شفاف:صاحب مغازه به دادیار عبدی گفت: چند وقت پیش مغازهام شلوغ بود و مشتریان زیادی داشتم. آخر شب وقتی میخواستم مغازه را تعطیل کنم، متوجه سرقت یکی از کتوشلوارهای گرانقیمت شدم. ابتدا به کارگر مغازهام شک کردم اما او با گریه قسم خورد که دست به دزدی نزده و مورد مشکوکی ندیده است. کارگر مغازهام را سالها میشناختم و مطمئن شدم که او دست به دزدی نزده است.
وی ادامه داد: چند روز بعد دوباره باز هم متوجه شدم یکی از کتوشلوارهای گرانقیمت را به سرقت بردهاند. در مدت یک ماه گذشته تا به حال 3 دست کتوشلوار از مغازهام دزدیدهاند و این موضوع خیلی عجیب است. پس از شکایت این مرد مغازهدار، دادیار از وی خواست تا در مغازهاش دوربین مداربسته نصب کند و دزد کتوشلوارها را به دام اندازد. پس از چند روز صاحب مغازه کتوشلوارفروشی مجدداً به دادسرا مراجعه کرد و مدعی شد که به پسر 18 سالهای مشکوک شده است.
با ادعای مرد مغازه دار پسر 18 ساله به نام رامین بازداشت شد. وی که پسر یک تاجر ثروتمند است، مدعی شد که مشکلات مالی نداشته و فقط به خاطر سرگرمی دست به دزدی زده است.
رامین 18 ساله با اقرار به دزدیدن 5 دست کتوشلوار گرانقیمت ادعای عجیبی مطرح کرد و گفت: چند وقت پیش با دختر جوانی به نام شبنم آشنا شدم. به او علاقه شدیدی داشتم. وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشتم عصبانی شد و گفت که باید به درس و رفتن به دانشگاه فکر کنم. اما من به شبنم علاقه داشتم و دوست داشتم با او ازدواج کنم!
وی ادامه داد: شبنم هم در یک خانواده پولدار بزرگ شده بود و همیشه میگفت دوست دارد همسرش خوش تیپ باشد و کتوشلوار بپوشد! با پولهایی که پسانداز کرده بودم، یک دست کتوشلوار خریدم اما بار دیگر که میخواستم شبنم را ببینم ناچار شدم به مغازه کتوشلواری بروم و دست به سرقت بزنم.
وی ادامه داد: دیگر عادت کرده بودم. هر وقت میخواستم سر قرار حاضر شوم به مغازه کتوشلوار فروشی میرفتم و از غفلت مرد مغازهدار و کارگرش استفاده کرده و یکی از کتوشلوارها را میدزدیدم. پس از سرقت آنها را میپوشیدم و سرقرار حاضر میشدم.
تصمیم داشتم کتوشلوارها را پس از اینکه میپوشیدم به مغازه بازگردانم اما فرصت نشد.
این پسر جوان مدعی شد که پدرش خسیس است و کمتر به او پول توجیبی میدهد. پسر 18 ساله پس از اقرار به دزدی با صدور قرار قانونی بازداشت شد و تحقیقات از وی همچنان ادامه دارد.