از شغل تان خجالت می کشید. این یک علامت اصلی و واقعی از اشتغال به کار نامناسب است. شما نمی توانید شغل تان را به دیگران بگویید. فکر می کنید این شرم ساری تا چه حد مانع ابراز توانایی شما در محیط کاری تان می گردد و چقدر فرصتهای عالی را از دست خواهید داد اگر تنها خودتان را پشت یک عبارت جعلی مانند" من کارمند ناشایستی هستم"مخفی کنید.
روزگارنو: ارزیابی فرد دربارهی كارش و ابراز رضایت یا نارضایتی از آن كار، یك نتیجه كلی از مجموعهای از اركان متفاوتی است كه درمجموع، شغل او را تشكیل میدهد. از طرف دیگر نارضایتی از شغل می تواند تا حد زیادی تحت تاثیر این مساله باشد که این فرد تناسب لازم را با این شغل ندارد یعنی در موقعیت خوبی...
در همه جوامع، كار به معنای فعالیتی است كه بیش از هر نوع فعالیت دیگری بخش عمده زندگی اكثر مردم را اشغال می كند و به وسیله آن، انسان ها بقای خود را تأمین می كنند. همه جوامع دارای نوعی تقسیم كار ابتدایی بوده اند؛ اما با توسعه صنعت، تقسیم كار نسبت به آنچه كه دركلیه نظام های اقتصادی گذشته وجود داشته، بسیار پیچیده تر شده است. امروزه تقسیم كار به عنوان تخصصی شدن وظایف كاری تعریف شده است.
صرف نظر از اینكه شغل افراد چه باشد، آنان نسبت به آن احساساتی دارند. آنان نسبت به برخی وجوه حرفه خود دارای احساس مطلوب یا نامطلوب هستند و در مورد آنچه كه انجام می دهند نظری كلی دارند. بیگانگی نسبت به كار و خشنودی شغلی، به عنوان ابزار ارزیابی كار و شغل فرد می باشد. هر چند در بررسی های اولیه، یكی از دلایل عمده نارضایتی از شغل را وجود كارهای خسته كننده و یكنواخت یا كارهای نگرانی زا می دانسته اند، بررسی ها نشان داده كه ممكن است كار خسته كننده و یكنواخت باشد، ولی فرد را ارضا كند یا خشنودی شغلی در میان افرادی كه مشاغل آنان بسیار پر فشار است، در بالاترین سطح باشد.
شغل فرد، چیزی بیش از كارهای مشخصی چون كارگر یا كارمند یك اداره یا كارخانه و یا رانندگی یك كامیون سنگین است. شغل فرد ایجاب میكند كه او با همكاران، سرپرستان و رۆسا رابطهای متقابل داشته باشد، مقررات و سیاستهای سازمان را رعایت و اجرا كند، عملكردش طبق استانداردهای تعیینشده باشد، در شرایط كاری كه معمولاً چندان هم مطلوب نیست، كار بكند و... این بدان معناست كه ارزیابی فرد دربارهی كارش و ابراز رضایت یا نارضایتی از آن كار، یك نتیجه كلی از مجموعهای از اركان متفاوتی است كه درمجموع، شغل او را تشكیل میدهد.
از طرف دیگر نارضایتی از شغل می تواند تا حد زیادی تحت تاثیر این مساله باشد که این فرد تناسب لازم را با این شغل ندارد یعنی در موقعیت خوبی قرار نگرفته است.
در این دست شرایط شما به طور کامل از کارتان راضی نیستید و بخاطر شغل و کارتان هر روز در حال تلاش و در تکاپو نیستید.
آیا شغل تان یکی از دغدغه های زندگی تان است که باید زودتر از شر آن رها شوید؟
کارایی و بهره وری شما به دوستان و همکارانتان هم بستگی دارد و در صورتی که از آنها گریزان باشید شرایط کاری مناسبی نخواهید داشت.
نیازی نیست که برای فهم این علایم آدم خیلی خاص و باهوشی باشید کافی است کمی دقت کنید و صادق باشید:
** در محل کارتان تنها هستید. هر چند انسان منفوری از لحاظ اجتماعی نیستید اما هیچ دوستی در محیط کارتان ندارید. در محل کارتان با کسی هم کلام نیستید. قادر به ایجاد یک ارتباط خوب و قوی با همکارانتان نیستید مگر در حد گفتن یک شوخی و لطیفه نصفه و نیمه. فقط وارد محل کارتان شده و وظایف تان را انجام می دهید و بعد آنجا را ترک می کنید.
چه چیزی مانع ارتباط شما با دیگران است؟ آیا ازنظر سن و سال خیلی تفاوت دارید یا ازنظر سبک زندگی و یا فرهنگی؟ و یا شاید سوابق قبلی که برخی از همکاران کنونی تان از آنها باخبرند(مثل لباس پوشیدن دوران جوانی و دانشجویی، شرایط تحصیلی و ...) عامل این بی علاقگی شما به محیط های دسته جمعی در محل کار شده است؟در این صورت تنها باید محیط کاری تان را تغییر دهید تا به شرایط عادی بازگردید.
کارایی و بهره وری شما به دوستان و همکارانتان هم بستگی دارد و در صورتی که از آنها گریزان باشید شرایط کاری مناسبی نخواهید داشت.
** از شغل تان خجالت می کشید. این یک علامت اصلی و واقعی از اشتغال به کار نامناسب است. شما نمی توانید شغل تان را به دیگران بگویید. فکر می کنید این شرم ساری تا چه حد مانع ابراز توانایی شما در محیط کاری تان می گردد و چقدر فرصتهای عالی را از دست خواهید داد اگر تنها خودتان را پشت یک عبارت جعلی مانند" من کارمند ناشایستی هستم"مخفی کنید. حتی اگر کارتان از نظر رده بندی اجتماع در پایین ترین سطح قرار دارد، از اینکه چقدر کارتان را با مهارت انجام می دهید احساس غرور کنید زیرا اگر از کارتان احساس غرور نکنید هرگز نخواهید توانست خودتان را به داشتن آن شغل راضی کنید و رضایت شغلی نخواهید داشت.
**حجم کاری تان خیلی زیاد است و شما را در خود غرق کرده است. اینکه کمی در محل کارتان احساس فرسایش و خستگی کنید طبیعی است به ویژه مواقعی که پایان زمان مجاز انجام یک کار نزدیک است و باید یک پروژه را تحویل دهید. اما اینکه همواره در محل کارتان حالت خسته و کسل و افسرده داشته باشید و مثل مرغ سر کنده منتظر اتمام ساعت کاری تان باشید اصلا علامت خوبی نیست. اگر در ساعات کاری حجم کاری که باید انجام دهید خیلی بیشتر از توانایی تان است شما به شغل مناسبی اشتغال ندارید. همچنین این اصلا علامت خوبی نیست که مقدار کار محول شده به شما همواره به قدری زیاد باشد که شما به طور دایم حالت عصبانیت و خشم داشته باشید. پریشان و سرآسیمه هستید، هیجانی و احساسی هستید، دچار ادواری خویی شده اید و یک لحظه در حالت نرمال هستید و احساس شادی می کنید و لحظه دیگر عصبانی شده و حتی با اطرافیان دست به گریبان می شوید. همه اینها علامت عدم تناسب شما با شغل فعلی تان است.
** در کار خود دچار رکود و ایستایی شده اید. ممکن است از مهارتهای شما حتی کمتر از ناچیز هم استفاده شود هر چند که تحصیلات شما بالاتر از موقعیت شغلی است که در آن قرار گرفته اید. شما هنوز هم می توانید در شغل متناسب تان اشتغال داشته باشید حتی اگر این کار باعث پایین آمدن سطح تخصص شما شود. اما این چیز خوبی نیست که شما چیزی را که بخاطرش از نظر حرفه ای و تخصّصی برجسته و ممتاز از بقیه هستید را از دست دهید. اگر از آن تخصص مرتبا استفاده نکنید به تدریج آن را از دست خواهید داد.
این وظیفه شماست که به شکوفایی و پیشرفت خود توجه کنید. اگر شما در معرض یادگیری فرصتها و تهدیدهای موجود نیستید و یا درباره نتایج و فواید آنها حرفی نمی زنید در شغل مناسبی نیستید
حال سوال اینجاست که در این دست شرایط چه باید کرد؟ عضویت خود را در انجمن های صنفی تجدید کنید. نسبت به آموزشهای جدید و مرتبط با حرفه تان خود را به روز نگهدارید و یا حداقل چند ساعت در روز را درباره تخصص خود مطالعه داشته باشید. اگر نمی توانید یا وقت انجام این کارها را ندارید در شغل
مناسب خودتان اشتغال ندارید.
**هیچ رشد و پیشرفتی در کارتان ندارید. به یک طریق صاحب یک شغل شده اید و شرکت شما را اشتباها برای یک کار گمارده است. شاید شما درباره خودتان در خصوص گماشته شدن به این کار دچار اشتباه شده اید. شما در زندگی مانند دانش آموزی هستید که باید چیزهای زیادی فرا گیرد. این وظیفه شماست که به شکوفایی و پیشرفت خود توجه کنید. اگر شما در معرض یادگیری فرصتها و تهدیدهای موجود نیستید و یا درباره نتایج و فواید آنها حرفی نمی زنید در شغل مناسبی نیستید.
فرصتها زیر صخره ها پنهان نیستند. انها در اطراف ما هستند، در نشستهای صنعتی، سمینارهای آخر هفته، سمینارهای تحت شبکه اینترنتی و ...
خیلی از شرکتها برای فرستادن کارکنانشان که متناسب با تخصص شان به کار گرفته شده اند برای دوره های تخصصی و یادگیری مطالب جدید خیلی خوب هزینه می کنند.
پس خوب فکر کنید و بررسی نمایید تا متوجه شوید که سیاست کارفرمای شما چیست؟ اگر نمی توانید از بودجه های شرکت استفاده کنید سعی کنید از تجربیات و معلومات همکاران و مشتری ها استفاده کنید. اگر تازه کار هستید سعی کنید از افراد با سابقه تر بیاموزید. اگر کهنه کار و قدیمی هستید از نیروهای جدید، یافتن ایده های جدید و ناب را فرا بگیرید. نکته اصلی داشتن ذهن باز و فراهم کردن امکان رشد و پیشرفت در محل کار است.
اگر برخی از این تهدیدها و نکات را در درون خود کمی احساس کردید از آنها به عنوان زنگ خطر استفاده کنید. شما باید به چیزهایی که ارزش صرف عمر و وقت شما را داشته باشد مشغول باشید.