سالها پیش وقتی صحبت از انتخاب دختر شایسته به میان میآمد ، ملاک این انتخاب فقط زیبایی بود؛ چیزی که خواست و اراده خود دختران در آن تاثیری نداشت. اما امروز اگر چه از انتخاب دختر شایسته خبری نیست اما دختران ایرانی در زمینههای مختلف زندگی به موفقیت رسیدهاند. از مدالهای رنگارنگ ورزشی گرفته تا رتبههای برتر کنکور و هنرنمایی در رشتههای مختلف. اما شاید بهتر باشد با زندگی و خصوصیات دختران موفق ایرانی از زبان خودشان آشنا شویم.
شوماخر ایران
لاله صدیق قهرمان اتومبیلرانی در معرفی خودش به صفات حساس و زود رنج، دلرحم، سمج در انجام کار، ساده و بیآلایش و مخالف زورگوئی اشاره میکند. خصوصیاتی که بی تردید برای یک اتومبیلران موفق ضروری است.
او متولد سال 1355 است و دانشجوی دکترای تولید؛ کسی که نامش در کتاب مشهورترین زنان جهان به ثبت رسیده و این نکته زمانی مهمتر جلوه میکند که بدانیم از ایران تنها دو نفر اسمشان در این کتاب ثبت شده؛ که یکی از آنها لاله صدیق است. او میگوید: من در کودکی دختر بچهای بودم که علاقه بسیار زیادی به بازیهای پسرانه داشتم و به دنبال هیجان بودم. از آنجایی که پدرم همیشه همراه من بودند، اتومبیلرانی را به من یاد دادند.
بعد از قبولی در دانشگاه، دوستانم به من گفتند تو که اینقدر تند رانندگی میکنی چرا در مسابقهها شرکت نمیکنی و تازه آن موقع بود که جرقهاش در ذهنم زده شد و برای اولین بار در مسابقات اتومبیلرانی شرکت کردم، چند سری اول مقام نیاوردم چون نقشه خوانم دائم ما را در کویر گم میکرد، درآن زمان هم اصلاً اجازه نمیدادند خانمها در مسابقات سرعت شرکت کنند.
بعد از تلاشهای بسیار زیاد من اجازه نامه را دریافت کردم و از همان ابتدا در مسابقات مختلف مقامهای زیادی را کسب کردم؛ حتی صدای آقایان هم در رابطه با این موضوع درآمد. در حال حاضر به خانمها اجازه میدهند که شرکت کنند اما در مسابقات میدانی که تماشاچی همراه با پخش زنده تلویزیون است و به دلیل اینکه من تنها خانم شرکت کننده هستم برای من مشکل به وجود آمده؛ تصور کنید در این زمینه یک هزینه و وقتی گذاشته میشود، ذوق و شوقی و استعدادی وجود دارد و بعد صرفاً به خاطر اینکه جنسیت من مونث است نباید در این مسابقات شرکت کنم. البته من هیچوقت مایوس نشدم و همیشه به خود میگفتم که باید به هدفم برسم. من قبول کردم که شاید نمره جنس موئث یک باشد و نمره جنس مذکر دو، یعنی اهمیتی که داده میشود دو برابر باشد اما با علم به این مسائل به راهم ادامه دادم.
از مشکلات دیگری که این رشته دارد مخارج بالای آن است؛ به یاد دارم در یکی از مسابقاتم از پدرم خواهش کردم مقداری ارز برایم فراهم کند که متاسفانه نتوانستند و من مجبور شدم سکههایی که تا به آن روز در مسابقات مختلف به عنوان جایزه گرفته بودم را بفروشم و ارز تهیه کنم؛ به هر حال از عملکرد خودم ناراضی نیستم چرا که حداقل توانستم روح خودم را اقناع کنم و از این به بعد هم قطعاً پیش میروم و تا وقتی که سالم باشم به راهم ادامه میدهم و ترس از هیچ سد و مانعی ندارم.
عکس یعنی زندگی
رامش لاهیجی هنرمند عکاسی است که تازگیها اولین نمایشگاه انفرادیاش را برپا کرده بود. او زندگی در امریکا را رها کرده و به ایران آمده است. آن هم فقط به خاطر عشق به مردم. لاهیجی سختی سفر به شهرها و روستاهای مختلف را به جان میخرد تا لحظههایی از زندگی زنان و مردان این سرزمین را ثبت کند. چرا که به نظر او هنر مثل روغنی است که چرخ دندههای زندگی را نرم میکند و زن هنرمند مثل دریا ناب و اصیل است و آلوده نمیشود.
او میگوید: گاهی از دیدن سختیهای زندگی عشایر یا روستاییان گریهام میگیرد اما وقتی میبینم با محبت با من برخورد میکنند و مرا در غذاهای ساده محلیشان شریک میکنند میفهمم چقدر دوستشان دارم. لاهیجی به سختیهای سفر اشاره میکند و میگوید در جامعه ما سفر کردن آن هم به تنهایی برای دختران خیلی سخت است. مدت زیادی طول کشید تا توانستم خانوادهام را راضی کنم و به سفر بروم. البته تا به حال به تنهایی سفر نکردهام و همیشه یا همراه گروه بودهام و یا برادرانم همراهم بودهاند. با این حال سفر خیلی در شخصیتم تاثیر گذاشته و شجاعتم را زیاد کرده است. با این حال امیدوارم شرایطی به وجود بیاید که زنان بتوانند با امنیت خاطر و بدون نگرانی خود یا خانوادهشان سفر کنند و مانعی برایشان ایجاد نشود.
بانوان قرآنی، قرائت آسمانی
شیما چنگی متولد شهرستان آشتیان استان مرکزی و فارغ التحصیل رشته زیست شناسی دانشگاه اراک است. او یکی از قاریان برجسته کشور است که به گفته خودش از کودکی با قرآن مانوس بوده است. او تعریف میکند: «زمانی که سال چهارم دبستان بودم در برنامه سیمای قرآن، از قاریان نوجوان دعوت میکردند تا به قرائت قرآن بپردازند؛ آن قدر آن قرائتها برایم جذاب بود که همیشه آرزو داشتم من هم بتوانم به زیبایی آنها قرآن بخوانم. به همین دلیل از همان سنین، یعنی حدود 10 سالگی با گوش دادن به نوارهای استاد عبدالباسط کار قرائت قرآن به صورت تقلیدی را آغاز کردم.
بعد از آن سال دوم راهنمایی برای اولین بار در مسابقات دانشآموزی شرکت کردم و در سطح استان مرکزی رتبه دوم را کسب کردم.» این دختر موفق ادامه میدهد:«بهترین تفریح من این بود که وقتی از مدرسه به خانه میآمدم، به سراغ رادیو قرآن میرفتم و قرائت قاریان مختلف مصری را از رادیو ضبط میکردم، بعد آنها را گوش میکردم و سعی میکردم با تکرار زیاد سبکشان را به طور کامل یاد بگیرم و در این میان، تشویق پدر و مادرم سبب میشد تا علاقه من روز به روز بیشتر شود؛ تا اینکه در مسابقات کشوری دانشآموزی سال 77 و 79 رتبه اول را کسب کردم و تا مرحله انتخابی مسابقات بینالمللی دانشآموزی نیز پیش رفتم و دوم شدم و به عنوان نفر ذخیره رشته قرائت در مسابقات حضور یافتم.
حضور من در مسابقات، در زمان دانشجویی نیز ادامه داشت و حاصل آن کسب رتبههای اول، دوم، سوم جشنوارههای هجدهم، شانزدهم و نوزدهم دانشجویان سراسر کشور بود.»
ورزشکاران، قهرمانان
دختران ایرانی به قول قدیمیها از هر انگشتشان هزار هنر میبارد. هم اهل درس و هنر و پرورش روح هستند و هم اهل ورزش و پرورش جسم. در سال های اخیر دختران زیادی در رشتههای مختلف مدال کسب کردهاند و روی سکوی قهرمانی بالاتر از رقیبان ایستادهاند. پدیده بلوریزاده یکی از این دختران است و واقعا هم برای خودش پدیدهای است. بلوریزاده توسط مادر ورزشکارش با ورزش آشنا و به آن علاقهمند شده است. او قهرمان رشته دو و میدانی و کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان ایران است. او از 14 سالگی در مسابقات مختلف حضور داشته و از سال 1371 نیز به عضویت تیم ملی درآمده است. او می گوید:متاسفانه در ورزش بین خانمها و آقایان تفاوتهایی وجود دارد و خانمها به عنوان ورزشکار حرفهای شناخته نشدهاند و مثل آقایان دستمزد حرفهای نمیگیرند و اعزام آنها به مسابقات جدی گرفته نمیشود در حالیکه خانمها تا به حال به هر مسابقهای که اعزام شدهاند افتخارآفرین بودهاند و با مقام برگشتهاند. بلوریزاده در مورد نحوه پوشش خانمهای ورزشکار میگوید: بر خلاف آنچه در نگاه اول به نظر میآید استفاده از این پوشش برای ما سخت نیست؛ چون طراحی آن با کار کارشناسی انجام شده و در مراحل مختلف ما آن لباسها را امتحان کردهایم تا به فرم مناسب دست یافتهایم. جالب اینجاست که وقتی ما با این لباسها میدویم یا والیبال بازی میکنیم و نتیجه میگیریم همه تعجب میکنند و برایشان جالب است؛ اما برای خودمان عادی شده است.