پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • بستنی قهوه گربه ◄ بستنی قهوه گربه
      آثار هنری شگفت انگیز نقاشی شده با قهوه توسط هنرمند روسی Elena Efremova . انواع مختلف قهوه ویژگی منحصر به فردی را برای هر نقاشی گربه ایجاد می کند .
  •  قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده ◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
      فنجان های قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغدهای شایان ستایش با چشمانی به اندازه چشمان شما پس از اولین جرعه است. بسته بندی Boo Takeaway و فنجان های قهوه که توسط Backbone Branding برای خط جدید قهوه رویال ارمنستان "Owl" طراحی شده است. در ارمنی، "بو" به معنای "جغد" است، اشاره مستقیم به پرنده شب‌زی، که برای یک برند قهوه از آن به عنوان نام استفاده می‌کند. چشمان کنجکاو جغد با فنجان های دارای تصاویر کارتونی که آنها را به جغدهای جذاب تبدیل می کند، به کانون طراحی تبدیل می شود. فنجان‌های قهوه جغد در رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شوند تا با زمانی از روز که قهوه سفارش می‌دهید، مطابقت داشته باشد، چه برای بیدار شدن از خواب صبحگاهی و چه در اواخر شب.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      تغذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه کننده پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
      بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ذوب می شود تا یک پنگوئن یا خرس قطبی را در بالای چوب بستنی نشان دهد. بسته بندی بستنی تابستانی تاک طراحی شده توسط BXL به بچه ها در مورد تأثیر تغییرات آب و هوا می آموزد. این طراحی بسته بندی قدرتمند است زیرا یک تجربه ساده از خوردن بستنی را به یک درس قابل تامل تبدیل می کند. این نشان دهنده ناپدید شدن حیات وحش در مناطق قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی است.
  • کفش های میکی موس ◄ کفش های میکی موس
      کفش‌های پاشنه بلند خلاقانه با گوش‌های نمادین میکی موس که به جلو متصل شده‌اند، ترکیبی عالی از شیطنت دوران کودکی و مد بزرگسالان هستند. کفش های میکی موس توسط کوپرنی طراحی شده اند زیرا بزرگسالان دیزنی نیز به مد لباس نیاز دارند. در نمایشگاه کوپرنی بهار تابستان 2025 در دیزنی لند پاریس رونمایی شد. کفش های میکی موس که در ایتالیا ساخته شده اند، یک کفش کلکسیونی با نسخه محدود هستند که ترکیبی از تجمل و نوستالژی هستند.
  • ماسک صورت Cthulhu ◄ ماسک صورت Cthulhu
      ماسک صورت خلاقانه با شاخک‌های چرم واقعی برای افرادی که می‌خواهند به نظر برسند که به تازگی از رویای تب لاوکرافت بیرون آمده‌اند. ماسک صورت Steampunk Cthulhu که توسط Uchronic از چرم ساخته شده است ، با هر شاخک شکل و جزئیات برای به تصویر کشیدن آن حال و هوای وهم انگیز و اخروی. چرم با کیفیت بالا برش خورده، قالب‌گیری شده و دوخته می‌شود تا جلوه‌ای واقعی و لغزنده به ماسک بدهد. تناسب قابل تنظیم، ماسک صورت Cthulhu را به طرز شگفت‌آوری راحت نگه می‌دارد، زیرا در مناطق بایر حرکت می‌کنید یا در Burning Man مورد توجه قرار می‌گیرید.
  • کیف دستی میکی موس ◄ کیف دستی میکی موس
      کیف چرمی شیک و چشم نوازی که برای طرفداران شیک دیزنی ساخته شده است با گوش های نمادین میکی موس در بالا ارائه می شود. کیف سوایپ میکی موس توسط کوپرنی برای کسانی که عاشق دیزنی و مد بالا هستند طراحی شده است. کیف دستی میکی موس که در ایتالیا از چرم مشکی باکیفیت ساخته شده است، هم یک کیف روزمره کلکسیونی و هم پوشیدنی است. در طول نمایش مد SS25 Coperni در دیزنی لند پاریس معرفی شد.
  • گودال آتش کوسه ◄ گودال آتش کوسه
      گودال آتش الهام گرفته از پوستر فیلم که شبیه کوسه با دهان باز از آرواره ها طراحی شده است ، وحشت سینمایی را به حیاط خلوت می آورد . گودال آتش آرواره که توسط Burned by Design ساخته شده است ، ادای احترامی شگفت انگیز از تریلر نمادین کوسه اسپیلبرگ است. طراحی حماسی یک ساختار دو قسمتی است: بدن کوسه با جزئیات، که لحظه وحشتناک را از پوستر فیلم به تصویر می کشد، و یک گودال آتش در داخل. دهان باز ترسناک کوسه به عنوان نقطه دسترسی آسان به آتش عمل می کند که هنگام غرش شعله ها از درون، تصویری چشمگیر را ارائه می دهد.
  • کاناپه راحت حیوانات خانگی ◄ کاناپه راحت حیوانات خانگی
      کاناپه راحت حیوانات خانگی دارای درب های چوبی است که برای جلوگیری از پوشاندن موهای گربه روی کوسن ها تا می شود . مبل گربه توسط Tomoya Ono یک قطعه مبلمان مدرن طراحی شده است که هم صاحبان گربه و هم حیوانات خانگی آنها را مورد توجه قرار می دهد. هنگامی که از آن استفاده نمی کنید، قسمت های نشیمنگاه نرم را می توان به دقت بسته کرد تا ظاهری تمیز و بدون مو داشته باشد. این کاناپه که با در نظر گرفتن دوام ایجاد شده است، از مواد ضد خش ساخته شده است و کاملاً قابل شستشو است و برای خانواده هایی که گربه دارند ایده آل است.
  • بازوهای مینیاتوری ◄ بازوهای مینیاتوری
      بازوهای مینیاتوری طراحی شده برای جوجه ها، پرنده شما را به یک ابرقهرمان پردار با بازوهای سبز عضلانی کوچک تبدیل می کند . بازوهای هالک پرینت سه بعدی برای جوجه ها: چرا نباید پرنده ای فوق العاده قوی در اطراف حیاط قدم بزند؟ این ارتقای نهایی برای مرغ متوسط ​​است. هیچ چیز مانند پرنده ای که عضله دوسر بازوی سبز را خم می کند «باورنکردنی» نمی گوید…
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29366    |     صفحه 1 از 2937
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

مارتین هایدگر


مارتین هیدیگر


زندگی، فعالیت ها و آثار

مارتين هايدگر (Martin Heidegger) در سال ۱۸۸۹ در روستاى كوچكى به نام مسكيرش (Messkirch) به دنيا آمد. اين روستا در ايالت بادن واقع شده كه درمنتها اليه جنوب غربى آلمان قراردارد، در امتداد كرانه شرقى راين. در بادن منطقه اى كوهستانى وجود دارد كه جنگل سياه ناميده مى شود با قله هايى كه بين ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ متر ارتفاع دارند. بخش بيشتر اين ناحيه پوشيده از جنگل و زمين هاى كشاورزى است. مردم اين منطقه عمدتاً كاتوليك و محافظه كارند. شهر اصلى اين ايالت فرايبورگ است كه مقر يك دانشگاه و نيز يك نهاد سراسقفى كاتوليك است. پدر مارتين، فريدريش هايدگر خادم كليساى سنت مارتين در مسكيرش بود. او توجه ويژه اى به برج ساعت و ناقوس كليسا داشت و با دقت از آنها مراقبت مى كرد. اين مى بايست بر پسرش اثرگذاشته باشد چون چند دهه بعدهايدگر در يكى از آثارش نوشت كه چگونه صداى ناقوس كليسا در ذهنش با مفهوم زمان و زمانمندى (temporality) همنشين بود.

مارتين جوان يك كاتوليك پرشور بود و مقدر به نظر مى رسيد كه كشش شود. او چندسالى در يك مدرسه مذهبى يسوعى تحصيل كرد. اين تحصيلات اثر عميقى براو گذاشت به طورى كه بعدها نوشت: «اگر اصل و خاستگاه الهياتى ام نبود هرگز به راه تفكر نمى افتادم.» در دوره تحصيل آشكار بود كه دانش آموزى با هوش سرشار است و از اين رو توجه خاصى به او مى شد. در سال ۱۹۰۷ حادثه اى رخ داد كه بسيار بيش از آنچه در نگاه اول به نظر مى رسيد در زندگى او اثر گذاشت: درآن سال هايدگر ۱۸ ساله بود. كشيشى به نام كنراد گروبر يك كتاب به او داد كتابى از فيلسوف و روانشناس آلمانى فرانتس برنتانو (۱۸۳۸-۱۹۱۷) كه در آن زمان هنوز زنده بود. كتاب به بررسى معانى مختلف وجود در آثار ارسطو مى پرداخت. مطالعه اين كتاب در مارتين جوان طلب و جست وجويى فلسفى برانگيخت كه تا پايان عمر با او بود، پرسش و جست وجويى معطوف به «معناى وجود».

در ۱۹۱۰ هايدگر وارد دانشگاه فرايبورگ شد. او در رشته الهيات ثبت نام كرد اما متوجه شد كه هنوز وقت دارد فلسفه بخواند. پيشتر آثار ادموند هوسرل (۱۸۵۹-۱۹۳۸) را كشف كرده بود و چنانكه خود مى گويد هردو جلد كتاب تحقيقات فلسفى او را همراه خود داشت. كشش فلسفه در او بسيار قوى بود و پس از دو سال هايدگر مطالعات الهياتى اش را رهاساخت و پس از آن زندگى اش را وقف فلسفه كرد. هوسرل خود در ۱۹۱۶ استاد فلسفه در فرايبورگ شد و هايدگر رهيافت پديدار شناسانه (Phenomenological) او را درمسائل فلسفى اتخاذكرد. هايدگر در اواخر سال ۱۹۱۸ ديگر از عمل به آيين كاتوليك كناره گرفت گرچه خود برآن بود كه هيچگاه كليساى كاتوليك را رها نكرد.

پس ازانتصابش به سمت استاد كرسى فلسفه در دانشگاه ماربورگ در سال ،۱۹۲۳ مشغول گفت وگوهاى فعالانه با متألهان پروتستان آنجا ازجمله رودلف بولتمان (۱۸۸۴-۱۹۷۶)، پل تيليش (۱۸۸۶- ۱۹۶۵) و رودلف اتو (۱۸۶۹ - ۱۹۳۷) شد. به رغم اختلاف ديدگاهها درمورد نسبت او با الحاد و خداباورى مى شود گفت كه هيچ فيلسوفى بيش از هايدگر بر الهيات قرن بيستم تأثير نگذاشته است. دراينجا مى توان به اظهارنظرهاى برخى از متألهان پيشرو اشاره كرد.

بولتمان و تيليش از دين خود به او آشكارا سخن گفته اند. درميان كاتوليك ها نيز كارل رانر (۱۹۰۴- ۱۹۸۴) گفته است كه از استادان بسيارى تأثير گرفته اما فقط يك «معلم» داشته است: هايدگر.

آراى فلاسفه گوناگون تر و محتاطانه تر است. هانس گئورگ گادامر (۱۹۰۰- ۲۰۰۲) با نگاهى بسيارمثبت چنين مى گويد: «مسيحيت بود كه انديشه هايدگر را برانگيخت و زنده نگاه داشت. اين، تفكر تعالى گرا (transcendence) بود كه از زبان او سخن مى گفت نه سكولاريسم مدرن.» از سوى ديگر يكى ازشاگردان ديگر هايدگر به نام كارل لوويت اين نظر را مطرح كرد كه فلسفه هايدگر «در ذات خويش يك الهيات بدون خدا است.» مك كوارى دراين باره مى نويسد: «اصولاً تعبير الهيات بدون خدا مستلزم تناقض درونى است. به علاوه داورى در اين باره بستگى به اين دارد كه ما از كلمه خدا چه معنايى مراد مى كنيم. وانگهى هايدگر - شايد به درستى - اين كلمه را در هاله اى ازابهام قرارداده است.»

هايدگر شايد دراين سالها درماربورگ در بالاترين سطح خلاقيت اش قرار داشت: چندين سال تقريباً چيزى منتشر نكرد اما همچنان روى انديشه و آراء اش كار مى كرد. اكنون امكان دسترسى به آنها وجوددارد چون در سال ۱۹۷۵ يعنى يك سال پيش از مرگ هايدگر چاپ و انتشار مجموعه آثار وى شروع شد كه انتظار مى رود به ۱۰۰ جلد برسد. اين مجموعه نه تنها آثار منتشرشده او را دربرمى گيرد آثار و يادداشت چاپ نشده او و نيز درس گفتارهايش را هم كه شاگردانش تحرير كرده اند شامل مى شود.

درس گفتارش در دانشگاه فرايبورگ در سال ۱۹۲۵ تاريخ مفهوم زمان نام داشت كه به ۳۰۰ صفحه مى رسيد. اين كار از دو جهت اهميت دارد نخست آنكه گام مهمى به سوى شاهكار فلسفى هايدگر يعنى كتاب وجود و زمان است كه دو سال بعد، در ۱۹۲۷ به چاپ رسيد. دليل دوم نيز اين است كه جريان سخنرانى ها و درس گفتارها نشاندهنده جايگاه محورى مسأله زمان در فلسفه هايدگر است. اثر اصلى هايدگر كه اوج كار فلسفى او به شمار مى رود وجود و زمان (sein und zeit) نام دارد كه در سال ۱۹۲۷ به چاپ رسيد. اين كتاب در فاصله كمى به عنوان يك اثر مهم در فلسفه شهرت پيداكرد. ريچارد كرونر كه همكار هايدگر درگروه فلسفه دانشگاه فرايبورگ بود، درباره اين اثر مى نويسد: اگر اين نكته را درنظر بگيريم كه در دنياى دانشگاهى و آكادميك آن دوره، فلسفه تقريباً منحصر به معرفت شناسى، منطق، اخلاق و زيبايى شناسى بود پى خواهيم برد كه هايدگر با چه شجاعت و اعتمادبه نفسى اعلام كرد كه چنين بخش بندى اى در فلسفه حق اساسى ترين و اصيل ترين مسأله فلسفه را ادا نمى كند. به تأكيد او اين مسأله عبارت بود از مسأله وجود (Being) نامنقسم و فراگير (و نه موجودات)» كرونر در ادامه مى نويسد: «اگرچه من هرگز يك هايدگرى نشدم نمى توانم كتمان كنم كه جذب نيروى غيرمتعارف تفكر او و شيوه سخن گفتن اش شده ام.»

اما وجود و زمان كتابى است كه درمورد آن سوءفهم ها و سوء برداشت هاى بسيار شده است شايد به اين خاطر كه اين اثر مانند سخنرانى ها و درس گفتارهاى هايدگر در سال ۱۹۲۵ ناتمام ماند.

(قرار بود هايدگر جلد دوم وجود و زمان را نيز چنانكه خود وعده اش را داده بود به رشته تحرير درآورد اما هيچوقت اين جلد دوم را ننوشت.) از چاپ هفتم كتاب در سال ۱۹۳۵ به اين سو نيز قيد «نيمه يا جلد اول» از كتاب حذف شد. بايد به يادآورد كه هدف هايدگر درتمام طول زندگى اش پرداختن به پرسش در باب معناى وجود - يعنى وجود در عام ترين معناى آن - بود، وجود بماهو (das sein uberhaupt).

او عقيده داشت كه راه تأمل در اين پرسش آن است كه درباره خود وجود پرسش كننده (يعنى انسان) پرسش شود. از ديد او وجود درمعناى عام آن (Sein) با دازاين (Dasien- اصطلاحى كه هايدگر براى وجود ويژه انسان استفاده مى كند، موجودى كه از همه موجودات ديگر متمايز است) پيوند و ارتباط دارد. از ديد هايدگر تحليل و تأمل در هستى دازاين دركتاب وجود و زمان به اين قصدبود كه يك بنيان (Fundamentalontologie) باشد براى تحقيق و تعمق در معناى وجود بماهو وجود.

از اين رو، كتاب وجود و زمان مورد بدفهمى قرارمى گيرد، اگر كتابى صرفاً راجع به وجود انسان درنظر گرفته شود. چنين استنباطى با عامه پسند ساختن پاره اى ازانديشه هاى هايدگر در اين كتاب به دست ژان پل سارتر (۱۹۰۵-۱۹۸۰) دركتاب هستى و نيستى قوتى دوچندان يافت. برطبق نظر سارتر اگزيستانسياليسم برابر با اومانيسم يا مذهب اصالت بشر است كه در اين كتاب به نوعى به نيست انگارى (nihilism) نزديك مى شود. اما ديدگاه هايدگر بسيار متفاوت است گرچه گاه به گونه اى سخن مى گويد كه به تعابير سارتر بسيار نزديك است.

در سالهاى پس از چاپ وجود و زمان (۱۹۲۷)، از هايدگر چندين اثر مهم ديگر منتشر شد كه پاره اى از آنها به اين شرح است:

۱- متافيزيك چيست (۱۹۲۸ ، ۱۹۲۹)

۲- كانت و مسأله متافيزيك (۱۹۲۹)

۳- مقدمه اى بر متافيزيك (۱۹۳۵)

۴- درباره ذات حقيقت

۵- چند رساله درباره شعر بويژه اشعار فريدريش هولدرلين

۶- و اثرى مهم درباره هنر به نام منشأ اثر هنرى (۱۹۳۵).

در همين سالها بود كه ناگهان حوادث بزرگى براى زندگى ظاهراً آرام و بى حادثه هايدگر و نيز زندگى ميليون ها آلمانى ديگر رقم خورد و بر زندگى مردمان بسيارى ازكشورهاى جهان نيز اثرگذاشت.

به دنبال معاهده هاى سخت پس از جنگ جهانى اول، آلمان در وضعيتى بسيار ناگوار افتاد: وضعيت اقتصادى نامناسب بود، تورم نرخ بالايى داشت و بيكارى بيداد مى كرد. به نظرمى رسيد كه حكومت وقت قادر نيست اين وضع را بهتركند به علاوه «خطر قدرت گرفتن كمونيست ها» هم درميان بود. اين، موقعيت بسيار مناسبى بود براى آدمى عوام فريب كه بتواند ذهن مردم را با حرف ها و وعده هاى خيالى اش پركند. اين آدم آدولف هيتلر (۱۸۸۹-۱۹۴۵) بود كه از فرصت به دست آمده بيشترين سوءاستفاده ها را كرد و توانست در ميان مردمى كه ترس و دل نگرانى از هر سو فرايشان گرفته بود طرفداران فراوانى پيداكند.

ازجمله كسانى كه در افسون ناسيونال سوسياليسم گرفتار آمدند مى توان از هايدگر نام برد. تا به امروز برسر ميزان و عمق وابستگى او به نازيها و نيز راجع به اينكه اين وابستگى و ارتباط تا چه حد ريشه در فلسفه او دارد بحث و مناقشه بوده است. مثلاً در دايرة المعارف بريتانيا اين ارتباط نوعى ارتباط سطحى غيرجدى (flirtation) تلقى شده است. اما منتقدان بر آنند كه درمورد آدم جدى و با فراستى مانند هايدگر مسلماً قضيه مهمتر از اينهاست. از سوى ديگر عده اى هم هستند كه او را محكوم مى كنند مانند هانس يوناس (Hans Jonas) كه هايدگر را كاملاً مقصر مى داند و معتقداست كه كل فلسفه او به خاطر عملش درآن دوره از اعتبار افتاده است. قضيه از اين قرار است كه هيتلر در ژانويه ۱۹۳۳ ازطريق كاملاً قانونى به قدرت رسيد. در آوريل همان سال هايدگر به عنوان رئيس دانشگاه فرايبورگ انتخاب شد. در ماه مه به حزب ناسيونال سوسياليسم پيوست. سال بعد، در ۱۹۳۴ هايدگر از رياست دانشگاه استعفا داد. او از آن زمان به بعد از حزب نازى فاصله گرفت اما پس از جنگ وقتى از دانشگاههاى آلمان به اصطلاح «نازى زدايى» شد هايدگر از تدريس منع شد. اما چون ارتباطش با حزب عميق نبود اين ممنوعيت در سال ۱۹۵۰ برداشته شد و هايدگر تا زمان بازنشستگى اش در سال ۱۹۵۹ به تدريس ادامه داد. يكى از كسانى كه از موقعيت جديد او حمايت مى كرد كشيش كنراد گروبر بود كه سالها پيش از آن (در ۱۹۰۷) كتاب برنتانو را به او داده بود و اكنون سراسقف فرايبورگ شده بود. هايدگر طى دوره اى كه ازتدريس محروم شده بود و پس از شروع كار مجددش چند اثر مهم ديگر به رشته تحرير درآورد:

۱- يكى ازمهمترين آنها نامه در باب مذهب اصالت بشر بود كه در اصل خطاب به فيلسوف فرانسوى ژان بوفره بود اما جنبه عمومى تر داشت. دراين اثر هايدگر تفاوت ميان خودش و سارتر را روشن مى كند و بخصوص به روشنگرى درباره اين موضوع مى پردازد كه او (هايدگر) ذهن انسان را سرچشمه درون ذات (Subjective) فهم و شناخت از وجود (Being) نمى داند. بلكه اين عقيده را پيش مى نهد كه انسان پذيرنده «نداى وجود» است. هايدگر در اين اثر «وجود و زمان» را به نحوى موردتفسير قرارمى دهد كه آن را از انسان محورى (anthropocentrism) سارتر درآن زمان متمايز مى سازد.

۲- ماهيت تفكر و موضوع بسيار نزديك و وابسته به آن يعنى زمان در آثار مهمى چون چه چيز تفكر خوانده مى شود؟ (۱۹۵۴) و در راه زبان (۱۹۵۹) مورد تحليل و بررسى قرارگرفته است.

۳- پرسش درباره دين و الهيات را نيز عمدتاً درمجموعه مقالات گوناگون هايدگر دراين دوره مى توان يافت: اين همانى و تفاوت (۱۹۵۷) به بحث درباره الهيات وجود شناختى (onto - theology)، تفاوت وجود شناختى و غلبه بر متافيزيك مى پردازد.

درباره زمان و وجود (Zeit und Sein- ۱۹۶۲) كه عنوانى است كه آشكارا با جابه جايى دو واژه اصلى شاهكار فلسفى او در سال ۱۹۲۷ يعنى وجود و زمان ساخته شده است. اين اثر اگرچه تكمله اى بر وجود و زمان نيست نوعى نقطه نهايى دركار فلسفى او به طوركلى شمرده مى شود. درطول اين سالها هايدگر علاقه ديرينه اش به تاريخ فلسفه از يونان باستان به بعد را پى گرفت كه يكى از مهمترين نتايجش اثر پرحجم او راجع به نيچه (۱۹۶۱) بود. هايدگر متفكرى بود كه هرگز متوقف نشد و به پايان نرسيد. هرگاه پاسخى براى پرسشى مى يافت به پرسشى ديگر هدايت مى شد. راه همواره ادامه دارد.

درمورد هايدگر معمولاً از دو دوره سخن مى گويند. عده اى ازاين دو دوره به عنوان نوعى چرخش و تغيير بنيادين ياد مى كنند اما برخى ديگر بر آن اند كه اين دگرگونى فكرى هايدگر اگرچه بسيار مهم است اما نمى توان آن را نوعى دگرگونى بنيادين و بى سابقه شمرد.

مك كوارى دراين باره مى نويسد وقتى به كل كار فلسفى هايدگر مى نگريم متوجه تغييرات عمده اى مى شويم. شايد آشكارترين آنها اين باشدكه دازاين (اصطلاحى كه هايدگر براى واقعيت خاص انسان به كار مى برد) كه در دوره اول در كانون توجه و كار فلسفى هايدگر بود در دوره دوم جاى خود را به وجود (Being) در عامترين معناى آن داد. دومين مورد آن است كه خصلت علمى روش پديدارشناسانه كه در دوره اول در تحليل دازاين به كاررفته بود منتهى شد به تأكيد بر زبان شعر در تفسير و تأويل معناى وجود و رابطه دازاين با وجود. در كيفيت تفكر نيز دگرگونى به وجود آمد: در آثار اوليه، تفكر فيلسوف فعال و جست وجو گرايانه است اما در دوره بعدى تفكر به صورت متأملانه و مراقبه آميز (meditative) و حتى منفعل درمى آيد به گونه اى كه برخى از منتقدان ازگرايشات عرفانى در هايدگر سخن به ميان آورده اند. يك تغيير بسيار مهم ديگر مربوط است به معنا و مفهوم جهان. در تفكر اوليه هايدگر جهان يك نظام ابزارى (instrumental) است و اشيا براى استفاده دازاين از آنها در امور روزمره، دم دست (ready-to-hand) هستند. امادر آثار بعدى هايدگر جهان، ديگر يك كارگاه (work shop) به حساب نمى آيد بلكه به اصطلاح شأن و منزلت خاص خود را دارد.

اشيا هم صرفاً ابزار و وسيله (equipment - Zeug) نيستند. بلكه از چهاروجه آسمان (heaven) و زمين (earth) و خدايان (gods) و امور فانى يا ميرندگان (mortals) قوام گرفته اند. اين تعابير به خوبى نشان مى دهد كه چگونه زبان شعر و حتى يك زبان نيمه اسطوره اى جانشين تحليل پديدارشناختى در آثار بعدى هايدگر مى شود.

عده اى مانند جان كاپوتو حتى از چندين چرخش و دگرگونى اساسى سخن به ميان آورده اند. كاپوتو اولين مورد را چرخش از آيين كاتوليك به نوعى آيين پروتستان مستقل در سالهاى نخست تدريس هايدگر در ماربورگ مى داند. سپس چرخش به سوى چيزى نزديك به الحاد يا حتى نيست انگارى كه شايد طى ارتباط هايدگر با ناسيونال سوسياليسم شدت هم گرفت. دراينجا از چرخش ديگرى نيز سخن گفته اند: روى آوردن به نه آيين كاتوليك اوليه اش بلكه به سوى آن چيزى كه ريچارد كرونر آن را دين شخصى هايدگر مى نامد كه شايد به همان اندازه كه از منابع يونانى تغذيه مى كرد از منابع كتاب مقدس نيز نيرو مى گرفت.

در سال ۱۹۴۹ هايدگر اثر كوتاهى نوشت كه با اكثر نوشته هايش كاملاً تفاوت داشت. اين اثر راه روستا (Der Feldweg) نام دارد.

اين اثر كاملاً فلسفى نيست اما به شيوه اى تمثيلى راه تفكر خود هايدگر را نشان مى دهد. راه،شهر را ترك مى گويد و از دشت ها و مزارع مى گذرد و به سوى يك جنگل پيش مى رود. نزديك حاشيه جنگل يك درخت بلوط بلند قراردارد با نيمكتى چوبين در زير آن. هايدگر به ياد مى آورد كه در جوانى معمولاً روى آن نيمكت مى نشست و آثار استادان بزرگ انديشه را مى خواند و سعى مى كرد مقصود آنان را دريابد. ظاهراً در آن زمان ارسطو مورد علاقه خاص او بود و شايد همچنين هراكليتس و پارمنيدس و به يقين توماس اكوئيناس و فيلسوفان مدرسى و احتمالاً حتى نيچه و هوسرل.

هايدگر درخت بلوط را جلوه اى نمادين از سرشت چهار وجهى همه موجودات مى دانست گرچه صريحاً از آن به عنوان يك نظريه فلسفى ياد نمى كرد. هايدگر در اين اثر با زبانى شاعرانه و نمادين از سخن گفتن نهان موجودات زنده و از بازنمايى كل جهان درعالم كوچك (microcosm) سخن مى گويد و اينكه «وصف ناپذيرى زبانشان - همانطور كه مايستر اكهارت، آن استاد كهن زندگى، مى گويد حكايت از خدا دارد، خداى نخست.»

به تعبير مك كوارى اين جملات از رساله يادشده نشان مى دهد كه فلسفه هايدگر با وجود همه پيچيدگى ها و نظرورزيهايش ريشه درتجربه ساده اى دارد. اما بايد آماده بود تا چنين چيزهايى را شنيد. هايدگر معتقداست كه انسان معاصر «پيام» را نمى شنود. «انسان به گزاف در پى آن است كه دنيا را به سطح طرح ها (و خواسته هايش) تقليل دهد اگر هماهنگ و دمساز با پيام راه نباشد.» اما اين پيامى كه هايدگر از آن سخن مى گويد از سوى كيست؟ آيا روح است كه سخن مى گويد يا جهان يا خدا؟ هايدگر به اين پرسش جوابى نمى دهد. شايد او اين پيام را پيام وجود مى دانست كه آن را روح يا جهان يا خدا مى نامند. اما اساساً بى نام است. دراين نقطه است كه برخى معتقدند هايدگر به عرفان نزديك شده است و اشاره اش به مايستر اكهارت (۱۲۶۰ - ۱۳۲۷ ميلادى. عارف بزرگ مسيحى) نيز مؤيد اين نظر است.

مارتین هایدگر در سال 1976 وفات کرد.




اندیشه



1. مفهوم شىء

يكى ازمباحث مهمى كه در فلسفه هايدگر مطرح مى شود ماهيت شىء (thing) است كه بدون درك آن نمى توان ديدگاه هايدگر راجع به تكنولوژى و هنر را شناخت. هايدگر اين موضوع را در سال ۱۹۲۷ در كتاب وجود و زمان مورد بحث قرارمى دهد.

در دهه ۱۹۵۰ نيز درباره آن بحث مى كند اما به شكلى بسيار متفاوت. گرچه هنوز بر آن است كه شىء صرفاً يك چيز (عين object) مادى حاضر براى مشاهده ما نيست. درانديشه غربى گرايش به آن بوده كه جهان به صورت مجموعه اى از اشيا كه در برابر ما قرارگرفته اند به انديشه درآيد. هايدگر در اين باره مى نويسد: يونانيان اصطلاح مناسبى براى اشيا داشتند: پراگماتا (pragmata)، يعنى آن چيزى كه شخص در عمل با آن سروكار پيدامى كند (praxeis). وقتى از شىء سخن به ميان مى آيد معمولاً يك امر عينى (object) عادى را به تصور درمى آوريم چيزى كه پيش رويمان قراردارد. اما در نظر هايدگر اين شيوه عينى گرايانه (objective) نگريستن به اشيا، امرى انتزاع شده از يك شيوه عملى تر يا كاربردى تر است.

براى وجود روزمره، دنيا، محل كار است. در نگاه اول، اشيا امورى عينى براى مشاهده و نظاره (inspection) نيستند بلكه ابزار و تجهيزاتى براى كارهاى دازاين (واقعيت خاص انسان) هستند. اين موضوع درمورد وسايل دست ساخته مانند چكش، آشكارا صادق است. ما چكش بودن را به اصطلاح نه با اينكه چكش از چه چيزى ساخته شده بلكه با ديدن اينكه شخصى از آن در هنگام چكش كارى استفاده مى كند مى شناسيم. اشيا، دم دست هستند. به اين معنى كه ما آنها را وارد فعاليت هايمان مى كنيم و مورداستفاده قرارمى دهيم. چيزى كه صرفاً به صورت يك امر عينى (object) باشد اصطلاحش آن است كه نزدمان حضور دارد. گرچه ما به طور فزاينده حتى چنين اشيا و امورى را هم به قلمرو تجهيزات و وسايل فعاليت، مى آوريم. به اين ترتيب ستارگان چه بسا صرفاً ابزارى براى پيداكردن راه به شمار روند يا خورشيد به يكى از ابزارها و وسايل اصلى ما براى اندازه گيرى زمان بدل شود.

حتى خود انسان (Dasein) نيز اگرچه شىء ديگرى نبود اما موجود حاضر ديگرى محسوب مى شده است. درحالى كه، دازاين صرفاً يكى از هستنده ها و موجودات جهان نيست و نه حتى يك هستنده خاص تر كه با واژه شخص (person) از او ياد مى شود.



2. دازاين و جايگاه انسان در عالم هستى

دازاين به معناى «وجود در جهان» است و ترجمه تاحدودى تحت اللفظى آن مى شود آنجا (= در جهان) بودن. «وجود درجهان» دازاين يا پيوند دازاين با جهان كاملاً متفاوت است با پيوند درونى اشيا با جهان (innerworldly). دازاين از جهان تعالى مى جويد. دازاين نقطه اى است كه از آن جهان ديده مى شود و به فهم درمى آيد. كثرت چيزهاى موجود درجهان در بستر و زمينه جهان، ديده و فهميده مى شوند. بارى هايدگر با انتخاب اين اصطلاح كه البته پيش ازاو حتى در نزد كانت هم البته به معانى ديگر كاربرد داشته است و معنايى ويژه براى آن قائل شدن، مى خواسته در عين حال كه ويژگى خاص وجود انسان را بيان كند او را ازهمه موجودات ديگر متمايز سازد.

درنظر هايدگر - در دوره اول فلسفى اش - دازاين در درجه اول، مشاهده كننده يا تماشاگر دنيا نيست. بلكه به دنيا افكنده شده و تقديرش آن است كه درآن اقامت گزيند. نظر او راجع به دنيا در كتاب وجود و زمان تا حدود زيادى به مفهوم بهره بردارى انسان از دنيا گرايش دارد و كمتر به شأن و زيبايى ذاتى جهان توجه مى كند. اما هايدگر در دوره دوم فلسفى اش نظر غنى تر و سنجيده ترى راجع به دنيا و اشيا آن به دست داد.

پرسشگر وجود: از نظر هايدگر انسان تنها موجودى است كه درباره معناى وجود پرسش مى كند. هايدگر درمورد آنچه مايه تفاوت ميان انسان و موجودات ديگر مى شود به دو مؤلفه اشاره مى كند: اول اينكه «ذات انسان (دازاين) در وجود خاص او (existence) نهفته است.» موجودات ديگر خصوصيات و ويژگى هايى دارند كه «بنابر طبيعت شان» به آنها «داده مى شود» اما دازاين امكان هاى مختلفى پيش روى خود دارد كه با انتخاب هريك از آنها به راههاى مختلف مى افتد.

به عقيده هايدگر اين تفاوت چنان بنيادين است كه ادعامى كند مقولاتى كه ما در توصيف و تعريف اشيا و موجودات ديگر به كار مى بريم قابل اطلاق بر دازاين نيست. به زعم او ما براى اين كار بايد به طراحى يك نماى خاص براى انسان بپردازيم كه هايدگر از آن به existentialia تعبير مى كند يعنى امكان هاى اساسى دازاين.

مؤلفه دوم كه به ديد هايدگر موجب تفاوت بنيادين ميان انسان و موجودات ديگر مى شود آن فرديت يگانه و منحصر به فردى است كه به دازاين تعلق دارد. هايدگر دراين مورد مى گويد كه دازاين (واقعيت خاص انسان) درهرحال مال من يا مال تو يا مال شخص ديگرى است و به هرروى به شخصى تعلق دارد. به عبارت ديگر هر دازاينى جانشين ناپذير است. اگر نسخه اى از يك كتاب خراب يا گم شود نسخه ديگرى از آن كتاب مى تواند به همان كيفيت جايگزين آن شود. اما وقتى فلان دازاين دنيا را ترك مى كند چيزى منحصر به فرد ازميان رفته است.

اين موضوع مى تواند دليل ارزش غيرقابل محاسبه اى باشد كه به زندگى هرانسان داده مى شود.



3. اصالت و فقدان اصالت

گفته شد كه دازاين با امكان هاى مختلفى كه از آنها برخوردار است به زندگى خود و راههاى آن شكل مى دهد و به اصطلاح خود را قوام مى بخشد. اگرچه دازاين متفاوت است و خود را مى شناسد و مى داند كه با موجودات يا هستنده هاى ديگر فرق دارد، ولى تمايل دارد كه خود را صرفاً موجودى مثل موجودات ديگر در دنيا ببيند. مى كوشد بار مسؤوليت را از وجود خود بردارد.

دازاين بافشارهاى بيرونى خود را سازگار مى كند. به تعبير هايدگر دو امكان اساسى پيش روى دازاين قراردارد:

۱- دازاين مى تواند اصيل (authentic) باشد به اين معنى كه اساساً خود باشد يا مى تواند از اصالت دور باشد و فاقد اصالت (inauthentic) به اين معنى كه تبديل به موجودى برآمده از قراردادها و امور باب روز شود يا يك مهره ناچيز و بى مقدار درماشين اقتصادى يا يك شىء بى چهره و فاقد هويت درجامعه توده اى.

به گمان هايدگر بيشتر انسانها در آن وضعيتى به سرمى برند كه او از آن به وجود «روزمره» تعبير مى كند. چيزى كه در دنياى معاصر به معناى پيروى از كارهاى يكنواخت هرروزه و شبيه افراد ديگر بودن است.

هايدگر همچنين درخصوص ارتباط ميان انسانها فرق مى گذارد ميان ارتباط اصيل كه درآن شخصيت ديگران مورداحترام و توجه است و ارتباط فاقد اصالت كه باافراد ديگر به صورت سلطه جويانه يا ابزارى و نظاير آن رفتار مى شود.

به زعم هايدگر بخش بيشتر ارتباط ها از نوع غيراصيل است و هايدگر وقت بسيارى را صرف تشريح اين پديده در جامعه توده وار و بى هويت مى كند.

هايدگر درمورد افراد چنين جامعه اى ازتعبير das man استفاده مى كند كه در انگليسى از آن به they (آنها) تعبير مى شود، مثلاً دراين جمله كه «آنها درمورد انتخاب تيم المپيك ناراضى اند» يا اينكه «آنها مى گويند كه هرچقدر مى توان بايد از زندگى لذت برد.»

«آنها »دلالت بر هيچ گروه خاصى ازمردم نمى كند بلكه صرفاً بيانگر نوعى نظر عامه يا حتى يك شعاراست. خيلى از ما درواقع محكوم و دربند «آنها» هستيم. حتى وقتى كسى مى گويد «من» به احتمال زياد صرفاً آنچه را كه «آنها» مى گويند تكرارمى كند.

اين نكته شايان ذكر است كه هايدگر دراينجا اشاره مهمى به الهيات مى كند. او از سفر پيدايش ۲۶‎/۱ (براساس متن هفتادگانى تورات كه نخستين ترجمه تورات به يونانى باستان است) اين عبارت را نقل مى كند كه «و خداوند فرمود: انسان را بر صورت و همانند خود آفريديم.» هايدگر همچنين قطعاتى از كالون (متأله و مصلح پروتستان فرانسوى ۱۵۰۹ - ۱۵۶۴) و تسوينگلى (مصلح پروتستان سوئيسى ۱۴۸۴ - ۱۵۳۱) نقل مى كند با اين مضمون كه خلقت نوع بشر بدين قصد بود كه سرآغاز يك سير و سلوك باشد، سير و سلوكى كه در آن انسان (به تعبير كالون) به سوى خدا تعالى پيدا مى كند يا (به تعبير تسوينگلى) به سوى خدا كشيده مى شود و اين به سبب تصوير الهى اى است كه در عمق وجود او جاى دارد. شرح خود هايدگر چنين است: «در روزگار مدرن تعريف مسيحى (از انسان) از خصلت الهياتى اش تهى شده است. اما مفهوم تعالى يا استعلا (transcendence) - اينكه انسان موجودى است كه فراتر از خودش مى رود - ريشه در جزميات و اصول عقايد مسيحى دارد.»گفته شد كه هايدگر دردوره اوليه كار فلسفى اش خاصه دركتاب وجود و زمان تفسيرى عمل گرايانه از شيئيت يا چيزبودن به دست مى دهد.

دراين دوره، دازاين اين گونه توصيف مى شود كه اشياى جهان در شبكه ابزارى اى كه درخدمت دازاين (واقعيت خاص انسانى) است جاى مى گيرند. اين حكم نه تنها درمورد وسايل دست ساخته بلكه درمورد اشياى طبيعى اى كه در درون اين شبكه ابزارى جاى داده مى شوند، صادق است.

امروزه حتى يك منطقه بيابانى و برهوت هم ممكن است به صورت يك «پارك ملى» طراحى شود و به اصطلاح به وسيله اى براى سرگرمى و تفريح تبديل شود. بدين ترتيب دنيا بيشتر و بيشتر به صورت يك طرح و پروژه انسانى درمى آيد.

اين شيوه نگريستن به دنيا چه بسا بسيار سودگرايانه و «واقع بينانه» به نظر برسد كه درواقع هم همينطور است چون هايدگر دروجود و زمان تصريح مى كند كه تحليل او منحصر به وجود «روزمره» است. او چنانكه گفته شد حتى از دنيا به عنوان يك كارگاه سخن مى گويد. گرچه در دوره بعدى كار فلسفى اش ديدگاه غنى ترى راجع به دنيا به دست مى دهد.

اين ديدگاه و شناخت جديد، در رساله اى از هايدگر به نام «شىء» (Das Ding) در سال ۱۹۵۰ مطرح شد گرچه در اثر كوچكى به نام راه روستا نيز كه پيشتر از آن سخن رفت به آن اشاره شده است. اين ديدگاه و شناخت جديد، از نگاه تاحدودى سودگرايانه نسبت به جهان در كتاب وجود و زمان فاصله مى گيرد و به سطح غنى تر و عميق ترى مى رسد كه با انديشه اظهارشده در نامه درباب مذهب اصالت بشر هماهنگى بيشترى دارد. بويژه با عبارت زير از اين اثر: «انسان ارباب موجودات نيست بلكه شبان وجود است.»

اين ديدگاه جديد - چنانه قبلاً هم به آن اشاره شد - در قالب اصطلاحى كه هايدگر آن را ابعاد چهارگانه خوانده، بيان شده است. يك شىء يك امر صرفاً عينى نيست و نه صرفاً چيزى كه در سطح دست ساخته هاى انسان باشد يا امرى كه جزو ابزار و تجهيزات انسان براى به كنترل درآوردن زمين قرارگيرد. در ديدگاه جديد هايدگر، يك شىء شأن و منزلت و زيبايى خاص خود را دارد. اما مقصود از ابعاد چهارگانه چيست؟ اين بدين معنى است كه هرچيزى دلالتى چهارگانه يا چهاربعد دارد كه مجموعاً معناى آن چيز را تشكيل مى دهند. چهار بعد عبارتند از: زمين و آسمان، امور فانى و خدايان.

به نظر مى رسد هايدگر با به كاربردن چنين تعابيرى از قلمرو فلسفه به قلمرو اسطوره يا شعر سوق پيداكرده است شايد همين طور باشد اما به تعبير يكى از شارحانش اين موضوع چندان مايه دردسر او نبود. او حتى در كتاب وجود و زمان نيز تمثيل غار را درست درميان تحليل وجودى اش بيان مى كند. براين مبنا كه اين تمثيل، شناختى ماقبل علمى از واقعيت خاص وجود انسان (دازاين) به دست مى دهد كه از پيش، نتايج تحليل پديدارشناسانه را نشان مى دهد.

به علاوه هايدگر از اوايل كارفلسفى پى برده بود كه شعر يك نوع بيان صرفاً عاطفى يا غيرشناختارى نيست بلكه راهى است به حقيقت حتى حقيقت در عميق ترين مرتبه آن به گونه اى كه متفكر درمى يابد كه با شاعران وجه اشتراك بيشترى دارد تا با دانشمندان.

يكى از مثالهايى كه هايدگر در اين باره مى زند جام شراب است: جام دلالت بر زمين دارد زيرا ماده اى كه جام از آن ساخته شده نوعى گل است كه از زمين گرفته شده است. جام همچنين اشاره به آسمان دارد كه ازآن، هم نور خورشيد مى آيد و هم بارانى كه مايه پرورش انگور مورداستفاده در ساخت شراب مى شود.

علاوه بر اين دو مؤلفه يك مؤلفه ديگر هم وجوددارد كه مربوط به انسان است: جام اثر كار و مهارت يك صنعتكار يا هنرمند ماهر است. همان كوزه گرى كه شكل جام شراب را به آن داده است. تا اينجا سه بعد آسمان و زمين و ميرندگان مشخص شد اما درباره بعد «خدايان» چه مى توان گفت؟ جام شراب چه بسا در مراسم «شراب ريزان» مورد استفاده قرارگيرد (مراسمى كه دريونان باستان به پاس خدايان برگزارمى شد). درست همانطور كه خود عمل چكش كارى، سرشت واقعى يا وجود آن را آشكار مى كرد. جام شراب نيز هنگامى كه براى ريختن شراب به كار مى رود وجود جام را نشان مى دهد و نه صرفاً شيئيت آن را.

هايدگر اگرچه زبان شاعرانه در بيان ديدگاه جديد خود راجع به اشيا به كار مى برد كه چه بسا چندان فلسفى به نظر نرسد اما ديدگاهش مى تواند يادآور آموزه ارسطو راجع به علل چهارگانه (علل اربعه: علت مادى، علت صورى، علت فاعلى و علت غايى) باشد. دراينجا تناظر ميان علل مادى و صورى و فاعلى درنظريه ارسطو از يك سو و ابعاد مربوط به زمين و آسمان و امور فانى روشن است. البته به جز تناظر ميان بعد آسمان و علت صورى. اما دشوارى بيشتر مربوط به مؤلفه خدايان است كه چگونه مى توان آن را با علت غايى متناظر دانست. پاسخ كوتاه شايد اين باشد كه جام شراب نه آنگاه كه فقط براى ريختن شراب به كار رود بلكه آنگاه كه - در مجلسى رسمى كه به پاس خدايان برپاشده است - براى شراب ريختن مورداستفاده قرارگيرد، غايت (telos) اين دست ساخته را كه همانا تكريم و ستايش خدايان است نشان مى دهد. اماشايد هنوز هم در اين مورد ابهامى وجود داشته باشد. مقصود از «خدايان» دراينجا چيست؟ هايدگر شايد به خاطر دلبستگى اش به يونانيان و نيز به شعر شاعر محبوبش هولدرلين - كه در آن اشارات بسيار به خدايان است - ازاين تعبير استفاده مى كند.

به تعبير مك كوارى نادرست خواهدبود اگر تعبير خدايان را دال بر خدا به معناى خداباورانه آن بدانيم. اما اين تعبير به معناى وجود عامل الهى دركل واقعيت است، چيزى مقدس (holy) كه همه چيز ازآن بهره دارد.

هايدگر در دوره نخست كارفلسفى اش به ديد مك كوارى تصويرى از جهان ارائه مى دهد كه ظاهراً يكسره عرفى و دنيوى است و ملاحظات سودگرايانه برآن غلبه دارد. او در سراسر كار فلسفى اش اهميت بسيار براى مفهوم زمان، زمانمندى و نيز تاريخمندى (historicity) قائل بود و عقيده داشت كه اين امور در همه موجودات و نيز انسان و وجود (Being) سريان دارند.

اما هايدگر در فلسفه اى كه دردوره دوم فلسفى اش به شرح و بسط آن پرداخت در درون زمان و تاريخ جايى براى عامل الهى و نيز روح آدمى مى يابد.



4. تكنولوژى

هايدگر در تكنولوژى، خطرى مى ديد. خطر اين است كه آنچه در آغاز ابزار و وسيله اى دراختيار انسان بود از كنترل آدمى خارج شود و زندگى كسانى را كه ارباب آن بوده اند تحت سلطه و انقياد خود درآورد و به آن شكلى خاص دهد. به تعبير مك كوارى نظر هايدگر درباره تكنولوژى خالى ازابهام نيست. هايدگر از يك سو، ناخرسندى خود را از تكنولوژى مدرن نشان مى دهد چه به ديد هايدگر تكنولوژى مدرن نشانه جذب و غوطه ور شدن درموجودات (beings) و غفلت از وجود (Being) است. اما هايدگر از سوى ديگر به اين «واقعيت» اشاره مى كند كه انسانها اكنون ديگر در برابر تكنولوژى راه تسليم درپيش گرفته اند و به اصطلاح در فضاى تكنولوژى به سرمى برند و راه بازگشتى برايشان نيست. از اين رو به ناچار بايد با آن ساخت و يادگرفت كه با آن زندگى كرد. ديگر براى طرح اين پرسش كه آيا بايد در يك جامعه تكنولوژيك زندگى كنيم يا نه خيلى ديرشده است. چون ما پيشاپيش درآن زندگى مى كنيم.

هايدگر مى گويد كه ذات تكنولوژى آن چيزى است كه او از آن به Gestell (گشتل) تعبير مى كند. گشتل به معنى جمع آورى، ذخيره سازى و منبع به حساب آوردن همه چيز در راه توليد است كه بر طبق آن، دنيا مجموعه اى از كالاها و يا ذخيره اى از اسباب و منابع براى توليد و مصرف به حساب مى آيد. انگيزه جارى در پس اين فعاليت گسترده اى كه توقفگاه و مقصد نهايى ندارد خواست قدرت است. دراين ميان حتى خود انسان هم به صورت يك منبع ذخيره در مى آيد، خطر بزرگى كه هنوز هم بشر را تهديد مى كند.

نكته ديگرى كه هايدگر در اينجا مطرح مى كند آن است كه رفع خطرات تكنولوژى ازخود تكنولوژى برنمى آيد. وقتى در بخشى از يك سيستم ايرادى وجودداشته باشد اين توهم پيش مى آيد كه با يك تكنولوژى «اصلاح شده» مى توان همه ايرادها را برطرف كرد. ممكن است در چارچوب هاى محدودى بتوان از چنين امرى سخن گفت. اما به طور كلى چنين چيزى امكانپذير نيست. به ديد هايدگر تكنولوژى جنبه ابزارى دارد و اگر اهدافى داشته باشد اين اهداف تعريف درستى ندارند يا كيفيت موقت دارند. بايد به روشنگرى درباره اهداف پرداخت اما اينها چيزى نيست كه از تكنولوژى برآيد. مك كوارى معتقداست كه هايدگر با وجود اين ملاحظات، خود هرگز وجهى اخلاقى براى فلسفه اش شرح و بسط نداد. درواقع مى توان گفت هايدگر از نخستين دوره تفكرش به بعد پيوسته از پرداختن به پرسش هاى اخلاقى اى كه ازجمله در بحث از تكنولوژى، مطرح ساختن شان ضرورى به نظرمى رسد، خوددارى كرده است.

هايدگر در بخش آخر رساله «پرسش در باب تكنولوژى» به نظر مى رسد اميدهايى مى ورزد اما حتى در آنجا نيز مسأله اخلاق محل بحث واقع نمى شود. او مى نويسد: «خطرى كه انسان را تهديد مى كند در درجه اول از ماشين ها و تجهيزات بالقوه مهلك و خطرناك تكنولوژى نيست. تهديد بالفعل از پيش، اساس وجود آدمى را دستخوش خطرساخته است. نقش گشتل [ذخيره سازى و به صورت منبع توليد و مصرف درآوردن همه چيز] اين است كه مى تواند مانع از آن شود كه انسان وارد آشكارگى (revealing) اصيل ترى گردد و به اين وسيله بتواند حقيقت والاترى را به تجربه دريابد. از اين رو، وقتى ذخيره سازى و جمع آورى به قصد توليد ومصرف صرف، حاكميت پيداكند، خطر در بالاترين حد خود است.»

اما هايدگر فراموش نمى كند كه اين شعر هولدرلين را دراينجا نقل كند:

«اما هرجا خطر هست، نيروى نجات بخش نيز همان جا رشدمى كند.»

در اينجاست كه هايدگر از چيزى سخن به ميان مى آورد كه به ديد او مى تواند راهى براى نجات بگشايد و آن هنر است، بويژه شعر. «انسان شاعرانه زندگى مى كند در زمين.»
محصولات فروشگاه مرتبط با این مقاله
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
کاربران با این تگها این مقاله را پیدا کرده اند :
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ بستنی قهوه گربه
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle