پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر ◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
      نسخه مدرن صندلی کلاسیک دارای بدنه ای پلاستیکی است که آن را شبیه مجسمه یک کبوتر می کند . صندلی بازو کبوتر که توسط Muddycap طراحی شده است تا برخی از پرها را در دنیای مبلمان به هم بزند. صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر شهری طراحی شده است چیزی بسیار غیر معمول است. این یک مجسمه کاربردی روی پایه های فولادی است که از پلاستیک کبوتری شکل ساخته شده است. بازوهای صندلی در واقع بال های کبوتری هستند که شما را به نشستن و آرامش در آغوش گرم دعوت می کنند. نگران نباشید، هیچ کبوتر واقعی برای فاکتور راحتی مشورت نشد. صندلی کبوتر کمی نگرش پرندگان را برای هرکسی که به دنبال اضافه کردن رنگ حیات وحش شهری به خانه خود است، بدون بذر پرندگان، به ارمغان می آورد.
  • کارتن تخم مرغ خلاقانه ◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
      کارتن تخم مرغ خلاقانه دارای طراحی بازیگوشی است که طراوت و ارتباط با فرآیند طبیعی را برجسته می کند. بسته بندی "Just Laid Eggs" که توسط Springetts طراحی شده است، بر تخم هایی که به صورت محلی گذاشته می شوند تاکید دارد و تمایل مصرف کنندگان را برای محصولات مزرعه تا سفره جلب می کند. مکانیسم بستن به عنوان یک نشانه بصری برای تخمگذاری در حال تخمگذاری دو برابر می شود. تصویر چاپ شده از مرغ در حالت های مختلف، طنز و جذابیت را به یک بسته بندی تخم مرغ معمولی تزریق می کند تا آن را سرگرم کننده و به یاد ماندنی کند.
  • بطری چشم نواز ◄ بطری چشم نواز
      بطری چشم نواز شراب که شبیه یک پاندا خندان طراحی شده است، منشا شراب برنج و شایستگی غیرقابل انکار پانداها را ترکیب می کند. بسته بندی شراب برنج چینی لیدائو توسط ShenZhen BOB یک بطری شراب را به یک نماد عاطفی و فرهنگی تبدیل می کند. این بسته بندی با ترکیب پاندا، نماد محبوب و شناخته شده چین در سطح جهانی، محصول را به طور خلاقانه ای با میراث خود پیوند می دهد. بطری سرامیکی شراب پاندا دارای کلاه سنتی کشاورز و طناب کنفی است.
  • پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه ◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
      پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه و چنگک برگ طراحی شده اند ، لایه تازه ای از طنز و خلاقیت را اضافه می کنند. Cat Paw Backscracher یک پنجه بافت دار و گرد در انتهای یک دسته چوبی براق است. پنجه، در رنگ قرمز پر جنب و جوش یا مشکی کلاسیک موجود است، با طرح‌های خز واقعی و پدهای نرم که شبیه حرکت بازیگوش ورز دادن یک گربه واقعی است. پشت خراش چنگک برگ: تفسیر مجدد چنگک باغچه، این طرح برگ ها را با پشت خارش دار تعویض می کند. سر چنگک جمع و جور و زاویه‌دار است و در روکش‌های فلزی مانند سبز تیره یا خاکستری متال موجود است.
  • مبلی برای شما و سگ شما ◄ مبلی برای شما و سگ شما
      مبل نوآورانه دارای پلت فرم متحرکی است که به سگ شما کمک می کند تا به راحتی به کاناپه دسترسی پیدا کند و در عین حال راحتی را افزایش دهد و از فشار بر مفاصلش جلوگیری کند. «مبل CoZY» طراحی شده توسط هیون جین اوه، یک تکه مبلمان دوستدار سگ است که نحوه به اشتراک گذاشتن فضای زندگی خود با حیوانات خانگی خود را دوباره تعریف می کند. این طراحی مبل مخصوصاً برای سگ هایی که مستعد ابتلا به بیماری هایی مانند کشکک کشکک هستند که 80 درصد سگ های کوچک را تحت تأثیر قرار می دهد مفید است .
  • بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس ◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
      بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس خوک دارای پوشش بامزه ای با صورت خوک است که هم جذاب و هم چشم نواز است. در دریایی از سوسیس های گرد، کوبر جرأت می کند با شکل مکعبی متفاوت باشد . بسته بندی خوک طراحی شده توسط Bunker Media برای برش ساندویچ عالی . این دستگاه که در پلاستیک صورتی براق پیچیده شده است، دارای یک تصویر پوزه خوک جذاب با دو چشم نقطه ای ریز است که به آن بیانی شگفت انگیز می دهد. روی بسته بندی سوسیس خوک Kuber با برش کلاه سرآشپز کارتونی پوشانده شده است.
  • بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ ◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
      بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ مرغ لاستیکی آن را در قفسه های فروشگاه حیوانات خانگی متمایز می کند. بسته بندی Doggie Dazzle توسط Mathilde Solanet طوری طراحی شده است که شبیه سگی است که مرغ لاستیکی را در دهان خود می گیرد . قسمت بالای بسته بندی نمای نزدیک از صورت یک سگ را نشان می دهد که پوزه آن کاملاً روی بدن مرغ قرار گرفته است. اسباب بازی مرغ لاستیکی به صورت افقی گسترش می یابد تا به نظر برسد که سگ با افتخار جایزه خود را حمل می کند.
  • نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته ◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
      نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته شده است، بدن تکه تکه شده و پاهای باریک حشره را به گونه ای بازیگوش و پیچیده تفسیر می کند. نیمکت موراوی که توسط مهدی دخلی طراحی شده است ، نشستن را از دریچه بیومیمیک دوباره تجسم می کند و از فرم زیبای مورچه الهام می گیرد. این نیمکت که از آلومینیوم سبک وزن ساخته شده است، به اندازه کافی محکم است تا بدن شما را پشتیبانی کند و به لطف تودوزی مخملی، به اندازه کافی نرم است تا آن را راحت نگه دارد. پاهای دراز و حشره مانند هم بیانیه بصری و هم گواهی بر تعادل و ظرافت است.
  • بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
      بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ، چوب‌های پوست خام را به‌عنوان دندان‌های سگ از پنجره دهان بریده‌شده نشان می‌دهد . بسته بندی Whitebites طراحی شده توسط Cecilia Uhr دارای تصویر سیاه و سفید از صورت یک سگ است که فورا توجه شما را جلب می کند. ناحیه دهان به طرز ماهرانه‌ای بریده شده است، چوب‌های چرم خام که شبیه دندان‌های سگ هستند نمایان می‌شود و پوزخندی برزخی ایجاد می‌کند که نمی‌توان به آن لبخند زد .
  • چراغ سگ ◄ چراغ سگ
      لامپ ناز برای صاحبان داچشوند شبیه سگی با پاهای کوتاه و دراز است . چراغ سگ شیری طراحی شده توسط استودیو Wants and Needs از کره جنوبی .
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29387    |     صفحه 1 از 2939
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

گزارشی از بزک کردگان خيابان و هوس بازان ارابه سوار

ساعت ۲ بعدازظهر پنج شنبه ۱۹اسفند سال۸۹ طرح ارتقاي امنيت اخلاقي در محدوده اي از چهارراه آزادشهر تا اول امامت مشهد آغاز شد، قرار بود راس همين ساعت من هم آنجا باشم ولي با خودم گفتم کي اين موقع روز بيرون مي آيد به همين دليل نيم ساعت ديرتر رفتم، ساعت ۳ سر چهارراه آزادشهر مشهد بودم، سوار خودروي گشت نامحسوس پليس امنيت اخلاقي شدم، هنوز تازه راه افتاده بوديم که اطلاع دادند خودروي ون پر شده است، توقف کرديم، ون رسيد، در را که باز کردم داخلش پر از زن و دختر بود، چهره هاي بزک کرده، آرايش هاي غليظ، مانتوهاي جلف و کوتاه، خانم هايي با موهاي پريشان، هر چند اين ها موقع دستگيري وضعيت بدتري داشتند و هنگامي که به داخل ون انتقال داده شده بودند، از فرصت استفاده مي کردند و خودشان را مرتب مي کردند، رفتم که چند تا عکس بگيرم، گريه مي کردند، التماس مي کردند، بعضي ها دست هاي شان را مي گذاشتند روي صورت شان تا چهره شان شناخته نشود، برخي ديگر روسري هاي شان را مرتب مي کردند و چند تايي هم شروع به پاک کردن آرايش چهره شان مي کردند، مي گفتند چرا عکس مي گيريد، آخر ما چه کار کرديم، ما آبرو داريم، يکي دو نفر با گريه و داد و بيداد رو به من کردند و گفتند: آخه جناب سروان تو را به خدا ما بي حجابيم به روسري هاي مرتب کرده شان اشاره مي کردند و مي گفتند کجا ما بدحجابيم، بگذاريد برويم. يک دختر خانم مي گفت: اگر پدرم بفهمد مرا مي کشد، آن يکي مي گفت: آخه من به شوهرم چي بگم؟ هزار فکر بد ممکنه بکنه، يک دختر ديگر که انگار مرتب کردن روسري اش هم برايش مهم نبود، دستش را روي صورتش گرفته بود و همانند ابر بهار گريه مي کرد، يکي دو نفر هم داشتند با تلفن هاي شان به خانواده ها ماجرا را اطلاع مي دادند.

http://files.tabnak.com/pics/201104/201104060817204958.jpg

http://files.tabnak.com/pics/201104/201104060817203755.jpg
 


انگار داخل خودروي پليس مجلس عزا بود
از بين اين ها چند تايي بودند که وضع ظاهرشان بدتر از همه بود، مانتوهاي چسبان موهاي رنگ شده و پريشان و يقه هاي باز و چهره هايي با هفت قلم آرايش، وقتي از آن ها مي پرسي که چرا با اين وضعيت بيرون آمديد؛ پاسخ مي دهند: آمديم خريد، لباس عيد بخريم. وقتي پرسيدم الان که همه مغازه ها بسته اند، پاسخ مي شنوم که گفتيم تا مغازه ها باز شوند يک دوري بزنيم بعد خريد کنيم! عکس ها را که گرفتم و حرف هايم که تمام شد قرار است آن ها را به مقر پليس امنيت اخلاقي انتقال دهند، وقتي از اين موضوع مطلع مي شوند، صداهاي جورواجور به گوش مي رسد، آقا به خدا غلط کرديم، کاش پاهاي مان مي شکست و با اين وضع بيرون نمي آمديم، يکي شان رو به دوستش مي کند و مي گويد: همه اش تقصير تو بود، من گفتم امروز حال و حوصله خريد و بيرون رفتن ندارم ولي تو پيله کردي، خلاصه التماس هاادامه دارد، به خدا، به جون مامانم قول مي دهم ديگر تکرار نکنم و دوباره که بيرون آمدم حتي چادر هم بپوشم. آقا ولمون کنيد ديگر، وقتي قرار است در خودرو بسته شود، همگي شروع به جيغ و داد و گريه مي کنند، انگار داخل ماشين عزاست!


خيلي آقايي جناب سرگرد

سوار خودروي گشت نامحسوس پليس مي شويم، چهارراه آزادشهر را دور مي زنيم، به سمت ابتداي بولوار امامت پسر جواني داخل يک ماشين ۲۰۶ است و دختري تنها که يک روسري آبي به سر دارد از پياده رو مي رود، خودرو را به منتهي اليه سمت راست خيابان هدايت مي کند، بوق مي زند، دخترک توجهي نمي کند و به راه خود ادامه مي دهد، دوباره پسر جوان به راه مي افتد، همراه دختر او هم آرام آرام اتومبيل را هدايت مي کند، ما هم پشت سرش حرکت مي کنيم. گمان مي کند ما هم مثل او آمده ايم...! اصلا هوش و حواسش به ما نيست، يکي از ماموران ازکارهاي او فيلم و عکس مي گيرد، من هم چند تا عکس مي گيرم، او همچنان انگار دارد حرف هايي به دختر خانم مي زند، خودروي ما مي رود کنارش، تا ببينيم چه مي گويد: آها.... بيا ديگه، بيا بشين و هيچ پاسخي نمي شنود.

دختر خانم به اول بلوار امامت رسيده و گويا مي خواهد براي سوارشدن به تاکسي اول ايستگاه آزادشهر برود. سريع خودروي پلاک شخصي پليس جلويش مي پيچد، پسرک جوان، ناراحت از اين اقدام، با دست اشاره مي کند شيشه را پايين مي کشد و مي گويد: چته؟ برو مال تو! و مامور از او مي خواهد که يک دقيقه بيايد پايين با هم صحبت کنيم؟ پسرک مي گويد: برو بابا، حال داري و قصد دارد حرکت کند که پليس پياده مي شود و خودش را معرفي مي کند. رنگ از رخسار پسرک پريده! آقا چي شده؟ پليس مي گويد: چرا مزاحم اين دختر خانم شدي؟ پاسخ مي شنود کدام دختر؟ من اصلا مزاحمش نشدم، اشتباه مي کنيد! پليس رو به او مي کند و مي گويد فيلم حرکاتت را داريم، مي خواهي نشانت بدهم و جوان زبانش بند مي آيد مي گويد: ما فقط يکي دو بار ترمز زديم و به او گفتم دختر خانم بريم! پليس رو به او مي کند: اگر همين دختر خانم خواهر خودت بود و کسي اين طوري مزاحمش مي شد چکار مي کردي؟ پليس مدارکش را از او مي گيرد و رسيد مدارک را تحويل اش مي دهد، شنبه بيا پليس امنيت اخلاقي، پاسخ مي دهد: آخه چرا؟ من هزار تا کار دارم، نمي شود همين جا هر طور شما صلاح بدانيد حلش کنيم! پليس براي چه بيايم و پاسخ مي شنود: بيا آن جا يک تعهد بده، مدارکت را بگير و برو، و جوان بي اطلاع وقتي اين حرف را مي شنود، مي گويد: خيلي ممنون جناب سرگرد، خيلي آقايي، خيلي مردي و به راه مي افتد.


پيرمرد مگان سوار و ترمزهاي پي در پي
ساعت حدود چهار بعدازظهر است، ۲دختر با پوششي نامناسب در پياده رو با هم صحبت مي کنند و قهقهه مي زنند، يک خودروي ۲۰۶ که دو سرنشين جوان دارد در تعقيب اين دو است، همانند صحنه قبل بوق، ايما و اشاره و صداهايي نظير قربون و صدقه رفتن، ما پشت سرش در حال حرکتيم و دوربين مشغول فيلم برداري است. ۳۰ثانيه بعد، يک خودروي مگان نيز به جمع مان اضافه شد، مردي پنجاه و دو، سه ساله که او هم به سمت دخترها نگاه مي کرد و اشاره ولي رويش نمي شد که حرفي بزند، آن گاه يک پرايد هاچ بک ديگر هم از راه رسيد او هم در حال امتحان شانس خود بود و لحظه اي بعد، يک پرايد نقره اي، بوق هاي ناهماهنگ آن ها گوش را آزار مي داد، فقط خودروي مگان تک سرنشين بود، بقيه دو نفري بودند! دختر ها در مقابل بوق زدن ها و اظهار محبت کردن ها مي خنديدند و درخواست رانندگان را که مي گفتند بياييد بالا رد مي کردند، اما نه با ناراحتي، بلکه با لبخند، تبسم حتي قهقهه و همين موضوع عطش پيله کردن مزاحمان،حتي آن مرد ميانسال مگان سوار را بيشتر کرده بود. جلوتر مي رويم دو دختر همچنان به راه خود ادامه مي دهند، پشت سر مگان رسيديم و مقابل دخترها، يکي با اشاره به خودروي ما رو به دوستش مي کند و مي گويد: اووه، نگاه اين يکي هم اضافه شد، دستي براي ما تکان مي دهد و حالا يکي دو ماشين ديگر هم اضافه شده اند، پليس امنيت اخلاقي شماره خودروها را يادداشت و وارد قبض مي کند، بعضي از رهگذران هاج و واج به رانندگان سمج نگاه مي کردند، براي برخي ديگر نيز انگار اين صحنه ها عادي بود، يک بنده خدايي داخل پياده رو مي گفت: دو دختر و اين همه ماشين! حالا ديگه هفت هشت خودرو بودند و در تعقيب دو دختر، خيابان بند آمده بود، راننده ها به نشانه اعتراض بوق مي زدند اما کي توجه مي کرد! پليس که ديد اوضاع قمر در عقرب است و خيابان مسدود شده، در موقعيتي که خودروهاي مزاحم راه فراري نداشتند، جلوي تک تک آن ها را گرفت و خواست از خودروهاي شان پياده شوند، ۳تا از ماموران نيز پياده شدند، اصلا باور نمي کردند اين طوري غافلگير شوند، جواني ۲۰ساله که زنجيري به گردن داشت و يقه اش تا نصف شکمش باز بود با ديدن پليس شروع به بستن دکمه هاي پيراهنش کرد، وقتي مدرک از او خواسته شد؟ پاسخ داد به چه جرمي؟ پليس گفت: به اتهام مزاحمت براي ناموس مردم، پسر جوان: کدام مزاحمت، ما داشتيم پشت سر آن سه چهار خودرو حرکت مي کرديم ببينيم آن ها بالاخره با اين دخترها چه کار مي کنند. پليس گفت: پس تو چرا بوق مي زدي؟ دوستت چرا اشاره مي کرد؟ آها دوستم مي گفت: برويد ديگه اين همه ماشين معطل شما هستند ما اصلا کاري به آن ها نداشتيم. مامور گفت: ولي فيلم و مشاهدات ما چيز ديگري را مي گويد: شنبه بياييد پليس امنيت اخلاقي به آدرسي که در زير رسيد مدارک قيد شده، به راه افتاديم خودروي مگان هنوز متوجه حضور پليس نشد، هر زن و دختري را که در پياده رو مي ديد، برايش ترمز مي زد و سري تکان مي داد که يعني بيا، پليس گفت: به نظر مي رسد اين بنده خدا نوه هم داشته باشد. رويش نمي شود حرفه اي نيست، جلوي همه ترمز مي کند، پشت سرش حرکت کرديم تا او را متوقف کنند اما به اول امامت که رسيد پيچيد سمت بلوار وکيل آباد، تعقيبش نکردند، ولي مجبور است يک روزي براي تسويه حساب تشريف بياورد پليس امنيت اخلاقي؟ چرا ؟ چرايش را بعدا ذکر مي کنيم.


فرار راننده پرايد
دور زديم دوباره آن سمت بلوار امامت و کنار پارک ملت، طرح در همين هفتصد،هشتصد متر بود. دو جوان ۱۷،۱۸ساله نگاه هاي شان به دو دختري است که با مقنعه و مانتو و پوششي مناسب از پياده رو به سمت چهارراه آزادشهر در حرکتند. پليس گفت: نگاه کن اين دو دختر در حال خودشان هستند و اصلا به دور و برشان نگاه نمي کنند ولي ماشين پرايد الان است که پيله شان شود، ثانيه هايي بعد نمايش اين ها شروع شد پا به پاي دخترها با خودرو حرکت مي کردند، مقابل شان توقف و بعد، خانم... مي شه در خدمتتون باشيم، تنها نريد گرگ مي خوره شما رو، بشينين برسونمتون، اي بابا گوشاتون هم که سنگينه و جوابي نمي شنوند و باز به راه خود ادامه مي دهند، در همين لحظه يک پژو۲۰۶ صندوقدار هم از راه رسيد، رقابت آغاز شد، پژو مي خواست روي پرايد را کم کند دوربين پليس کار مي کرد، ما هم گاهي پشت سرشان، گاهي بين اين دو خودرو و گاهي جلوتر از آن ها حرکت مي کرديم. گمان مي کردند ما هم از همان قماشيم، کمي جلوتر افتاديم جلوي هر دو ماشين و توقف کرديم، دو تايي گير کرده بودند، بوق مي زدند که برويم جلوتر تا آن ها رد شوند و دخترها دور نشوند، پليس پياده شد، گفت: بيا پايين، راننده پرايد که پسري ۱۸ساله و عينکي و لاغر اندام بود، گفت: چيه، چي مي خواي، مامور گفت: پليس ام بيا پايين، پسرک گفت: پليس؟! بعله پليس اين هم کارت شناسايي حالا باورت شد، دو نفري از خودرو پياده مي شوند، پليس از سرنشين ديگر پرايد علت مزاحمت را مي پرسد؟ پاسخ مي شنود، همين جوري، آمديم يک دوري بزنيم، پليس مدارک خودرو را خواست و از راننده گواهينامه، در حالي که مامور مشغول صحبت با سرنشين ديگر پرايد بود، آن پسر جوان تر که هنوز تازه موهاي سبيل اش نمايان شده بود، پا به فرار گذاشت، پليس گفت: اين دوستت چرا فرار کرد، حالش خوب است؟ پاسخ داد او خارجی است. حالا بگو ببينم از کجا معلوم شما پليس هستيد، کارت شناسايي؟ حکم ماموريت به او نشان داده شد، يکي دو دقيقه دو سه بار آن را خواند، زير حکم با چنين مضموني قيد شده بود که اين حکم به منزله ورود به منزل نيست، پسرک وقتي چنين عبارتي را خواند، گفت: خب ما که الان داخل منزل نيستيم! همه خنده مان گرفت، پاسخ شنيد درست تشخيص دادي، الان داخل خيابانيم.


ما از خودمان ناموس داريم !
وقتي مدارک خودرو و گواهينامه راننده را از او خواستند، گفت: ماشين مال من است و دوستم پشت فرمان بود، او گواهينامه ندارد، مدارک خودرو هم همراهش نيست،مامور سوئيچ ماشين را از او مي گيرد، تا مدارک را نشان بدهند، پسرک سريع به کسي زنگ مي زند و مي گويد: مدارک را بياوريد، ماشين خراب شده ما را يک بنده خدايي گرفته، ماشين هم روشن نمي شود. دقايقي بعد مدارک خودرو را که گويا داخل داشبورد بود و نمي خواست به پليس تحويل بدهد را مي آورد. حالا از او سوال مي شود چرا مزاحم ناموس مردم مي شدي؟ اشتباه کرديم، شما ببخشيد، ما از خودمون ناموس داريم. دوست داشتي کسي همين طوري داخل خيابان مزاحم خواهرت بشود؟ نه اصلا غلط مي کرد مزاحم بشه! ماشين مال کيه؟ ماشين بابام، دزدکي برداشتيم، آمديم دور بزنيم.پليس از او، حرکاتش، مزاحمت هايش و درخواست هايش از دختران جوان سوال مي کند؟ پاسخ مي دهد: من شرمنده ام، حرفي ندارم. تمنا مي کنم موضوع را به گوش پدرم نرسانيد که او ماشين را آتش مي زند! پدرت چه کاره است؟ بازنشسته فرهنگي، او خيلي سخت گير است. پليس مدارک خودرو را از او مي گيرد و اندکي نصيحت اش مي کند. او هم در ظاهر قبول مي کند و صدها بار قربان و صدقه مامور پليس مي شود. قرار است شنبه بيايد پليس امنيت اخلاقي تعهد بدهد. خوشحال و خندان مي گويد: خيلي آقايي جناب، لطف کردين، ان شاءا... جبران کنيم، بنده خدا خيال کرده به همين راحتي و با يک تعهد موضوع خاتمه يافته! از دوستش که فرار کرده بود بگوييم، آن طرف خيابان گويا رفيقش را پيدا کرده و خودروي گشت نامحسوس پليس را ديده بود، آمد کنار ماشين پليس، سوال شد: چرا فرار کردي؟ ترسيده بودم. آخه ماشين را يواشکي برداشته بوديم، حالا شما آقايي کنيد مدارک ماشين را بدهيد، پليس از او مي خواهد شنبه به پليس امنيت اخلاقي مراجعه کند، با شنيدن اين حرف به التماس مي افتد آقا ما سيديم، به سيدي ما رحم کنيد او يک بار ديگر هم به پليس مراجعه کرد و التماس، اما وقتي جوابي نشنيد رفت.


آزرا در تعقيب دختر معتاد

دوباره دور مي زنيم آن طرف خيابان نزديک امامت ۱۸ دو دختر که يکي شال قرمز و ديگري شال سرمه اي داشتند با ظاهري زننده در پياده رو حرکت مي کردند، پرايد جگري رنگ با ۲سرنشين در کمين شان بود. با ايما و اشاره از آنان مي خواست که سوار شوند، گفتند: نه.

رسيدند سر امامت ۱۸ يکي از سرنشينان پرايد از دخترها خواست داخل کوچه بيايند، ماشين پيچيد داخل کوچه ولي دخترها رفتند کنار در شاگرد، دستي تکان دادند و گفتند: نه نه، خداحافظ.

پرايد همين طور در تعقيب دو دختر بود، يک خودروي روآ کهنه که قيمتش را همان جا ۴نفري ۴ميليون تخمين زديم در حالي که صداي ضبط اش بلند بود و جواني بيست و سه چهار ساله با موهاي فشن و عينک دودي سوار آن بود به تعقيب دخترها پرداخت ما هم پشت سرشان حرکت کرديم و فيلم مي گرفتيم. لحظه اي بعد جلو افتاديم و راننده روآ ترمز کوچکي مقابل مان زد و با اشاره به دخترها الفاظ زشتي به کار برد و پا را روي گاز فشار داد و رفت به مامور پليس گفت: اين حالا حالا ميهمان اين خيابان است، همان طور هم بود، جلوتر دختري گيتار به دست در حال حرکت بود، قيافه اش داد مي زد که معتاد است ولي يک خودروي آزرا نيز در تعقيب او بود شماره همه اين خودروها برداشته شد. آن طرف خيابان همان جوان روآ سوار را ديديم، پليس باهاش شروع به کل کل کرد و گفت: عجب سيستمي داري، چند خريدي؟ گفت ۲ ميليون تومان، مي شه بيام ببينم مي خوام من هم براي ماشينم بخرم، پاسخ داد مگه سيستم ديدنيه هرچه پليس سعي کرد نگه نداشت، ماموران مي دانستند او از اين حرفه اي هاست که زود فرار مي کند، گفتند خودش مجبور است چند روز ديگر بيايد پليس امنيت اخلاقي.


خودروي بدپاقدم
کمي جلوتر يک روآ صفر کيلومتر که هنوز پلاک هايش نصب نشده بود با جواني که صداي بلند خواننده لس آنجلسي زن از داخل اتومبيل اش به گوش مي رسيد، مزاحم يک دختر خانم شده بود، دخترک اصلا توجهي به او نمي کرد، ولي وقتي ديد خيلي پيله است، گفت: آقا تو رو خدا مزاحم نشو، ولي اين پسر جوان دست بردار نبود تا اين که کمي جلوتر پليس او را متوقف کرد: چرا صداي ضبط ات اين قدر بلند است؟ نه خيراشتباه مي کنيد، اين بلند نيست چرا مزاحم دخترها شدي، من مزاحم نشدم، شغلت چيه؟ لوازم خانگي دارم، ماشين را امروز تحويل گرفتم، مجردم، ببخشيد، اشتباه کردم، اصلا پاقدم اين ماشين نحس است، فردا مي فروشمش، تازه آمده بودم باهاش دوري بزنم، خيلي خب مدارکت را بده و شنبه تشريف بيار اداره پليس. پاسخ داد کجا تشريف بياورم! گفته شد پليس امنيت اخلاقي.


من عاشق پليس بازي ام
ساعت حدود ۶ عصر بود راننده يک دستگاه پژوي ۲۰۶ صندوقدار به چند دختر پيله کرده بود مدام عقب و جلو مي رفت تا دختران را سوار کند، پليس پس از فيلم برداري به او نزديک شد، گفت بيا پايين، پاسخ داد چرا بيام، جواب شنيد که پليسم چرا مزاحم دختران مردم شدي؟ حرفي نزد، پليس مي خواست سوئيچ خودرو را بردارد اما او دست را روي دنده برد تا راه بيفتد که مامور پليس به هر طريق که شده نگذاشت دنده عوض شود، حتي اگر ماشين به راه مي افتاد اوحتما پليس را زير مي گرفت خيلي کله شق بود، وقتي از خودرو پياده شد و سوال گرديد چرا مي خواستي جان مامور را به خطر بيندازي و فرار کني؟ پاسخ داد من داشتم شوخي مي کردم، من عاشق پليس بازي ام، پليس از او خواست سوار ماشينش شود تا به اتفاق ماموري ديگر به مرکز پليس هدايت شود اما او امتناع مي کرد به ناچار فرمانده عمليات دستور انتقال خودرو را با جرثقيل داد، در اين لحظه پسرک جوان که بعدا معلوم شد نامزد هم دارد به دست و پا افتاد که من نوکرتم، من چاکرتم، من مي ميرم برات، پليس هم گفت: برو اين زبان بازي ها را جاي ديگر بريز.

محصولات فروشگاه مرتبط با این مقاله
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

10 خبر اخر سایت

◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
◄ بطری چشم نواز
◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
◄ مبلی برای شما و سگ شما
◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
◄ چراغ سگ
◄ لامپ گربه ای
◄ فسیل دایناسور لگو تی رکس
◄ کلاه زیبای ساخته شده از نمد
◄ مدفوع وحشی اثر خورخه هررا
◄ میز خانه سگ
◄ تخت سکوی چوبی با خانه سگ
◄ کوزه خرس شکلی
◄ اسب ربات چهار پا
◄ چراغ شب مرغ
◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی قهوه گربه
◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
◄ کفش های میکی موس
◄ ماسک صورت Cthulhu
◄ کیف دستی میکی موس
◄ گودال آتش کوسه
◄ کاناپه راحت حیوانات خانگی
بعدی 1 قبلی

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle