"شوق پرواز" از جمله مجموعههای تلویزیونی است که متولیان سیما پخش آن را در سال 90 وعده دادهاند و مخاطبان بسیاری در انتظار وفای به این عهد مدیران شبکه یک سیما هستند تا علاوه بر تماشای یک مجموعه خوشساخت شاهد روایت سیره والای زندگی سرلشگر خلبان
شهید عباس بابایی باشند.
شهاب حسینی بازیگر نقش
شهید بابایی در گفتوگویی با سروش از دلایل پذیرش این نقش گفته و تاثیرپذیری از این شخصیت بزرگوار؛ که در ادامه میخوانید.
فقط میدانستم که در تهران اتوبانی به نام شهید بابایی وجود دارد
تابستان 87 بود که ما در شمال کشور در حال تصویربرداری فیلم
"درباره الی" بودیم. گروهی به نمایندگی از مجموعه سازنده
"شوق پرواز" به آنجا آمدند و خواستند که با من صحبت کنند. ماجرای مجموعه را پرسیدم، گفتند داستان زندگی
شهید عباس
بابایی است. جالب است بگویم که تا آن موقع من فقط میدانستم که در تهران اتوبانی به نام
شهید بابایی وجود دارد و چیز دیگری درباره
شهید بابایی نمیدانستم.
دیگر نتوانستم به اصطلاح "نه" بگویم
من به خاطر اینکه از اغلب این نوع تولیدات به اصطلاح سفارشی محصول ماندگار و موفقی ندیده بودم گفتم: سفارشی بازیگر نیستم. گفتند: این کار سفارشی نیست! گفتم: توضیح بدهید. گفتند: ما در گذشته شاید در کارهای اینچنینی خیلی رو با مخاطب حرف میزدیم اما اینجا میخواهیم زندگی عادی آن
شهید را نشان دهیم و در نهایت مخاطب متوجه میشود که این مجموعه سرگذشت زندگی
شهید بابایی است. گفتند: ما میخواهیم نگاه ملموستری داشته باشیم. گفتم: این خوب است اما چه تفکری برای این ملموستر بودن دارید؟! گفتند: باید همه عوامل در جایگاه خودشان همفکری کنند، خلاصه در پایان صحبتهایشان حرفی به من زدند که برایم بسیار تاثیرگذار و مجابکننذه بود و دیگر نتوانستم به اصطلاح "نه" بگویم و آن هم این بود که گفتند انتخاب شما برای بازی در این نقش بر اساس درخواست خانواده ایشان بوده است و
خانواده ایشان گفتهاند که شهاب حسینی باید جای او بازی کند.
شباهتهایی بین من و شهیدبابایی وجود دارد
من پیگیر این موضوع شدم و فهمیدم خانواده
شهید بابایی معتقدند شباهتهایی در حالت ابرو و فرو رفتگی چشمها، بین من و
شهید بابایی وجود دارد، در ضمن فیلمی هم کار کرده بودم با عنوان
"دل شکسته" که وقتی آن فیلم را خانواده آن
شهید دیده بودند شباهتهای بسیاری بین
شهید بابایی و نقش امیرعلی در آن فیلم دیده بودند.
من برای شخصیت شهدا ارزش بسیار بالایی قائلم
با این شرایط دستهایم را به معنای تسلیم بالا گرفتم و پذیرفتم اما شرط کردم من به عنوان یک بازیگر صرف، سر این کار نمیآیم، من به عنوان یک تکنسین بازیگری و استراکچر این شخصیت، باید آچار و پیچگوشتی دستم بگیرم و نقش را بسازم؛ یعنی بتوانم هرجایی که خواستم نقش را بالا و پایین کنم و تغییراتی بدهم که نقش به ایدهآل مورد نظر من برسد، این طور نباشد که من بایستم و کارگردان میزانسن بدهد و به من بگوید فقط کاری را که میگویم انجام بده. هر جا که لازم است باید فیلمنامه و میزانسن تغییر کند، چون پای شخصیتی به میان آمد که کوچکترین کمکاری و غفلت و کم فروشی باعث خدشهای بزرگ به شخصیت والای آن
شهید بزرگ میشد. این شروط صرفا به خاطر این بود که مجموعهای بیمحتوا و بیکیفیت تولید نشود، چرا که من برای شخصیت شهدا ارزش بسیار بالایی قائلم.
روحیه بسیار لطیف آقای صمدی این گونه برنمیتابد
شاید بنیاد
شهید به عنوان سرمایهگذار خیلی دوست داشت بودجهای را که برای ساخت این مجموعه اختصاص داده خیلی زود خرج کند و مجموعهای را تحویل دهد؛ از این رو من وقتی به عوامل این پروژه پیوستم کار به نوعی از دست رفته بود، من برای جناب صمدی احترام بسیاری قائلم، او کارگردانی کارکشته، باتجربه و پیشکسوت است اما در گونه خودش. اذعان دارم که در گونه فولکلور آذربایجانی یکی از قدرتمندترین کارگردانها و فیلمسازان کشور است اما در ساختن گونه پرتنش جنگی، آن هم یک خلبان جنگ که همه چیزش باید سینمایی باشد تناقض به وجود میآید. روحیه بسیار لطیف آقای صمدی این گونه برنمیتابد. ایشان تاکنون صدایشان را روی کسی بلند نکرده، چه برسد به اینکه بخواهد یک فیلم پر از جنب و جوش و از جنس جبهه و جنگ را کارگردانی کند.
نتوانستم سکوت کنم و بگذارم ذرهای در نمایش این شخصیت اجحاف شود
وقتی تعهد داده بودم و خانواده
شهید بابایی هم وظیفه سنگینی را بر دوشم نهاده بودند، سکوت در چنین فضایی خیانت به کار و شخصیت
شهید بابایی محسوب میشد. به هر حال ما باید میتوانستیم بعد از پخش جلوی همرزمان، دوستان و خانواده او سرمان را بلند کنیم. بنابراین نتوانستم سکوت کنم و بگذارم ذرهای در نمایش این شخصیت اجحاف شود. بنابراین هر کاری که توانستم انجام دادم؛ از غر زدن به کارگردان و تهیهکننده تا تغییرات و اصلاحات این نقش. به اصطلاح میگویند:
"کسی را میخواهی خرابش کنی از او بد نگو از او بد تعریف کن" من در طول کار همواره این استرس و نگرانی را داشتم که به شخصیت
شهید بابایی لطمهای وارد نشود.
ما که برای شهید باباییها کاری نکردهایم
ما که برای
شهید باباییها کاری نکردهایم، آن بزرگواران برای کشور و مردمشان جانشان را کف دستانشان گذاشتند. برای مثال عرض میکنم ما برای فیلمبرداری در کاکبیت (کابین خلبان) در سختترین شرایط و گرما نفسمان بند میآمد، هر وقت هم خسته میشدیم استراحت میکردیم، حال شما تصور کن
شهید بابایی رکورد هفت ساعت پرواز را در همان کابین تنگ و خفه داشته؛ جایی که نه خوردن معنایی دارد و نه خوابیدن، از این رو فکر میکنم بیانصافی است که ما با بیمسئولیتی بخواهیم روی آن لبه تیغ راه برویم.
اگر بگویم شخصیت و نقش شهید بابایی در من تاثیر گذاشته دروغ گفتهام
با وجود اینکه به منزل
شهید بابایی رفتم و خدمت خانم حکمت رسیدم و با او و همرزمان
شهید صحبتهای بسیاری کردم و سعیام را کردم که خیلی به آن نقش برسم؛ اما اگر بگویم شخصیت و نقش
شهید بابایی در من تاثیر گذاشته دروغ گفتهام، چون او
کجا و من کجا؟! آنها در عرشند و ما در فرشیم.
به نوع زندگی و شخصیت آنها غبطه میخورم
راجع به این مسئله خیلی مواقع فکر میکنم که چطور یک آدم میتواند اینگونه باشد، به نوع زندگی و شخصیت آنها غبطه میخورم.
مجید مجیدی از کار رضایت دارند
خدارا صد هزار مرتبه شکر من هنوز این کار را ندیدهام اما عوامل بعد از تولید مثل تدوینگر و یا مشاور پروژه آقای مجید مجیدی از کار رضایت دارند. به هر حال فکر میکنم آن چیزی که مربوط به من بوده راضیکننده و قابل قبول بوده است. مابقی قصه یعنی دکوپاژ، تدوین و... به واقع دیگر دست من نیست.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.