پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • چراغ شب مرغ ◄ چراغ شب مرغ
      نور شب معمولی تبدیل شده به یک مرغ شایان ستایش با شخصیتی فراموش نشدنی که باعث می شود بچه ها قبل از خواب لبخند بزنند . Chicken Night Light که توسط Zanwen Li طراحی شده است، زمان خواب را به درخششی گرم و ملایم از آرامش تبدیل می کند. این چراغ شب که به شکل یک جوجه چاق و شایان ستایش است، به لبخند زدن در شب و افزایش روشنایی در صبح کمک می کند. لامپ مرغ نوری آرام بخش می تابید که اتاق را آرام می کند و به بچه های کوچک کمک می کند تا با آرامش از آنجا دور شوند و با مثبت اندیشی از خواب بیدار شوند.
  • مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت ◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
      مبلمان گوتیک که روی پاهای عنکبوتی متعادل شده اند، عناصر طراحی ترسناک و غیرمنتظره با موضوع هالووین را با مواد لوکس با کیفیت بالا ترکیب می کنند . Arachnid طراحی شده توسط Haunt مجموعه جدیدی از مبلمان لوکس گوتیک است که فانتزی جاودانه را وارد عصر مدرن می کند. صندلی تخت، میز کناری ، و تخت با پاهای عنکبوتی با ابهت که از زیر هر قطعه می خزند، بالا می روند. هر اثر عنکبوتی ترکیبی از ظرافت و هنر تاریک است که همه از چوب ماهون جامد توسط صنعتگران چیره دست تراشیده شده است.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      غذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین‌های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می‌کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی قهوه گربه ◄ بستنی قهوه گربه
      آثار هنری شگفت انگیز نقاشی شده با قهوه توسط هنرمند روسی Elena Efremova . انواع مختلف قهوه ویژگی منحصر به فردی را برای هر نقاشی گربه ایجاد می کند .
  •  قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده ◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
      فنجان های قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغدهای شایان ستایش با چشمانی به اندازه چشمان شما پس از اولین جرعه است. بسته بندی Boo Takeaway و فنجان های قهوه که توسط Backbone Branding برای خط جدید قهوه رویال ارمنستان "Owl" طراحی شده است. در ارمنی، "بو" به معنای "جغد" است، اشاره مستقیم به پرنده شب‌زی، که برای یک برند قهوه از آن به عنوان نام استفاده می‌کند. چشمان کنجکاو جغد با فنجان های دارای تصاویر کارتونی که آنها را به جغدهای جذاب تبدیل می کند، به کانون طراحی تبدیل می شود. فنجان‌های قهوه جغد در رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شوند تا با زمانی از روز که قهوه سفارش می‌دهید، مطابقت داشته باشد، چه برای بیدار شدن از خواب صبحگاهی و چه در اواخر شب.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      تغذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه کننده پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
      بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ذوب می شود تا یک پنگوئن یا خرس قطبی را در بالای چوب بستنی نشان دهد. بسته بندی بستنی تابستانی تاک طراحی شده توسط BXL به بچه ها در مورد تأثیر تغییرات آب و هوا می آموزد. این طراحی بسته بندی قدرتمند است زیرا یک تجربه ساده از خوردن بستنی را به یک درس قابل تامل تبدیل می کند. این نشان دهنده ناپدید شدن حیات وحش در مناطق قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی است.
  • کفش های میکی موس ◄ کفش های میکی موس
      کفش‌های پاشنه بلند خلاقانه با گوش‌های نمادین میکی موس که به جلو متصل شده‌اند، ترکیبی عالی از شیطنت دوران کودکی و مد بزرگسالان هستند. کفش های میکی موس توسط کوپرنی طراحی شده اند زیرا بزرگسالان دیزنی نیز به مد لباس نیاز دارند. در نمایشگاه کوپرنی بهار تابستان 2025 در دیزنی لند پاریس رونمایی شد. کفش های میکی موس که در ایتالیا ساخته شده اند، یک کفش کلکسیونی با نسخه محدود هستند که ترکیبی از تجمل و نوستالژی هستند.
  • ماسک صورت Cthulhu ◄ ماسک صورت Cthulhu
      ماسک صورت خلاقانه با شاخک‌های چرم واقعی برای افرادی که می‌خواهند به نظر برسند که به تازگی از رویای تب لاوکرافت بیرون آمده‌اند. ماسک صورت Steampunk Cthulhu که توسط Uchronic از چرم ساخته شده است ، با هر شاخک شکل و جزئیات برای به تصویر کشیدن آن حال و هوای وهم انگیز و اخروی. چرم با کیفیت بالا برش خورده، قالب‌گیری شده و دوخته می‌شود تا جلوه‌ای واقعی و لغزنده به ماسک بدهد. تناسب قابل تنظیم، ماسک صورت Cthulhu را به طرز شگفت‌آوری راحت نگه می‌دارد، زیرا در مناطق بایر حرکت می‌کنید یا در Burning Man مورد توجه قرار می‌گیرید.
  • کیف دستی میکی موس ◄ کیف دستی میکی موس
      کیف چرمی شیک و چشم نوازی که برای طرفداران شیک دیزنی ساخته شده است با گوش های نمادین میکی موس در بالا ارائه می شود. کیف سوایپ میکی موس توسط کوپرنی برای کسانی که عاشق دیزنی و مد بالا هستند طراحی شده است. کیف دستی میکی موس که در ایتالیا از چرم مشکی باکیفیت ساخته شده است، هم یک کیف روزمره کلکسیونی و هم پوشیدنی است. در طول نمایش مد SS25 Coperni در دیزنی لند پاریس معرفی شد.
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29369    |     صفحه 1 از 2937
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

گزارشی از بزک کردگان خيابان و هوس بازان ارابه سوار

ساعت ۲ بعدازظهر پنج شنبه ۱۹اسفند سال۸۹ طرح ارتقاي امنيت اخلاقي در محدوده اي از چهارراه آزادشهر تا اول امامت مشهد آغاز شد، قرار بود راس همين ساعت من هم آنجا باشم ولي با خودم گفتم کي اين موقع روز بيرون مي آيد به همين دليل نيم ساعت ديرتر رفتم، ساعت ۳ سر چهارراه آزادشهر مشهد بودم، سوار خودروي گشت نامحسوس پليس امنيت اخلاقي شدم، هنوز تازه راه افتاده بوديم که اطلاع دادند خودروي ون پر شده است، توقف کرديم، ون رسيد، در را که باز کردم داخلش پر از زن و دختر بود، چهره هاي بزک کرده، آرايش هاي غليظ، مانتوهاي جلف و کوتاه، خانم هايي با موهاي پريشان، هر چند اين ها موقع دستگيري وضعيت بدتري داشتند و هنگامي که به داخل ون انتقال داده شده بودند، از فرصت استفاده مي کردند و خودشان را مرتب مي کردند، رفتم که چند تا عکس بگيرم، گريه مي کردند، التماس مي کردند، بعضي ها دست هاي شان را مي گذاشتند روي صورت شان تا چهره شان شناخته نشود، برخي ديگر روسري هاي شان را مرتب مي کردند و چند تايي هم شروع به پاک کردن آرايش چهره شان مي کردند، مي گفتند چرا عکس مي گيريد، آخر ما چه کار کرديم، ما آبرو داريم، يکي دو نفر با گريه و داد و بيداد رو به من کردند و گفتند: آخه جناب سروان تو را به خدا ما بي حجابيم به روسري هاي مرتب کرده شان اشاره مي کردند و مي گفتند کجا ما بدحجابيم، بگذاريد برويم. يک دختر خانم مي گفت: اگر پدرم بفهمد مرا مي کشد، آن يکي مي گفت: آخه من به شوهرم چي بگم؟ هزار فکر بد ممکنه بکنه، يک دختر ديگر که انگار مرتب کردن روسري اش هم برايش مهم نبود، دستش را روي صورتش گرفته بود و همانند ابر بهار گريه مي کرد، يکي دو نفر هم داشتند با تلفن هاي شان به خانواده ها ماجرا را اطلاع مي دادند.

http://files.tabnak.com/pics/201104/201104060817204958.jpg

http://files.tabnak.com/pics/201104/201104060817203755.jpg
 


انگار داخل خودروي پليس مجلس عزا بود
از بين اين ها چند تايي بودند که وضع ظاهرشان بدتر از همه بود، مانتوهاي چسبان موهاي رنگ شده و پريشان و يقه هاي باز و چهره هايي با هفت قلم آرايش، وقتي از آن ها مي پرسي که چرا با اين وضعيت بيرون آمديد؛ پاسخ مي دهند: آمديم خريد، لباس عيد بخريم. وقتي پرسيدم الان که همه مغازه ها بسته اند، پاسخ مي شنوم که گفتيم تا مغازه ها باز شوند يک دوري بزنيم بعد خريد کنيم! عکس ها را که گرفتم و حرف هايم که تمام شد قرار است آن ها را به مقر پليس امنيت اخلاقي انتقال دهند، وقتي از اين موضوع مطلع مي شوند، صداهاي جورواجور به گوش مي رسد، آقا به خدا غلط کرديم، کاش پاهاي مان مي شکست و با اين وضع بيرون نمي آمديم، يکي شان رو به دوستش مي کند و مي گويد: همه اش تقصير تو بود، من گفتم امروز حال و حوصله خريد و بيرون رفتن ندارم ولي تو پيله کردي، خلاصه التماس هاادامه دارد، به خدا، به جون مامانم قول مي دهم ديگر تکرار نکنم و دوباره که بيرون آمدم حتي چادر هم بپوشم. آقا ولمون کنيد ديگر، وقتي قرار است در خودرو بسته شود، همگي شروع به جيغ و داد و گريه مي کنند، انگار داخل ماشين عزاست!


خيلي آقايي جناب سرگرد

سوار خودروي گشت نامحسوس پليس مي شويم، چهارراه آزادشهر را دور مي زنيم، به سمت ابتداي بولوار امامت پسر جواني داخل يک ماشين ۲۰۶ است و دختري تنها که يک روسري آبي به سر دارد از پياده رو مي رود، خودرو را به منتهي اليه سمت راست خيابان هدايت مي کند، بوق مي زند، دخترک توجهي نمي کند و به راه خود ادامه مي دهد، دوباره پسر جوان به راه مي افتد، همراه دختر او هم آرام آرام اتومبيل را هدايت مي کند، ما هم پشت سرش حرکت مي کنيم. گمان مي کند ما هم مثل او آمده ايم...! اصلا هوش و حواسش به ما نيست، يکي از ماموران ازکارهاي او فيلم و عکس مي گيرد، من هم چند تا عکس مي گيرم، او همچنان انگار دارد حرف هايي به دختر خانم مي زند، خودروي ما مي رود کنارش، تا ببينيم چه مي گويد: آها.... بيا ديگه، بيا بشين و هيچ پاسخي نمي شنود.

دختر خانم به اول بلوار امامت رسيده و گويا مي خواهد براي سوارشدن به تاکسي اول ايستگاه آزادشهر برود. سريع خودروي پلاک شخصي پليس جلويش مي پيچد، پسرک جوان، ناراحت از اين اقدام، با دست اشاره مي کند شيشه را پايين مي کشد و مي گويد: چته؟ برو مال تو! و مامور از او مي خواهد که يک دقيقه بيايد پايين با هم صحبت کنيم؟ پسرک مي گويد: برو بابا، حال داري و قصد دارد حرکت کند که پليس پياده مي شود و خودش را معرفي مي کند. رنگ از رخسار پسرک پريده! آقا چي شده؟ پليس مي گويد: چرا مزاحم اين دختر خانم شدي؟ پاسخ مي شنود کدام دختر؟ من اصلا مزاحمش نشدم، اشتباه مي کنيد! پليس رو به او مي کند و مي گويد فيلم حرکاتت را داريم، مي خواهي نشانت بدهم و جوان زبانش بند مي آيد مي گويد: ما فقط يکي دو بار ترمز زديم و به او گفتم دختر خانم بريم! پليس رو به او مي کند: اگر همين دختر خانم خواهر خودت بود و کسي اين طوري مزاحمش مي شد چکار مي کردي؟ پليس مدارکش را از او مي گيرد و رسيد مدارک را تحويل اش مي دهد، شنبه بيا پليس امنيت اخلاقي، پاسخ مي دهد: آخه چرا؟ من هزار تا کار دارم، نمي شود همين جا هر طور شما صلاح بدانيد حلش کنيم! پليس براي چه بيايم و پاسخ مي شنود: بيا آن جا يک تعهد بده، مدارکت را بگير و برو، و جوان بي اطلاع وقتي اين حرف را مي شنود، مي گويد: خيلي ممنون جناب سرگرد، خيلي آقايي، خيلي مردي و به راه مي افتد.


پيرمرد مگان سوار و ترمزهاي پي در پي
ساعت حدود چهار بعدازظهر است، ۲دختر با پوششي نامناسب در پياده رو با هم صحبت مي کنند و قهقهه مي زنند، يک خودروي ۲۰۶ که دو سرنشين جوان دارد در تعقيب اين دو است، همانند صحنه قبل بوق، ايما و اشاره و صداهايي نظير قربون و صدقه رفتن، ما پشت سرش در حال حرکتيم و دوربين مشغول فيلم برداري است. ۳۰ثانيه بعد، يک خودروي مگان نيز به جمع مان اضافه شد، مردي پنجاه و دو، سه ساله که او هم به سمت دخترها نگاه مي کرد و اشاره ولي رويش نمي شد که حرفي بزند، آن گاه يک پرايد هاچ بک ديگر هم از راه رسيد او هم در حال امتحان شانس خود بود و لحظه اي بعد، يک پرايد نقره اي، بوق هاي ناهماهنگ آن ها گوش را آزار مي داد، فقط خودروي مگان تک سرنشين بود، بقيه دو نفري بودند! دختر ها در مقابل بوق زدن ها و اظهار محبت کردن ها مي خنديدند و درخواست رانندگان را که مي گفتند بياييد بالا رد مي کردند، اما نه با ناراحتي، بلکه با لبخند، تبسم حتي قهقهه و همين موضوع عطش پيله کردن مزاحمان،حتي آن مرد ميانسال مگان سوار را بيشتر کرده بود. جلوتر مي رويم دو دختر همچنان به راه خود ادامه مي دهند، پشت سر مگان رسيديم و مقابل دخترها، يکي با اشاره به خودروي ما رو به دوستش مي کند و مي گويد: اووه، نگاه اين يکي هم اضافه شد، دستي براي ما تکان مي دهد و حالا يکي دو ماشين ديگر هم اضافه شده اند، پليس امنيت اخلاقي شماره خودروها را يادداشت و وارد قبض مي کند، بعضي از رهگذران هاج و واج به رانندگان سمج نگاه مي کردند، براي برخي ديگر نيز انگار اين صحنه ها عادي بود، يک بنده خدايي داخل پياده رو مي گفت: دو دختر و اين همه ماشين! حالا ديگه هفت هشت خودرو بودند و در تعقيب دو دختر، خيابان بند آمده بود، راننده ها به نشانه اعتراض بوق مي زدند اما کي توجه مي کرد! پليس که ديد اوضاع قمر در عقرب است و خيابان مسدود شده، در موقعيتي که خودروهاي مزاحم راه فراري نداشتند، جلوي تک تک آن ها را گرفت و خواست از خودروهاي شان پياده شوند، ۳تا از ماموران نيز پياده شدند، اصلا باور نمي کردند اين طوري غافلگير شوند، جواني ۲۰ساله که زنجيري به گردن داشت و يقه اش تا نصف شکمش باز بود با ديدن پليس شروع به بستن دکمه هاي پيراهنش کرد، وقتي مدرک از او خواسته شد؟ پاسخ داد به چه جرمي؟ پليس گفت: به اتهام مزاحمت براي ناموس مردم، پسر جوان: کدام مزاحمت، ما داشتيم پشت سر آن سه چهار خودرو حرکت مي کرديم ببينيم آن ها بالاخره با اين دخترها چه کار مي کنند. پليس گفت: پس تو چرا بوق مي زدي؟ دوستت چرا اشاره مي کرد؟ آها دوستم مي گفت: برويد ديگه اين همه ماشين معطل شما هستند ما اصلا کاري به آن ها نداشتيم. مامور گفت: ولي فيلم و مشاهدات ما چيز ديگري را مي گويد: شنبه بياييد پليس امنيت اخلاقي به آدرسي که در زير رسيد مدارک قيد شده، به راه افتاديم خودروي مگان هنوز متوجه حضور پليس نشد، هر زن و دختري را که در پياده رو مي ديد، برايش ترمز مي زد و سري تکان مي داد که يعني بيا، پليس گفت: به نظر مي رسد اين بنده خدا نوه هم داشته باشد. رويش نمي شود حرفه اي نيست، جلوي همه ترمز مي کند، پشت سرش حرکت کرديم تا او را متوقف کنند اما به اول امامت که رسيد پيچيد سمت بلوار وکيل آباد، تعقيبش نکردند، ولي مجبور است يک روزي براي تسويه حساب تشريف بياورد پليس امنيت اخلاقي؟ چرا ؟ چرايش را بعدا ذکر مي کنيم.


فرار راننده پرايد
دور زديم دوباره آن سمت بلوار امامت و کنار پارک ملت، طرح در همين هفتصد،هشتصد متر بود. دو جوان ۱۷،۱۸ساله نگاه هاي شان به دو دختري است که با مقنعه و مانتو و پوششي مناسب از پياده رو به سمت چهارراه آزادشهر در حرکتند. پليس گفت: نگاه کن اين دو دختر در حال خودشان هستند و اصلا به دور و برشان نگاه نمي کنند ولي ماشين پرايد الان است که پيله شان شود، ثانيه هايي بعد نمايش اين ها شروع شد پا به پاي دخترها با خودرو حرکت مي کردند، مقابل شان توقف و بعد، خانم... مي شه در خدمتتون باشيم، تنها نريد گرگ مي خوره شما رو، بشينين برسونمتون، اي بابا گوشاتون هم که سنگينه و جوابي نمي شنوند و باز به راه خود ادامه مي دهند، در همين لحظه يک پژو۲۰۶ صندوقدار هم از راه رسيد، رقابت آغاز شد، پژو مي خواست روي پرايد را کم کند دوربين پليس کار مي کرد، ما هم گاهي پشت سرشان، گاهي بين اين دو خودرو و گاهي جلوتر از آن ها حرکت مي کرديم. گمان مي کردند ما هم از همان قماشيم، کمي جلوتر افتاديم جلوي هر دو ماشين و توقف کرديم، دو تايي گير کرده بودند، بوق مي زدند که برويم جلوتر تا آن ها رد شوند و دخترها دور نشوند، پليس پياده شد، گفت: بيا پايين، راننده پرايد که پسري ۱۸ساله و عينکي و لاغر اندام بود، گفت: چيه، چي مي خواي، مامور گفت: پليس ام بيا پايين، پسرک گفت: پليس؟! بعله پليس اين هم کارت شناسايي حالا باورت شد، دو نفري از خودرو پياده مي شوند، پليس از سرنشين ديگر پرايد علت مزاحمت را مي پرسد؟ پاسخ مي شنود، همين جوري، آمديم يک دوري بزنيم، پليس مدارک خودرو را خواست و از راننده گواهينامه، در حالي که مامور مشغول صحبت با سرنشين ديگر پرايد بود، آن پسر جوان تر که هنوز تازه موهاي سبيل اش نمايان شده بود، پا به فرار گذاشت، پليس گفت: اين دوستت چرا فرار کرد، حالش خوب است؟ پاسخ داد او خارجی است. حالا بگو ببينم از کجا معلوم شما پليس هستيد، کارت شناسايي؟ حکم ماموريت به او نشان داده شد، يکي دو دقيقه دو سه بار آن را خواند، زير حکم با چنين مضموني قيد شده بود که اين حکم به منزله ورود به منزل نيست، پسرک وقتي چنين عبارتي را خواند، گفت: خب ما که الان داخل منزل نيستيم! همه خنده مان گرفت، پاسخ شنيد درست تشخيص دادي، الان داخل خيابانيم.


ما از خودمان ناموس داريم !
وقتي مدارک خودرو و گواهينامه راننده را از او خواستند، گفت: ماشين مال من است و دوستم پشت فرمان بود، او گواهينامه ندارد، مدارک خودرو هم همراهش نيست،مامور سوئيچ ماشين را از او مي گيرد، تا مدارک را نشان بدهند، پسرک سريع به کسي زنگ مي زند و مي گويد: مدارک را بياوريد، ماشين خراب شده ما را يک بنده خدايي گرفته، ماشين هم روشن نمي شود. دقايقي بعد مدارک خودرو را که گويا داخل داشبورد بود و نمي خواست به پليس تحويل بدهد را مي آورد. حالا از او سوال مي شود چرا مزاحم ناموس مردم مي شدي؟ اشتباه کرديم، شما ببخشيد، ما از خودمون ناموس داريم. دوست داشتي کسي همين طوري داخل خيابان مزاحم خواهرت بشود؟ نه اصلا غلط مي کرد مزاحم بشه! ماشين مال کيه؟ ماشين بابام، دزدکي برداشتيم، آمديم دور بزنيم.پليس از او، حرکاتش، مزاحمت هايش و درخواست هايش از دختران جوان سوال مي کند؟ پاسخ مي دهد: من شرمنده ام، حرفي ندارم. تمنا مي کنم موضوع را به گوش پدرم نرسانيد که او ماشين را آتش مي زند! پدرت چه کاره است؟ بازنشسته فرهنگي، او خيلي سخت گير است. پليس مدارک خودرو را از او مي گيرد و اندکي نصيحت اش مي کند. او هم در ظاهر قبول مي کند و صدها بار قربان و صدقه مامور پليس مي شود. قرار است شنبه بيايد پليس امنيت اخلاقي تعهد بدهد. خوشحال و خندان مي گويد: خيلي آقايي جناب، لطف کردين، ان شاءا... جبران کنيم، بنده خدا خيال کرده به همين راحتي و با يک تعهد موضوع خاتمه يافته! از دوستش که فرار کرده بود بگوييم، آن طرف خيابان گويا رفيقش را پيدا کرده و خودروي گشت نامحسوس پليس را ديده بود، آمد کنار ماشين پليس، سوال شد: چرا فرار کردي؟ ترسيده بودم. آخه ماشين را يواشکي برداشته بوديم، حالا شما آقايي کنيد مدارک ماشين را بدهيد، پليس از او مي خواهد شنبه به پليس امنيت اخلاقي مراجعه کند، با شنيدن اين حرف به التماس مي افتد آقا ما سيديم، به سيدي ما رحم کنيد او يک بار ديگر هم به پليس مراجعه کرد و التماس، اما وقتي جوابي نشنيد رفت.


آزرا در تعقيب دختر معتاد

دوباره دور مي زنيم آن طرف خيابان نزديک امامت ۱۸ دو دختر که يکي شال قرمز و ديگري شال سرمه اي داشتند با ظاهري زننده در پياده رو حرکت مي کردند، پرايد جگري رنگ با ۲سرنشين در کمين شان بود. با ايما و اشاره از آنان مي خواست که سوار شوند، گفتند: نه.

رسيدند سر امامت ۱۸ يکي از سرنشينان پرايد از دخترها خواست داخل کوچه بيايند، ماشين پيچيد داخل کوچه ولي دخترها رفتند کنار در شاگرد، دستي تکان دادند و گفتند: نه نه، خداحافظ.

پرايد همين طور در تعقيب دو دختر بود، يک خودروي روآ کهنه که قيمتش را همان جا ۴نفري ۴ميليون تخمين زديم در حالي که صداي ضبط اش بلند بود و جواني بيست و سه چهار ساله با موهاي فشن و عينک دودي سوار آن بود به تعقيب دخترها پرداخت ما هم پشت سرشان حرکت کرديم و فيلم مي گرفتيم. لحظه اي بعد جلو افتاديم و راننده روآ ترمز کوچکي مقابل مان زد و با اشاره به دخترها الفاظ زشتي به کار برد و پا را روي گاز فشار داد و رفت به مامور پليس گفت: اين حالا حالا ميهمان اين خيابان است، همان طور هم بود، جلوتر دختري گيتار به دست در حال حرکت بود، قيافه اش داد مي زد که معتاد است ولي يک خودروي آزرا نيز در تعقيب او بود شماره همه اين خودروها برداشته شد. آن طرف خيابان همان جوان روآ سوار را ديديم، پليس باهاش شروع به کل کل کرد و گفت: عجب سيستمي داري، چند خريدي؟ گفت ۲ ميليون تومان، مي شه بيام ببينم مي خوام من هم براي ماشينم بخرم، پاسخ داد مگه سيستم ديدنيه هرچه پليس سعي کرد نگه نداشت، ماموران مي دانستند او از اين حرفه اي هاست که زود فرار مي کند، گفتند خودش مجبور است چند روز ديگر بيايد پليس امنيت اخلاقي.


خودروي بدپاقدم
کمي جلوتر يک روآ صفر کيلومتر که هنوز پلاک هايش نصب نشده بود با جواني که صداي بلند خواننده لس آنجلسي زن از داخل اتومبيل اش به گوش مي رسيد، مزاحم يک دختر خانم شده بود، دخترک اصلا توجهي به او نمي کرد، ولي وقتي ديد خيلي پيله است، گفت: آقا تو رو خدا مزاحم نشو، ولي اين پسر جوان دست بردار نبود تا اين که کمي جلوتر پليس او را متوقف کرد: چرا صداي ضبط ات اين قدر بلند است؟ نه خيراشتباه مي کنيد، اين بلند نيست چرا مزاحم دخترها شدي، من مزاحم نشدم، شغلت چيه؟ لوازم خانگي دارم، ماشين را امروز تحويل گرفتم، مجردم، ببخشيد، اشتباه کردم، اصلا پاقدم اين ماشين نحس است، فردا مي فروشمش، تازه آمده بودم باهاش دوري بزنم، خيلي خب مدارکت را بده و شنبه تشريف بيار اداره پليس. پاسخ داد کجا تشريف بياورم! گفته شد پليس امنيت اخلاقي.


من عاشق پليس بازي ام
ساعت حدود ۶ عصر بود راننده يک دستگاه پژوي ۲۰۶ صندوقدار به چند دختر پيله کرده بود مدام عقب و جلو مي رفت تا دختران را سوار کند، پليس پس از فيلم برداري به او نزديک شد، گفت بيا پايين، پاسخ داد چرا بيام، جواب شنيد که پليسم چرا مزاحم دختران مردم شدي؟ حرفي نزد، پليس مي خواست سوئيچ خودرو را بردارد اما او دست را روي دنده برد تا راه بيفتد که مامور پليس به هر طريق که شده نگذاشت دنده عوض شود، حتي اگر ماشين به راه مي افتاد اوحتما پليس را زير مي گرفت خيلي کله شق بود، وقتي از خودرو پياده شد و سوال گرديد چرا مي خواستي جان مامور را به خطر بيندازي و فرار کني؟ پاسخ داد من داشتم شوخي مي کردم، من عاشق پليس بازي ام، پليس از او خواست سوار ماشينش شود تا به اتفاق ماموري ديگر به مرکز پليس هدايت شود اما او امتناع مي کرد به ناچار فرمانده عمليات دستور انتقال خودرو را با جرثقيل داد، در اين لحظه پسرک جوان که بعدا معلوم شد نامزد هم دارد به دست و پا افتاد که من نوکرتم، من چاکرتم، من مي ميرم برات، پليس هم گفت: برو اين زبان بازي ها را جاي ديگر بريز.

The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ چراغ شب مرغ
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle