روزنامه شرق:مردی روز پنجم اسفند سال گذشته سراسیمه و مضطرب به کلانتری ۱۴ پاکدشت رفت و به افسر نگهبان خبر داد همسر ۵۰ساله اش به نام رقیه کشته شده است. شوهر رقیه به ماموران گفت: «من مسافرت بودم و وقتی به خانه برگشتم هرچه رقیه را صدا کردم جواب نداد. خانه به هم ریخته بود و به نظر می رسید اتفاقی افتاده است. در حالی که نگران شده بودم دنبال زنم گشتم و جسد او را در اتاقی که یخچال مان را آنجا می گذاریم پیدا کردم و بلافاصله به کلانتری رفتم.قاتل همه طلاها و پول های موجود در خانه را سرقت کرده و هرچه مواد غذایی در یخچال داشتیم را با خود برده و تلفن همراه رقیه را هم دزدیده است.»
ردیابی های تلفنی سبب شد جوان ۳۰ساله ای به نام حمزه که از گوشی استفاده می کرد روز ۱۷ خرداد دستگیر شود. حمزه که به شدت به ماده مخدر شیشه اعتیاد داشت در همان بازجویی های اولیه به قتل اعتراف کرد و قبل از آنکه انگیزه اش را از کشتن زن تنها بیان کند داستان زندگی اش را تعریف کرد.
او گفت: «من یک خواهر و یک برادر کوچک تر از خودم دارم و وقتی بچه بودم پدرم ما را ترک کرد و رفت. از آن به بعد مادرم به سختی خرج ما را تامین می کرد به همین دلیل وقتی ۱۴ سال بیشتر نداشتم شروع به کار کردم و زندگی ما به دشواری ادامه داشت تا اینکه مدتی قبل دایی ام من و مادرم را به شیشه معتاد کرد. بعد از آن دیگر نمی توانستیم کار کنیم و پولی نداشتیم. خیلی شب ها گرسنه می خوابیدیم. اجاره خانه مان هم چند ماه عقب افتاده بود و صاحبخانه مرتب به ما فشار می آورد. چند روز قبل از قتل، صاحبخانه دوباره به مادرم اعتراض کرد. آن شب غذا نداشتیم و گرسنگی بدجوری به ما فشار می آورد. مادرم به من گفت زنی را می شناسد که در خانه اش پول و طلا نگه می دارد و می توانیم از آنجا دزدی کنیم. من این پیشنهاد را جدی نگرفتم اما چند روز بعد وقتی دوباره صاحبخانه همان حرف های همیشگی اش را تکرار کرد و باز هم گرسنگی به ما فشار آورد با پیشنهاد مادرم موافقت کردم و بعد از برداشتن یک تکه طناب همراه او به خانه رقیه رفتم.»
این جوان در ادامه اعترافاتش گفت: «رقیه مادرم را می شناخت برای همین فکر کرد به میهمانی رفته ایم و ما را به خانه اش راه داد. در حین گفت وگو ما فهمیدیم او در خانه تنها و فرصت برای اجرای نقشه مان مهیاست. وقتی رقیه گفت سه راهی برق یخچالش خراب شده است مادرم به دروغ به او جواب داد من تعمیرکار وسایل برقی هستم و می توانم آن را درست کنم رقیه هم مرا به اتاقی که یخچال در آنجا بود، برد. ناگهان از پشت طناب را دور گردن این زن انداختم و کشیدم. او التماس می کرد نکشمش. می گفت هر چه می خواهی بردار اما من را نکش ولی من توجهی نکردم و او را خفه کردم بعد چون خیلی گرسنه بودیم با مادرم سراغ یخچال رفتیم و حسابی غذا خوردیم بعد هم مادرم خانه را زیر و رو و وسایل قیمتی را پیدا کرد.بعد از سرقت طلاها را فروختیم و کرایه عقب افتاده خانه مان را دادیم. با بقیه پول هم خانه دیگری را اجاره کردیم و از آن محل رفتیم.»
ماموران بعد از شنیدن این اعترافات مادر حمزه را نیز که زنی ۴۵ساله به نام لیلاست بازداشت کردند و او گفته های فرزندش را تایید کرد. پرونده این دو اکنون در اختیار قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفته است و آنها به زودی محاکمه می شوند.