لذت،فلسفه زندگی
نوع مطلب :روانشناسی ،
فلاسفه قدیم بر این اعتقاد بودند كه جایگاه درك و احساس ما از
لذت روح یا به اعتقاد آنها، بعد فرا مادی انسان هاست.اما امروزه دانشمندان بر این موضوع واقفند كه مغز و هورمون های مختلفی كه در مغز ترشح می شوند،انبساط خاطری را در اندیشه ما بوجود می آورند كه ما از آن برداشت
لذت آمیز می كنیم.البته
لذت هم مانند هر فعالت مغزی دیگر،وابسته به كلیه اطلاعات مغز و دیگر قسمت های بدن است.مثلاً وقتی ما از دیدن منظره ای
لذت می بریم،به جز عصب هاو قسمت های مغز كه وظیفه بینایی را بر عهده دارند،قسمت های دیگر مغز مانند حافظه كه اطلاعات قبلی را در خود ذخیره دارند و نورون های كه موجب ترشح هورمون ها می شوند و قسمت هایی كه وسیله لذت، و فراهم ساختن انبساط خاطر ما را ایجاد می كنند هم فعال هستند.از سوی دیگر عصب هاو هومون ها بلافاصله پیامهایی را به قسمت های مختلف منتقل می كنند تا ضربان قلب،حجم تنفس را تنظیم نماید وقسمت هایی چون عضلات صورت و دهان كه وظیفه دارند حالت خشنودی و
لذت را به چهره منتقل كنند هم فعال می شوند.در كل مجموعه پیچیده از باز گشت پیام های عصبی از اعضای مختلف به مغز وواكنش قسمت های متفاوت خود مغز،فرآیندی در احساسات ما ایجاد می كند كه ما از آن به نام
لذت یاد می كنیم.
اگر چه غرایز در وجود ما انسان ها برگرفته از غریزه های موجودات قبل تر از ما است و تكامل باعث ماندگاری این صفات در موجودات شده تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند و تولید مثل نمایند.اما در انسان چون غرایز در تعامل با هوش بالنده است انسان ها از این غرایز تنها برای ادامه حیات و بقای نسل استفاده نمی كنند،بلكه هوش به آنها كمك می كند تا با برآوردن غرایز خود،لذت را هم احساس كنند.از نمونه های این غرایز، غریزه جنسی است كه ما در بیشتر موارد بدون آنكه در نظر داشته باشیم كه بخواهیم به بقای نسل خود كمك كنیم صرفاً برای كامیابی و
لذت چنین عملی را انجام می دهیم.همچنانكه به كمك همین هوش بالنده قادریم به غریزه های خود جهت دهیم و در وجود خود و جامعه اخلاق ایجاد نماییم.
هدف همه انسان ها از ادامه
زندگی و شوق به زنده بودن بر خورداری از سلامت جسمی و روانی،میل به عمر طولانی یا جاودانگی و
لذت بردن از
زندگی است.ما به جزاینكه ناچاریم برای سوخت و ساز بدن، غذا مصرف كنیم اما بیشتر به خاطر
لذت بردن می خوریم و می آشامیم.ما كار می كنیم و درس می خوانیم تا از كاركردن ودرس خواندن و تبعات آن
لذت ببریم.ما می اندیشیم و استدلال می كنیم تا از این اندیشه و استدلال و تبعات آن
لذت ببریم.ما عبادت می كنیم تا با تبلور كردن باورهای خود
لذت ببریم و از تبعات این عبادت كه عبارت است از خشنودی خداوند و فرستادن ما به بهشت (برای
لذت بردن)، برخوردار شویم.حتی ما گاهی به دیگران نیكی می كنیم تا بر حس همنوع دوستی تكاملی خود صحه بگذاریم تا از این راه
لذت ببریم همچنانكه افراد نابهنجار از آزار و اذیت همنوعان خود
لذت می برند.
نقش
لذت در
زندگی انسان تا حدی حائز اهمیت و پر بهاست كه نوع
لذت بردن از
زندگی شخصیت و كاركرد عمر ما را نشان می دهد.به این خاطر شخصیت افرادی كه به علم و پیشرفت و خدمت به بشریت علاقه نشان میدهند، با افرادی كه
زندگی خود را صرف
لذت های واهی می كنند بسیار متفاوت است.اما شرط اصلی اینكه انسان قادر باشد به
لذت های ارزشمند بیندیشد این است كه موضوع
لذت های غریزی برای او حل شده باشد و اندیشه او به طور مداوم درگیر راهی برای رفع نیازهای غریزی نباشد.مسلم است فردی كه گرسنه و تشنه است بالاترین
لذت برای او، خوردن و آشامیدن است،اما همینكه وجود نیازمند خود را سیراب ساخت به فكر این موضوع می افتد كه از جنبه های دیگر
زندگی خود،
لذت ببرد. و همین ادامه
لذت بردن، سرفصل هدف های
زندگی فردی است و نشان دهنده نوع شخصیت فردكه گاه این شخص به فرد مفیدی برای خود و جامعه مبدل می شود و گاه به فرد مضری تبدیل می شود.البته
لذت و شخصیت در وجود انسان در تعامل با یكدیگرند.چرا كه هم شخصیت نوع
لذت بردن را مشخص می كند و هم نوع
لذت بردن در تشكیل شخصیت نقش دارد.
همه انسان ها
زندگی را به دلیل
لذت بردن،دوست دارند و اگر به هر دلیل، مانعی در
لذت بردن آنها ایجاد شود، دچار افسردگی و نا امیدی می شوند.بنا بر این تعریف، انسانی سالم است كه بتواند نهایت
لذت را از
زندگی خود كسب كند.هر چه میزان این
لذت پایین تر باشد در صد سلامتی روانی فرد پایین تر است.در ضمن
لذت بردن از
زندگی نیاز به یك مهارت روانی دارد تا شخص بتواند روحیه خود را با محیط اطراف یا شرایط جدید وفق دهد یا درصورت امكان محیط و شرایط خود را تغییردهد تا موقعیت بر وفق مراد او باشد.یك فرد زندانی قادر نیست شرایط محیطی خود را تغییر دهد بنابراین اگر نتواند با شرایط محیط خود خو بگیرد دچار افسردگی و روان پریشی می شود.اما یك فرد آزاد، قادر است در صورتی كه توان سازش با شرایط محیط خود را ندارد،به حد توان و امكانات خود، این شرایط را تغییر دهد.
قدر مسلم اینكه ما به دلیل تكراری شدن امور
زندگی و یكنواخت شدن
لذت ها و خستگی جسمی و روانی و عوامل مزاحم و ناخواسته قادر نیستیم همه لحظات
زندگی خود را سرشار از
لذت كنیم.اما این توجیه خوبی نیست كه تصور كنیم نمی توانیم همه مراحل
زندگی خود را با
لذت طی نماییم.نشاط و سرزندگی هنر و مهارتی است كه به میزان زیادی به عوامل روانی شخصی، و مقداری هم به تلاش و ممارست فرد بستگی دارد كه بتواندبا مشكلات و مصائب
زندگی معقولانه برخورد كند،برنامه ریزی درستی در
زندگی داشته باشد و امید به
زندگی و
لذت هایی كه در آینده فراهم می شود را در دستور كار
زندگی خود قرار دهد.
انسان یك موجود ذاتاً اجتماعی است،كه برای
لذت بردن لزوماً باید رابطه منطقی با افراد جامعه داشته باشد تا بتواند از
زندگی لذت ببرد.به این لحاظ افرادی كه جمع گریز هستند و از تنهایی
لذت می برند دچار ناهنجاری های روانی می باشند.افراد خوش مشرب و اجتماعی تلاش می كنند بهترین
لذت را از همنشینی با گروه های مختلف اجتماعی داشته باشند و تنها از نقاط قوت این افراد بهره ببرند و جنبه های منفی آنها رادر نظر خود كم رنگ جلوه دهند.چنین صفات ممتازی موجب می شود تا برخورد های اجباری با افراد جامعه، خود به یك نوع
لذت و سرگرمی مبدل شود.به این خاطر است كه شما گاهی با مراجعه به یك سازمان، با كارمندی برخورد می كنید كه از كار خود
لذت می برد، بنابراین با حسن رفتار خود، صمیمیت و آرامش را به شما منتقل می كند. اما در مقابل كارمندی كه از كار خود ناراضی است و روابط اجتماعی مناسبی با دیگران ندارد،شما را هم از مراجعه به آن كار دلزده و مكدر می كند.
البته نوع
لذت بردن از
زندگی بستگی به درك و فهم و نوع تربیت،نوع شخصیت و انتظاری است كه ما از
زندگی خود داریم.حتی آنان كه تمایل دارند در مراسم نوحه خوانی و مرثیه سرایی شركت كنند به نحوی تصمیم دارند با التیام بخشیدن به زخم های
زندگی خود و فراموش كردن نا بهنجاری های زندگی،
لذت از دست رفته
زندگی را باز یابند،یا با ناله و دادرسی به درگاه خدا از نابود شدن
لذت های آینده خود جلوگیری كنند.عده ای افراد به مرحله ای از گریز از
لذت های
زندگی وارد می شوند كه تمایل دارند به ناراحتی های خود فكر كنند و با غصه خوردن برمحرومیت های خود
لذت ببرند.اما شوربختانه این افراد با بیشتر درون گرا شدن، خود را دچار افسردگی بیشتر می كنند.
انسان بر اساس باورهای خود و آنچه در ضمیر ناخودآگاه او قرار داده از
زندگی لذت می برد،به شكلی كه عملی كه موجب
لذت یك فرد از
زندگی می شود می تواند برای دیگری عملی بیهوده و كسل كننده باشد.افراد مذهبی بر اساس باورهای خود از عبادت
لذت می برند،اما افرادی كه چنین اعتقادی را ندارند،اعمال عبادی برای آنها بی مفهوم است .دسته ای از
لذت های غریزی در بین انسان ها مشترك است و همه افراد سالم تلاش دارند از این بعد
زندگی خود نهایت
لذت را كسب كنند.اما از آنجا كه بشر صاحب اندیشه و هوش بالنده است،نمی تواند در
زندگی خود به همین
لذت های غریزی بسنده كند،لذا از راه باورهای خود یا اندیشیدن و تلاش و كوشش دست به اعمالی می زند، تا بتواند حداكثر
لذت را، از
زندگی خود ببرد.
باورها به بشر می آموزند تا در مراسم و آداب و رسوم اجتماعی و مذهبی شركت كند و با این كار از
زندگی خود
لذت ببرد.اندیشیدن یك هنرمند را وا می دارد تا با خلق آثار هنری خود و تحسین دیگران، از
زندگی لذت ببرد.یك فرد شاغل و علاقمند به پول و موقعیت های اجتماعی تلاش می كند با فعالیت های خود، به امكاناتی دسترسی یابد كه موجبات
لذت او را در
زندگی فراهم می سازد.
انسان ها برای
لذت بردن حتی از مراسم و آداب قبیله ای و مذهبی نیز بهره می برند.این مراسم همچون رقص های عرفانی حالت خلسه و از خود بیخود شدن به انسان دست می دهد و فرد در خود نشاط و شادی احساس می كند.افرادی كه مخدرهای شیمیایی چون اكس(اكستازی) یا كریستال مصرف می نمایند.چنین حالت هایی را پس از مصرف این مواد تجربه می كنند.انسان های بدوی از این اداب و رسوم بهره می جستند تا در حالت خلسه روحیه مبارزه طلبی و دفاع از قبیله را جانشین افكار مختلف مردان كنند .حسن صباح از رهبران فرقه اسماعیله برای ایجاد این حالت خلسه از گیاهان مختلف كه حالت مخدر داشتند بهره می برد تا سربازان جان بركف ایجاد نماید.اما امروزه دولت ها و گروه های مذهبی جهت بوجود آوردن پیروان جان بر كف از شور و هیجان مراسم مذهبی نهایت بهره را می برند.
دسته ای از
لذت ها در وجود انسان وابسته به باورها هستند.مثلاً اگر برای افرادی كه از تلاوت قرآن
لذت می برند،یك متن عربی كه معنا و مفهوم خاصی ندارد را با صدای زیبا برای این افراد تلاوت كنید آنان همچنان حالت
لذت و نشاط احساس می كنند.یا افرادی كه به مكان های متبركه اعتقاد دارند را به یك مكان معمولی ببرید و برای او تصور مقدس بودن این مكان را ایجاد كنید این فرد به واسطه باورهای خود تصور معنویت و
لذت بردن از این مكان را در خود ایجاد می كند.
افرادی كه به هر دلیل نتوانند به یك منبع
لذت بینیشند یا در راه به دست آوردن
لذت خویش شكست خورده اند دچار ناهنجاری روانی یا افسردگی می شوند.عده ای از این افراد تلاش دارند با جانشین كردن موارد
لذت زا كمبودهای خود را جبران نمایند.اعتیاد به مواد مخدر،هوس بازی و خود ارضایی از جمله موارد جانشینی برای
لذت های اصلی
زندگی است.
مواد مخدر از تأثیر بر گیرنده های عصبی موجب
لذت می شوند. پیك های عصبی پس از گذشتن از پیوندگاه بین دو نورون، به گیرنده های عصبی می چسبند و نورون گیرنده را فعال می كنند.شكل مولكولی مواد افیونی، شبیه گروهی از پیك های عصبی به نام آندورفین ها است.این مواد به گیرنده های افیونی می چسبند و موجب احساس
لذت و كاهش ناراحتی می شوند. این هومون ها (آندورفین) موجب ایجاد
لذت های زود گذر در بدن می شود.برای اینكه این
لذت ها ادامه پیدا كند شخص مصرف كننده ناچار است میزان مصرف و دوزاین مواد را بالا ببرد تا باز هم چنین مرحله ای را تجربه كند.مصرف مداوم این مواد موجب وابستگی و اعتیاد فرد به این مواد می شود.
افراد هوسباز هم ناچارند برای تنوع دادن به
لذت ها و دوری از اعمال و رفتار تكراری خود هر بار فرد جدیدی را تجربه كنند تا شوق و هیجان فرد جدید موجب ترشح هورمون دوپامین شود و آنها
لذت جدیدی را تجربه كنند.به این دلیل افراد هوسباز تمایل ندارند به مدت طولانی با فرد مشخصی طرح دوستی بریزند.افراد هوسبازی كه اقدام به ازدواج می كنند یك
زندگی سایه را در كنار
زندگی خانوادگی خود تجربه می كنند.تا در آن
زندگی سایه، دست به هوسبازی بزنند،و
لذت های جدیدی را تجربه كنند.افرادی كه اقدام به خود ارضایی می كنند تلاش دارند با اندیشیدن به ستاره محبوب خود یا خلق صحنه های تحریك كننده، موجب ترشح هورمون دوپامین و هورمون های مشابه شوند و
لذت مورد نظر را تجربه كنند.اما با یكنواخت شدن چنین حالتی فرد ناچار است عمل خود را تكرار كند تا چنین لذتی باز هم تجربه شود.تكرار این عمل اعتیاد و زوال جسمی و ذهنی فرد را به دنبال دارد.
: منابع ، روانشناسی شخصیت ، نحوه شكل گیری اخلاق در انسان ، عشق ، اعتیاد ، برسی مغزواعصاب ،
با سپاس : پروین