هم
برج میلاد را داریم هم پلیس راهنمایی و رانندگی که خیابان را ببندد هم بزرگراه های همت و حکیم آمادگی دارد. من هم آماده هستم اما بستر آن آماده نیست و ادعایی است که هنوز جا نیفتاده.
روزگارنو: گفت این تکه کاغذ را پاره کن، پاره کردم و کاغذ را انداختم آن طرف دور از دست او، گفت حالا یک چیز را از روی میز بردار، برداشتم و گفت اسم این چیزی که برداشته ای روی همان کاغذی که پاره کردی، نوشته شده. از شدت هیجان عرق کرده بودم، با لرز کاغذ را برداشتم و دیدم نوشته «خودکار» و توی دستم یک خودکار بیک داشت می لرزید!
سعید فتحی روشن این طور اول مصاحبه، خبرنگار را غافلگیر کرد. شاید این تردستی کوچک را انجام داد تا اعتماد ما را به خودش زیاد کند، شاید هم این کار را کرد تا همه را غافلگیر کند. معلوم نیست اما او با ادعای غیب کردن چیزهای بزرگی، حتی به بزرگی
برج میلاد آمده و سی دی اش از آخرین روزهای هفته پیش روانه بازار شده تا اولین جادوگری باشد که تصویر کارهایش را به صورت رسمی و با مجوز روانه بازار می کند.
احتمالا خیلی زود از فتحی روشن اخبار تازه ای بشنویم، همان طور که کشتی یونانی را از ساحل کیش غیب کرده، بعید نیست که هفته بعد در اخبار بشنویم که کوه دماوند را و شاید اصلا همین
برج میلاد را غیب کرده و تمام!! این گفتگو دومین حضور رسانه ای اوست و او تمام تلاشش را کرد که خودش را کامل و دقیق معرفی و هر چه در آستین دارد را همین اول رو کند...
شما اولین DVD کارهای شعبده بازی را به طور رسمی و با مجوز از وزارت ارشاد وارد بازار کرده اید. این خبر خوبی است...
- «من جادویی نیستم» اولین DVD مجازی است که تیم حرفه ای روی آن کار کرده. قبل از این مجموعه، شعبده بازهایی بودند که با امکانات کم و در خانه خودشان برنامه ضبط می کردند. همزمانش، زمان کمی است و هم پخش خوبی ندارد. اما این بسته اولین مجموعه برنامه های شعبده بازی رسمی مجوزدار در کشور است.
کارهای شما با بقیه شعبده بازها چه تفاوتی دارد؟
- یک سال پیش، مجله شما با من مصاحبه کرد. در آن شماره یک توضیح کوتاه درباره تکنیک منتال نوشتم. توضیح دادم چند سالی است که شعبده بازها به سبک منتال روی آورده اند. منتال یکی از شاخه های شعبه بازی است که در آن کارهایی مثل فکرخوانی، هیپنوتیزم و ... اجرا می شود.
من جزو اولین کسانی بودم که این رشته را شروع کردم. از 20 سال پیش کار می کردم و تا الان 10 سال است که تخصصی روی منتال کار می کنم. تفاوتی که کار من با بقیه شعبده بازها دارد می تواند در همین موضوع باشد.
می شود این منتال را بیشتر توضیح دهید؟
- تکنیک هایی است برای پیشگویی، خواندن فکر و هیپنوتیزم. هر چیزی را که بتوان حدس زد و پیشگویی کرد زیرمجموعه منتال خواهد بود. مثلا از شما می خواهم بین هفت روز هفته، یک روز را در ذهن تان انتخاب کنید و بعد از انتخاب شما آن روز را می گویم. این کار یک نوع فکر خوانی است.
برای فکرخوانی و هیپنوتیزم دوره و تحصیلات خاصی را گذرانده اید؟
- در آلمان مدرسه های شعبه بازی بود. برای هیپنوتیزم هم از فیلم کمک می گرفتم، هم از کلاس هایی که رفته در آنها شرکت می کردم. همچنین پیش روانشناس هایی هم برای آموزش می رفتم. با بعضی از روان شناس ها فقط درباره هیپنوتیزم صحبت می کردم و با بعضی از آنها به طور کلی در خصوص شرایط انسان ها و تحت تاثیر قرار دادن آنها تبادل نظر می کردیم.
آدم شناسی در شعبده بازی بسیار مهم است. شاید جالب باشد که بدانید شعبده باز می تواند از روی صورت آدم ها و طرز نشستن شما بفهمد که در ذهن تان چه می گذرد. دقت کرده اید وقتی جلوی یک نفر خمیازه می کشید، طرف مقابل هم خمیازه می کشد؟ این اتفاق هم نوعی هیپنوتیزم است.
هیپنوتیزم فقط این نیست که طرف را خواب کنیم و از او اعتراف بگیریم. من هیچ وقت این کار را نمی کنم. فقط بخش سرگرمی اش را در نظر می گیرم. مثلا در هیپنوتیزم می توان کاری کرد که طرف مقابل یک عدد را فراموش کند. حتی اسمش را برای مدتی از خاطر ببرد. من این کارها را بارها امتحان کرده ام. خود فرد هم بعد از این اتفاقات تعجب می کند. البته این فراموشی ها کوتاه مدت است. بخش درمانی هیپنوتیزم خیلی تخصصی است با اینکه می دانم چطور است اما وارد آن نمی شوم.
چطور فکرخوانی می کنید؟
- تکنیک های خاصی دارد. مثلا به شما می گویم یک رنگ را انتخاب کنید. شما معمولا از همین رنگ هایی که دور و برتان هست یکی را انتخاب خواهید کرد. البته تکنیک های دیگر هم به کمک خواهند آمد تا یک حدس 100 درصد زده شود. فکرخوانی و پیشگویی تنها یک اصطلاح است. واقعا اینطور نیست که پیشگویی کنم فردا هوا چطور خواهد بود یا مثلا در آینده وضع نرخ ارز چطور می شود و مثلا در زندگی آدم ها چه پیش خواهد آمد. علاوه بر این وقتی چند کارت را مقابل یک فرد می گذاریم این توانایی را داریم که ذهن طرف مقابل را کنترل کنیم که به آن کنترل ذهن گفته می شود. شعبده باز قابلیت این را دارد که از قبل ذهن طرف مقابل را کنترل کند. نه به نگاه، نه به مکث و نه به سکوت نیاز است. خیلی ها فکر می کنند برای هیپنوتیزم، پیشگویی و فکرخوانی باید یک جای ساکت، آرام و خاموش؛ همراه با عود و تشکیلات باشد اما بدون اینها هم می توان پیشگویی و فکرخوانی کرد.
اینها که دیگر فالگیری می شود.
- من فالگیری را قبول ندارم و ندیدم که کسی این کار را با تکنیک انجام دهد. کارهایی که من انجام می دهم همه با تکنیک های شعبده است. راه و روش دارد. در مجله شما گفته بودم که نتایج لیگ را با حضور فردوسی پور پیشگویی می کنم. تعداد کرنرها، اوت ها، سوت داور و ... را ریز به ریز می نویسم. برای همه این کار خیلی عجیب بود. دقیقا مثل این است که 50 سال پیش یکی می گفت من عمل باز قلب انجام می دهم و دیگران با تعجب می گفتند مگر می شود؟! یا الان یک نفر بگوید بدون اکسیژن در کره ماه راه می رود همه تعجب می کنند اما امکان دارد 50 سال دیگر این اتفاق بیفتد.
شعبده بازی هم هر روز با پیشرفت علم پیشرفت می کند. برای همین به راحتی می توان کارهایی کرد که شاید در گذشته یک اتفاق غیرممکن و محال به نظر می آمد. در شعبده بازی روانشناسی، فیزیک و شیمی خیلی کمک می کند. برای همین علم در بهتر پیش رفتن تکنیک های شعبده بازی نقش موثری دارد.
در همین سی دی برای اینکه نشان بدهم علم چقدر موثر است نشان دادم که چطور یک بطری آب معدنی می تواند بدون هیچ فشار دستی له شود؟ کاملا تکنیک فیزیکی است. وقتی داخل بطری گرم باشد و فضای بیرون سرد؛ خود به خود این بطری جمع می شود. همان انبساط و انقباضی است که همه در علوم آن را خوانده ایم اما شعبده باز در حین چنین کاری با حرکات دستش وانمود می کند که با انرژی درونی دستش با فاصله این کار را انجام می دهد.
اینکه پیشگویی می کنید در یک بازی چند اوت زده می شود ربطی به پیشرفت علم دارد؟ یعنی شما تیم ها را خوب می شناسید؟ چون فکر می کنم خود بازیکن و مربی ها هم نمی دانند در یک بازی قرار است چند بار کرنر بزنند!
- بله، تکنیک ها تازه هستند. مثل ماشین است. ماشین وقتی می خواهد حرکت کند به بنزین، موتور، چرخ، آیینه، فرمان، برف پاک کن و ... نیاز دارد. ممکن است برف پاک کن در یک روز آفتابی به کار نیاید اما بودن آن لازم است. برای پیشگویی نتیجه بازی و تعداد حرکات مختلف در حین بازی هم چندان لازم نیست تیم را کامل شناخت. شاید 10 درصد کار مربوط به شناخت تیم باشد اما 50 درصد تکنیکی است که من به هیچ کس نخواهم گفت.
چقدر از گفته ها و پیشگویی های شما شانسی است؟
- پیشگویی هایی که می کنم 100 درصد درست است.
در مجموعه «من جادویی نیستم» فقط تکنیک های منتال را پیاده کرده اید؟
- قصدم این بود که یک مجموعه تخصصی تکنیک های منتال باشد اما وقتی با آدم های اطرافم، با شعبده بازهای ایرانی و خارجی و تهیه کننده صحبت کردم آنها گفتند جذابیتی که باید برای آدم ها ایجاد کند را ممکن است نداشته باشد و حوصله آنها را سر ببرد. با اینکه یک بار بعد از 10 سال یک اجرا در
برج میلاد داشتم فقط منتال اجرا کردم، آن هم به مدت 45 دقیقه یا در ابوظبی یک ساعت برنامه منتال اجرا کردم و همه با اشتیاق تماشا می کردند، لذت می بردند و هیچ کس هم حوصله اش سر نرفت.
اما با این حال و با توجه به مشورت هایی که کرده ام از تکنیک های دیگر نیز در این مجموعه استفاده کردم. حتی کارهایی را که شعبده بازهای خارجی انجام داده بودند را هم تکرار کردم اما نه به این دلیل که کپی کنم بلکه با این هدف که این کار را انجام دادم تا بگویم در ایران هم می شود کارهایی که آنها انجام می دهند را اجرا کرد.
بلند شدن از زمین، هیپنوتیزم کردن، معلق کردن اجسام، خم کردن اشیا، غیب و ظاهر کردن آدم ها و اجسام کوچک و بزرگ، غیب کردن کشتی یونانی، نصف کردن خودم با اره چوب بری و ... مجموعه ای است که نزدیک چهار ساعت شد و باز هم مجبور شدیم از آنها تعدادی را گلچین کنیم.
چقدر برای تهیه این بسته هزینه کردید؟
- دقیق نمی دانم. تهیه کننده به من نگفت اما می دانم هزینه بالایی داشت. 10 روز کیش بودیم. در استادیوم تهران با چند دوربین کار می کردیم. فکر نکنم زیر 70 میلیون تومان هزینه کرده باشیم.
فکر می کنید مجموعه «من جادویی نیستم» فروش خوبی داشته باشد؟ استقبال مردمی را در آن چطور پیش بینی کرده اید؟
- بله، حتما. دلم می خواهد بعد از کار من مثلا 3 ماه دیگر یک تهیه کننده سراغ شعبده بازهای دیگر برود و از آنها بخواهند که برنامه ضبط کنند یا سراغ خودم بیایند تا باز هم این اتفاق تکرار شود. واقعا امیدوارم باز هم تکرار شود و این DVD اولین و آخرین کار نباشد.
از زمان ضبط خاطره ای دارید که در ذهن تان باقی مانده باشد؟
- زمانی که فیلمبرداری تهران بود، لوکیشن کار جایی شبیه قصر متروکه بود. ساعت حدود 12-11 شب خسته از ضبط برنامه می خواستم بروم جایی استراحت کنم. در حیاط تاریک داشتم حرکت می کردم که دیدم زیر پام هیچی نیست و ستاره ها هم ازم دور می شوند. دادم به هوا رفت. فریادم آنقدر بلند بود که کارگردان گفت پشت صحنه ساکت! در صورتی که اصل صحنه همان جایی بود که من داشتم سقوط می کردم.
در آن لحظه من از 5/4 متر ارتفاع روی شیشه، میلگرد و شاخه های درخت جفت پا سقوط کردم. واقعا دلم می خواست این صحنه را فیلمبرداری کنند چون فکر می کنم بهترین قسمت می شد! خودم باور نمی کردم از این ارتفاع سقوط کرده باشم. در بیمارستان همه فکر می کردند گردن و نخاع من آسیب دیده اما خدا را شکر بعد از معاینه فقط چند خراش و زخم سطحی دیده بودم.
این کار برای همه عوامل فیلم اولین بار بود. کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار و ... برای گرفتن مجوز هم به مشکل خورده بودیم. یک روز خودم دنبال این کار به ارشاد رفتم. وقتی من را دیدند خیلی راحت تر مجوز را به ما دادند، به خاطر اینکه فکر می کردند قرار است با یک آدم عجیب و غریب و با ظاهر و تیپ متفاوت روبرو شوند اما وقتی دیدند ظاهر عادی دارم مراحل دشوار گرفتن مجوز ساده تر پیش رفت.
چقدر تبلیغات کردید؟
- 40-30 تا بیلبورد در تهران، نصب پوسترها، تبلیغات اینترنتی و تبلیغات دهان به دهان زیادی داشته ایم که امیدوارم دیده شود.
شما با کاری که شعبده باز نقاب دار در شبکه های ماهواره ای می کند و حقه های شعبده بازی را لو می دهد موافق هستید؟
- کلا با آموزش برای عموم مخالف هستم مگر اینکه مثلا یک رقم وسوسه انگیز به من پیشنهاد شود که چند میلیارد پول به تو می دهیم در عوض حقه و تکنیک کارهایت را برملا کن. شاید در این صورت این کار را بکنم و در چندتا مجله آموزش دهم اما در کل اصلا با این کار موافق نیستم. نمی دانم چرا باید این کار را کرد؟
البته خیلی از مردم دوست دارند بعضی از کارهایی که شعبده بازها انجام می دهند را بدانند و از این برنامه ها استقبال می کنند. بلند شدن از زمین برای خیلی ها جذاب است. همین که متوجه می شوند شعبده باز این کار را چطور انجام می دهد خیلی جالب تر هم می شود اما خوب وقتی شعبده بازی این کار را می کند برای تماشاگر دیگر عجیب نیست چون می داند چه کار می کنند.
همه شعبده بازهای ایرانی می گویند ما فقط کمبود امکانات داریم وگرنه کریس آنجل که کاری نمی کند. واقعا همینطور است؟
- من اگر بخواهم درباره کریس آنجل صحبت کنم و بگویم کاری نمی کند باید حداقل 15-10 DVD معروف در بازار داشته باشم و تقریبا همه جای دنیا من را بشناسند. امضای من را بخرند. لوگوی من را روی لیوان و تیشرت بزنند و هر جا می روم دور من جمع شوند. بعد تازه می توانم ادعا کنم که کریس آنجل کاری نمی کند.
نمی توان گفت امکانات نیست. اگر نباشد، برای همه نیست. امکانات یک بحث جداست. نرسیدن لوازم شعبده بازی به ایران به کنار؛ اما آنجل را زیر سوال بردن یک جریان دیگر است. آنجل برنامه های خود را خوب اجرا می کند. دنیا او را می شناسد، مردم او را قبول دارند و شعبده بازی را هم به همه دنیا معرفی کرده. دیوید کاپرفیلد تا یک مدت این کار را کرد. بعد از او آنجل جایش را گرفت. خیلی های دیگر این کار را می کنند اما ممکن است مثل این دو شناخته شده نباشند چون آنجل و کاپرفیلد با این هدف این کارها را انجام داده اند تا در دنیا شناخته شوند.
حمایت و امکانات هم داشتند. کلا این آدم را قبول دارم. بدون اینکه به عقاید شخصی او کاری داشته باشیم. کاری ندارم که صلیب به گردن می اندازد. شیطان پرست هست یا نیست را کاری ندارم. شعبده باز خوبی است و دوستش دارم. در ایران امکانات کم هست اما نه آنقدر که می گویند. نمی گویم شاخ غول را شکاندم اما من برای همین فیلم مجبور شدم 3 ماه صبح تا شب سر فیلمبرداری باشم و برای گرفتن مجوز دوندگی کنم. خیلی ها حاضر نیستند این کار را بکنند و می گویند همین برنامه های داخلی و خارجی که اجرا می کنیم را ادامه می دهیم. خیلی ها حاضر نیستند سختی های ساخت فیلم را تحمل کنند.
چرا هیچ عملیات خاصی از شعبده بازهای ایرانی در هیچ کجا دیده نشده؟
- یک بخشی از آن به همان امکانات برمی گردد. همیشه آقای کریمی می گوید که می خواهد مجسم فردوسی را غیب کند ولی نیروی انتظامی باید خیابان را ببندد که نمی شود چون وسط شهر است. هماهنگی هایی باید اتفاق بیفتد که هنوز بستر آن فراهم نیست.
ممکن است همین DVD و یک فیلم دیگر بعد از آن بیاید انگیزه خوبی برای مسوولان بشود تا امکان این را بدهند. حتی می شود درآمدزایی کرد. توریست به ایران بیاورند و اسپانسرها حمایت کنند. این حمایت ها اگر باشد حتی می توان
برج میلاد را جلوی نگاه مردم غیب کرد.
واقعا این توانایی را دارید که
برج میلاد را غیب کنید؟
- بله می شود چون امکانات هست. هم
برج میلاد را داریم هم پلیس راهنمایی و رانندگی که خیابان را ببندد هم بزرگراه های همت و حکیم آمادگی دارد. من هم آماده هستم اما بستر آن آماده نیست و ادعایی است که هنوز جا نیفتاده. اگر برای مردم و مسوولان جا بیفتد شاید مسوولان این امکان را فراهم کنند.
- خیلی زیاد. هنوز حساب نکردم اما قطعا قیمت بالایی خواهد داشت. بستن برج میلاد، بودن حداقل دوتا هلیکوپتر، بستن بزرگراه ها، امکاناتی که خود من برای این کار لازم دارم و ... هزینه های سنگینی خواهد داشت.
چرا یک بار با هزینه های شخصی کار خاصی نمی کنید تا اسپانسرها جذب شوند؟
- یک بخشی از آن را در این فیلم انجام داده ام. بخشی از آن هزینه شخصی بود و بخش دیگرش را تهیه کننده متقبل شد. اسپانسرهایی هم آمدند که کمک کردند. حتی زمانی که برای این کار گذاشتم هم هزینه شخصی به حساب می آید چون شغل اصلی من گرافیک است. اگر در آن مدت کار تخصصی خودم را انجام می دادم درآمد بیشتری داشتم.
به جز آنچه که درباره غیب کردن
برج میلاد و مجسمه فردوسی صحبت کردید چه کاری می توانید بکنید که الان به خاطر محدودیت های مالی نمی شود انجام داد؟!
- همیشه دلم می خواست در خط هوایی خودمان همزمان وقتی که یکی از هواپیماها می رود شمال کشور و دیگری می رود جنوب، مثلا بلیت هواپیمای جنوب را بگیرم و سوار آن شوم بعد از توی هواپیمایی که می رود رامسر سردربیاورم!
این کار شما طی الارض نیست؟!
- مهم نیست که عین آن کار اتفاق بیفتد. مهم نیست چه اسمی می خواهیم روی آن بگذاریم. مهم عکس العملی است و ادعای آن فرد بعد از انجام چنین کاری است. شاید یک نفر ادعا کند عارف است، یا مثل همان دکتری که ادعا کرد از پشت تلویزیون شفا می دهد، یا اینکه بگوید نه من فقط یک شعبده باز هستم.
من فقط می خواهم با حرکتم از این هواپیما به آن هواپیما شما را سرگرم کنم. هیچ وقت مثلا نمی توانم بچه گم شده شما را پیدا کنم. هیچ وقت نمی توانم بروم پیش مادر شما که در یک کشور خارجی است و یک عکس از او بیندازم و برگردم.
اجرای زنده دارید؟
- تا 17-16 سالگی این کار را می کردم. در برنامه ها، تلویزیون اجرا داشتم. بعد از آن تصمیم گرفتم اجرای زنده نداشته باشم تا فیلمم بیاید و بعد یک کار درست و حسابی انجام بدهم.
آرزوی داشتن اجرای مستقل
چطور شد 12 سال پیش به کارهای شعبده بازی علاقه پیدا کردید و متوجه شدید چنین چیزی وجود دارد؟
- یکی از دوستان پدرم شعبده باز بود. پدرم مهندس پرواز است ولی نویسندگی و کارگردانی را خواند و ادامه داد. برای همین بازیگرها، گروه های هنری و موسیقی همه آنجا بودند و آنها را می دیدم. پدرم یک دوست شعبده باز هم داشت؛ علی گل یاس، سال هاست که شعبده بازی نمی کند تا با او آشنا شدم پیگیری کردم و ادامه دادم.
الان کسی هست که با دیدن شما به کار شعبده بازی علاقمند شود؟
- بله خیلی زیاد. برای همین یک فیلم آموزشی به نام 13+1 ساختم چون 14 بازی آموزشی در آن وجود دارد. 13 تای آن را آموزش می دهم و چهاردهمین را توصیه می کنم چند بار فیلم را ببینند تا خودشان متوجه بشوند که چه کار باید بکنند. بعد از این فیلم خیلی ها به تکنیک منتال علاقمند شدند. 14 آموزش منتال که خیلی طرفدار پیدا کرد.
چه آرزویی دارید؟
- خیلی زیاد است. آرزو دارم بشود در خیابان های ایران شعبده بازی کرد. آنقدر زیاد شود که مردم هم با آنها همراه و اخت شوند. اکثر مردم، مرد ماسکی را دیده اند اما در شب اجرای دیوید کاپرفیلد حاضر می شوند 300-200 دلار و حتی بیشتر پول بلیت بدهند و در آخر اجرا هم برای او دست بزنند. این اتفاق برای مردم ما هم جا بیفتد که شعبده بازی یک هنر است و لازم نیست همش مچ بگیرند. خیلی خوب خواهد شد. زمانی در تالارهای عروسی اجرای شعبده بازی بود اما الان دیگر از این برنامه ها خبری نیست.
شما هم در عروسی ها اجرا داشتید؟
- نه، تنها در عروسی عمویم شعبده بازی کردم. آرزو دارم اجرای مستقل برای شعبده بازی بگذارند. بعد از آن هم سلامتی و پول. خیلی ها پول را نمی گویند اما من می گویم.
الگوی خارجی شما کیست؟
- چندتا شعبده باز هستند. دیوید کاپرفیلد و کریس آنجل را به خاطر شهرت جهانی شان خیلی دوست دارم ولی ریچارد استرلین و براون را هم دوست دارم. فکر نکنم کسی این دو را بشناسد اما من کار هر دوی آنها را می پسندم. کارهای عجیب و غریبی انجام می دهند. مثلا یکی از اجراهایش که بر روی یک صحنه یک دقیقه زمان می برد. شاید آموزش همان یک دقیقه یک DVD دو ساعته بخواهد. مثلا روی خط کشی عابر پیاده مردم در حال عبور هستند. شعبده باز دوتا دستش را روی شانه آنها می گذارد و فقط می گوید وایسا! عابر دیگر نمی تواند حرکت کند!
یعنی شما نمی توانید بگویید یک نفر قبل از امتحان کنکور چه رتبه ای می آورد؟
- اگر با تکنیک شعبده این کار را بکنم؛ چرا می توانم پیش بینی کنم اما اینکه همینطوری پیشگویی کنم خیر، نمی توانم.
شده وقت های تنهایی که حوصله تان سر می رود برای اینکه خودتان را سرگرم کنید یک دور در هوا بچرخید یا از دیوار خودتان را رد کنید و از اینطور کارها انجام دهید؟
- چرا واقعا یک وقت هایی در تنهایی این کارها را می کنم. به جز تمرین هایی که روزانه انجام می دهم شده بیکار شوم و دست به کارهای عجیب بزنم. برادرم همیشه به شوخی می گوید وقتی وارد اتاقت می شویم اول باید ببینیم به سقف نچسبیدی بعد بقیه اتاق را می گردیم! یک موقع هایی خودم، خودم را سر کار می گذارم ...
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.