عدم وجود برنامه‌ريزي صحيح براي پروژه احياي ببر مازندران عامل اصلي مرگ اين ببر بود


جام جم آنلاين: از روز 9 دي‌ماه كه خبر مرگ ببر سيبري در باغ وحش ارم مثل بمب در رسانه‌هاي داخلي و خارجي تركيد تا همين امروز (و احتمالا روزهاي آينده) خبرهاي زيادي در اين باره منتشر شد.






«ببر سيبري مرد»، «شكست پروژه احياي ببر»، «ببر مرده ايدز داشته»، «مشمشه عامل مرگ ببر بود»، «ببر گوشت خر خورد و مرد»، «ببرها شناسنامه بهداشتي نداشتند»، «تناقض گويي در گفته‌هاي مسوولان محيط زيست و باغ وحش» و... .
حالا بماند كه بعضي‌ها پيازداغش را زياد كردند و از الفاظي مثل «فاجعه زيست محيطي» هم استفاده كردند!!
از آن روز كه خبر مرگ ببر نر منتشر شد تا امروز توفيقي شد تا برخي از دوستان راديو و تلويزيون و ساير مطبوعات را دوباره پيدا كنيم! آنهايي كه مي‌خواستند اطلاعات بيشتري داشته باشند يا بعضا مصاحبه كنند.
به عنوان يك فعال و خبرنگار محيط زيست از اين كه خبر مرگ ببر سيبري، به عنوان خبر مهم خيلي از رسانه‌ها خصوصا راديو و تلويزيون مطرح شد، خوشحالم، اما وقتي با دقت به اخبار منتشر شده درباره اين ببر نگاه كنيم به موضوعي غم‌انگيز پي مي‌بريم.
موضوع غم‌انگيزي كه از آن صحبت مي‌كنم، قرار گرفتن «حاشيه‌ها» در كانون توجه است در حالي كه به موضوع اصلي توجه زيادي نشد.
از نظر من، موضوع اصلي اين خبر «عدم وجود برنامه‌ريزي صحيح و حساب شده براي پروژه احياي ببر مازندران» و به طور كلي بي‌توجهي‌هاي دولت به موضوع حيات وحش است.
در اين عدم برنامه‌ريزي، ببرها بدون قرنطينه، مستقيما از فرودگاه به باغ وحش ارم منتقل شدند، تست‌هاي سلامت از ببرها گرفته نشد، ببرها 8 ماه در باغ وحش ماندند و ميانكاله آماده نشد، حتي زمان بندي جفت‌گيري ببرها با توجه به تغيير شرايط آب و هوايي نيز به درستي تعيين نشد، در نهايت هم گوشت آلوده الاغ ببر نر را به مشمشه مبتلا كرد و آن را از پا درآورد. پروژه حتي مدير نداشت و بعيد مي‌دانم كه حتي بتوان يك برگ مستند و برنامه اجرايي براي اين پروژه در سازمان حفاظت محيط زيست پيدا كرد.
اما آنچه در عمده رسانه‌ها برجسته شد، حاشيه‌ها و دعواهاي باغ وحش ارم، سازمان حفاظت محيط زيست و سازمان دامپزشكي بود.
اين درست كه هر 3 دستگاه عملكرد مناسبي نداشتند و سعي كردند تقصيرها را به گردن ديگري بيندازند و اين در جاي خود اشكالي بزرگ محسوب مي‌شود، اما آيا كسي پرسيد كه سازمان حفاظت محيط زيست كه بعد از 8 ماه نتوانست حتي اعتبار اين پروژه پر طمطراق را تامين كند، چگونه تضمين مي‌كند كه بعد از وارد كردن 4 ببر ديگر اين پروژه روال منطقي و صحيح داشته باشد. قرار بود اين پروژه باعث نجات ميانكاله شود، ما حتي يك ريال هم به صورت اختصاصي براي ميانكاله در نظر نگرفتيم!
چرا كسي نپرسيد سازماني كه كارشناسانش تا ديروز از پروژه تكثير در اسارت يوزپلنگ آسيايي در پناهگاه حيات وحش مياندشت دفاع مي‌كردند، حالا آن پروژه را فراموش كرده و به‌به و چه‌چه‌شان را به پروژه ببر معطوف كرده‌اند.
همه يادشان بود كه ما دو ببر وارد كرده بوديم كه حالا يكي از آنها مرده است، اما هيچ كس يادش نبود كه در 2 ماه اول همين امسال، دست كم هفت پلنگ در ايران كشته شدند. وضعيت يوزپلنگ چندان تعريفي ندارد و بخش عمده‌اي از حيات وحش كشور به دست فراموشي سپرده شده است.
هيچ كس يادش نبود كه بگويد ارزش اكولوژيك دو ببر باغ وحشي در پارك ارم تهران در مقابل يوزپلنگ و پلنگ وحشي آزاد در طبيعت ايران قابل مقايسه نيست.
چرا كسي نپرسيد، سازمان دامپزشكي به چه حقي مي‌گويد «نظارتي بر باغ‌وحش ارم ندارد چون اين باغ‌وحش دولتي است» مگر بيماري حيوانات باغ وحش‌هاي خصوصي به حيوانات ديگر منتقل نمي‌شود؟!
چرا سازمان دامپزشكي اصولا توجهي به حيوانات غيرتجاري ندارد و در اين سازمان، هيچ بخشي حتي براي سگ‌هاي نگهبان و سگ‌ها و گربه‌هاي ولگرد وجود ندارد چه برسد به حيات وحش.
چرا در اين ميان كسي به دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران اعتراض نكرد كه 2 ماه تمام نتوانست بيماري مشمشه شيرهاي باغ‌وحش را تشخيص دهد.
همه به دنبال مقصر مي‌گشتند، اما كسي به اين فكر نكرد كه اساسا درخت «پروژه احياي ببر مازندران» در «شوره‌زار» كاشته شده بود!
در پست قبل مسائل اخلاقي را پيش كشيده بودم، اما حالا از اخلاق هم ديگر حرفي نمي‌زنم، هنوز خيلي مانده تا ما بخواهيم از اخلاق صحبت كنيم... .
مرگ ببر سيبري نر، مشت نمونه خروار وضعيت حيات‌وحش ما بود در حالي كه به اعتقاد من اين ماجرا در مقابل اتفاقاتي كه براي حيوانات بومي ايران مي‌افتد، چندان اهميتي نداشت.
اين كه بخواهيم پيشگويي‌هايمان را در رسانه‌ها تكرار كنيم و دائم بگوييم «ما كه گفته بوديم اين طور مي‌شود!» چه حاصلي دارد؟ هميشه اين كار را كرده‌ايم، هميشه هم پيشگويي‌ها درست از آب درآمده ولي چيزي تغيير نكرده!
كاش از اين مجال استفاده كرده بوديم و مسائل حيات‌وحش ايران را پررنگ‌تر مي‌كرديم. ممكن بود نتيجه بهتري حاصل شود.