پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر ◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
      نسخه مدرن صندلی کلاسیک دارای بدنه ای پلاستیکی است که آن را شبیه مجسمه یک کبوتر می کند . صندلی بازو کبوتر که توسط Muddycap طراحی شده است تا برخی از پرها را در دنیای مبلمان به هم بزند. صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر شهری طراحی شده است چیزی بسیار غیر معمول است. این یک مجسمه کاربردی روی پایه های فولادی است که از پلاستیک کبوتری شکل ساخته شده است. بازوهای صندلی در واقع بال های کبوتری هستند که شما را به نشستن و آرامش در آغوش گرم دعوت می کنند. نگران نباشید، هیچ کبوتر واقعی برای فاکتور راحتی مشورت نشد. صندلی کبوتر کمی نگرش پرندگان را برای هرکسی که به دنبال اضافه کردن رنگ حیات وحش شهری به خانه خود است، بدون بذر پرندگان، به ارمغان می آورد.
  • کارتن تخم مرغ خلاقانه ◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
      کارتن تخم مرغ خلاقانه دارای طراحی بازیگوشی است که طراوت و ارتباط با فرآیند طبیعی را برجسته می کند. بسته بندی "Just Laid Eggs" که توسط Springetts طراحی شده است، بر تخم هایی که به صورت محلی گذاشته می شوند تاکید دارد و تمایل مصرف کنندگان را برای محصولات مزرعه تا سفره جلب می کند. مکانیسم بستن به عنوان یک نشانه بصری برای تخمگذاری در حال تخمگذاری دو برابر می شود. تصویر چاپ شده از مرغ در حالت های مختلف، طنز و جذابیت را به یک بسته بندی تخم مرغ معمولی تزریق می کند تا آن را سرگرم کننده و به یاد ماندنی کند.
  • بطری چشم نواز ◄ بطری چشم نواز
      بطری چشم نواز شراب که شبیه یک پاندا خندان طراحی شده است، منشا شراب برنج و شایستگی غیرقابل انکار پانداها را ترکیب می کند. بسته بندی شراب برنج چینی لیدائو توسط ShenZhen BOB یک بطری شراب را به یک نماد عاطفی و فرهنگی تبدیل می کند. این بسته بندی با ترکیب پاندا، نماد محبوب و شناخته شده چین در سطح جهانی، محصول را به طور خلاقانه ای با میراث خود پیوند می دهد. بطری سرامیکی شراب پاندا دارای کلاه سنتی کشاورز و طناب کنفی است.
  • پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه ◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
      پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه و چنگک برگ طراحی شده اند ، لایه تازه ای از طنز و خلاقیت را اضافه می کنند. Cat Paw Backscracher یک پنجه بافت دار و گرد در انتهای یک دسته چوبی براق است. پنجه، در رنگ قرمز پر جنب و جوش یا مشکی کلاسیک موجود است، با طرح‌های خز واقعی و پدهای نرم که شبیه حرکت بازیگوش ورز دادن یک گربه واقعی است. پشت خراش چنگک برگ: تفسیر مجدد چنگک باغچه، این طرح برگ ها را با پشت خارش دار تعویض می کند. سر چنگک جمع و جور و زاویه‌دار است و در روکش‌های فلزی مانند سبز تیره یا خاکستری متال موجود است.
  • مبلی برای شما و سگ شما ◄ مبلی برای شما و سگ شما
      مبل نوآورانه دارای پلت فرم متحرکی است که به سگ شما کمک می کند تا به راحتی به کاناپه دسترسی پیدا کند و در عین حال راحتی را افزایش دهد و از فشار بر مفاصلش جلوگیری کند. «مبل CoZY» طراحی شده توسط هیون جین اوه، یک تکه مبلمان دوستدار سگ است که نحوه به اشتراک گذاشتن فضای زندگی خود با حیوانات خانگی خود را دوباره تعریف می کند. این طراحی مبل مخصوصاً برای سگ هایی که مستعد ابتلا به بیماری هایی مانند کشکک کشکک هستند که 80 درصد سگ های کوچک را تحت تأثیر قرار می دهد مفید است .
  • بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس ◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
      بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس خوک دارای پوشش بامزه ای با صورت خوک است که هم جذاب و هم چشم نواز است. در دریایی از سوسیس های گرد، کوبر جرأت می کند با شکل مکعبی متفاوت باشد . بسته بندی خوک طراحی شده توسط Bunker Media برای برش ساندویچ عالی . این دستگاه که در پلاستیک صورتی براق پیچیده شده است، دارای یک تصویر پوزه خوک جذاب با دو چشم نقطه ای ریز است که به آن بیانی شگفت انگیز می دهد. روی بسته بندی سوسیس خوک Kuber با برش کلاه سرآشپز کارتونی پوشانده شده است.
  • بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ ◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
      بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ مرغ لاستیکی آن را در قفسه های فروشگاه حیوانات خانگی متمایز می کند. بسته بندی Doggie Dazzle توسط Mathilde Solanet طوری طراحی شده است که شبیه سگی است که مرغ لاستیکی را در دهان خود می گیرد . قسمت بالای بسته بندی نمای نزدیک از صورت یک سگ را نشان می دهد که پوزه آن کاملاً روی بدن مرغ قرار گرفته است. اسباب بازی مرغ لاستیکی به صورت افقی گسترش می یابد تا به نظر برسد که سگ با افتخار جایزه خود را حمل می کند.
  • نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته ◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
      نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته شده است، بدن تکه تکه شده و پاهای باریک حشره را به گونه ای بازیگوش و پیچیده تفسیر می کند. نیمکت موراوی که توسط مهدی دخلی طراحی شده است ، نشستن را از دریچه بیومیمیک دوباره تجسم می کند و از فرم زیبای مورچه الهام می گیرد. این نیمکت که از آلومینیوم سبک وزن ساخته شده است، به اندازه کافی محکم است تا بدن شما را پشتیبانی کند و به لطف تودوزی مخملی، به اندازه کافی نرم است تا آن را راحت نگه دارد. پاهای دراز و حشره مانند هم بیانیه بصری و هم گواهی بر تعادل و ظرافت است.
  • بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
      بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ، چوب‌های پوست خام را به‌عنوان دندان‌های سگ از پنجره دهان بریده‌شده نشان می‌دهد . بسته بندی Whitebites طراحی شده توسط Cecilia Uhr دارای تصویر سیاه و سفید از صورت یک سگ است که فورا توجه شما را جلب می کند. ناحیه دهان به طرز ماهرانه‌ای بریده شده است، چوب‌های چرم خام که شبیه دندان‌های سگ هستند نمایان می‌شود و پوزخندی برزخی ایجاد می‌کند که نمی‌توان به آن لبخند زد .
  • چراغ سگ ◄ چراغ سگ
      لامپ ناز برای صاحبان داچشوند شبیه سگی با پاهای کوتاه و دراز است . چراغ سگ شیری طراحی شده توسط استودیو Wants and Needs از کره جنوبی .
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29387    |     صفحه 1 از 2939
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

اينجا زنی در انتظار معجزه است+عکس

جام جم آنلاین:بینی حل شده است و از آن دو سوراخ كوچك باقی مانده، لب‌ها دو توده متورم قرمزند كه كج شده‌اند و دیگر نمی‌توانند دندان‌های پوسیده و لق شده پشت‌شان را بپوشانند، گونه‌ها حل شده‌اند، ابروها حل شده‌اند، پوست حل شده است و لایه سرخ زیرینش بیرون زده، موها از رستنگاه تا وسط سر سوخته‌اند و چشم‌ها، فقط دو خط باریكند كه پشت یكی‌شان را مایعی لزج و سرخ رنگ پر كرده است.

 



به شمع آب شده می‌ماند صورت طاهره؛ به ته مانده‌ای از شمعی كه پیش از ذوب شدن، آن را از چهره زنی زیبا قالب زده بودند و حالا از آن، فقط حجمی بی‌شكل به جا مانده است، باقی بدنش هم وضع بهتری ندارد. گردنش، سینه‌اش، دست‌ها و بازوهایش هم سوخته‌اند و رد اسید روی آنها گوشت اضافه آورده و رگه‌هایی سرخ رنگ و چروك خورده شده است. طاهره با اسید آب شده، اسید طاهره را حل كرده اما زنده‌اش گذاشته است تا هر روز از نو بمیرد.

قرارم با طاهره صبح زود است. او و خواهرش نیمه شب با اتوبوس از همدان به سمت بیمارستان فارابی تهران راه افتاده بودند تا پزشك یكی از چشم‌هایش را معاینه كند و احتمال موفقیت جراحی را برای بازگرداندن بینایی به آن بسنجد و بگوید آیا امكان دارد بتواند روزی با یكی از چشم‌هایش دنیا را تا فاصله‌ای دو سه متری ببیند؟

پری امجدی، مددكاری كه همراه طاهره آمده است، اصرار دارد او باند را كنار بزند و صورتی را كه نیست، به من نشان بدهد.

خواهرش چند ثانیه به دست‌های طاهره خیره می‌شود و بعد با بغض سرش را پایین می‌اندازد. عكس‌های طاهره را دیده‌ام. هاله‌ای از صورت پیش از اسید پاشی او را می‌شود در سیمای خواهرش دید، زنی آرام با پوستی گندمی، چشم‌هایی درشت، مژگانی بلند و پر پشت، ابروهایی سیاه و كشیده و گونه‌ها و لب‌هایی صورتی.

طاهره با باند ور می‌رود تا كنارش بزند. به او نزدیك می‌شوم و می‌گویم «لزومی ندارد این كار را....» اما پیش از آن كه حرفم تمام شود او باند را از روی صورت پس می‌زند و آن‌وقت توده‌ای گوشت قرمز متورم و بی‌شكل را مقابلم می‌بینم؛ همه حرف‌هایم یادم می‌رود، ساكت می‌مانم و طاهره بدون پرسش‌های من، قصه‌اش را آغاز می‌كند.

روزی كه طاهره آب شد

8 صبح چهارشنبه 15 اردیبهشت سال 89 ـ طاهره با صدای در از خواب پرید. ناشناسی داشت صدایش می‌كرد «نگار جان! در را باز می‌كنی؟» طاهره وقتی شنید مهمان ناخوانده پشت در، با اسم مستعار صدایش می‌كند خیال كرد حتما باید یكی از آشناها باشد. «نگار جان! در را باز می‌كنی؟» چهره طاهره برای آخرین بار در قاب آیینه ظاهر شد. دست برد زیر خرمن موهای بلند و فندقی‌اش كه جمع‌شان كند اما غریبه امان نمی‌داد همچنان در می‌زد.«نگار ! نگار!»

پانیذ هم همان‌وقت به صدای در از خواب بیدار شد. دخترك 2 سال و 6 ماهه بود. طاهره آه می‌كشد: «دخترم باهوش و شیرین زبان است. تازه پستانك را ازش گرفته بودم.»

بچه دوید طرف در. طاهره هم پی‌اش رفت و در را كه باز كرد زنی بلند قامت و دستكش پوش را دید كه سطل قرمز دردار و نسبتا بزرگی همراه داشت. زن لاغر اندام گفت «نذری آورده‌ام....» و پیش از آن كه طاهره حرفی بزند داخل شد.

«ببخشید من هنوز شما را به جا نیاورده‌ام....» طاهره این را پرسید اما ته دلش روشن بود كه غریبه، حتما یك دوست است و گواهش هنوز این بود كه او را با اسم كوچك صدا می‌كرده است. «من دشمنی نداشتم. چرا باید نگران می‌شدم. جرمی به عنوان اسید پاشی نمی‌شناختم. حتی صفحات حوادث روزنامه‌ها را نمی‌خوانم.»

غریبه صمیمانه پاسخ داد: «خودم را معرفی می‌كنم اما اول برو از آشپزخانه قابلمه بیاور. برایت شیره نذری آورده‌ام.» خنده آمد و روی لب‌های صورتی طاهره جاخوش كرد. زانو زد و قابلمه را نگه داشت تا غریبه آن را از شیره پر كند اما ناگهان متوجه شد كه یكی از دست‌های زن به سرعت توی كیف فرو رفت و با شتاب بیشتر، با شئ شبیه به آچار فرانسه بیرون آمد.

پیش از آن كه طاهره بخواهد واكنشی نشان بدهد آچار توی دست زن، شش، هفت بار بالا رفت و پشت سر طاهره كوبیده شد. چشم‌هایش تار شدند اما جریان خون جهنده را حس می‌كرد كه لباس‌هایش را خیس كرده است. سرش گیج می‌رفت. به نظرش آمد كه غریبه می‌خندد. پانیذ پشت سرش جیغ می‌كشید و گریه می‌كرد. طاهره نالید«چرا؟! » غریبه با خنده پرسید «حالا منو شناختی؟»

ضربه‌های آچار فرانسه اعصاب گوش چپ و چشم چپ طاهره را برای همیشه از كار انداخت اما او در آن لحظه چنان درد داشت كه متوجه چیزی نبود. «هنوز صدای گریه بچه ام را می‌شنیدم. منگ بودم. فكر كردم زن حالا باید فرار كند اما فرار نكرد. سعی كرد در سطل قرمز را باز كند. با خودم گفتم چرا می‌خواهد روی من شیره بریزد؟!»

تا خواست بجنبد، غریبه اسید را سمتش پاشید. در كمتر از چند ثانیه فرایند حل شدن جسم طاهره با 4 لیتر اسید سولفوریك خالص مثل یك كابوس آغاز شد و زن حس كرد همه تنش آتش گرفته است سینه‌ها، شكم، بازوها، ران‌ها، و مهم‌تر از همه، صورتش.

«من آن موقع هنوز چشمم حل نشده بود. تازه فهمیدم چیزی كه روی پوستم ریخته اسید است. به سختی می‌توانستم ببینم. درد می‌كشیدم. داشتم می‌سوختم. از شدت درد روی اسید نشستم. می‌ترسیدم كه مبادا دخترم خودش را به من بچسباند! می‌ترسیدم كه مبادا بچه‌ام بسوزد اما پانیذ من سوخته بود....» صدای جیغ‌های بچه، دیگر معمولی نبود. درد داشت و طاهره هنوز چرایی‌اش را نمی‌دانست.

نكته: جراحی‌های پی‌درپی، طاهره و خانواده‌اش را مقروض خویشاوندان و آشنایان كرده است و آنها دیگر برای ادامه جراحی ها توانایی مالی‌ ندارند

زن به اینجا كه می‌رسد. صدایش می‌لرزد دلش می‌خواهد گریه كند اما نمی‌تواند، اشكی ندارد برای ریختن؛ چشمی ندارد كه اشكی بریزد.«بدن و بخصوص پاهای دخترم با اسید سوخته بود.... دیگر سخت می‌توانستم ببینمش.....» حالا یك سال و نیم از آن حادثه گذشته است اما پانیذ هنوز كابوسش را می‌بیند و هرچند مادرش پس از سوختگی همیشه صورتش را با باند از چشم او پنهان كرده است تا وحشت نكند، دخترك هنوز خاطرات آن روز را به یاد می‌آورد.

«پانیذ گاهی تقلا می‌كند باند را از روی صورتم كنار بزند. هنوز گاهی می‌گوید مامان! یادمه اون خانم روی ما چایی ریخت. پوست تن منو كندن زدم به پام كه خوب بشم.»

اورژانس همدان 2 ساعت بعد از حادثه برای كمك به طاهره آمد. در بیمارستان هم او مدت‌ها روی تخت دراز كشید و منتظر كمك ماند و به صدای پزشكان و پرستارها گوش كرد كه می‌گفتند: «رفتنی است.» طاهره حالا از یادآوری آن روز متاثر می‌شود «شاید اگر سریع تر اقدام می‌كردند، می‌توانستند یكی از چشم هایم را داشته باشم...»

او تاوان چه چیز را پس داد؟

طاهره حتی وقتی در بیمارستان بستری شد، هنوز نمی‌دانست چرا زن غریبه به او اسید پاشیده است. «خودش می‌گوید می‌خواسته از شوهرم انتقام بگیرد و به همین دلیل من و دخترم را سوزانده! در اولین دادگاه به من گفت تو چیزی نداشتی كه ازت بگیرم...» اما زن اسید پاش اشتباه می‌كند، طاهره چیزهای زیادی داشته كه زن غریبه از او گرفته است، چیزهایی مثل زیبایی، جوانی، سلامت، و یك زندگی نقلی سه نفره كه مجلل نبود اما طاهره در آن احساس خوشبختی كامل می‌كرد.

طاهره تعلقاتی داشته كه حالا هیچ‌كدام‌شان را ندارد، چشم‌هایی برای دیدن، بینی خوش نقش برای بو كشیدن، ابروانی كه وقتی متعجب می‌شد بالا می‌دادشان، موهایی كه بلند و پر پشت بودند، پوستی كه مثل برگ گل لطیف بود و....

زن وقتی یاد دادگاه می‌افتد و حرف‌ها را تكرار می‌كند باز صدایش می‌لرزد و باز اشكی نیست كه گونه‌اش را تر كند و باز تلاش بی حاصل او برای گریستن و باز....

پلیس مدت كوتاهی پس از حادثه فهمید زن اسیدپاش، پیشتر با همسر طاهره رابطه دوستی داشته و مرد، یكی دو سال، به خانه او می‌رفته است. «آن دختر از شوهرم می‌خواسته مرا طلاق بدهد و با او ازدواج كند اما شوهرم قبول نكرده بود و می‌خواسته تركش كند، همین موضوع باعث شده تصمیم بگیرد بیاید سراغ من تا انتقام بگیرد.» اما چرا زن از طاهره باید انتقام می‌گرفت؟! این پرسشی است كه طاهره هم پاسخش را نمی‌داند.

حالا مدتی است مرد به جرم رابطه نامشروع روز و شبش را در زندان می‌گذراند. طاهره می‌گوید: «شوهرم پشیمان است، من او را از نظر قانونی بخشیده‌ام. او نمی‌خواست كار به اینجا برسد.»

اگر خدا بخواهد....

طاهره از روزی كه سوخته دیگر صورتش را ندیده؛ دقیقا نمی‌داند چه شكلی شده است و فقط حدس می‌زند كاملا سوخته باشد اما هنوز امید دارد با معجزه‌ای مثل روز اول شود. «خدا می‌تواند معجزه كند. خودش می‌داند من بی‌گناه این طوری شدم. اگر بخواهد پزشكانی می‌فرستد كه صورتم را جراحی كنند، اگر بخواهد كسانی را می‌فرستد كه كمكم كنند هزینه‌های جراحی‌هایم را بپردازم.»

او دارد با باند سوختگی صورتش را می‌پوشاند. «آرزو؟! تنها آرزویم این است كه پانیذ را یكبار دیگر با چشم خودم ببینم... می‌خواهم ببینم دخترم چه شكلی شده....»

خواهر طاهره با بغض می‌گوید: «گاهی وقت‌ها از درد و گرما كلافه می‌شود.... گاهی وقت‌ها زخم‌های تنش می‌خارند.... می‌دانی كه.... نمی‌شود این زخم‌ها را خاراند... تن خواهرم مثل صورتش شده....»

زخم‌های تن طاهره خوب شدنی نیستند، خارش‌شان را هم نمی‌شود آرام كرد. تن او، پوستی ندارد كه بشود ناخن‌ها را رویش كشید و از خارشش كم كرد. فقط درد است كه جرات می‌كند روی تن طاهره ناخن بكشد و دلش را ریش ریش كند.

دخترها وقتی از همه جا رانده و مانده می‌شوند سر روی شانه پدرشان می‌گذارند تا غم دنیا را فراموش كنند اما غم طاهره پایانی ندارد. پدرش 21 سال پیش فوت كرده و خانواده‌اش تنها مانده است؛ خانواده‌ای پرجمعیت كه طاهره از وقتی از بیمارستان مرخص شده با آنها زندگی می‌كند؛ خانواده‌ای كه جراحی‌های پی در پی دخترشان باعث شده است مقروض خویشاوندان و آشنایان شوند.

بوی زخم‌های زن در گرمای تابستان بیشتر شده است و بعید نیست در سفرهای طولانی اش از همدان به بیمارستان‌های مختلف تهران، عفونی شوند. طاهره و خواهرش هر بار به تهران می‌آیند حتی جایی برای ماندن ندارند و ناچارند تا شب نشده برگردند همدان. «مشكل اصلی این است كه بیمه هزینه‌های اسید پاشی را حساب نمی‌كند! نمی‌دانم چرا. شاید می‌ترسند كسی سوءاستفاده كند اما آخر من....»

از روی نیمكت بیمارستان بلند می‌شویم و به سمت حیاط راه می‌افتیم. طاهره و خواهرش تا هوا گرم‌تر نشده باید سوار اتوبوس شوند. آفتاب، سوختگی‌های تن طاهره را آتش می‌زند.

مددكار بدرقه‌شان می‌كند و قول می‌دهد راهی برای كم كردن هزینه جراحی چشمش پیدا كند؛ قولی كه می‌داند احتمال عملی شدنش كم است.

بیشتر كسانی كه از كنارمان می‌گذرند با تعجب و ترس نگاه‌مان می‌كنند. طاهره تاكنون 27 بار زیر تیغ جراحی رفته است و هنوز هم مردم، حتی حالا كه صورتش را پشت باندهای سپید پنهان كرده است، با دیدن رگه‌های سوختگی اسید روی دست‌هایش، متاثر می‌شوند و گاهی نمی‌توانند گریه‌شان را پنهان كنند.

طاهره نگاه‌های مردم را نمی‌بیند اما از سكوت من، خواهرش و مددكار حدس می‌زند كه همگی معذب هستیم. «به نظر شما صورت من چند جراحی دیگر می‌خواهد كه بتوانم وارد اجتماع شوم؟ چند جراحی دیگر را باید بگذرانم كه بتوانم باند را از روی صورتم بردارم و دخترم نترسد؟ فكر می‌كنی چند جراحی دیگر لازم است تا... دخترم.... بتواند دوباره صورتم را ببوسد؟»

محصولات فروشگاه مرتبط با این مقاله
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

10 خبر اخر سایت

◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
◄ بطری چشم نواز
◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
◄ مبلی برای شما و سگ شما
◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
◄ چراغ سگ
◄ لامپ گربه ای
◄ فسیل دایناسور لگو تی رکس
◄ کلاه زیبای ساخته شده از نمد
◄ مدفوع وحشی اثر خورخه هررا
◄ میز خانه سگ
◄ تخت سکوی چوبی با خانه سگ
◄ کوزه خرس شکلی
◄ اسب ربات چهار پا
◄ چراغ شب مرغ
◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی قهوه گربه
◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
◄ کفش های میکی موس
◄ ماسک صورت Cthulhu
◄ کیف دستی میکی موس
◄ گودال آتش کوسه
◄ کاناپه راحت حیوانات خانگی
بعدی 1 قبلی

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle