تعدادی از محققین معتقدند که الزایمر یک بیماری نیست؛ بلکه روند طبیعی سن است که با زیاد شدن طول عمر بشر در 100 سال گذشته, فقط بیشتر مشاهده میشود. این گروه از محققین میگویند که به عبارتی اگر هر آدمی بتواند مثلا 150 سال عمر کند به طور طبیعی به الزایمر مبتلا خواهد شد. از طرف دیگر گروه دیگری از محققین الزایمر را یک بیماری میدانند که چیزی سوای روند طبیعی سن است. در این نوشته و نوشتههای بعدی سعی دارم خلاصهای از این بحث را به زبان ساده بازگو کنم.
تعریف بیماری الزایمر: بیماری الزایمر که بسیاری از مردم آنرا فقط به فراموشی و پیری میشناسند، در واقع یک بیماری سیستم عصبی است که تدریجا با گذشت زمان تشدید میشود و علائمی از جمله فراموشی، اختلالات شخصیتی، و کاهش قوه درک و استدلال و ادارک زمان و مکان پدیدار میشوند. تحقیقات روی بیماران مبتلا به الزایمر به همراه روشهای عکسبرداری و ام-آر-آی نشان داده است که در مغز بیماران الزایمری به زبان ساده و غیر علمی گویی که کلافی نورونها را احاطه کرده باشد که مانع از ارتباط نورونها داخل کلاف با دیگر نورونها میشود و در نهایت به مرگ آن نورونها منتهی میگردند.
آن کلاف از چه تشکیل شده است؟ داستان اینست که مثل یک کلاف در هم تنیده شده، پروتئینهای امیلویید که به طور عادی هم در مغز تولید میشوند، در مغز فرد مبتلا به الزایمر روی هم انباشته شده و ایجاد یک انبوه مثل یک کلاف میکنند. (این پروتئینها در مغز فرد سالم به طور طبیعی شکسته و تجزیه و جذب میشوند.) از طرف دیگر یکسری تارهای عصبی بسیار نازک هم هستد که به طور عادی توسط یک پروتئینی به اسم تائو از بین نرونهای مغز انتقال داده میشوند. در مغز بیمار الزایمری آن پروتئین تائو درست تولید نمیشود و در نتیجه باز هم انبوهی از این تارهای عصبی در گوشه و کنار نرونها انباشته شده و مثل تارهای آن کلاف درهم تنیده نرونها را احاطه میکنند و مانع ارتباط نرمالشان میشوند [1]. تصویر بالا پلاکهای امیلوئید و تارهای درهم تنیده شده در مغز بیمار الزایمری را در مقایسه با مغز سالم نشان میدهد.
در مجموع میتوان تفاوتهای زیر را بین مغز مبتلا به الزایمر و مغز سالم برشمرد:
- مغز مبتلا به الزایمر کوچک میشود. خصوصاً در قسمت سریبرال کورتکس که مسئول عملکرد قوای ذهنی آدمی است.
- میزان ماده در بین لایههای مغز کم شده و فضای خالی بین لایهها افزایش پیدا میکند. (شکل مقابل: اولی یک مغز سالم است و پایینی یک مغز مبتلا به الزایمر)
- افزایش وجود تارهای عصبی در هم تنیده و پروتئین امیلوئید
نوروپتالوژی الزایمر: هیچ تستی حتی عکسبرداری از مغز هم با قاطعیت کامل نمیتواند وجود بیماری الزایمر را در مراحل اولیهی بیماری ثابت کند به این دلیل که همهی آن مواردی را که در بالا برشمردم در مغز افرادِ مسن و سالم هم کم و بیش دیده میشود. عکسهای بالا تفاوت مغز الزایمری را در مراحل پیشرفتهی بیماری نشان میدهد. ولی در مراحل اولیهی بیماری، اصلاً با قاطعیت نمیتوان گفت که تغییرات مشاهده شده در مقایسه با متوسط مغز آدمهای سالم ِهم-سنِِ بیمار، آیا تغییراتی ناشی از سن است و یا تغییراتی ناشی از بیماری. البته با دو عکسبرداری به فاصلهی مثلا شش ماه از هم اگر تفاوت عمدهای مشاهد شد، آنوقت با اطمینان بیشتری میتوان گفت که بیمار شاید به الزایمر مبتلا باشد.
بنا بر نتایج (آنالیز تصاویر مغزی) تحقیقات [2و 3]، این یک واقعییت است که همه آدمها از سن 20 سالگی به بعد دچار تغییرات (بخوانید کاهش) نورولوژیکی میشوند. میدانم که این جمله خیلی میتواند سئوال برانگیز باشد که پس چرا بسیاری از افراد در سنبالاتر به نظر آگاهتر و عالمتر میآیند. پس بیایید اول یکمی بیشتر این جملهی کوتاه بالا را باز کنیم.
برای فهمیدن این تغییرات نورولژیکی باید اول دو تا تعریف از مغز را یاد بگیریم. وقتی به عکس مغز نگاه میکنید، یک قسمتهایی روشنتر (قسمت سفید white matter) و یک قسمتهایی تیرهتر (قسمت خاکستری gray matter) است. قسمتهای سفید در واقع سلولهای مغزند و قسمتهای خاکستری تارهای عصبی مغزند. هرچند که مغز آدمی واقعا مثل پلاستیک عمل میکند ولی در کل دانش بشری تا به امروز اینطور باور دارد که قسمت خاکستری حافظ اطلاعات است و قسمت سفید مسئول پردازش اطلاعات. ولی این را هم بگویم که جداسازی اثر و رل این دو قسمت از هم بسیار مشکل است. برای همین همهی این دانستهها را باید با احتیاط استفاده کرد.
در مقالهی این لینک [3] که از مغز 54 نفر در سنین 20 تا 86 ساله اسکن گرفتند، نشان داده شده است که حجم قسمت خاکستری مغز از سنین خیلی جوانی در اوایل دهه 20 سالگی به طور خطی شروع به کم شدن میکند. در مقابل حجم قسمت سفید مغز تا سنین 40-50 سالگی افزایش مییابد ولی بعد از آن به سرعت کاهش پیدا میکند. برای همین است که تا قبل از 40-50 سالگی افزایش یکی احتمالا اثر کاهش دیگری را خنثی میکند. ولی چیزی که ترسناک است اینست که بعد از 40-50 سالگی کوچک شدن مغز بوضوح شروع میشود. آیا میشود این زمان را به تعویق انداخت، خود بحث مفصل دیگریست. من به شخصه معتقدم که این کار عملیست.
در ارتباط با بحث این نوشته اما این سئوال پیش میآید که اگر این تغییرات در همهی افراد هست و این تغییرات از نقطه نظر تکاملی اگر خیلی مهم نیستند (که هنوز در آدمی باقی ماندهاند)، پس چگونه فرآیند فرگشت اجازه داده است که این تغییرات در برخی اینگونه مخرب و ویرانگر شوند؟
آدمی تنها موجودی نیست که پلاک و آن کلاف درهم تنیده در مغزش ایجاد میشود. نوروپتالوژی مشابه الزایمر در مغز پستانداران دیگر (مثل سگ، خرس قطبی و میمون) هم دیده شده است [4,5].
– این بحث ادامه دارد.