساس خستگی میکند. از شایعاتی مبنی بر سرقت ملودیهایش و حرفها و حدیثهای اینچنین گرفته تا عدم پرداخت دستمزد نوازندههای کنسرتهایش و دعواها و کشمکشهایی که با دوستانش داشته و... او حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. این گفتوگو قطعا بلندترین و جامعترین
گفتوگوی یگانه با رسانه هاست. او پیرامون همه اتفاقات بد و خوب اطرافش صحبت کرده است. جواب همه حاشیههای پیرامونش را که پیشترها دربارهاش سکوت کرده بود داده است. تقریبا از اوایل شروع کارش تا کنون! این گفتوگو شاید نقطه عطفی در زندگی هنری
محسن یگانه باشد به همین دلیل خودش خواسته این نکته را یادآور شویم که اگر حوصله ندارید خواندن این گفتوگو را آغاز نکنید اما اگر خواندیدش تا انتها ادامه دهید. ...
- محسن یگانه همواره یکی از خوانندههایی است که اگر هم دنبال حاشیه نباشد، حاشیه دنبال آن است. این روزها هم که این داستانها بیش از همیشه حول و حوش او در جریان است. این حاشیهها از کجا ناشی میشود؟
میتوانم بگویم اتفاقات اخیری که در یک سال گذشته به لحاظ حاشیهای برای من افتاد، اتفاقات خوب و خوشایندی نبود. شاید یک سری از افراد که دور و برم هستند متوجه شده باشند، اصل ماجرا چیست اما خیلی چیزها را خیلیها متوجه نمیشوند. چون اصلا دوست ندارم این قبیل حاشیهها را رسانهای کنم. کار من در قطعات خوب و کنسرت خوب خلاصه میشود. نمیخواهم کارهای عجیب و غریب کنم. من اصلا دنبال حاشیه نبودهام. این شایعات معمولا به چند دلیل برای من پیش میآید و همه زنجیر وار وصل میشوند به یکدیگر! در ۴-۵ سال گذشته یک سری تصمیمها گرفتم که گویا برخی از آنها اشتباه بود. اما تا کی باید درگیر حواشی آن باشم؟ ۴ سال؟
این مدت تاوان بزرگی است برای کسی که در ابتدای کار بیحاشیه شروع کرده است. این مسائل تازه ختم میشود به اینجا که این قدر شاخه شاخه شود که شخصی از اهالی مطبوعات به حاشیههای من اضافه شود. این غیر عادلانه است. حس میکنم به ته خط رسیدهام! ولی کوتاه نمیآیم و سرم را خم نمیکنم.
من از ابتدای کارم، کاری به کار کسی نداشتم، یا توی خانه مشغول کار بودم یا در دفتر و استودیو بودم و توی کامپیوترم. تفریحم فقط همین چیزها بود. آدمی نبودم که بخواهم دائم به خوشگذارانی و مسافرت بگذرانم و همیشه از وقتم برای پیشرفت کارم استفاده کردهام. نه آمدهام کم و کاستی که در کارم بوده را با ضربه زدن به دیگران جبران کنم و نه چیز مشابهی. ولی بعداز اینکه آلبوم «رگ خواب» موفق شد، با تمام ایراداتی که داشت و خودم هم میدانم، دومین آلبوم بود که با موفقیت روبرو میشد چون طبق تصمیمی که خودم گرفته بودم؛ از همان انتشار آلبوم «نفسهای بیهدف» عهد کرده بودم سه آلبوم اولم را با موفقیت تضمین شده وارد بازار کنم. آلبوم «نفسهای بیهدف» واقعا موفق بود در حد خوش. درست است شاید آنچنان منفجر نشد ولی وقتی از قبل و خرد خرد ترکها لو رفته بود و پخش شد هر کدام به اندازه خودش در بازار سرو صدا کرده بود. این آلبوم یک پکیج بود و برای من تبدیل به یک موفقیت شد. همه فکر میکردند چون قبلا غیرمجاز کار میکردم حالا حتما به مشکل بر میخورم اما این طور نشد.
- یعنی شما اصلا به این قبیل مشکلات بر نخوردید؟
نه برنخوردم. چون من کنترل شده کار میکردم. من چه غیر مجاز و چه مجاز، کلا همیشه چارچوب خودم را حفظ میکردم و در آن چارچوب کار میکردم. شاید این چارچوبهای من موازی بودند با قوانینی که در سیستم موسیقی مجاز حاکم است!. شاید یکی دو مورد خارج از این سیستم که حالا چند مورد متناقص هم بوده، به نفعم تمام شد.
- این تناقضها چه چیزهایی بودند؟
میگویند کارهایت چارچوب بیشتری پیدا کردهاند. این فرقی است که من از گذشته تا الان کردهام، حس میکنم ان زمانها به در و دیوار میکوبیدم تا خودم را، تا کارم را به نتیجه برسانم اما حالا متفاوت شده است و در این چارچوب برای خودم برنامه ریزی کردهام تا به هدفی که میخواهم برسم.
آلبوم دوم لو نرفته بود. اما همه میدانستند که هر قطعهای که بیاید، به تنهایی خوب خواهد بود. ولی وقتی یک جا بیاید تبدیل به یک اتفاق خواهد شد. در کل مجموعه رگ خواب با تمامی نقصها و ایراداتی که داشت، و با تمام ضعفها و نقاط مثبتی که داشت، پله عجیبی برای من بود. خیلی چیزهایی که قبلا لمس نکرده بودم را با این آلبوم تجربه کردم. مثلا شاید بشود مقایسه کرد با تفاوتهای یک گوشی خیلی ساده و یک گوشی پر از امکانات. من نه نقطه «آ» را در نظر گرفته بودم و نه نقطه «ب». تنها کاری که کردم این بود که تفاوت این دو نقطه را با هم حس کردم. در واقع این فاصلهها را حس کردم. متوجه شدم که پیش از این چیزهایی را لمس نکرده بودم. لمس نکرده بودم که بتوانم اکثریت مردم را با خودم همراه کنم. آن چیزی برای من مهم است که در بیرون میشنوم، نه اینکه فلان مجله من را به عنوان بهترین خواننده انتخاب کند و نه هیچ چیز دیگری. حتی فروش آلبوم. هیچ چیز برایم ملاک نیست و فقط ان چه که بیرون و در میان مردم میبینم را ملاک قرار میدهم. به تعریفها توجه نمیکنم، به اصل کار توجه میکنم. به اینکه چه کسی کارم را گوش میدهد و چه کسی گوش نمیدهد توجه میکنم و آنجاست که با خودم خیلی عادلانه، شکست و پیروزی خودم را تقسیم میکنم. من منتظر میشوم کار بیرون بیاید و ببینم شنیده میشود یا نه؟ آلبوم دوم این اتفاق برایش افتاد و یک سری افراد به یکباره به سمت من برگشتند به این دلیل که یک نفر پیدا شد که آمد در بازار و با چند تراک بازار را گرفت دست خودش!
قطعه «سوکت» سرو صدا کرد، آلبوم «رگ خواب» سر زبانها افتاد. یک سری هم دیدند و به این فکر کردند که یکی آمده و همین طوری دارد جلو میرود و اصلا نمیایستد و قدمهایش هم همین طور مدام بلندتر میشود. نتوانستند این موضوع را قبول کنند. شاید برای بعضیها قابل درک نبود. الان در موقعیتی هستم که یک عده شاید تحمل دیدنم را نداشته باشند. یک عده هم خودشان نتوانستهاند پیشرفت کنند و به موفقیت من حسادت میکنند. یک عده شاید نخواستهاند شکست خود را تحمل کنند و به موفقیت یک نفر مثل من گیر دادهاند. منی که از همان سالهای اولیه پخش تراکهایم. به مرور زمان و قطعه به قطعه جلو آمدم! نه جلوی کسی رژه رفتم، نه رفتم قایم شدم داد بزنم. من همین جوری بودم و همان جوری که بودم ماندهام. اصلا تغییری نکردم.
اما ماجرا از همان روزها شروع شد. یکی گفت صدایش افکتی است، یکی میگفت مغرور شده است. یکی دیگر میگفت مدیریت خوبی بالای سرم بوده، دیگری انگ رانت فرزند فرزند شهید داشتن را گذاشت کهای کاش نمیگذاشت. بعضی از دوستان مطبوعات که میدانم کارشان عمدی نبوده ولی بعضی دیگر واقعا عمد در کارشان بوده و این یک بیماری است. یکی دوبار هم این بحث باز شده که اصلا دلم نمیخواسته باز شود. به گفته شما شاید یکی وقتی بخواهد رشد کند بیشتر دیده میشود و رویش فوکوس میشود. این هم رفت روی همان نکاتی که دنبال بهانه بودند و میخواستند به عنوان بهانه از ان استفاده کنند. این گونه انگها را به من زدند و گفتند فلانی رانت دارد. در کل شاید بدشانسی من است که بعداز ۲۶ سال که از خیلی از رانتهای این فرزند شهیدی استفاده نکردم و میتوانستم استفاده کنم و فقط انگش را به من زدند. خیلی هم حرف زدن در این مورد حداقل برای خودم جذاب نیست. دیگر واقعا خسته شدم. دیگر بریدم و توانم کم شده است. باز هم ناتوان نیستم و زورم به خیلی چیزها میرسد ولیای کاش،ای کاش،ای کاش، این اتفاقات نمیافتاد و آن وقت آن حضور واقعیام را نشان میدادم.
در حال حاضر مثل کسی میمانم که هزاران مشت خورده و حالا رفته به مسابقه اصلی! این الان زیاد جذاب نیست. شاید اگر راحتتر میامدم اتفاقات دیگری برایم میافتاد. شاید را برای این میگویم که مدام پیش خودم فکر میکنم قرار بوده این ضربهها را بخورم و با شدت بیشتری و با یک علاقه و نفرت و کینه دیگری این طور اکتیو کار کنم و اینرسی بیشتری ایجاد شود و به جلو پرتاب شوم.
- پس چرا حرف نمیزدید و به کسی چیزی نمیگفتید؟
در یک سال گذشته واقعا خسته شدم. خیلی اذیت شدم ولی هرچه میشنیدم سکوت میکردم و ساکت میشدم. به ان فلانیها یک چیز را اضافه کنید و ان اینکه میگفتند یگانه فقط به فکر پول جمع کردن است. در حالی من همیشه تلاش کردم بهترین نوازندهها را با بهترین امکانات جذب گروهم کنم.
- پس چطور میشود که همیشه یک طرف همه حرف و حدیثها شما هستید؟
یک سال است که سلسله وار همه اتفاقات بد برای من میافتد. باور کنید کار به جایی رسید که دیگر سلامتی برایم مهم نبود بلکه به دنبال آرامش فکری و ذهنی بودم. فقط به فکر یک آرامش فکری بودم و اصلا میگفتم سلامتی را بیخیال! فراموش کرده بودم که تازه داشتم بر میگشتم به آن حالت شاد بودن در زندگی خودم. نمیدانم چگونه میتوانم عنوان کنم. به ناحق اتفاقات عجیبی برای من افتاد. همه ادمهایی که من میشناختم و نمیشناختم، سمت من آمدند. چرا؟ چون کسی زحمت نکشید. ایستادند از زحمتی که من کشیدم برداشتش را سهیم شوند.
- خوب خودتان هم مقصربودید قبول دارید؟
صد در صد الان هر اتفاقی که برایم بیافتد خودم مقصرم. چون من آن فرصت را در اختیار طرف مقابلم قرار دادم که از من سواستفاده کند. ولی خوب یک جاهایی حق و ناحق است. معضل من این است. چند ماه پیش چند میلیون تومان پولم را یک آقایی به سادگی و به زور از من گرفت.
- به چه بهانه و به چه مناسبتی؟
به خاطر قرارداد سال ۸۵ بنده که ایشان در قبال آن تعهدی نکردند و حالا بماند که با ان پول چه کار کرد و... این آقا قرارداد را طوری تنظیم کرده بود که نهایتا در پایان من متضرر شدم. طوری که طی شش ماه او ۱۱۵ میلیون تومان سود کرد و من طی شش ماه شش میلیون نصیبم شد. این یک مثال دیگر که حالا بعداز ۵ سال من را مجبور کنند که پول بدهم.
یک مدیر برنامهای داشتم که قبل از من کسی اسماش را نمیدانست. همه افراد دورو برم را با ایشان آشنا کردم. در حالی که او نه تجربهای داشت در زمینه مدیر برنامگی و نه چیزی! اگر هم چیزی بلد است از روی دست تهیه کنندههایی یاد گرفته که من در مسافرتهایم با آنها کنسرت میدادم. مثالهایی از این دست زیاد است. منی که اصلا صدایم در نمیآید و تا به حال از من گلگی نشنیدهاید، حالا به جایی رسیدهام که این همه گله میکنم. همیشه میگویم هر اتفاق بدی که بیافتد خودم مقصرم.
مثلا فلان خبرنگار بیاید با من مصاحبه کند و بعد آن را ببرد شبکه فلان پخش کند و امضای من را جعل کنند و از این دست کارها! این دوستان به ظاهر مطبوعاتی و به ظاهر مدیر برنامهاند. چرا که تا دیدند من مقداری سکوت کردم و کاری نکردم فلان مطبوعاتی رفت سراغ فلان مدیر برنامه و با هم دست به یکی کردند. من هم مدام میگفتم جواب ابلهان خاموشی است. اما چند وقت پیش یک اسام اس برایم آمد با این مضمون که حرف حق جواب ندارد. با خودم گفتم راست میگوید. چرا نباید حرف بزنم؟ همه مردم در مقابله با چنین مسایلی یا فکر میکنند یا فکر نمیکنند. من چه تضمینی دارم که مردم روی من چه فکری میکنند؟
من سعی میکنم زیاد افتابی نشوم. هر بار که عکسی از من بیرون میآید خودم تمایل چندانی به آن نداشتهام. البته نمیخواهم بگویم این کار، کار درستی است. میدانم که اشتباه هم هست که تا به حال تیزر و ویدیویی ارائه نکردهام. درست است که با وجود همه این کارهایی که نکردم توانستم موفق شوم. ولی من هم یک ادمم با عقاید خاص خودم و این ضعف من است.
برای یک سوپر استار که هنوز هم نشدهام امیدوارم کم کم به آن سمت و سو بروم، خیلی چیزها لازم است که متاسفانه من آنها را رعایت نمیکنم. اگر این اصول نباشد ممکن است یک سری منفعتها را نداشته باشم ولی قرار نیست اگر اینها نباشد من متضرر شوم. این جوری شد که الان دارم ضرر میکنم. در مطبوعات حرف نزدم و ساکت ماندم. یک عده میآمدند و کاری میکردند و آن را در فیس بوک و سایتهای دیگر میگذاشتند و یا اخبارش را در مجله چاپ میکردند و من هیچ جوابی ندادم. چون حقی هم نداشتم جواب بدهم. چه کاری از دستم بر میآید؟ بروم بنشینم توی فیس بوک بیانیه صادر کنم؟ من یک وبلاگ خصوصی دارم که حدود ۲-۳ هزار نفر از طرفدارانم به ان جا میروند و بازدید میکنند. همین و بس!
در وبلاگ شما تعداد کامنتها را ببینید. مدام یک سری از آنها دارند تکرار میشوند. من خودم میروم و با آنها صمیمی و ساده حرف میزنم. چون جای دیگری نمیروم. حقی هم ندارم بروم.
- چرا فکر میکنید مستحق این نیستید که تریبونی داشته باید تا حرفهایتان را بزنید؟
من فقط در رسانهها میروم و اخبار را میگیرم. منبع است برای من ولی قرار نیست من چیزی را در ان منتشر کنم. عادتم بوده و شاید هم اشتباه بوده. آنهایی که مینشینند و این مطالب را میخوانند مجبورند یک طرفه به قاضی بروند. چون جایی برای توضیح نیست. به جایی میرسد که دیگر خونم به جوش میآید. نهایتا چند نفر از بچههای مطبوعات زنگ بزنند و خبری بگیرند. وگرنه من خیلی اهل حرف زدن نیستم. من آدمی هستم که اخلاقیات خاص خودم را دارم. اگر شما من را به عنوان یک خواننده قبول دارید و میآیید با من گفتوگو میکنید باید این اخلاقیات را در نظر بگیرید و با آنها کنار بیایید. این را حمل بر خودخواهی من نگذارید.
- و حالا قرار است چه کار کنید؟
الگوریتمها باید عوض شوند. دندانی که درد میکند را میکشم و دور میاندازم. این نوع فکر روی من تاثیر گذاشته است. من تصمیم داشتم قبل از عید آلبومم را به بازار بفرستم ولی حالا منصرف شدهام و تصمیم گرفتهام نباشد. چرا؟ چون با این انرژی منفی که به من دادهاند اصلا نمیتوانم کار کنم. درشان من و مخاطب من نیست که با وجود این همه کاری که کردام و در شرایط سخت زحمت کشیدم، آلبومم این گونه بیرون بیاید و بدون انرژی کار کنم. حالا ۲-۳ ماه دیرتر بیرون بیاید مشکل نیست، اشکالی ندارد. حداقل شاید فرصتی باشد که ماجرا را جبران کند. البته این به این معنا نیست که تحت تاثیر این حاشیهها باشم. من کار خودم را انجام میدهم. این مشکلات تاثیری در روند کاری من نخواهد گذاشت و مطمئن باشید آلبوم سوم من اتفاقهای نویی در عرصه موسیقی پاپ خواهد بود و خودش پاسخ قاطعی به این حاشیه هاست.
- اما با وجود همه کارهایی که کردهاید از همکاری با دیگر خوانندهها نیز دریغ نکردهاید. انها تاثیر منفی بر روی کارتان نداشتهاند؟
یک چیزهایی هست که نمیشود سرسری از آنها گذشت. من با برخی از خوانندهها کار میکنم ولی اصلا دوست ندارم کسی از من بپرسد چرا با فلان خواننده کار میکنی و با فلان خواننده کار نمیکنی؟ من کارهایی دارم که سالها پیش ساختهام و خودم نمیتوانم دیگر آنها را بخوانم. وقتی میبینم که الان کارهایی بیرون میآید که در مقایسه با کارهای من ضعیفند، با خودم میگویم چرا کارهایم را بیرون ندهم. لطفا این قسمت را بنویسید که هیچ کس از من نپرسد چرا با فلانی کار میکنی و...؟ نه که بخواهم از جانب غرور و از این موضع حرف بزنم. محکم حرف زدن با مغرور برخورد کردن خیلی فرق دارد. خیلیها درک این را ندارند. این تفکیک خیلی مهم است که بفهمند کسی محکم حرف میزند نه مغرور!
یک وقتهایی یک سری خبرها از من منتشر میشد و مثلا فلان مجله بر میداشت فلان شایعه یا خبر را در مورد من مینوشت و هفته بعد فلان برنامه شبکه ماهوارهای در مورد من هر چیزی که دلشان میخواست خوب یاد بد، میگفت، چه میتوانستم بکنم؟ خوب هم که بگویند لطف بیخود و بیجا کردهاند. چون معتقدم شاید اصلا من گاهی شایستگی تعارف و تعریف را ندارم. من اصلا حق ندارم اجازه بدهم مخاطبم من را بزرگتر از خودم ببیند و بیشتر از من فکر کند. او میتواند من را هر جور که میخواهد ببیند
وگرنه من همان حبابی میشوم که اگر دست به آن بزنید میترکد. آن وقت است که میگویند این همان کسی بود که این همه ادعا میکرد و... سریع میترکم. به همین دلیل واقعا خسته شدم. جوابهایی برای خیلی چیزها داشتم و نمیگفتم. ولی الان به نقطهای رسیدهام که تصمیم گرفتهام جواب بدهم.
چند روز پیش توهین بزرگی به من شد. به این دلیل میگویم توهین که من اصلا از این دست آدمهایی نیستم که در آهنگسازی، ترانه، تنظیم، روی استیج و.. دروغکی اشک بریزم و دروغکی بخندم. من دروغکی نیستم کلا!
همینی که هستم، هستم. صادقم، به صداقتم نمیشود شک کرد. شاید در نواخت روزگار، گاهی تند بروم و گاهی آرام پیش رفتهام یا شاید قبلا تند بوده و اما الان عوض شده و کند شده است. ولی میتوانم بگویم صادقم. همین! نه اینکه ذاتم عوض شده باشد، یک سری چیزها در من تغییر کرده است.
- از عمده بارز این تغییرات میتوان آشتی کردن با بنیامین را نام برد؟
اتفاقا وقتی من با بنیامین آشتی کردم خیلیها به من گفتند تو که با او دشمن خونی بودی چرا با او آشتی کردی؟ بنیامین حرفی زده بود و من هم واکنش تندی نشان داده بودم. اما من وقتی در کنسرتم دیدم بنیامین نشسته، همان جا عذرخواهی کردم و همه چیز تمام شد و رفت. شب بعد خودم رفتم کنسرت بنیامین. خودش میکروفن را داد و من در کنسرتش خواندم. شاید اصلا اتفاق نیفتاده بود که من در کنسرت کسی بخوانم. نشده بود حتی از روی صندلی در کنسرت کسی قطعهای از خودم بخوانم یا بروم روی سن و کار خودم را اجرا کنم. این یعنی اینکه من خودم هستم و به من دستور نمیرسد که این اتفاق را ایجاد بکن. اتفاقها دارند خودشان میافتند. هرجوری که هستم و همان جوری که هستم اتفاقات دارند میافتند. اگر هم تغییری بوده، مثبت بوده و حرف گوش کنتر شدهام.
- در خصوص کاور کردن قطعات و صحبتهایی که اخیرا در این رابطه شده چه میگویید؟
با این اوصاف که من دارم پیش میروم اصلا بیایند بگویند فلان اهنگم دزدی است. ولی من برایشان جواب دارم. اصلا شمایی که این حرف را میزنید، دلیل و مدرک بیاورید. اگر سند و مدرک آوردید قبول! سر بچرخانید میبینید اینقدر از این دست اتفاقات افتاده و اهنگهای دیگران را کارو کردهاند و اسمی از آهنگساز اصلی آن نبردهاند. شما آلبوم علی لهراسبی را نگاه کنید، جایی که من شاعر و آهنگساز بودهم، نوشتهام شاعر و آهنگساز، جایی که نوشتهام شاعر، شاعر، اگر آهنگی بوده بر اساس قطعهای یونانی نوشتم و.. جایی برای گاف دادن نگذاشتهام که کسی الان بخواهد آنها را بهانه کند. دقیقا اسمم را نوشتهام که من شاعر این آهنگ کاورم و دستمزد شعرم را هم میگیرم. خیلی هم آهنگ زیبا و شنیدنی بوده که در آلبوم علی لهراسبی «سزامه» نام گرفته است. «چشمامو بستم» علی لهراسبی، آهنگی از دسپینا واندی، که خیلی هم قطعه شیرینی است. این اتفاقی است که هر جای دنیا ممکن است بیافتد. اصلا یک موقع خوانندهای آهنگی را فقط برای کاور میآورد و یا خود من به کسی پیشنهاد ان را میدهم. هیچ اشکالی ندارد. که اهنگهای شنیدنی به زبان فارسی شنیده شوند. اگر من کاری را کاور کردهام حتما جلوی آن نوشتهام. من اگر یک درصد دسترسی داشتم به دسپینا واندی یا مدیر برنامهاش حتما از او اجازه میگرفتم. من موقع کار اصول اخلاقی را رعایت میکنم. با وجودی که مرجعی نداریم که مراجعه کنیم به آن، و بگوییم فلان خواننده چنین کاری را کرده است. هنر چیزی نیست که بخواهی با اصول دیگر مقایسهاش کنیم. یک دسترسی میگویم هزارتا دسترسی باید از توی آن در بیاوریم.
- اما در همین گیر و دار صحبت از این شده بود که میخواهید در کنسرتهای خود از نوازندگان خارجی استفاده کنید. این یعنی همان دسترسی! اما عملا این اتفاق نیفتاد. گویا این تبلیغی بود برای هرچه شلوغتر شدن کنسرتتان! آیا حضور نوازندههای خارجی در کنسرتتان یک بلوف تبلیغاتی نبود؟
الان راجع به این موضوع توضیح میدهم. نوازنده ترکیهای میخواستم بیاورم. یک میلیون پول ریختم به حسابش، که بیاید در کنسرتم ویلون سلو بزند. ارشاد برای من پروسهای گذاشت که ۴۵ روز طول میکشید این در حالی است که ان نوازنده دقیقا تاریخ و روز و ساعت را مشخص کرده بود. در کانتراکت دقیقا زمان را مشخص کرده بود. تراکهایی که تا حالا کاور کردم و جایی نامی از آن نبردم مدرک بیاورند. این تهمتها همه بررسی میشود. این ماجرا به عنوان یک تشویش اذهان عمومی صد در صد پیگیری میشود که دوستان با اذهان بازی کردند.
اگر هم کارهایی که مثال زدند را بزنند در سایت شازم که یک سایت مرجع است ببینند آهنگها از لحاظ استکترون اهنگی شبیهش است یا سرچ کنند و ببیند مشابه آن هست یا نه؟ نیست. چون خودش آنالیز میکند کل موسیقی دنیا را و اعلام میکند که فلان آهنگ شبیه کدام آهنگ است. من تمامی راه در روها را بستهام. کسی نمیتواند ایرادی بگیرد از کارم. الان این خانم هلنا و آهنگ دنیای رویایی که میگویند آهنگ سکوت از آن برداشته و برگرفته شده، فکر نکردند چگونه میخواهند ثابت کنند؟ احتمالا این دوستان ورژن ترکی که خواننده اش از روی قطعه سکوت من کاور کرده است را شنیده اند!! اگر به تاریخ ریلیز این قطعه نگاه می کردند حتما متوجه اشتباهشان می شدند. پس معلوم است که اینها سواد این کار را ندارند.
- در مورد آهنگ رگ خواب چطور؟
در مورد این قطعه باید بگویم دوستان باشعور من، دوستان همه فهم من، که باکس موسیقی برای خودتان راه انداختهاید و به خود اجازه میدهید در مورد هر چیزی در آنها بنویسید، یک آهنگ با نام «اوپا اوپا» از خانم دسپیناواندی، که با ریتمی است که تمپوی آن حدودا ۱۳۰ است و کاملا یک آهنگ دنس است، با استایل موسیقی یونانی، چگونه میتواند شبیه رگ خواب باشد؟ یعنی یک وقتهایی دیگر خونم به جوش میآید. من این آهنگ را به شدت دوست دارم ولی از لحاظ سیکل آکوردی واز لحاظ دایره نتهایی که دور آن میچرخند و از لحاظ هارمونی هیچ گونه شباهتی ندارد. اینها چه ربطی به هم دارند که به همین راحتی چاپ هم میکنند؟ این هم مدرک! اسم یک آهنگ خارجی را میآروند و اسم یک آهنگ معروف من را هم میآورند و میگویند شبیه است کسی هم نمیپرسد چرا؟ کسانی که این حرفها را میزنند خیلی باید جوابگو باشند. از این به بعد باید پیگیر این باشند که با وکیل من حرف بزنند.
یک خواننده برای چه میاید توی سالن و همه میآیند بلیت میخرند و به کنسرت میآیند؟ خوب اگر بنا به شنیدن صدای او باشد که خودشان از آلبوم میتوانند بارها آن را گوش کنند. دلیلش این است که چه خوب و چه بد، به دلیل اجرای زنده آنهاست که هزینه میکنند، و میخواهند خواننده را ببینند. اکثرا هم به خاطر لایف استایل آن خواننده هاست که ببینید تلخ است، شیرین است، خنده دار است، سخت است خوشحال است سیاسی است و... یا هر چیز دیگر!
آن ادم میآید میایستد روی سن و حرف که میزند سالن میترکد. من چند سال پیش که اصلا معروف نشده بودم، اگر دو جمله حرف میزدم دوستانم بلافاصله اعتراض میکردند که چقدر مثلا حرف میزنی! اما الان من دو جمله ساده میگویم و کل سالن برایم دست میزنند. این برای چیست؟ برای این است که من متفاوتم از ادمهای دور وبرم. نه اینکه بگویم بهترم هستم، نه! فقط برای این است که من کمی بیشتر دیده میشوم. من فکر میکنم الان شرایطی است که من بتوانم راحت زندگی کنم. راحت نه از این نظر که مثلا به راحتی بتوانم بروم پاساژ و خرید کنم، شاید بیرون نروم، و میان مردم نروم. ولی حق من است راحت زندگی کنم. باید طوری رفتار کنم که کسی من را نبیند تا اذیت نشوم. خجالت میکشم در جمعهایی که میروم زل بزنند به من و نگاهم کنند. دوست دارم خودم باشم. نمیخواهم عینک آفتابی بزنم که کسی من را نشناسد. عینک آفتابی برای آفتاب است نه برای اینکه کسی من را نشناسد. فوق فوقش این است که نمیروم بیرون! فوقش جای شلوغ نمیروم. من هم آدم هستم ولی نمیشود. البته اینها به نوع خود شیرین هم هستند. این فهماندن یک کمی از حالم است. کمی درد و دل است، غر غر هم نیست. حال بدی هم نیست. وقتی مردم به همان دو جمله من اهمیت میدهند برایم خیلی ارزشمند است که برایم دست میزنند. اصلا مقایسه نمیکنم چون درست نیست این مقایسه! اینها را گفتم که حال و هوای خودم را گفته باشم که مردم بفهمند چه فکر میکردند و چه دیدند از محسن یگانه؟ نه منمی دارم و نه داشتهام! منم بودن من فقط به تراکهایم است، به خواندنم روی استیج است و به خودم! من این شکلیام، همین فرمیام، به همین چیزی که هستم و میخواهم بمانم. ادعایم سر این است. نه اینکه بهترین خواننده شوم و بهترین اهنگساز شوم و.. و برای این بهترین شدن اخلاقیاتم را فدا کنم.
- در مورد همکاری با بنیامین گویا قولهایی نیز دادهاید؟
صحبتی در این زمینه نشده ولی از ان استقبال میکنم. نه بنیامین بلکه هر خواننده دیگری که پیشنهاد بدهد میپذیرم. چندی پیش رضا صادقی پیشنهاد همکاری داد و با کمال میل پذیرفتم. نه رضا صادقی به همکاری با من احتیاج دارد و نه من به رضا صادقی محتاجم. اما از این همکاری استقبال میکنم. ادمها به مرور زمان عوض میشوند نه خودشان بلکه طرز فکرشان عوض میشود. اصلا من کاری ندارم مثلا رضا صادقی کیست؟ طرفدارانش چه کسانی هستند دوستم هست یا نیست و... در کل رضا صادقی به عنوان خوانندهای مطرح خیلی هم دلی به من پیشنهاد داد و اصلا هم بابت این موضوع کلاس نگذاشت. پیشنهاد داد و تازه به من هم نگفت. چون من را نمیشناخت از نزدیک! به یکی از دوستان مشترکمان گفته بود که به من بگوید. وقتی به من گفت، گفتم حتما، ولی الان یک مقدار درگیری دارم و سرم شلوغ است و دارم به آلبوم خودم رسیدگی میکنم. آلبومم را دارم میسازم و میخواهم کار درست انجام بدهم. دوست دارم کاری کنیم که هر جفتمان را تکان بدهد. مثل «نشکن دلمو» تکان بدهد و بعداز ۷ سال بیارزد و آدمهایی که گذر زمان را میفهمند تکان بدهد. من کاری را که دوست نداشته باشم اصلا روی کاغذ نمینویسم و خودکار و جوهر را هدر نمیدهم. من این مدلی هستم. باور کنید اگر قرار باشد جملهای را بنویسم که بدان هیچ وقت از ان استفاده نمیکنم، هرگز آن را روی کاغذ نمیآوردم. این قانون من است. الان من ۲۵۰ شعر دارم که هر کدامشان رسما یک قطعه هستند. لابه لای اینها انتخاب سخت است.
- این همه حس باید خاستگاهی هم داشته باشند.
این همه حس از خیالپردازی به شدت زیاد و از صحنه سازیهایی که در ذهنم میتوانم بکنم نشات میگیرد. آن قدر زیاد است که ممکن است اگر در خواب به برق دست بزنم واقعا برق بگیردم. خیلی واقع گرایانه خیالپردازی میکنم.
- در واقع تصویر سازی خوبی از پیرامونتان دارید.
شدیدا! شدیدا تصویر سازی در من وحشتناک است.
- کار سپید هم انجام میدهید؟
واقعیتش نه! چون استایل کاری من مختص خودم است و در حال حاضر از ان لذت میبرم. مثلا روزبه بمانی کاملا شاعر است و ترانههای او کاملا شاعرانگی دارند. روزبه ترانه سرا نیست. او قدرتمند شعر میگوید که آدم خوشش میآید. برای خواندن چنین اشعاری حتما باید یک سوپر خواننده باشد تا حق مطلب را ادا کند. آن را بخواند تا کار بگیرد ویک سری اتفاقات بیافتد که کار شنیده شود.
- انتقاد دیگری که به شما وارد شده، قضیه دستمزد کم به نوازندگان است؟ اختلافاتی که با علی ثابت داشتید در همین راستا بود؟
قسم میخورم روی فاکتورها و حسابهایی که داریم، یکی از گرانترین ارکسترهای پاپ با من است. من برای این ماجرا مدرک دارم. من توی دستمزد کم نمیگذارم چون نوازندههایم را دوست دارم.
بین من و نوازندهها اختلاف شخصی همیشه هست، یا حل میشود یا نمیشود. دلیلی ندارد وقتی من با یکی حرفم میشود در کار با او بد باشم. دلیل ندارد همه چیز را با هم قاطی کنیم. با مسعود همایونی سر یکی از کار کارها به مشکل خوردیم و رفت اما فردای همان روز که دیدمش مثل روزهای قبل با هم برخورد کردیم. دلیل ندارد همه چیز را به هم ربط داریم. قضیه کاری ربطی به اخلاقیات ندارد. من با عباس لطیفی در کار به مشکل بر خوردم اما رفاقتمان همچنان پا برجاست. رفاقتهایمان را حفظ کردهایم. بعداز جدا شدن ما از هم اختلافاتمان سر جایشان ماندهاند ولی رفاقتها همچنان باقی مانده است. این طور نبوده که توی کار اینقدر اوضاع را خراب کنیم که بعدها نتوانیم به رفاقتمان ادامه بدهیم و بر عکس! من موفقترین کنسرتها را با علی ثابت داشتهام. هم من و هم ارکسترم موفقترین روزها را با علی ثابت داریم میگذرانیم.
- با شهاب اکبری به کجا رسیدید؟
هر چه در این مورد شنیدهاید شایعه بوده است. من و شهاب به هیچ وجه با هم مشکلی نداریم. بگذارید شایعات باشند، اشکالی ندارد. نه با علی و نه با شهاب، من با هیچ یک از اینها مشکلی ندارم، نه در کار و نه در رفاقتمان! در اخلاقیات هم همه چیز رو به بهبود است. با این فرض که هیچ مشکلی با اینها ندارم بهترین کارهای اسلو را برای تنظیم به آنها سپردهام. تنظیمهای حسیتر و غمگینتر را به این دوستان سپردهام، چون حس میکنم حسیتر کار میکنند. ۷۰ در صد آلبوم را در تنظیم بین این دوتقسیم کردهام و در حال حاضر مشغول کار بر روی قطعات هستند.
- مابقی تنظیمها را چه کسی انجام میدهد؟
جدیدا دوستی را به گروهم و آلبومم اضافه کردهام که در نوع خودش، تجربه بینظیری است. او از جنس خودمان است. به اعتقاد من کسی که سختی نکشده باشد از جنس ما نیست. مهران عباسی را به آلبومم اضافه کردهام و این یکی از افتخارات من است که کسی مثل مهران عباسی را در کست خود داشته باشم. این هنرمند با موزیسینهای بزرگی در دنیا ارتباط دارد.
- همین باعث شد تا شما به سمت او بروید؟
نه. او حرکتی کرد که من را نابود کرد. من معمولا آدمهایی که به سراغم میآیند بر عکس اینکه بخواهم کلاس بگذارم، ۱۰ برابر خودم را کوچک میکنم و با روی باز میروم به استقبالش! مهران دنبال کار من امد و گفت که میخواهد یکی از آنها را رمیکس کند و ان قطعه، قطعه «سکوت» بود. برایم جالب بود که او این پیشنهاد را به من داده است. چون من موزیک الکترونیک ایران را دنبال میکنم و تاریخچه همه آنها را میدانم. مثلا میدانم مهران عباسی و کوشان حداد از کی و چه زمانی کار خود را شروع کردهاند. من مریض این موسیقی بودم. اما این توی کارهایم دخیل نشد و هنوز هم ارکستر زهی برای اجراهایم میچینم. برای تنظیم قطعه «سکوت» آن را به مهران سپردم و وقتی دیدم که مهران خودش به دفترم آمد و کار را برایم آورد تا گوش کنم، احساس کردم که فردی بیریا و خاکی است و همین برایم با ارزش و قابل احترام بود. وقتی که فهمیدم چقدر تجربه و سواد دارد و تئوری میداند و علم موسیقایی دارد، کاملا برایم قابل احترام شد. جالب اینجاست که دیدم با نرم افزاری که من کار میکنم او هم کار میکند. اما من خیلی از او عقب ماندهام. چون من این کار را خیلی تجربی شروع کرده بودم وطی این همه سال فقط شاید یک دو جلسهای و یک شش جلسهای کلاس گیتار رفته باشم. خیلی دوست داشتم حرفهای و اصولی یاد بگیرم که مهران این امکان را برایم فراهم کرد و در حال حاضر استادانه به من یاد میدهد. آدمها این جوری ارزشمند میشوند.
- با حضور مهران عباسی اتفاقات جدیدی در آلبومتان خواهد افتاد.
از دو بعد اتفاقات عجیب میافتد و قرار است کارهای عجیب و غریبی باشد که آن هم باز از دو بعد است. یک بعدش این است که این آلبوم، آلبومی است که به بازار میآید و منفجر میشود، که در واقع یک بمب صوتی منفجر میشود و در عین حال سومین آلبوم موفق من شود و حرفی که ۴ سال پیش زدم را عملی کنم.
- با انتشار این آلبوم که در واقع عمل کردن به تعهدی بود که پیش از این با خودتان کرده بودید، به نظر میرسد دیگر انگیزهای برای ارائه آلبوم و ادامه کار نداشته باشید.
دقیقا همین طور است. تصمیم دارم یک مدت فقط و فقط کنسرت بدهم و تک تراک منتشر کنم. نمیخواهم بدون هیچ ذوق و علاقهای کار بسازم. هر وقت دلم تنگ شد خودم بروم سراغش!
- قرار کار مشترک با محسن چاوشی به کجا انجامید؟
من هنوز در این زمینه حرفی نزدهام و پیشنهادی هم نداشتهام. دوست دارم بار دیگر با محسن کار کنم و قطعهای مشترک با هم داشته باشیم. جو گیر نشدهام، مغرور هم نیستم. فکر هم نکنید خانوادهام چنین فضایی را برایم به وجود آوردهاند. اتفاقا انها کاری که با من کردند پرتاب رو به عقب بود. بعداز سالها پرتاب شدن به عقب بود که یکباره کولاک کردم. کسی نمیداند من چه فشاری متحمل شدم تا بتوانم موسیقی کار کنم. من داشتم درس میخواندم که به واسطه موسیقی از ترم ششم آن را ترک کردم. چون هدف من مشخص بوده و وقتی به دنیا آمدهام کارم موسیقی پیش بینی شده است. من با محسن مشکلی ندارم. این وسط دوستانی برای ما ایجاد مشکل کردند. از خود محسن هم که بپرسید به شما جریان را میگوید. ما فقط کمی رابطه امان کم شده بود و همدیگر را نمیدیدیم.
- پس جریان گله و گله گذاری شما بر سر چه بود؟
در یکی از نشریات، به همراه من، محسن چاوشی، رضا صادقی و... چند خواننده دیگر، بحثی راه انداختند. من فقط کمی انتقاد کردم. همین! هیچ توهینی به کسی نکردم. من خوانندهای هستم که در مارکت جزو پرفروشها هستم و برای اجرای کنسرتهایم بلیتهایم زود به فروش میرود، میخواهم بگویم حداقل در جایگاهی هستم که بتوانم جدای از خوانندههای دیگر، نظر بدهم راجع به کسی که همکار و دوست من است. من هم دوست محسن هستم و هم طرفدارش! چون دوست دارم موزیکهای بهتری از محسن بشنوم، از او انتقاد میکنم. کاری هم به دوستیمان ندارم بلکه فقط از طرف یک طرفدار با او حرف زدم. خیلیها میخواهند از خیلی چیزها سو استفاده کرده و اتفاقات کوچک را بزرگ جلوه دهند. از هر چه که فکرش را بکنید من در آن بحث انتقاد کردم. عذرخواهی هم کردم و همان جا هم اعلام کردم که هر خوانندهای هر پیشنهاد یا نقدی دارد به من بگوید تا با کمال میل انجامش دهم. مگر من قبول نداشتم که تیتراژ «قلب یخی» را ضعیف اجرا کردم؟
- در صحبتهای قبلی به قطعه «نشکن دلمو» که اشاره کردید گفتید این آهنگ از ساختههای شماست.
بله این قطعه از ساختههای من است شاعر و گیتاریست آن کار من بودم. نه برای پریدن به محسن چاوشی بلکه باید بگویم که خیلیها این قطعه را به نام محسن میشناسند. هیچ وقت این اتفاق برعکس نیافتاد که با یک تراک
محسن یگانه معروف شود.
من در مورد چاوشی هیچ وقت نظر مغرضانهای نداشتهام. امیدوارم کسی هم مغرضانه بر خورد نکند. الان میخواهم با رضا صادقی کار کنم. رضا یک قدم به سمت من آمده، من هم ده قدم به سمت او بر میدارم. چون همانطور که گفتم نه رضا محتاج من است و نه من محتاج رضا هستم. فقط دل خوش و خاطره خوش این قضیه برایم مهم و جالب است. در گفتوگوهای قبلی هم گفتهام زمانی که ما کارمان را شروع کرده بودیم در استودیویی کار میکردیم که وقتی رضا صادقی به انجا میآمد، ما نباید خودمان را نشان میدادیم و دیده میشدیم.
- بالاخره با چاوشی کار میکنید یا نه؟
تضمینی برای کار کردن و یا نکردن نیست. مگر ما با هم قرارداد داریم که تا ابد با هم کار کنیم؟ من دوست دارم با او کار کنم. ولی شاید الان وقتش را نداشته باشم. در مورد همکاری با رضا هم همین طور است. چون من معتقدم وقتی قرار است کاری اتفاق بیافتاد به بهترین شکل ممکن باشد، مثل قطعه «نشکن دلمو»! خواهش میکنم از صمیمیت من کسی نرنجد و این گونه حرف زدن من به کسی بر نخورد. اگر خواسته یا ناخواسته در مورد کسی حرفی میزنم، منظوری ندارم. کلا من آدم این شکلی هستم.
- در موردکنسرت خیریهای که اخیرا برگزار کردید، شایعاتی وجود دارد مثلا شما این کنسرت را برگزار کردهاید تا مجوزتان صادر شود و از ممنوع الکاری در بیایید. نه؟
من نمیتوانم این موضوع را باز کنم. اجازه بدهید چیزی بگویم. شعرهای من مشکلی ندارند و به راحتی مجوز میگیرند، به لحاظ مفهومی همیشه مجوز گرفتهاند. در آلبومهای قبلیام نیزخیلی از شعرهایم مجوز گرفتند.. در آلبوم «حباب»، ابیاتی ایراد داشتند. ارشاد از این دست ایرادها به کارهای من هم میگیرد نه اینکه فکر کنید بحث این چیزهاست و چون حالا کنسرت خیریه دادهام، زیر سبیلی شعرهایم را رد میکنند و میرود پی کارش!
- شعرهایتان از چه جهت با ایراد مواجه میشوند؟
تنها چیزی که در شعرهای من هست این است کهگاه به لحاظ هجایی و سیلابها و... مشکل داشتهاند. البته ناگفته نماند من وقتی ترانهها را با موسیقی همراه میکنم، این ایرادات بر طرف میشود. شعرهای من همگی دارای وزن و قافیه هستند.
- صرف دارا بودن قافیه و وزن و ردیف، میشود گفت یک نوشته ترانه و یا شعر است؟ به ضرب و زور ملودی شعر را نمیتوان به خورد مردم داد.
نه من به شعرم وزن میدهم. حس هم که دارند. وفقط گاهی به مشکلاتی از این دست بر میخورم.
داشتن یا نداشتن تریبون! مساله این است.
- ولی شما همیشه از آن دسته خوانندههایی هستید که تریبون در اختیار داشتهاید.
بله تریبونهای بزرگ هم داشتهام ولی از اینکه سو برداشت نشود و یا برداشت غلطی نشود سعی کردهام از این تریبونها استفاده نکنم.
- یکی دیگر از حواشی پیرامون شما شبیه بودن کارهایتان به شادمهر عقیلی است. در این مورد چه دفاعی دارید؟
دفاع که نه ولی کتمان نمیکنم که در گذشته این طور بوده است. الان را نمیگویم. ولی واقعیتش در همان ابتدای راه من با علاقه شدیدی که به شادمهر داشتم وارد دنیای موسیقی شدم. چه کسی جرات دارد چنین حرفی را بزند؟ «سکوت» که بیرون آمد شاید شادمهر هم ان را ارائه نکرده بود. ولی الان هم میگویم که من با آهنگ گل گندم شادمهر در آلبوم «بهار من» وارد دنیای موسیقی و این حس و حال شدم.
- موفقیتهای آلبوم رگخواب ناشی از چه موضوعی بود. در حالی که این آلبوم جزقطعه «سکوت» قطعه ماندگار دیگری نداشت؟
قطعه ماندگار داشت ولی همگی رفتند زیر سایه قطعه «سکوت»! این خیلی مهم بود که در یک آلبوم قطعاتی مثل عذاب، رگ خواب، ضربان معکوس، رگ خواب، معکوس، دو راهی، حافظه ضعیف و... بروند زیر سایه یک قطعه. این رمز موفقیت آلبوم من بود. اصلا یک چیزی بگویم خدا خواست این اتفاق بیافتد. او خواسته به من حال بدهد. خداییش هیچ وقت چنین چیزی را لمس نکرده بودم. من یک سال خودم را در اتاق حبس کردم، به خودم سختی دادم و زحمت کشیدم و حالاخدا به من لطف کرده است. ضمنای که لطف مردم هم هست. اگر مردم آلبوم را گوش نمیکردند این اتفاق نمیافتاد.
- در مورد کنسرتها چطور؟ این همه استقبال از کنسرتهای محسن یگانه چه دلیلی دارد؟ با وجودی که بیشترین کنسرت را میگذارد و البته هر چه میگذرد تا حدودی هم به جنبه تکرار میافتد و هم کیفیت اجراها پائین میآید. حتی با حالت مریض هم روی سن میروی. آیا میخواهی از همه ظریفیتهای مالی موفقیت رگ خواب استفاده کنی و هر چه میتوانید پیش از آلبوم جدید کنسرت برگزار کند؟
*من همیشه سعی کردهام در کنسرتهایم تغییراتی را لحاظ کنم و اصلا موافق این نیستم که بگویید کنسرتها به ورطه تکرار افتادهاند. اما در عین حال خودمان را میکشیم که به چارچوب اصلی قطعات دست نزنیم. نمیخواهیم چیز عجیب و غریب رو کنیم ولی برنامه ریزی برای قطعات داریم که در کنسرت صدادهی بهتری داشته باشند. چیز جالب دیگر در مورد گروه من این است که ما همیشه در پشت صحنه پر از انرژی مثبت هستیم. کسی نیست که انرژی منفی داشته باشد. فقط علی ثابت باید یک کم بیشتر از بقیه حواسش را جمع کند بنابراین نیاز به تمرکز بیشتری دارد من با نوازندهها و گروه خوبی دارم کار میکنم. همین طور با شرکت «آوای هنر».آخر از همه این است که دو طرف قضیه دارند سعی میکنند جو خوبی ایجاد کنند. از طرفی تماشاچیان و از طرف دیگر خود ما. مثلا در اجراهای قبلی من برای خواندن نت سی مینور خیلی اذیت میشدم اما در اجراهای بعدی این مشکل را حل کردیم و من نتهایی را میخوانم که از لا دیز بمل به سی میرسد نیم پرده بالا میآورم. فشار کنسرتها یک مقدار رویم زیاد است. همین باعث میشد فشار قلبی داشته باشم و برای شبهای بعدی نتوانم ادامه بدهم. تنظیم قطعه سکوت را عوض نکردیم و مثل اوجینال ان خواندم فقط یک مقدار پایینتر آن را خواندم. اما فکر نکنید با این کار، کار راحت تری کردهام. در سکوت نت بالایی اجرا میکنم که آن را پایین آوردم ولی عملا کاری کردم که برای خواندنش سختتر شده است. در مورد توان مالی هم باید بگویم که اگر توان مالیام میرسید، بسیار زودتر از اینها آلبومم را جمع میکردم. این را صادقانه میگویم.
- چرا کنسرت خارج از کشور نمیروید؟
نمیروم چون دلیل شخصی و خاصی برای خودم دارم. ترجیح هم میدهم در این مورد توضیحی ندهم. این مساله نه شخصی است و نه خانوادگی. اجازه بدهید مطرحش نکنم.
- برگردیم به آلبوم رگ خواب به نظر میرسد استفاده از این همه افکتهای صوتی در رگ خواب لطمه زیادی به آن زده است؟ درست است؟
دقیقا درست است. خودم هم میدانم. صادقانه میگویم من امدم چیزی را درست کنم که خودش از اول درست بوده است و مشکلی نداشته است. با این کار حس کارم گرفته شد. این ضربه میتوانست به کار وارد نشود. اگر وارد نمیشد چه پتانسیلی داشت! به این فکر کنید که من این همه جو گیر نمیشدم و این بلا بر سر افکت نمیامد. چه میشد! تقصیر خودم بود. راه حلش را البته پیدا کردهام. برای آلبوم بعدیام قطعا این اشتباهات تکرار نخواهد شد. من اشتباها حواسم به این بود که آدمهای دوروبرم راضی باشند. چرا که فکر میکنم اگر این طور نبود اصلا برای چه پاپ میخوانم؟ برای چه برای مردم میخوانم؟ درست است که خودم از خواص پاپ هستم ولی از روز اول که جز این خواص نبودهام. این دفعه تنها خودم از خودم وکال میگیرم.
- با این حساب باید خودتان بسازید و شنونده کارهایتان نیز صرفا خودتان باشید.
اجازه بدهید خسیس نباشم. من یک بار که به اتاق ضبط میروم، برای خواندن و.... ۱۰ بار قبل از آن آهنگ خالی را گوش میکنم و بار اولی که میروم برای ضبط، باید حداقل ۱۵ وکال متفاوت از هم با یک رکورد داشته باشم. اگر یکی از آنها در جایی حس خوبی نداشت، از دیگری استفاده کنم. یک وقتهایی برای اینکه مردم بیشتر متوجه شوند، بهتر است چشم بند بگذاریم و بعد وکال را بگیریم. من این کار را کردهام و لذت هم دارد. چون مردم که تور ار نمیبیینند. آنها فقط صدای تو را میشنوند و تصویری از تو ندارند. با اینکار شما تصویر صدای خودتان را میبینید.
- در آلبوم جدید قرار است از همکاری با سیروان خسروی استفاده کنید؟
من بارها گفتهام من و سیروان با هم دوست هستیم. شاید سیروان به گروه من اضافه شود ولی با یکی که دوست هستم دلیل نمیشود که حتما با هم کار کنیم. او تنظیم کننده خوبی است اما ما لازم و ملزوم یکدیگر نیستیم. یک وقت من در کار با سیروان مشکل دارم ولی در رابطه دوستی حاضرم جانم را فدا کنم. من دوست دارم آدمها دوستهایم بمانند. رابطهها برایم مهمتر از کار هستند.
- مثل همیشه این بار نیز در این آلبوم صرفا از ترانههای خودتان استفاده میکنید؟
بله برای اینکه همیشه خودم میدانم که چه حسی مد نظرم است. در این آلبوم بیشتر به این نتیجه رسیدهام. میتوانم بگویم کمک بسیار بزرگی میتواند به من در موفقیت آلبومم بکند که ازترانههای خودم با حس و حال خودم استفاده کنم. خودم بهتر میتوانم ترانههایم را روی ملودی بگذارم. این یکی از معدود قسمتهایی است که روی آن مدعیام. من با ترانههایم مخاطب را جوری قلقلک میدهم که تا به حال برایش اتفاق نیافتاده است. من افرادی را به سمت عمقی گوش کردن موسیقی بردهام که معمولا موسیقی سطحی گوش میکردهاند. این یک بحث روانشناسانه دارد که عمیقی میروند توی بحرآهنگ و تازه متوجه میشوند که حرف من و هدفم چه بوده است! این برای من خیلی جالب است.
- یکی دیگر از ایراداتی که به شما وارد است این است که چرا انتخاب خوبی برای لباسهای کنسرتهایتان ندارید؟ پوشش شما در کنسرتهایتان شاید مناسب یک سوپراستار نباشد
من به این معتقدم که آدمها کلی هزینه کردهاند و پول دادهاند که به کنسرت بیایند تا من را ببینند و صدایم را بشنوند. دستشان درد نکند. حالا من بیایم و خودم را به نمایش بگذارم و برایشان شو اجرا کنم؟ خودم را عذاب بدهم که آنها من را در لباسی که تویش معذبم ببینند؟ به نظر من یک لباس راحت خیلی بهتر از این است که یک دست کت و شلواری بپوشی که اصلا در ان راحت نیستی. این جور لباسها برای آتلیه و عکاسی مناسب است. اگر قرار است مردم لذت ببرند از کنسرت من پس بهتر است که من سرحال باشم. نه اینکه در یک لباس باشم که خودم هم از پوشیدن آن عذاب میکم.
- چطور شد که مدیریت جدید کارهایتان را به آقای جلیلپور و شرکت آوای هنر واگذار کردید؟
همه کارهای آقای جلیلپور خوب است و با ایشان راحت هستم. کسی بیخودی به این موضوع گیر ندهد. وقتی یک آدم مثبت و سالم پیدا میشود که اهل درست کار کردن هم هست، عاقلانه کار میکند، تجربه دارد و آدم حسابی است، فهم دارد و در عین حال دو دو تا چهار تا سرش میشود، چرا با او کار نکنم؟ من ایشان را قبول دارم و تا به حال از او بدی ندیدهام نه کلاه کسی را برداشته و نه به کسی بد کرده است. همین جور که بنیامین فکر میکند آقای رجبپور برایش بهترین مدیر است من هم فکر میکنم آقای جلیلپور برای من بهترین است.
- در مورد همکاری با فرزاد فرزین کارتان به کجا رسید؟
در مورد همکاری که نه ولی بگذاری چیزی بگویم. دوستی که واقعا دوست کسی باشد، پشت دوستش را خالی نمیکند و این کاری بود که من برای فرزاد کردم و پشتش را خالی نکردم. اما فرزاد این کار را با من کرد و پشتم را خالی کرد. یک سری افراد خبر بیار متاسفانه باعث شدند که این اتفاق بیافتد. من واقعا با او رفیق بودم. اگر یادش نرفته باشد، میداند که چه کمکهایی به او کردهام!ای کاش فرزاد حداقل رعایت میکرد. و حداقل یکی از قطعاتش بیاندازه شبیه «سکوت» نبود. اینقدر راحت با قطعه من بازی نمیشد و ملودیام به سرقت نمیرفت. در مورد خودم هم باید بگویم اگر کسی از این به بعد ادعای میکند محسن آهنگ و ملودی دزدیده است، حتما اصل آن را با مدرک بیاورد. مگر اینکه هدفشان چیز دیگری باشد و به دنبال دردسرهای تازه تری باشند و این حرف را بزنند. فرزاد بهتر است قاطی این بازیها نشود. قاطی شدن در این جور بازیها برای این دوستان دوسرش باخت است.
من جدیدا آدم جدیای شدهام. این دفعه با همیشه فرق میکنم. این را به عنوان نصیحت میگویم که با اعصاب من بازی نکنند. من یک مقدار متفاوتم. جدای از اینکه پای همه چیز میایستم تا زندهام بدیها را فراموش نمیکنم. یک لحظه نابهنگام و غافلگیر کننده تقاص دادن بس است. دنیا عجیب جای کوچکی است. در همان کوچه پس کوچهها کلی میشود آدم آشنا دید. من سالهای اول که به تهران آمدم و درس میخواندم فکر میکردم در تهران تنها هستم و کسی را نمیشناسم و گم میشوم. اما وقتی قدم میزدم کلی آشنا میدیدم. من میگویم بهتر است پشت فکرها عمل باشد. معمولا پشت عملها فکر است. چون همه اول به چیزی عمل میکنند که بعدها به آن و عواقبش فکر میکنند. در مورد «سکوت» یک نیمچه سرقت هنری شکل گرفت و این اصلا چیز جالبی نیست. حالا هر کس هرجوی که دلش میخواهد فکر کند.
- و در پایان به نظرت نکتهای باقی مانده است؟
نه فکر نمیکنم و مطمئنم که آلبوم سوم که امیدوارم خیلی زود در دسترس مخاطبانم قرار بگیرد پاسخ قاطعی به همه این حواشی ساخته شده برایم است. در پایان هم از همه کسانی که در این گفتوگو اسم بردم میخواهم که اگر مشکلی و یا پاسخی درباره حرفهای من دارند با دلیل و سند و مدرک بیان کنند و انگ زدنها تهمت زدنها را تمام کنند.
توضیح: محسن یگانه در تماس با خبرنگار ما توضیح داد قطعه منتشر شده به زبان ترکی ورژن کاور شده آهنگ سکوت است که اگر به تاریخ ریلیز این قطعه نگاه کنید نیز متوجه می شوید که یک سال بعد از انتشار آلبوم رگ خواب منتشر شده است.