از مرلین مونرو خوشمان بیاید یا نه، او یک ستاره است. ستاره افسانه ای که زندگی تراژیک و سختش را با مرگی تراژیک تر پایان داد.
سوپراستارهای مشهور جهانی بارها و بارها نقش این «بلوند احمق» را بازی کردند. مدونا، میشل ویلیامز و... سرشان را برای بازی در نقش مونرو بالا می گیرند. اما این روزها برای اولین بار در ایران، زنی ایرانی در نقش
مرلین مونرو هر شب روی صحنه می رود.
فرناز رهنما،
بازیگر شناخته شده تئاتر که مردم بیشتر او را با سریال های «زیرزمین»، «مامور بدرقه» و «ساختمان پزشکان» می شناسند، ایفاگر نقش
مرلین مونرو است. منیژه محامدی این نمایش را که برگرفته از زندگی میلر با مونرو است، در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده، نمایشی که علاوه بر طرح مسایل انسانی قابل لمس برای همه مخاطبان، یاد خاطره انگیز ستاره افسانه ای هالیوود را برای تماشاچیان زنده می کند. با فرناز رهنما بازیگری که جسارت کرده نقش این اسطوره هنر را با همه محدودیت ها بازی کند گفت و گویی درباره مونرو و این نمایش داشتیم که در ادامه می خوانید:
شوکه شدم
من به میلر و آثارش علاقه خاصی دارم. او موضوع پایان نامه دانشگاهم بود و تحقیقات مفصلی درباره اش کردم. سبک و سیاق نوشته های میلر برای من جذاب است. وقتی هم خانم محامدی خبر دادند می خواهند نمایشی براساس نمایشنامه «پس از سقوط» آرتور میلر روی صحنه ببرند، خیلی ذوق زده شدم. ولی وقتی گفتند که تو را برای نقش
مرلین مونرو انتخاب کردم، واقعا شوکه شدم. نزدیک بود سکته کنم. به هر حال اجرای این نقش برای هر بازیگری سخت است. از طرفی دغدغه مخاطب و ارزش هایی که برای همه ما مهم است را باید مدنظر قرار می دادیم. مونرو ابرستاره ای بوده که از بازیگری تا خوانندگی و مدلینگ را انجام داده. ژست ها، رفتار و حرکات او بوده که وی را از دیگران متمایز می کرده.
فکر نمی کردم هیچ وقت ما باتوجه به موازین و قواعدی که در کارمان لحاظ می کنیم، بتوانیم
مرلین مونرو را روی صحنه ببریم. اما بالاخره توانستیم. برای شروع، سعی کردم تا آنجا که ممکن است درباره
مرلین مونرو تحقیق و مطالعه کنم تا بهتر او را بشناسم. فیلم های مستند زیادی دیدم و متن های متعددی خواندم. مثلا فیلم مستندی دیدم که برمی گشت به زمانی که او فیلم «خارش 7 ساله» را بازی کرده بود. فیلمساز به میان مردم کوچه و بازار رفته و درباره مونرو با آنها صحبت کرده بود. مردم همه می گفتند او زنی مثل همه زن هاست با این تفاوت که بلد است از ویژگی های زنانه که همه زن ها دارند، به خوبی استفاده کند. از همین جا درگیر این مساله شدم که در این شرایط چطور باید نقش این زن را باتوجه به چنین شرایطی بازی کنم. چون نمی خواستم منتقدها تیربارانم کنند. طبیعی بود که آنها بگویند مگر مجبور بودید
مرلین مونرو را روی صحنه ببرید؟ خیلی سخت بود.
سوسوی امید
*نمی ترسیدید باتوجه به اینکه یک نمایش تان سال گذشته مجوز نگرفت و یکی دیگر هم به علت ممیزی های زیاد متوقف شد، «پس از سقوط» را هم به خاطر
مرلین مونرو نتوانید روی صحنه ببرید؟
خود میلر وقتی این نمایشنامه را برگرفته از زندگی اش نوشته بود، هیچ وقت نگفته بود این نمایشنامه کاملا زندگی من است. مثلا در متن خودش را وکیل معرفی کرده در حالی که در واقعیت نویسنده بوده. یا «الیا کازان» را که دوست صمیمی اش بوده، در «پس از سقوط» ما به نام «میکی» می شناسیم. نهایتا خود «مرلین مونرو» به عنوان همسر سابق «میلر» در اینجا به نام «مگی» معرفی می شود. میلر با تغییر اسم ها و شرایط سعی کرده حال و هوایی از زندگی خودش را در این نمایش بیاورد. بنابراین می توانیم بگوییم صرفا فقط زندگی خودش نیست. او با تغییراتی که داده، جذابیت ها و زیبایی هایی را برای دراماتیک کردن بیشتر نمایش ایجاد کرده است. همین باعث می شود تماشاچی که هیچ چیز درباره میلر و مونرو نمی داند، باز مشکلی با این تئاتر نداشته باشد. او می تواند این جوری به داستان نگاه کند که این زن، مگی نامی است که همسر کوئنتین نامی است و... یعنی هیچ قضاوتی نکند که این
مرلین مونرو است و...؛
بعد از اینکه نمایش شروع شد دیدم که همه جا دارند درباره او صحبت می کنند. خب، دیگر هیچ امکانی وجود نداشت که ما بتوانیم بگوییم این زن
مرلین مونرو نیست! از اینجا کار من خیلی سخت تر شد. چون یک دفعه همه شروع کردند به مقایسه من با مونرو و قضاوت درباره بازی ام. آن هم در حالی که من با نهایت محدودیت فقط توانستم حداقل شباهت به نوع پوشش، حرف زدن و رفتار و حرکات با مونرو را داشته باشم. برایمان رعایت برخی مسایل خیلی اهمیت داشت. به هر حال ما که نمی توانیم یک ستاره غربی را آن طور که در هالیوود است، نمایش دهیم. ساده ترین اش نوع حرف زدن مونرو است که خیلی خاص بوده و یک حالت نفس، نفس زدنی داشته و...؛ حالا در این شرایط ممکن است خیلی ها نسبت به بازی من قضاوت منفی داشته باشند و بگویند این چه شباهتی به مونرو دارد؟ به نظرم در این شرایط نمی شود نقد دقیقی روی بازی نقش
مرلین مونرو انجام داد.
*قبل از اینکه نقش مونرو را بازی کنید، رابطه تان با او چه جوری بود؟
من چندتا مستند در بچگی، و بعضی از فیلم هایش را دیده بودم. مثل همه، من هم او را به خوبی می شناختم. اما هیچ تحقیقی درباره اش نکرده بودم و نمی دانستم که اصلا از این زن خوشم می آید یا نه. در ابتدا به نظرم فقط زنی صرفا جذاب آمد که ممکن بود خودکشی کرده باشد و ممکن هم بود به قتل رسیده باشد. بعد که شروع کردم به تحقیق و جست و جو، خیلی زن جالبی برایم شد.
*چه ویژگی های در مونرو برایتان جالب بود؟
او زنی بوده که در عین اینکه همه فکر می کردند چقدر محبوب، موفق، فوق العاده و خوشبخت است و دیگر هیچ کس به گرد پایش نمی رسد، عدم اعتماد به نفس شدید داشته و هیچ ابایی هم نداشته کسی این را بداند. از همه مهم تر این است که در این همه مستندی که از او دیدم، هیچ وقت ندیدم یک ذره برای مردم طاقچه بالا بگذارد و خودش را بگیرد. او همیشه در همه شرایط با مردم دوست و مهربان بوده. به نظر من مهم ترین عامل محبوبیت او هم، همین بی تکبر و بی ادعا بودنش بوده.
*نمایش از آشنایی مونرو با همسر سومش (آرتور میلر) شروع می شود. آشنایی او با میلر به چه ترتیب بوده؟
فاصله او با میلر زیاد بوده. میلر کسی بوده که همان طور که ما در نمایش هم می بینیم خیلی به مرلین کمک می کند. جالب است وقتی فیلم های آشنایی و ماه عسلش را با میلر می بینیم، همیشه دستش را گرفته و انگار میلر سپر اوست و از او محافظت می کند. در حالی که مونرو بسیار مشهور و سرشناس بوده و فقط منتظر بوده ببیند میلر چه می گوید تا او همان کار را بکند. فقط دنبال این بوده که یک نفر مراقبش باشد و تنها کسی که این طور از او مراقبت می کرده، آرتور میلر بوده. اما بعد از مدتی مرلین مشکل بزرگی در رابطه اش با میلر پیدا می کند. او به ارتباط میلر با زن های دیگر وحشتناک حسادت می کرده. این شک و تردید همیشه با او بوده است. این حسادت تا جایی پیش می رود که مرلین را بیمار می کند.
*آیا میلر واقعا با زنان دیگر رابطه داشته است؟
در نمایش که این طور می بینیم. اما ظاهرا شک و حسادت مرلین بیشتر از آن چیزی بوده که در واقعیت وجود داشته.
*میلر چطور؟ او هم این بدبینی را به مرلین داشته؟ در نمایش می بینیم که نهایتا عشق او هم از بین می رود.
در ابتدا نه. میلر از جایی حالش بد می شود که می بیند در یک زمان وقتی از آنها عکس می گرفتند، هر دو سوژه اصلی عکاس ها بودند، یک هنرمند مشهور و یک نویسنده شناخته شده در کنار هم. اما از یک جایی به بعد آن قدر مونرو به شهرت افسانه ای و فراتر از تصور می رسد که تنها سوژه عکاس ها می شود. دیگر میلر کنار می ایستاده تا او عکس تکی بگیرد. ماجراهای افسردگی و قرص خوردن های مرلین هم کم کم از همین جاها شروع می شود. تعبیر شخصی خود من هم این است که او خودش را کشته چون همان طور که در نمایش هم می بینم قبل از آن هم سه چهار بار خودکشی کرده بوده. البته شایعاتی هم وجود دارد که به خاطر رابطه اش با رییس جمهور کندی و آهنگ مشهوری که برای تولد او خوانده بوده، او را کشته اند. یعنی بعضی بالادستی ها برای اینکه او با کندی نماند، ترتیب مرگ او را داده اند. البته در این زمان از میلر جدا شده بوده و حتی آن آخرها که حالش بسیار بد بوده به رابطه با شوهر دومش برگشته بوده است.
*اینکه می گویند از نشانه های افسردگی شدید او، ازدواج با مرد مسن و متفاوتی مثل میلر بوده حقیقت داشته؟
من فکر نمی کنم. در بین چیزهای ریزی که من برای رسیدن به شخصیت او پیدا کردم یکی این بود که مرلین زنی بوده که همیشه پیراهن های چسب و کفش های پاشنه بلند می پوشیده. او سبک و سیاق خاص خودش را در پوشش و آرایش داشته. بعد از ازدواج با میلر از ماه عسل که برمی گردد در اولین مصاحبه ای که با او انجام می شود خبرنگار از او می پرسد چطور کفش تخت و بلوز و دامن گشاد پوشیدی؟ و مونرو جواب می دهد من این جوری راحت ترم. یعنی می بینیم که میلر باعث شده بود او بیشتر از اینکه به قضاوت دیگران اهمیت بدهد به راحتی خودش فکر کند.
مرلین مونرو همیشه در صدا و نگاهش غم خاصی داشته که هیچ وقت هم از بین نمی رود.
*پیش از این نمایش
بازیگر محبوبتان چه کسی بوده؟ مونرو در بین محبوب هایتان جایی داشت؟
من عاشق
مرلین مونرو بودم. ولی هیچ وقت فکر نمی کردم روزی نقشش را بازی کنم. خیلی نقش ترسناکی است. من اول خودم را این طوری قانع کردم که حالا سکته نکن، همه که نمی دانند این
مرلین مونرو است! اما ویژگی هایی مثل موهایش، خال صورت یا تصاویری که قبل از شروع نمایش پخش می شود، تقریبا هرکسی را متوجه می کند که مگی همان
مرلین مونرو است. خانم محامدی هم دوست داشت روی این مساله تاکید کند.
*کدام فیلم
مرلین مونرو را بیشتر از دیگر آثارش دوست دارید؟
«خارش هفت ساله».
*این نقش چه جایگاهی در کارنامه کاری تان دارد؟
وقتی این کار تمام شود، من این احساس را خواهم داشت که انگار از یک قله بالا رفته ام.
آنها با من می خندند
مونرو به قول یکی از جمله های نمایش طوری بوده که از زیبایی نمی شده نگاهش کرد. اینکه این چنین زنی در نهایت جذابیت تبدیل به اسطوره ای در دنیای هنر می شود که افسرده، شیرین عقل، بی اعتماد به نفس و بی پناه بوده، خیلی عجیب به نظر می رسد. مونرو با دیگر ستاره های امروزی هالیوود مثل آنجلینا جولی و کامرون دیاز زمین تا آسمان تفاوت داشته. پشت او هیچ تفکری نبوده. او زنی نبوده که از بالا به همه چیز نگاه کند.
مرلین مونرو با زندگی بسیار راحت بوده و مسیر زندگی او را به جایگاه ستاره ای افسانه ای رسانده بود. حتی در همین «پس از سقوط» می بینیم که از موضع پایین به دیگران نگاه می کرده و می گفته من یک جوک برای مردم هستم و آنها با من می خندند. وقتی همه با اطمینان می گویند او خیلی احمق بوده من فکر می کنم، نه، او احمق نبوده. مونرو زنی بود که تفکر متفاوتی داشته و کسی درکش نمی کرده. شاید همه این نگاه ها و قضاوت ها باعث می شود که او این قدر از خودش ناراضی بشود که زندگی اش را تمام کند.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.