با بازی در دو سریال "چاردیواری"، "زیرهشت" و فیلمهایی چون دم صبح و ... حضوری متفاوت داشت اما این روزها طنز "چهار چرخ" فرصتی مهیا کرده تا بار دیگر مخاطبان با کاراکتر آشنا و همیشگیاش در سریالهای "خانه به دوش"، "چهارخونه"، "متهم گریخت" و ...ارتباط بگیرند. هر چند خود نیز از این تکرار خسته شده است اما تنها علت پذیرش آن را پسند مخاطب میداند و اظهار میدارد که حاضر است حتی برای رضایت مخاطب همکاری با بازیگرانی که رغبت چندانی برای همبازی شدن با آنها ندارد را نیز تجربه کند. مریم امیرجلالی در گفتوگو با شبکه ایران از حضور در "چهار چرخ" گفت، از تصویر ارائه شده از زنان در رسانه ملی گلایه کرد و یک در خواست هم از متولیان رسانه داشت " نظارت و اهمیت بیشتر به فیلمنامه و ایجاد تنوع در مضامین سریالها". صحبتهای این هنرمند مردمی را در ادامه میخوانید.
در ابتدا بگویید چه عاملی رضایت شما را برای بازی در "چهارچرخ" جلب کرد.
حضور آقای محمد فاضلی به عنوان نویسنده فیلمنامه و تجربه موفق "داستان یک شهر" و "پشت کنکوریها" مرا برای حضور در این سریال ترغیب کرد. از آقای نعیمی و شجاعی شناختی نداشتم و صرفا به خاطر پسندم از نوع نگارش کارهای فاضلی به این گروه پیوستم که خوشبختانه همکاری با آقای مزدآبادی هم تجربه بسیار لذت بخشی شد. پشت صحنه آرام و بدون طنش، برخورد مناسب و استقبال از پیشنهادات توسط ایشان فضایی ایجاد کرد که همیشه یک رقبت و انگیزه برای همکاری دوباره با مزدآبادی وجود داشته باشد.
پس از حضور متفاوت در "چاردیواری" و "زیر هشت" در سریال "چهارچرخ" باز هم شاهد همان کاراکتر همیشگی هستیم. با توجه به اینکه اغلب هنرمندان خواهان تجربههایی متفاوت هستند آیا این پیشنهادی تکراری برای شما آزاردهنده نمیشود.
وقتی متوجه بازخورد و اقیال خوب مخاطبان نسبت به این کاراکتر و همذات پنداریشان میشوم هر چقدر هم این تکرار برایم سخت باشد آن را میپذیرم. من شهرتم را مرهون محبت
مردم هستم پس وقتی مخاطب
دوست ندارد
گریه مریم امیرجلالی را ببیند و یا اینکه شخصیتی مظلوم داشته باشد یا در سریال ملودرام بازی کند؛ این خواسته برایم اهمیت پیدا میکند نه ترس از تکرار و کلیشه.
مردم این کاراکتر را
دوست دارند و من هم ترجیح میدهم نقشی بازی کنم که
مردم را پای تلویزیون بنشاند.
اگر ارزش گذاشتن به پسند مخاطب را به عنوانی سهمی از معیارهای شما برای قبول یک نقش بپذیریم میخواهم بدانم آیا این پسند با خواسته شما به عنوان بازیگر منافاتی ندارد.
من هیچ وقت
دوست نداشتم بازیگر طنز باشم و حتی در نمایشهای دوران کودکی هم همیشه نمایشهای ملودرام کار میکردم. ملودرام را هم بسیار بیشتر از طنز میپسندم اما حال که آثار طنز فعالیت میکنم همیشه تلاشهایم را کردهام که با پرهیز از شکلک و اداو اطوار درآوردن مخاطب را بخندانم؛ در نهایت جدیت هم میتوان مخاطب را خنداند. در حال حاضر هم که خود سازمان ساخت آثار طنز را در دستور کار قرار داده است که لابد به نوعی پاسخ به درخواست مخاطبان است چرا که زندگی
مردم به اندازه کافی ملودرام شده است.
نکتهای که جای گلایه بسیار دارد و همواره هم مورد انتقاد قرار گرفته جایگاه زنان در این دست آثار است. شخصیتهایی که نه تنها هیچ تاثیری در پیشبرد داستان نداشته و جنبه تزئینی دارند بلکه تصویری توهین آمیز از زنان هم ترسیم میکنند.
شاید این مسئله برگرفته از سیاست کاری برنامهسازان باشد که من هیچ علاقهای برای ورود به مباحث سیاستگذاری ندارم اما به شخصه تلاش کردهام همیشه نقشهایم تصویری از زن مقتدر، مدیر و با تدبیر در ذهن مخاطب ترسیم کنم و لطمهای به این جایگاه نزنم.
اما آیا تصویر ارائه شده از زنان در رسانه ملی با سیمای واقعی زنان جامعه همخوانی دارد.
متاسفانه خیر. اگر ما بازیگران زن نسبت به اهمیت این مباحث حساسیت و نگرانی نشان ندهیم در نهادینه شدن این تصویر غلط سهیم خواهیم بود. متاسفانه در برخی فیلمها آنقدر زنان ضعیف و شخصیتشان در حد یک برده پردازش میشود که به نوعی توهین مستقیم به مقام زن است.
این روزها در تلهفیلم "حرفهای" با فلورا سام همکاری داشتید، نویسنده و کارگردانی که در کارهایش نشان داده اهمیت بسیاری برای انسجام خانواده و جایگاه زنان قائل است. در این همکاری چقدر تفاوت نگاه این کارگردان برایتان مشهود بود.
بسیار زیاد. با وجود اینکه دو روز به صورت فشرده در این کار حضور داشتم اما انصافا تجربهای قابل احترام و شیرین بود. علاوه بر پشت صحنه صمیمی و نظم خاص فلورا سام در کارگردانی، دقت نظر ایشان به مباحثی که عنوان میکنید واضح و قابل تقدیر بود. به عنوان مثال در سکانسی حمیدرضا پگاه دیالوگی خطاب به همسرش داشتند با این مضمون که مادرت خیلی "زن" فهمیدهای است. اما خانم سام بلافاصله کات داده و تاکید کردند "زن" نه "خانم" فهمیدهای است قرار نیست که جنسیت ایشان مورد توجه قرار گیرد. همین سکانس و دقت نظر ایشان در انتخاب واژه مناسب نشان میدهد که چقدر ریزبین و با حساسیت نسبت به اهمیت این مباحث توجه دارند. توجه ایشان به این ریزهکاریها در شرایطی است که گویا نظارتی بر اهمیت نقش و جایگاه زنان در سریالها، تلهفیلم و .... وجود ندارد.
عجیب اینکه بارها خود متولیان رسانه نسبت به به خطر افتادن کانون خانواده و جایگاه زنان به عنوان مضرات تماشای سریالهای ماهوارهای هشدار دادهاند اما در آثار وطنی نسبت به این مباحث نظارتی صورت نمیگیرد.
به این علت که به حق و حقوق زنان بهایی داده نمیشود به عنوان مثال در همین حیطه بازیگری چرا در سکانسی که همه بازیگران حضور دارند دائم تصویر مردان کلوزآپ شود و زنان لانگ شات؛ ما که نه پوشش نامناسب داریم و نه آرایش. یا بازیگران مرد فضای بازتری برای ارائه بازی خود دارند و در حالی که با قید و بندهایی ساختگی دست بازیگران زن را میبندند. به قول معروف یا نکن با پیلبانان دوستی یا خانهای بساز که ... اگر بازیگر زن در این سریالها جایگاهی ندارد خب بازیگران مرد بیاورند که با پوشش زنانه نقش را بازی کنند. البته من با تمام چارچوبهای عرفی، رفتاری و اخلاقی زنان موافقم و مقصودم همان محدودیتهایی است که مانند خطوط قرمزهایمان در فیلمنامهنویسی کاملا سلیقهای شده است.
به عنوان یک منتقد چه انتقادی را به سریال "چهارچرخ" مطرح میدانید.
انتقاد من از کست تکراری مجموعه است که همان تکرار گروه بازیگران
"چهار خونه" است و فقط
مجید یاسر به جای
اردلان شجاع کاوه و
شهرام قائدی به جای
شفیعیجم به گروه پیوستهاند. البته معتقدم این ترکیب هم به سبب پسند مخاطب از این کست است.
من و آقای لولایی پس از "چهارخونه" قرار گذاشتیم برای اینکه مخاطب این زوج هنری را پس نزند گزیدهکارتر شویم اما وقتی در مواجهه با مخاطبان اغلب از چرایی عدم این همکاری سوال میشویم خب دیگر این موضوع تکراری و کلیشه شدن بیاهمیت میشود. این شهرت را
مردم به
امیرجلالی دادهاند و طبیعی است که پسندشان اولین دغدغهاش باشد. و
الحمدلله به عنوان یک کارمند بازنشسته انگیزه مالی برای پذیرفتن نقشهایم ندارم و تنها دغدغهام جلب رضایت مخاطب است.
با توجه به همین دغدغه چه پیشنهادی برای متولیان رسانه جهت جذب مخاطب دارید.
من کوچکتر از آن هستم که بخواهم به مدیرانی که علم و شناخت بیشتری دارند پیشنهاد بدهم اما چند خواهش دارم . اول اینکه جلوی فیلمنامههایی که از مرز لودگی هم عدول کردهاند را بگیرند. طیف صنف نویسندگان گستردهتر میشود اما به لحاظ کیفیتی نتیجه بالعکس است. قدری بر روی پیام فیلمها تفکر شود و برای فیلمنامهها نظارت کارشناسی بیشتری شود و صرفا دل به ادا و اطوار بازیگران نبندیم. پیش از این فیلمها پیام داشت اما آثار امروزی هیچ پیام و هدفی ندارند. و دیگر این که چرا باید اینقدر از واقعیتها دوری شود مگر زندگی فقط خندیدن است که اخیرا دائم بر ساخت آثار طنز تاکید میشود "هم نیش و هم نوش". چرا دیگر سریالهایی شبیه "نرگس"، "میوه ممنوعه"، "امیر کبیر" و...ساخته نمیشود و تنها برگ برنده تلویزیون به "مختارنامه" محدود شده است.
مشکل اینجاست که در ساخت آثار طنز هم موفق نبودهایم و روند کیفی تولید این آثار با پسرفت شدیدی مواجه است. بسیاری علت را غیبت چهرههایی چون مدیری و عطاران میدانند و معتقدند متولیان رسانه ناگزیر بر رجعت دوباره به این طنزسازان هستند. شما با توجه به سابقه همکاریتان با عطاران چه تفاوتی در نوع کارگرانی وی با دیگر طنزسازان سیما دیدهاید.
عطاران از مقوله طنز به خوبی شناخت داشت و باوجود همین تجربه و شناخت ارتباط متقابلی هم با بازیگران داشت و دستشان را باز میگذاشت. متاسفانه ما به راحتی از توانایی کارگردانان کاردانی مثل عطاران چشمپوشی کرده و موجب کنارهگیریشان شدیم. در مقابل با میدان دادان به کسانی که فقط در نام و عنوان کارگردان طنز هستند فاجعهای به بار میآید به عنوان هجو، لودگی و مسخرهبازی. متاسفانه، متاسفانه و متاسفانه طنزسازان ما آنقدر آزار و اذیت شدند که خودشان را کنار کشیدند.