خوزستان خطرات بهداشتی و جانی بسیاری برای بیماران به دنبال داشته چرا که این موجودات ناقل بیماری های فراوان اند و سلامت افراد را تهدید می کنند. تاکنون گزارش های فراوانی از چنین جانورانی در بیمارستان منتشر شده است. در یکی از این موارد ، نیمه شب موشی زبل وارد بخش داخلی قلب بیمارستان امیرالمومنین اهواز می شود و در کمال آرامش و به دور از چشم پرستاران و پرسنل ، روی تخت زنی ۵۵ ساله می رود و لب او را گاز می گیرد. جدا از وحشتی که برای این بیمار و بیماران بستری شده دیگر ایجاد می کند لب بیمار را هم با دندان های تیز خود خونی می کند.
: نشریه راوی خوزستان در گزارشی به قلم رویا محمودی نوشت: معضل وجود جانوران موذی در برخی از بیمارستانهای خوزستان خطرات بهداشتی و جانی بسیاری برای بیماران به دنبال داشته چرا که این موجودات ناقل بیماری های فراوان اند و سلامت افراد را تهدید می کنند. تاکنون گزارش های فراوانی از چنین جانورانی در بیمارستان منتشر شده است. در یکی از این موارد ، نیمه شب موشی زبل وارد بخش داخلی قلب بیمارستان امیرالمومنین اهواز می شود و در کمال آرامش و به دور از چشم پرستاران و پرسنل ، روی تخت زنی ۵۵ ساله می رود و لب او را گاز می گیرد. جدا از وحشتی که برای این بیمار و بیماران بستری شده دیگر ایجاد می کند لب بیمار را هم با دندان های تیز خود خونی می کند.
این زن در روز یازدهم ماه جاری به دلیل بالا رفتن قند خون ، در بیمارستان بستری می شود. بهتر است روایت این ماجرا را از زبان خودش بخوانید :
چون دیابت دارم ماهیانه چکاپ می شوم. این ماه به دلیل اینکه قند خون ام ۵۰۰ بود به تشخیص پزشک در بیمارستان بستری شدم . البته بخش داخلی جا نداشت و در بخش داخلی قلب بستری شدم . قند خون ام روز به روز کاهش می یافت و بنا به تشخیص پزشک روز جمعه می توانستم مرخص شوم. روز اربعین تمام شد و شب جمعه رسید. ساعت ۲ یا ۳ نصف شب بود که هنگام خواب چیزی روی صورتم پرید. به سرعت از خواب پریدم. موش بود ! صورتم غرق خون شده بود. سریع از اتاق خارج شدم. پرستارها مرا دیدند. گفتم به دادم برسید. موش روی صورتم پرید و گازم گرفت.
یکی از پرسنل مرا به بیمارستان رازی برد تا واکسن بزنم. همان شب دیابتم دوباره بالا رفت و رسید به ۳۷۰ . مجبور شدم تا ۴ شب دیگر در بیمارستان باشم. در این مدت رئیس بیمارستان به دیدنم نیامد در صورتی که عذر خواهی او حداقل کاری بود که می توانست انجام دهد. چرا باید در بخش قلب یک بیمارستان این اتفاق بیافتد ؟ فکر می کنم کادر بیمارستان حسابی نگران این قضیه بودند چون بعد از این اتفاق شروع به ضد عفونی و سم زدایی کرده بودند و بعد از دو روز دیدیم دو موش بزرگ در راهروهای بیمارستان مرده اند. بالاخره بعد از ۸ روز بستری در بیمارستان ، مرا مرخص کردند. در صورتی که هنوز جای پنجه های موش روی صورتم مانده و وقتی چیزی می خورم یا آب به صورتم می زنم جای گزیدگی ، درد می گیرد.