" قدر خانواده ات را بدان "
با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم
ــــــ اووه !! معذرت میخوام...
ــــــ من هم معذرت میخوام , دقت نکردم…
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه
,خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم؟؟
كمی بعد ازآن روز، در حال پختنشام بودم. دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همینكه برگشتم به اوخوردم و تقریبا" انداختمش ؛ با اخم گفتم:
”اه !! ازسرراه برو كنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم كه چقدر تند حرفزدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خــــــدا در درونم گفت:
ـــــ "وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت میكنی
اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار میكنی؟؟
برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی.
آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.
خودش آنها را چیده.
صورتی و زرد و آبی
آرام ایستاده بود كه سورپرایزت بكنه
هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی"
در این لحظه احساس حقارت كردم
اشكهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم
ـــــ بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینارو برای من چیدی؟
گفتم: دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم
..
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
ــــ من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو!
...
آیا میدانید كه اگر فردا بمیرید شركتی كه در آن كار میكنید به آسانی در ظرف یك روز برای شما جانشینی می آورد؟؟
اما
خانواده ای كه به جامیگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد ؟؟
و به این فكر كنید كه ما خود راوقف كار می كنیم و نه
خانواده مان!!
چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
..
اینطور فكر نمیكنید؟!!
به راستی كلمه
"
خـانواده" یعنی چه ؟؟
...