فیلمساز باید به واقعیتهای تاریخی وفادار باشد
طی 3 سال گذشته بویژه در 2 ماه پایانی سال شاهد مجموعه سریالهایی درباره تاریخ معاصر بودیم كه از شبكه های مختلف پخش میشود آثاری مثل سالهای مشروطه، عمارت فرنگی و پدرخوانده كه همه آنها را محمدرضا ورزی كارگردانی كرده است.
روایت این تاریخ البته فرآیند معكوسی داشت و از حال به گذشته میرفت. امسال نیز ورزی مجموعه «تبریز در مه» را به شبكه یك سیما آورد كه به دوران فتحعلیشاه و زندگی عباس میرزا در آن مقطع تاریخی میپردازد. یكی از چالشهای همیشگی در ساخت آثار تاریخی میزان وفاداری آن اثر به واقعیت تاریخی یا تحریف آن است كه آثار ورزی نیز از این انتقادات مصون نیست.
به همین دلیل بیشترین حجم گفتوگوی ما با وی درباره تعریف و تحریف در سریالهای تاریخی بود كه خواندن آن خالی از لطف نیست.
قبل از اینكه به نقد مضمونی سریال بپردازیم، خواستم درباره فرم روایی شما از تاریخ معاصر بپرسم كه چرا روایتی معكوس به خود گرفته است. شما در این چند سریال تاریخی كه ساختهاید از دوران پهلوی شروع كردید و به عقب آمدهاید. چرا؟
یك دلیل مهم آن به سیاستگذاریهای صداوسیما برمیگشت كه تشخیص میداد در آن مقطع زمانی درباره فلان دوره تاریخی سریال ساخته شود. این الگوی روایتی معكوس در سینمای جهان هم تجربه میشود و البته عناصر مشتركی كه بین این دوران تاریخی وجود داشت و همه در ذیل تاریخ معاصر تعریف میشدند نیز موجب میشد تا این فرآیند معكوس در مرور تاریخی، مخاطب را سردرگم نسازد و آنها خط و ربط موضوع را گم نكنند. ضمن اینكه من سریال «تبریز در مه» را 4 سال پیش نوشتم و قرار بود همان زمان ساخته شود. ولی ما یك مقدار در این مساله مردد بودیم كه آیا پیام سریال كه واجد یك نوع تلخی و تراژدی تاریخی بود باید به مخاطب منتقل شود یا خیر؟ بعد به این نتیجه رسیدم كه باید تماشاگر را با ساخت چنین سریالهای واكسینه بكنیم. واكسیناسیون اگرچه با تلخی و درد همراه است اما یك نوع مصونیت ایجاد میكند. همه این دورههای تاریخی بهواسطه نسبت ماهوی و اجتماعی كه با مسائل امروز جامعه ایران دارند از طریق ایجاد یك نوع خودآگاهی تاریخی میتوانند تماشاگر ایرانی را نسبت به وقایع تلخ سیاسی ـ اجتماعی واكسینه كند.
مناقشه و چالش نظری اصلی در همینجاست؛ شما به عنوان یك فیلمساز و حتی كسی كه درس تاریخ خوانده است درك و تاویلی از وقایع تاریخی دارید و ممكن است با تاویل مخاطب از این وقایع متفاوت باشد. در این صورت ممكن است تماشاگر در برابر تصویر و روایت تاریخی شما مقاومت كرده و واكسینه نشود.
ببینید برای من پیام تاریخی مهمتر از جزییات وقایع و رویدادهایی است كه در تاریخ رخ داده است. البته این به معنی عدم وفاداری به تاریخ نیست و كارگردان موظف است در به تصویر كشیدن وقایع تاریخی به واقعیتهای تاریخی وفادار باشد. من در تمام این سریالهایی كه كار كردم یك پیام مشترك داشتم كه این به سوال اول شما نیز پاسخ میدهد و آن پیام این بود كه یك تفكری در پس پرده سیاستهای بیگانگان وجود دارد كه خواهان نابودی اسلام و فرهنگ ایرانی در مركزیت خاورمیانه است. من سعی كردم با برجسته كردن این مفاهیم از دل روایتهای تاریخی، نسل جوان را نسبت به نقشههای بیگانگان درباره این سرزمین آگاهی بدهم. به عبارت دیگر هدف اصلی من از روایت تاریخ معاصر برانگیختن حس استقلالطلبی و بیگانهستیزی در مخاطب بویژه نسل جوان بود.
درست است اما ممكن است یك فیلمساز یا مورخ از همین دادههای تاریخی كه دستمایه سریالهای شما بوده، پیامهای تاریخی دیگری بیرون بكشد و بر حقانیت آن هم صحه بگذارد كه مثلا با تاویلهای تاریخی شما متفاوت یا متضاد باشد...
....ببینید من یك بار كه در محضر حضرت آقا بودیم این مساله را مطرح كردم كه چرا مورخان و پژوهشگران تاریخ كمتر سراغ سینما و تلویزیون میآیند و برای ساخت مجموعههای تاریخی مشاوره نمیدهند. قطعا حضور مورخان و پژوهشگران تاریخی میتواند از تشتت آراء در تحلیل وقایع تاریخی جلوگیری كند و كمك كند تا كارگردان و مورخ به یك درك مشترك از تاریخ برسند. ضمن اینكه اختلاف نظر و تنوع دیدگاه درباره تاریخ و وقایع آن یك امر طبیعی است و قطعا هر كارگردانی كه سراغ سوژه تاریخی برود تاویل و روایت خود را از این وقایع به تصویر میكشد.
ظاهرا در سریال «تبریزدرمه» آقای خسرو معتضد به عنوان مشاور تاریخی حضور داشتند؟
بله، اما من از حضور دكتر موسی حقانی رئیس مركز تحقیقات و مطالعات تاریخ معاصر به عنوان پژوهشگر و مشاور تاریخی هم در این سریال استفاده كردم كه خوشبختانه حضور ایشان در كنار این پروژه به اعتبار تاریخی سریال كمك كرد.
آن وقت دچار اختلاف نظر درباره وقایع یا شخصیتهای تاریخی نمیشدید؟
اگر هم اختلاف نظری بود بیشتر به این برمیگشت كه من میخواستم وجوه دراماتیك یك شخصیت یا موقعیت تاریخی را به تصویر بكشم كه در چنین مواقعی همیشه بین تاریخ و ساختار سینمایی و دراماتیك اثر اختلافاتی به وجود میآید. من در این سریال با چند مشاور تاریخی همكاری داشتهام كه در نهایت طی نامهای كه آنها نوشتهاند بر این مساله تاكید شده است كه 70 درصد این سریال مورد تایید تاریخی است و 30 درصد بقیه به مقتضیات دراماتیكی یك سریال تلویزیونی برمیگردد كه این به معنی تحریف تاریخی نبود بلكه به اقتضای درام برخی از موقعیت یا شخصیتها دچار برجستگی شدند.
اصلا مناقشه اصلی در سریالهای تاریخی و از جمله كارهای شما به مساله تحریف یا تحرف تاریخی برمیگردد. اینكه چگونه میتوان تشخیص داد آنچه را كه شما مقتضیات درام میدانید به تحریف تاریخ منجر نمیشود و وفاداری به واقعیت تاریخی حفظ شود؟
به نكته بسیار مهم و حساسی اشاره كردید. اتفاقا اخیرا در روزنامه جامجم یك خانمی نوشته بودند كه ورزی در سریالهای خود تاریخ را تحریف میكند. به نظر من اینگونه نوشتهها و تحلیلها نامش نقد نیست و بیشتر یك نوع نفی و اتهام است.
به نظرم شما كارگردانها اصولا در برابر نقد و منتقدان كم تحمل هستید!
نه اصلا! من با نقد و منتقدان هیچ مشكلی ندارم. اما وقتی كسی مینویسد كه فلانی دست به تحریف تاریخی زده است یك خط بطلان بر دانش و اطلاعات تاریخی چند مورخ معروف و معتبر كشیده است كه این سریال را از لحاظ وفاداری به تاریخ تایید كردهاند. به نظر من این یك غرضورزی است نه نقد كردن. كسی كه تخصص در تاریخ ندارد نباید درباره حقانیت یا بطلان یك اثر تاریخی نظر بدهد. اظهار نظر تاریخی مستلزم دانش و آگاهی تاریخی است.
در این صورت این فقط مورخان هستند كه میتوانند درباره یك سریال تاریخی نظر بدهند!
نه یك منتقد هم میتواند با تكیه براستدلالهای تاریخی و تخصصی، یك اثر تاریخی را مورد نقد و بررسی قرار دهد. به نظر من یك منتقد میتواند در برابر یك رخداد تاریخی سوال مطرح كند نه اینكه خود را مجاز بداند كه همچون یك مورخ و پژوهشگر تاریخی، حكم صادر كند. منتقد نمیتواند نظر كارشناسی درباره وقایع تاریخی بدهد مگر اینكه بر تاریخ اشراف داشته باشد و با استناد به منابع و مراجع تاریخی و استدلال منطقی بر مبنای آن به نقد بپردازد.
این قاعده در مورد كارگردانی هم كه میخواهد رخدادهای تاریخی را به تصویر بكشد صدق میكند!
كاملا موافقم. كارگردانی هم كه به تاریخ آگاهی و اشراف ندارد یا از مشاوران و منابع تاریخی استفاده نمیكند، نمیتواند مسوولیت ساخت یك اثر تاریخی را بر عهده بگیرد. اساسا معیار سنجیدن كار فیلمساز و منتقد در این مواقع خود تاریخ و معیارهای علمی آن است.
بگذارید خیلی شفاف بگویم كه بسیاری از منتقدانی كه از تحریف تاریخ در ارتباط با آثار شما سخن میگویند به این دلیل است كه معتقدند شما دغدغهها و دیدگاههای سیاسی خود را در روایت تصویری از تاریخ دخالت داده و تاریخ را به گونهای روایت كرده و به تصویر میكشید كه موید دیدگاههای سیاسی و اجتماعی خودتان باشد. حالا شما هم خیلی شفاف درباره این تعبیر نظرتان را بگویید.
اتفاقا سوال خوبی را مطرح كردید. واقعیت این است كه من تحت تاثیر منافع و مصالح جناحی سریال نمیسازم. آنچه دریافت شخصی خودم از تاریخ هست را به تصویر میكشم. ممكن است دریافت من با درك شما از یك واقعه تاریخی مشترك متفاوت باشد، اما این به معنی تحریف تاریخ نیست. مثلا من به شیخ فضلالله نوری علاقه دارم و سهم بیشتری به شخصیت او در سریال میدهم.
خوب همین ممكن است به تحریف منجر شود یا دستكم با واقعیت تاریخی صداوسیما خیلی انطباق نداشته باشد.
در این صورت خود سازمان نمیگذارد تا این اتفاق بیفتد. در واقع علائق و دغدغههای شخصی یك كارگردان هم در ارتباط با كارهای تاریخی توسط سازمان نظارت و كنترل میشود. برخی از مدیران تلویزیونی مثل آقای مهدیفرجی صرفا مدیر یك شبكه تلویزیونی نیست و در حد یك كارشناس مسائل تاریخ معاصر، دانش و اعتبار دارند و حتی خطاهایی را از سریال ما گرفته بود كه خودمان حیرت كردیم. یا آقای دكتر دارابی، معاونت سیما درباره مسائل سیاسی و تاریخی، اطلاعات خوبی دارند و در در واقع خود سازمان یك نظارت حرفهای و علمی بر سریالهای تاریخی دارد كه نمیگذارد مثلا دغدغههای جناحی یك كارگردان در روایت او از تاریخ تاثیر بگذارد. واقعیت این است كه من به یكسری ارزشها اعتقاد دارم ولی هیچوقت نمیآیم به خاطر اعتقاداتم دروغ بگویم. ممكن است یك چیزهایی را نگویم ولی این دلیل نمیشود كه تاریخ را تحریف كرده باشم. ببینید من كتاب تاریخ و مورخ نیستم، من یك فیلمسازم كه از مورخین كمك میگیرم تا فرازهایی از تاریخ كشورم را به تصویر بكشم.
حالا به خود سریال بپردازیم. یكی از ویژگیهای «تبریز در مه» كه در سریالهای قبلی شما هم وجود داشت، ریتم تند آن است كه شاید كمتر در مجموعههای تاریخی شاهد آن بودیم.
درست است. من سعی كردم دست به یك نوع ساختارشكنی در روایت و ریتم كار تاریخی بزنم. متاسفانه ما در كارهای تاریخی بیش از حد بر دیالوگگویی تاكید میكنیم و از كلمات و الگوی زبانی ثقیلی استفاده میكنیم كه مخاطب را خسته میكند. من سعی كردم تا از زبان صمیمیتر و محاورهای استفادهكنیم كه هم روند و ریتم كار را كند میكند و هم درك یك سریال تاریخی را برای بسیاری از مخاطبان این سریالها دشوار میسازد. من به شدت به ریتم مناسب كار اهمیت میدهم و بیرحمانه پای تدوین سریالهای خودم حضور دارم. حتی سكانس و دیالوگهایی را درآوردم كه برخی از بازیگرانم ناراحت شدند ولی برای من رسیدن به ریتم مناسب كه بتواند مخاطب را جذب یك سریال تاریخی كند از اولویت بیشتری برخوردار است.
به نظر میرسد كه در تبریز در مه به فضاسازی و نوع رنگآمیزی و نورپردازی كار توجه بیشتری شده تا وجوه زیباشناسی و ساختار بصری كار بیشتردیده شود.
اتفاقا یكی از نتایج مطالعه و خواندن نقدهایی است كه درباره سریالهای قبلی من صورت گرفت و من تلاش كردم تا در این مجموعه با توجه به نقد و تحلیلهایی كه اشاره شده توجه بیشتری به ساختار بصری سریال داشته باشم.
عنوان سریال هم به نظرم واجد یك معنای استعاری است. بدین معنی كه مه در اینجا احتمالا به وضعیت مبهم و نامفهومی دلالت دارد كه البته میتوان آن را به شرایط روز هم نسبت داد. همینطور است؟
هم بله و هم خیر. بله از این حیث كه تاریخ سلسلهوار به هم وصل است و خیلی از وقایع و رخدادهای تاریخی میتواند تكرار شود و به همین دلیل باید تاریخ خواند. در بسیاری از مقاطع تاریخی جامعه در یك وضعیت مه آلود و مبهم قرار میگرفت كه تشخیص حق و باطل را از هم دشوار میكرد، اما تبریز در مه نمادی از دود و باروت گلوله و غباری بود كه در دل قصه میبینم كه فضای جامعه را مهآلود كرده است.
تبریز در مه یك سریال مناسبتی است؟
این سریال همزمان با دهه فجر پخش شد ولی كار مناسبتی نبود. مجموعه كارهای قبلی من هم طبق سیاستهای سازمان در 2 ماه آخر سال پخش شد. ولی من از زمان پخش سریال گله دارم. ساعت 8 شب زمان مناسبی برای نمایش این سریال نبود و بسیاری از مخاطبان فرصت تماشای آن را از دست دادند.
نمایش زیبایی در قاب تاریخ
سریالهای تاریخی یكی از پر مخاطبترین آثار تلویزیونی هستند. مردم به تماشای این آثار مینشینند تا با گذشته سرزمین خود آشنا شوند. اما علاوه بر محتوایی كه این آثار دارند، رنگ و لعاب ظاهری این آثار هم برای بینندهها جالب است. ظاهری كه طراحان گریم و صحنه و لباس برای سریالهای تاریخی در نظر میگیرند. آنها چهرهها را نقاشی میكنند و لباسهایی به تن بازیگران میكنند كه برای بیننده امروزی جالب و دیدنی است و آنها را در خانهها و معابری قرار میدهند كه با آنچه ما امروز میبینیم، كاملا فرق دارد. در سالی كهآخرین روزهای آن را سپری میكنیم، 3 سریال تاریخی به روی آنتن شبكههای مختلف تلویزیون رفت. سریال «در چشم باد» ساخته مسعود جوزانی از دوره كوچك خان جنگلی آغاز شد و تادهه60 را به نمایش گذاشت. این سریال تابلویی چشمنواز از گذشتههای دور تا امروز را به بیننده نشان داد. نوع آرایش و پوشش مردمانی كه در دوره رضاخان زندگی میكردند و بچههای آنها به دوره محمدرضا شاه رسیدند. تهران قدیم با مردمانی كه در آن دوره زندگی میكردند، به مردم یادآوری كرد كه سرزمینشان چگونه بوده است و مردان و زنان چگونه میپوشیدهاند و چگونه زندگی میكردهاند. این تغییرات وقتی بیشتر به چشم آمد كه جوزانی سالهای بعد از انقلاب را هم در سریالش به تصویر كشید و به مردم یادآوری كرد كه زندگی در سالهای قبل از انقلاب با بعد از آن چه تفاوتهایی داشته است.
سریال مختارنامه كه به روی آنتن رفت، همه را به تحسین واداشت. چهرهپردازی و طراحی صحنه و لباس در این سریال عالی است. سازندگان این سریال برای نمایش اعراب دهه 60 هجری شمسی بهترین تكنیكها را به خدمت گرفتهاند. رنگهای گرم بیشترین استفاده جایگاه را در طراحی صحنه و لباس و گریم دارد. همین گرمی است كه چشم بیننده را مینوازد و او را تشویق میكند سریال را پیگیری كند. حتی در خشنترین سكانسهای مختارنامه كه جنگ قصه را پیش میبرد، رنگهای زیبا در لباسها و لوزام صحنه خشونت ذاتی این گونه سكانسها را تلطیف میكند.
سریال «تبریز در مه» آخرین سریال تاریخی سال 89 تلویزیون است كه پخش آن مدتی است آغاز شده است. این سریال دوره قاجار را به نمایش میگذارد. برای طراحی صحنه، لباس و گریم این سریال هم زحمت زیادی كشیده شده است. طراح و مجریان گریم با ظرافت كار خود را انجام دادهاند. تعداد شخصیتهای سریال تبریز در مه زیاد هستند اما كثرت شخصیتها باعث نشده كه حساسیتها نسبت به كار كم شود. این سریال عموما در لوكیشنهای واقعی مانند كاخهای سلطنتی تصویربرداری شده اما در هر قاب لوازمی گنجانده شده است كه دیدن آنها برای بیننده جذاب است. لوكیشنهایی هم كه بازسازی شده است از طراحی خوب و دقیقی برخوردار است. لباسهایی هم كه برای بازیگران در نظر گرفته شده، زیبا و چشمنواز است. همه اینها به سریال تبریز در مه كمك كرده است كه مردم و بینندگان این سریال قبول كنندكه پیشینه و تاریخ زیبا و با معنایی دارند. در تاریخ این مملكت همیشه زیبایی حرف اول بوده و هست.
|