نمیدانم چطور شده که جدیدا هرکسی در هر تخصصی به خود اجازه میدهد راجع به هرچیز نظر دهد. انگار اگر کسی مثلا در دانشگاهی تدریس می کند که اتفاقا به عمد یا به سهو از همان روز اول لقب "استاد" هم بر خود می گذارد یا می گذارند! در برابر هر سوالی در هر زمینه ایی خود را موظف به پاسخ گویی میداند و کلمه " نمی دانم"و یا جمله " در تخصص من نیست" انگار اصلا به گوششان نخورده. برای اثبات حرفم دلایل زیادی وجود دارد و حتما خودتان این روزها به موارد زیادی برخورد کرده اید، اما من می خواهم به یک نمونه منحصر به فرد اشاره کنم.
چند روز پیش در سایت خبری حکیم مهر به جوابیه و اعتراض به مطلبی سر تا پا غلط و اشتباه که در سایت تابناک منتشر شده بود برخوردم . کنجکاو شدم تا مقاله مورد بحث را بخوانم. بعد برای آن که یکجانبه به قاضی نروم، در اینترنت نام نویسنده مقاله را جستجو کردم و مصاحبه ها و مقالات متعدد ایشان را خواندم و پی بردم که ایشان نه تنها دکتر هستند، بلکه میتوانندعلامه هم باشند!. آخر در این زمانه اینترنت و انفجار اطلاعات که اگر ثانیه ای غفلت کنی سالها عقب می افتی، چطور می شود که کسی پیدا شود و در هر زمینه که شما فکرش را بکنید نظر دهد. من هرچه خواستم که به نوعی با خود کنار بیایم که ایشان موضوع خاصی را مد نظر قرار دهند و آن را پی بگیرند، دیدم نه، در هر زمینه ایی که بشود فکرش را بکنید ایشان بلاخره یک نظری داده اند. برای روشن شدن ذهنتان در ابتدا به چند جمله و تیتر مصاحبه های ایشان اشاره می کنم تا بدانید که خلاف واقع نمیگویم و بعد از آن، به سراغ مطلبی میروم که فکر میکنم که قادر به پاسخگویی به آن هستم. از جمله تیترها و جملاتی که از این استاد رفتار شناسی، می بینیم و میخوانیم :
" فیلمبرداری و عکاسی و... یا حتی پذیراییهای گرانقیمت از میهمانان از جمله مواردی است که باعث می شود هزینه های ازدواج سر به فلک بکشد" ، " عقد موقت و روسپيگري با هم فرق دارد و نبايد اينها را يكي شمرد " ، " حدود 80 درصد مشتریان روزنامه های زرد، بانوان هستند " ، " براساس آزمایشهای انجام شده، امواج موبایل پیامدهای سوئی برای افراد دارد و موجب ضایعات مغزی میان افراد میشود. " ، " مصرف خواب آورها و قرصهای کدئین دار با هر اسمی که باشد حرکتی غلط و غیر قابل قبول بوده " ، " برخی از موسسات غیر مجاز همسریابی با گرفتن یک یا دو اتاق یک تشکیلات اداری به راه انداخته و در اولین بخش "فایلینک" اقدام به کسب مدارک و اطلاعات ازداوطلبان می کنند " ، " آرايشگاه زنانه، مطب، ورزشگاه يا محلي براي رمالي؟ " ، " کاشتن نگين بردندان و زبان، چاق و لاغر کردن بوسيله دستگاهها و داروهايي که از نظام بهداشتي و درماني کشور مورد تاييد نيست " ، " عدد مقدسشان ( شیطان پرستان) نيز 666 است که به همين تعداد نيز سايت زبان فارسي را فعال کرده اند " ، " ميز و نيمکت مدارس؛ عامل ناهنجاري قامتي 45 درصد دانش آموزان " ، "بالاترین نرخ بیکاری در کشور ما مربوط به جوانان 20 الی 24 ساله است " ، " 35 درصد مراجعین به رمالها مشتری دائم آنها هستند " ، " ارتباط مصرف لوازم آرایش مادران با شیر خشک "
گذشته از درست یا غلط بودن جملات بالا که به دور از غرض ورزی می توان درصد بالایی از آنها را مفید دانست، اما مسئله اینجاست مگر یک انسان در چند رشته تخصص دارد که از فیلم برداری عروسی تا قرص خواب آور، از همسریابی تا کاشت نگین بر دندان، از شیطان پرستی تا مصرف لوازم آرایشی، از موبایل تا روماتولوژی ستون فقرات کودکان اطلاعات دارد. آنهم تا آن حد که به خود اجازه می دهد در رسانه های عمومی و سایت های معتبر به عنوان متخصص در تمامی این امور نظر بدهد. حالا یک وقت هست که شما برای دوست و آشنای خود به عنوان "استاد"، به واسطه آن که در دانشگاه هم تدریس می کنید، نقل قولی می کنید و اظهار فضلی، خب قابل اغماض است، اما وقتی صحبت از رسانه های عمومی، همچون روزنامه ها یا سایت ها می شود، قضیه کمی فرق می کند، چون امکان دارد افراد متخصص، یا حتی افراد عوام آن مطالب را بخوانند و احساس کنند که به شعورشان توهین شده.
ایشان در مصاحبه شان با سایت تابناک، به موضوع حیوانات خانگی و بخصوص سگ پرداخته اند و اظهار نظر های محیرالعقولی را در این زمینه فرموده اند که سرتاسر پر از اغلاط علمی، اجتماعی و حتی شرعی است. مدتها بود دیگر به این گونه مقالات و مصاحبه ها توجهی نمی کردم و جوابی نمیدادم. اما این بار که یک متخصص رفتارشناسی ( البته رفتارشناسی انسانی نه رفتار شناس حیوانات !) که لازم به ذکر است که قبل ازاینکه در این رشته تحصیل کنند از یاران و همرزمان شهید محمد منتظری بودند و بعد هم در سمت مدیر یک گروه صنعتی بزرگ مشغول خدمت شدند، بعد به ناگاه تصمیم گرفتند در رشته رفتارشناسی تحصیل کنند که حالا هم استاد همین رشته در دانشگاه هستند وگذشته از مسائل مربوط و نامربوط، در مورد حیوانات و بیماری های آنها هم نظر داده اند، دلم نیامد کمی صحبت های ایشان را با هم مرور نکنیم، تا بلکه ببینید که بعضی اساتید در کشور ما تا چه حد به تخصص خود و دیگران احترام می گذارند.
1- تیتر نوشته ایشان " آرایشگاه و بیسکویت 20هزار تومانی برای یک حیوان! " است که در پایگاه اینترنتی تابناک منتشر شده و در جمله اول خود، نگهداری از حیوانات خانگی در ایران را الگو برداری از آموزه های غلط غرب دانسته اند.
برای مزید اطلاع ایشان در همین ابتدای امر باید عرض کنم که اولین قومی که موجودی به نام سگ را اهلی کرد،اقوام آریایی بودند که حدود 16 هزار سال پیش در همین جایی که ایران می نامیمش همزیستی با این حیوان را تجربه کردند و پدر تمام نژادهای سگها، سگی به نام " سالوکی" است که از زمان سلوکیان در ایران تربیت شده و در نگهبانی و شکارو سفر یار و یاور انسان بوده و در زمان جنگهای ایران و روم بود که از ایرانزمین به اروپای امروزی رفت و خیلی زود جای خود را در میان آنها باز کرد و در واقع تربیت و نگهداری از سگ به عنوان قدیمی ترین دوست انسان، هدیه ما شرقی ها به غربی ها بوده نه بالعکس!
2- در جایی از نوشته ایشان آمده " متأسفانه در برخی از مناطق بهویژه مناطق شمال شهر تهران این رفتار جزئی از زندگی روزمره بعضیها شده است.تا جایی که علاوه بر کلینیکهای دامپزشکی، آرایشگاههایی نیز برای سگها تأسیس شده است."
این مسئله که وجود یا عدم وجود یک مکان مانند آرایشگاه مخصوص حیوانات برای ارتزاق و کسب روزی حلال تا چه حد مشکل ساز است را نمی دانم، اما باید بگویم اینجانب بعد از اینهمه سال کار در زمینه حیوانات خانگی هنوز مرکز تخصصی با عنوان آرایشگاه حیوانات خانگی نه دیده و نه شنیده ام، ولی اگر همچین مرکزی احداث شود از آن استقبال خواهم کرد، زیرا این امر همانند همه جاهای دیگر دنیا میتواند نشان دهنده بالاتر رفتن فرهنگ جامعه و رفاه مالی و اجتماعی مان باشد. یکی از بزگترین صنعت های بزرگ اقتصادی جهان در حال حاضردر کنار صنعت غذا، نفت و توریسم، صنعت تکثیر و پرورش و تولید لوازم جانبی حیوانات خانگی است، چه بخواهیم چه نخواهیم. حال که جهان به این سو میرود و پتانسیل بالقوه آن در این سرزمین وجود دارد چرا از آن بهره نگیریم؟. اما گذشته از این امر ظاهرا آقای رفتار شناس! با به کار بردن کلمه "علاوه بر" نشان دادند که با فعالیت کلینیک های دامپزشکی هم مشکل دارند!. زیرا به خواننده مقاله شان این مسئله را القاء می کند که ایشان علاوه بر وجود آرایشگاه های حیوانات، از وجود کلینیک های دامپزشکی در بعضی از مناطق شهر تهران هم ناراحتتند. برای مزید اطلاع ایشان می بایست عرض کنم که همکاران بنده در دوران تحصیلشان در مقطع دکتری عمومی که بیش از دویست واحد درسی را پشت سر می گذارند، حدود بیست واحد از آنها را در زمینه های مختلف دامهای کوچک( سگ و گربه) میگذرانند وهمچنین دوره ایی تخصصی در مرحله فوق دکتری با عنوان "تخصص داخلی دامهای کوچک" هم در دانشکده های دامپزشکی وجود دارد که علاقه مندان به این رشته در آن تحصیل می کنند. درضمن، مجوز فعالیت به امور درمانی در زمینه دامهای کوچک( یا همان کلینیک های دامپزشکی!)، بعد از گذرانیدن دوره های خاص و امتیاز گیری، از طرف سازمان نظام دامپزشکی و سازمان دامپزشکی کشور زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی به دامپزشکان داده می شود. چنانچه با این مسائل که عرض کردم مشکل دارید میتوانید درخواستی کتبی به وزارتخانه و دانشکده های ذیربط بدهید تا دراین زمینه ها تجدید نظر شود!.
3- در جایی دیگر در این نوشته تصریح شده " . نگهداری سگ میتواند نشانهای از خلأ فرهنگی و پارهای از عقدههای روحی و رفتاری و کمبودهایی در زندگی شخصی باشد. چنانچه خانوادهها برای فرزندانشان این حیوانات را نگهداری کنند باید منتظر تبعات روحی و روانی فراوانی باشند " .
می خواستم با نوشتن یک "بدون شرح" و گذاشتن یک علامت تعجب از این جمله بگذرم ولی حیفم آمد این توضیح را ندهم که در کشوری مانند هلند به عنوان یک کشور درجه دوم دراروپا، تعداد سگهای خانگی بیشتر از چهار برابر تعداد بچه های یک تا 16 ساله است، و یا در کشور آمریکا تعداد حیوانات خانگی بیشتر از جمعیت کشورشان. با توجه قیاس تعداد حیوانات خانگی درخانوارهای ایرانی که ایشان استاد رفتارشناسی شان هستند، با هلند و آمریکا، می خواستم بپرسم درصد مبتلایان به بیماریهای روحی روانی و افسردگی ما بیشتر است یا آنها؟ درصد طلاق و فحشا و خودکشی چطور؟. یعنی همه معضلات جامعه کنونی ما در گرو نگهداری از حیوانات خانگیست؟ در میان اینهمه چیزها که در جراید و آمار از اعتیاد و طلاق و فحشا و ... داشتن یک حیوان خانگی، چه جایگاهی دارد؟. یعنی استاد رفتار شناسی این سرزمین این همه را نمی بیند؟ نمی دانم چطور است که پایبست خانه را رها کرده ایم و مانند خواجه چسبیده ایم به نقش ایوانش!.راستی می خواستم از آقای رفتار شناس بپرسم آیا هیچ از مطالعه ایی در مورد "پت تراپی" شنیده اند؟ آیا از تاثیر شگرف نگهداری از حیوانات خانگی در درمان افسردگی های بعد از ازدست دادن نزدیکان مطلبی مطالعه کرده اند؟ آیا از تحقیقاتی که برروی تاثیر حیوانات خانگی بر افراد شرور و بزهکار انجام شده چیزی خوانده اند؟ اگر نه، توصیه می کنم به جای مصاحبه و نظر دادن در هر زمینه ای، کمی به میزان مطالعاتشان بیافزایند.اصلا کار سختی نیست، کافیست که در اینترنت عبارت pet therapy را جستجو کنند تا هزاران مقاله در این زمینه در اختیارشان قرار گیرد، به هر حال از مصاحبه کردن آسان تر است!.
4- در جایی دیگر ایشان با جمله ایی محیرالعقول، مسائل پزشکی را به مسائل دینی پیوند می دهند و میفرمایند که " از نظر علم پزشکی و ژنتیک، بزاق سگ دارای میکروبها و ویروسهایی است که با هیچچیز از بین نرفته و ضدعفونی نمیشود و مخالفت دین اسلام با نگهداری این حیوان از همین مسأله ناشی میشود."
گذشته از این که جدیدا متداول شده که هرکسی از راه میرسد، بدون ذکرماخذ، اقدام به افاضات می کند، اما بنده همینجا اعلام می کنم اگر ایشان همچین نوشته ایی را از یک منبع علمی معتبر پزشکی یا به قول خودشان ژنتیک (که من نمی دانم چه ربطی به آلودگی بزاق سگ دارد!) را ارائه کنند، قول می دهم مدرک دکترایم را که ازهمین ایران گرفته ام، نه آکسفورد و هاوایی! و همچنین تمام مدارک تحصیلی دیگری را که بعد از دکتری گرفته ام را در یک مراسم خاص، در حضور ایشان آتش بزنم.
برای اطلاع ذکر کنم که نه در بزاق سگ که در بزاق و درکل دستگاه گوارش همه موجودات از جمله من و شما، آقای رفتار شناس!، میکروبهایی زندگی می کنند به نام "نرمال فلور" که به هضم غذا و همچنین مقابله اولیه با بعضی باکتریهای بیماریزا به بدن موجود کمک میکنند و آنقدر ضعیفند که نه با مواد ضدعفونی کننده که فرمودید که با آب و صابون معمولی هم از بین میروند این میکروبهای مفید!. همچنین در بزاق حیوانات، بخصوص سگ، آنزیمی وجود دارد به نام " لیزوزیم" که باعث افزایش ایمنی و سرعت بخشیدن به التیام زخم می شود. اگر دقت کرده باشید، در مستندهای حیات وحش، میبینید حیوانات در زمان استراحت در حال لیسیدن خود یا توله خود هستند، که با این کار این آنزیم را به سطح بدن خود و فرزندانشان منتقل می کنند تا ایمنی خود را بالاتر ببرند.
اما از منظر دینی که ایشان دلیل مخالفت اسلام را با سگ در بزاقش میبینند باید عرض کنم در دین مبین اسلام هیچگاه با سگ مخالفت نشده! جناب رفتار شناس را به این نکته توجه می دهم که بحث نجس بودن با بحث مخالفت فرق دارد و دو بحث کاملا جداست همانطور که در بحث نجاست، خون هم جزو نجسات است اما در هیچ کجا با خون مخالفتی نشده!. اگر بخواهید از نظر بیماریزایی به موضوع بنگریم که همکاران دامپزشک باید نظر دهند و اگر از جنبه احکام بخواهیم به موضوع نگاه کنیم که مراجع دینی و رساله ها باید پاسخگو باشند، به هرحال هر کاری که بکنیم، این موضوع اصلا ربطی به متخصص رفتارشناس پیدا نخواهد کرد، متاسفم!.
حتی اگر در رساله امام خمینی ره هم حکم کلب داریم و دستوراتی در مورد سگ و شکار. دین و مسلکی که با مسئله ایی مخالفت دارد و موجودی را جائز نمی شمرد( آنهم دین و مذهبی چون اسلام شیعی که کاملترین دینهاست)، دیگر حکم راجع به نگهداریش صادر نمی کند جناب استاد!. همچنین، اگر قرآن را مطالعه فرموده باشید( که حتما کرده اید) میبینید که درکتاب مقدس ما مسلمین، خداوند در 3 نوبت از سگ نام برده، که نتنها با این موجود به قول شما مخالفتی نشده، بلکه مثلا در سوره مبارکه کهف، خداوند سگ را جزو اصحاب کهف که جزو افراد مقرب درگاه الهی بوده اند، برشمرده.
اما چه اشکالی بزاق سگ دارد را من برایتان میگویم که دفعه بعد اگر خواستید مصاحبه کنید با اطلاعات بیشتری وارد بحث شوید. خطرناکترین بیماری که از گوشتخواران به انسان منتقل میشود، بیماری هاری است که از طریق گزش و بزاق حیوان هار این انتقال صورت می گیرد،اما خوشبختانه با کشف واکسن هاری این بیماری در خیلی از کشورها ریشه کن و درکشورما هم در طول سال بسیار اندک گزارش می شود که آنهم مربوط به گزش حیوانات حاشیه شهر و وحشی است، نه سگ هایی که هر از چند ماه توسط همکاران بنده معاینه شده و مورد مایه کوبی های دوره ایی قرار می گیرند. اصلا اگر خواستید می توانید در مبحث بیماریهای مشترک بین انسان و دام ببینید که تعداد بیماری هایی که از سگ منتقل می شود به مراتب کمتر از بیماری هایی است که از گاو به انسان منتقل می شود، ولی در قرآن کریم نام بلند ترین سوره، سوره مبارکه "بقره" است. می بینید خیلی ربطی بین خطر و دین وجود ندارد جناب استاد!
5- در انتها آورده اند که " . برخی از این افراد تا جایی پیش رفتهاند که سگشان را در آغوش گرفته و یا در کنار خود در اتومبیل مینشانند".
باید بگویم انجام عملی اشتباه از جانب گروهی کوچک، نمی تواند موجب گناهکار دانستن تمام یک جامعه آماری شود. شما که خود استاد هستید و معنی جامعه آماری را می دانید!. در همین کشور خودمان مگر دادگاه ویژه روحانیت نداریم تا اگر از یکی از روحانیون خلافی سرزد مورد مجازات واقع شود؟ حال یک یا چند نفری از ایشان اگر خلافی مرتکب شدند، آیا آقای
رفتار شناس تمام افراد این جامعه محترم و روحانی را خلافکار مینامند؟، ویا تصادفات رانندگی در ایران مگر بالاترین عامل مرگ و میر نیست؟ پس چرا راهها را نمی بندند و ماشین ها را جمع آوری نمی کنند تا این عامل خبیث از جامعه ما طرد شود؟. اگر علتش را نمی دانید باید بگویم که عده بسیار قلیلی باعث این مشکلات می شوند، نه همه راننده ها. بیایید کمی دید خود را بازتر کنیم و تنها آنچیز را که خود می بینیم را ملاک قرار ندهیم.
اینکه تعداد کمی از افراد، بخصوص جوانان و نوجوانان، امروز با اتکا به داشتن یک ماشین آخرین مدل، پوشیدن لباسهایی با مارکهای گرانقیمت، مدل مویی متفاوت از بقیه و حتی به واسطه بغل کردن یک حیوان خانگی بخواهند عقده های فروخورده خود را ترمیم کنند یا بقیه را مجاب کنند که به واسطه داشتن این چیزها ثانیه ایی اورا بنگرند و او از سنگینی این نگاه ها محظوظ شود، بحثی است که در تخصص من نیست و در حوزه تخصصی یک روانشناس یا جامعه شناس و حتی یک
رفتار شناس می تواند باشد که واقعا چه بر سر نسل جوانمان آمده که اینچنین به هر چیزی می آویزند برای اثبات هویت خویش! ، اما من اینجا میباید از حقوق آن دسته بزرگتری که اتفاقا در میانشان جوانان زیادی هم پیدا می شوند دفاع کنم که نه از سر تفنن و تفرعن، که بر اساس آموزه های دینی وانسانی وتربیتیشان، به حیوانات و محیط زیست علاقه دارند و هر موجود را آفریده ایی از خداوند می دانند. خداوندی که خالق زیبایی هاست و بس. از حقوق آن خانواده نچندان متمول که سالهاست از سگی خیابانی و فلج در خانه خود نگهداری می کنند بدون آنکه بخواهند با آن به کسی فخر بفروشند. از حقوق آن راننده تاکسی بسیجی که نیمه شب، سگی را که ماشینی از قماش همانها که گفتم، از رویش رد شده بود به کلینیک من آورد وبا توجه به هزینه بالای جراحی، حاضر به پرداخت آن شد و بعد از بهبودی آن سگ، از سر خوشحالی، قرآن جیبی را که از جبهه به یادگار داشت را به من هدیه داد که هنوز از آن بوی باروت و خون می آمد. از حقوق آن خانم معلم که قسمتی از دریافتی ماهانه اش را صرف تغذیه سگها و گربه های اطراف خانه شان می کند، بدون آنکه بخواهد برای کسی جلب توجهی کند. اینها که گفتم فقط گوشه ایی بسیار کوچک از جامعه بزرگی به نام دوستداران حیوانات و طبیعت است که به چشم خیلی ها از جمله آقای
رفتار شناس! نمی آیند. من به شخصه هیچگاه با این جمله کنار نیامده ام که حالا که کلی انسان گرسنه داریم، چرا باید به حیوانات کمک کنیم؟. به نظرم این خنده دارترین چیزی ست که میشود تصور کرد. آقای رفتارشناس! مطمئن باشید احتمال کمک از جانب کسی که به حیوانات کمک می کند و دوستشان دارد به همنوع خود، به مراتب بیشتر از کسی است که حیوانی را می آزارد و چرخه حیات برایش ناشناخته است. اگر حرف من را قبول ندارید به آمارهای جرم و جنایت مراجعه کنید، یادتان باشد که اکثر قاتلین زنجیره ایی چون خفاش شب یا بیجه، همانطور که خودشان در اعترافاتشان گفته اند، قبل از این که آدمکش بشوند "حیوان آزار" بودند و حیوان کشی می کرده اند و در مقابل، اکثر مفاخر علم و ادب، چه در کشور ما چه در جاهای دیگر این جهان هستی، دوستدار حیوانات و طبیعت پیرامونشان بوده اند. می دانم که فرصت ندارید و اینجا هم مجال آن نیست، اگر خواستید لیست بلند بالای اسامی را به همراه نقطه نظراتشان برایتان به آدرس دفترتان ارسال می کنم.
اما قبول دارم که در مقابل عده ایی قلیلی را که می خواهند با چنگ انداختن به چیزهای دیگر ازجمله حیوانات خانگی از جمله سگهای موبلند( نقل به مضمون از مقاله تان) برای خود اعتبار بخرند و اتفاقا بیشتر به چشمتان می آید و هیچ با خود نمی اندیشید که علت این امر چیست واز کجا نشات می گیرد و نمی دانید با پاک کردن صورت مسئله و جارو کردن آشغال به زیر فرش، مشکلاتمان حل نمی شود. به شما آقای
رفتار شناس! توصیه می کنم در زمان تحقیق در مورد آرایشگاه ها و موسسات همسریابی و مجامع شیطان پرستی و نابهنجاری های دیگر، به جای پرداختن به صورت قضیه این معضلات، به علت به وجود آمدن آنها توجه کنید و اگر توانش را ندارید، اجازه دهید متخصصین امر به آن بپردازند و راجع به اش تحقیق کنند و مطلب بنویسند. بیاییم به نسل بعدمان درست برخورد کردن با آفریده های خدا را بیاموزیم، نه آنکه تخم کینه با موجودات و طبیعت را در دلشان بیافشانیم. مقاله ام را با جمله ایی از میلان کوندرا به پایان می برم که می گوید" میزان سلامت روانی یک جامعه به نوع برخورد آن با حیوانات و محیط زیستشان است و آن هنگام که حیوان ستیزی و تخریب حیات در جامعه ایی رواج یابد شروع افول و از بین رفتن آن جامعه است".