كارول گوستاویونگ متولد 1875میلادی پزشك سوئیسی از راه مكاتبه با فروید آشنا شد.نتیجه این آشنایی ملاقات حضوری و دوستی عمیق بود.اما به علت اختلاف عمیق در تحلیل و توجیه مسائل روانكاوی بین
یونگ و فروید فاصله افتاد.و به دنبال آن
یونگ نظریه روانشناسی تحلیلی خود را ارائه داد.وی همچنین به مطالعه و تفسیر اساطیر و افسانه ها و كتب مذهبی علاقه مند بود و برای فهم سمبل ها و علائم موجود در میان قبایل بدوی،نظیر توتم ها كوشش بسیاری كرد و حاصل این كوشش ها را در كتاب "انسان و سمبول هایش" به رشته تحریر درآورد.
ساختار
شخصیت فردی از
نگاه یونگ دارای سیستم مجزا از یكدیگر كه تاثیر متقابل بر هم دارند تشكیل شده است.
1- من یا خود : من همان شعور آگاه یا ضمیر ناخودآگاه است، كه تشكیل شده است از احساسات، خاطرات، افكار و عواطفی كه شخص نسبت به آنها آگاهی داردو برای او معلوم است و باعث پی بردن و شناخت او از هویت خود می شود.
2- نا هوشیار فردی: ویژگی ها و كیفیاتی است كه در گذشته شخص خود آگاه بوده اند اما اكنون به دلایل متعدد واپس زده یا فراموش شده اند.نا خودآگاه فردی همچنین مركز عقده های شخص است.
3- نا هشیار جمعی: نوعی حافظه مربوط به گونه انسان و ناهشیاری غیر قابل دسترس است كه نماینده تجربیات تراكمی نوع بشر و حتی موجودات پایین تر از بشر است .از جمله مهمترین ناهشیاری جمعی كهن الگوها می باشند.اینها تجربیات و معلوماتی هستند كه در طول تاریخ بشری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند.مثل میل به جاودانگی، تصور مبدأ كل داشتن هستی، قهرمان، شیطان، زندگی پس از مرگ و...
4- نقاب : صورتی است كه شخص با آن در اجتماع ظاهر می شود.(شخصیت اجتماعی) اگر تاثیر جامعه بر فرد زیاد باشد تفاوت این نقاب با
شخصیت حقیقی فرد زیاد می شود و استقلال شخصی خود را از دست می دهد.
5- سایه: مركب از مجموعه غرایز حیوانی و خشن و وحشیانه است كه از اجداد بشر به او به ارث رسیده است.اما بوسیله نقاب از نظر دیگران پنهان
نگاه داشته می شود یا توسط افراد با اراده به ناخودآگاه شخصی فرستاده می شود.
6- آنیما و آنیموس: جنبه زنانگی در مردان آنیما، و جنبه مردانگی در زنان آنیموس است و هر انسانی دارای این دو جنبه است.و در هر فرد میزان این دو جنبه بر
شخصیت فرد تأثیر گذار است.
7- خود: یكی از مهمترین صورت های ازلی در نظریه
یونگ خود یا خود یابی است. كه معرف كوشش های فرد برای رسییدن به یكپارچگی و تعادل است.به گفته
یونگ خود مركز خود آگاه است نه مر كز
شخصیت آدمی، چرا كه خود آگاه هم
شخصیت نیست بلكه بخشی از آن را تشكیل می دهد.خود در آغاز از انرژی حیاتی كمتری نصیب می بردزیرا بخش عمده این انرژی صرف رشد جسمی و بلوغ فرد می شود.اما در دوره های میان سالی كه رشد جسمی متوقف شده است و دیگر نیاز زیادی به صرف انرژی حیاتی ندارد، این انرژی صرف رشد و كمال یافتن می شود و در این دوره است كه خود بصورت محور
شخصیت در آمده و همه سیستم های دیگر
شخصیت به صورت اقماری به گرد آن می گردند و خود آنها را با هم هماهنگ
نگاه داشته
شخصیت را به وحدت و تعالی نسبی می رساند.
یونگ برای افراد انسانی،برحسب آنكه بیشتر متوجه عالم درون باشند،یا عالم بیرون، دارای دو تیپ شخصیتی به نام گروه"درون گرا " و گروه "برون گرا" هستند.این گروه های شخصیتی با تلفیق احساس،شهود،عاطفه و تفكر خود هشت تیپ شخصیتی متفاوت را ایجاد می كنند.
خصوصیات افراد برون گرا عبارت است از: به افراد و اشیاء بیشتر توجه نشان می دهند.در زمان حال زندگی می كنند.طرفدار اصلاحات اساسی هستند.به اعمال و نتیجه آنها توجه دارند.راحت و روان سخن می گویند.به ورزش و اعمال حركتی علاقه دارند.زود تصمیم می گیرند و به سرعت اجرا می كنند.خونگرم، زود آشنا و اهل معاشرت هستند.به ارزش های عینی توجه دارند.
خصوصیات افراد درون گرا عبارت است از: به احساس و افكار خود بیشتر توجه دارند.نگران آینده و هدف اندیش هستند. معمولا محافظه كارند.اصول و معیارها را مهمتر از خود اعمال می دانند. در نوشتن بهتر از گفتن هستند.مشتاق كتاب و مجلات می باشند.به برسی قانون ها و علت ها علاقه دارند.بیشتر وقت خود را صرف طرح نقشه و تجزیه و تحلیل آن می كنند و دیرتر وارد عمل می شوند.مردم گریز و دیرآشنا هستند.به ارزش ها و عوامل ذهنی توجه دارند.