رويا صدر
حکايت روباه و زاغ از منظر نشانه‌شناسي سلامت

حکايت با «زاغکي» آغاز مي‌شود. زاغک در لغت به معني زاغ کوچک است. اين امر، مي‌رساند که زاغ مذکور، رنجور و نحيف است و بنابر اطلاعات باليني به سوءتغذيه مبتلاست، احتمالي که فرازهاي ديگر حکايت بر آن صحه مي‌گذارد. زاغک مذکور، قالب پنيري را سر راهي مي‌بيند. آن را به دهن مي‌گيرد و زود مي‌پرد. آيا قالب پنير مذکور، بهداشتي است؟ اگرچه واقعا هيچ استدلال قانع‌کننده‌اي با سند و مدرک ارائه‌نشده که پنير مذکور، با شيرخشک‌هاي فاسد وارداتي از کشور دوست و برادر چين، يا شيرهاي بي‌کيفيت يارانه‌اي تهيه شده باشد، ولي بي‌شک بهداشتي نيست، چون روي زمين افتاده و آلوده است؛ امري که توجيهي براي نحيفي هيکل زاغ مذکور به علت استفاده از الگوهاي تغذيه‌اي نادرست و غير بهداشتي است، مگر اينکه بپذيريم زاغ، پنير را در دهن گرفته ولي نمي‌خواهد بخورد. چرا که در حکايت هيچ نشانه‌اي بر عزم او براي خوردن پنير وجود ندارد. حتي وقتي روباه را مي‌بيند و براساس اصول روان‌شناسي بايد از هولش پنير را قورت بدهد، اين عمل را انجام نمي‌دهد. او نمي‌خواهد خود را به خوردن پنير وادارد زيرا براي اين کار بايد منقارش را به مقادير معتنابهي باز کند. بنابراين مي‌توان تعلل و ناکامي‌دردناک او به خوردن پنير را اين‌گونه تبيين کرد: فعلا ميل ندارد. آيا زاغ ثقل سرد دارد؟ آيا از اشکالات گوارشي رنج مي‌برد؟ آيا اخبار 20:30 نگاه مي‌کند که اشتهايش چنين بند آمده؟ آيا انسداد روده دارد؟ آيا حال ندارد منقارش را تکان بدهد؟ آيا منتظر گردو و نون بربري است؟ داستان در برابر همه اين احتمالات ساکت است. چه بسا او، قالب پنير ديگري را خورده و اين يکي را ديگر ميل ندارد. اينجا احتمالات ديگري مي‌تواند مطرح شود: اگر کلاغ ميل ندارد، پس چرا زحمت طاقت‌فرساي برداشتن پنير از روي زمين را به خود هموار مي‌سازد؟ اينجاست که نظريه‌پردازان علم روا‌ن‌شناسي، احتمالات ديگري را مطرح مي‌کنند: احتمال دارد که زاغک به هيستري افسردگي – شيدايي همراه با بي‌ارادگي (ناتواني از به کار بردن قوه بلع در موقع مقتضي) مبتلا باشد. اين گمانه را در ادامه بيشتر بررسي مي‌کنيم.

به داستان بازگرديم: روباهي پرفريب و حيلت‌ساز زير درخت مي‌رود و آواز مي‌خواند و راجع به زيبايي کلاغ سخن مي‌گويد؛ آوازي که بي‌شک در مايه ابوعطاست. آيا روباه نمايانگر فرا-خود زاغ است؟ (توجه کنيد که وقتي روباه مي‌گويد که آواز بخوان، زاغ هم مي‌خواهد قار‌قار کند، تا که آوازش آشکار کند.) از اين رو روباه به صورتي نمادين مرتکب اصلي تمام اعمالي است که زاغ با انگيزه‌هاي ناهوشيارش به ارتکاب آنها علاقه دارد که رانده شود: خوردن پنير و خواندن آواز. در اينجاست که احتمالات ديگري بروز مي‌کند، احتمالاتي که جنسيت شخصيت‌هاي روايت، محور آن است.

اگر چه داستان درباره جنسيت زاغ و روباه سکوت کرده ولي وقتي روباه به زاغ مي‌گويد: «نبدي بهتر از تو در مرغان»، مشخص مي‌شود که جنسيت زاغ مونث است وگرنه روباه مي‌گفت: «نبدي بهتر از تو در خروسان.» از اين رو مي‌توان ابتلاي زاغ به هيستري افسردگي – شيدايي را به دهه ششم زندگي او ربط داد که مربوط به بحران يائسگي و تغييرات جسمي‌ و رواني مربوط به آن است، عارضه‌اي که روباه نيز از آن رنج مي‌برد و با ستايش رنگ سياه بر آن صحه مي‌گذارد و با حرکت در راه، سعي مي‌کند بر اين عارضه و نيز عارضه پوکي استخوان غلبه کند. آيا کفش او از استانداردهاي لازم جهت جلوگيري از ميخچه برخوردار است؟ متاسفانه روايت در اين باره سکوت کرده است.

به داستان بازگرديم: بي‌شک روباه، پرفريب و حيلت‌ساز است که اگر چنين نبود به عمل شنيع خواندن آواز روي نمي‌آورد و به قرائت سرود اکتفا مي‌کرد. آيا روباه براي اين عمل شنيع، از مجاري رسمي‌ مجوز دارد؟ بي‌شک خير، وگرنه به طرز بي‌شرمانه‌اي از زيبايي کلاغ سخن نمي‌گفت، کلاغي که سن و سالي از او گذشته و براي خودش آبرو دارد.

بياييد دوباره به مرور ماجرا بپردازيم. روباه، سر و دم و پا و پر و بال کلاغ را مي‌ستايد و سپس مي‌گويد که بالاتر از سياهي رنگ ديگري موجود نيست. در اينجا با يک بحران زيبايي‌شناسانه مواجه‌ايم که سلامت روحي و رواني روباه و کلاغ را زير سوال مي‌برد: آيا روباه با افسردگي حاد روبه‌روست که اين چنين از رنگ سياه تمجيد مي‌کند يا مي‌خواهد به شيوه نماديني کيفيت غرورآفرين بنزين داخلي را بستايد که چنين هوا را سياه کرده است و بالاتر از آن رنگي نيست؟ داستان با رويکردي هرمنوتيزه شده، قضاوت را به مخاطب مي‌سپارد و فراز انتهايي اين ماجراي خواندني را پيش روي بشريت مي‌گشايد: چون زاغ دهان مي‌گشايد طعمه مي‌افتد و «روبهک» مي‌جهد و آن را مي‌ربايد. روبهک به معناي روباه کوچک است و از جثه نحيف روباه پرفريب و حيلت‌ساز حکايت دارد. براي ريشه‌يابي کوچکي جثه‌هاي شخصيت‌هاي ماجرا، احتمالات زيادي وجود دارد که هر کدام قابل بررسي است: ممکن است اين جثه‌هاي نحيف روباه و زاغ حاصل به کار بردن تدابيري چون استفاده از کمربندهاي لاغري يا پنير کثيف يا هواي آلوده يا برنامه‌هاي آموزنده بهداشتي تلويزيون يا طرح هدفمندي يارانه‌ها يا حضور در صفوف به هم فشرده مسافرين مترو يا اتوبوس باشد. شايد هم ارثي بوده و ناشي از کوچکي جثه اجداد نامبردگان باشد. کارشناسان، اين احتمالات و ساير احتمالات ديگر را رد يا تاييد نمي‌کنند. به خصوص اينکه بعد از افتادن پنير از دهان زاغ، روباه آن را به طرفه‌العيني مي‌ربايد و مي‌رود و مخاطبان را براي روشن کردن نکات مبهم ماجرا، پا در هوا رها مي‌سازد.