مطالبی که پس از تماشای قسمتهای اولیه «قهوه تلخ» نوشته شد زیاد جدی گرفته نشدند، چرا که سابقه نشان میداد سریالهای مهران مدیری نیاز به زمان برای مقدمهچینی دارند و معمولا پس از ورود به فضای اصلی داستان، جان میگیرند. خود نویسندگان مطالب هم تاکید داشتند که هنوز برای قضاوت زود است. اما حالا که یک سوم سریال پخش شده و به زودی انتشار قسمتهای بعدی نیز آغاز میشود، میتوان دید جامعتری داشت.
۱. تقریبا واضح است که علت عدم پخش این مجموعه از تلویزیون فقط و فقط عدم توافق مالی بوده و بس؛ حداقل میتوان گفت که از میان دلایلی که برای عدم پخش آن در رسانههای مختلف مطرح شد، این یکی از بقیه منطقیتر به نظر میرسد. قهوه تلخ نه مضمون چالشبرانگیزی دارد و نه حرف خیلی حساسیتزایی میزند که بخواهد حتی این تردید را به وجود آورد که دلیل پخشنشدنش از تلویزیون چیزی غیر از مسایل مالی بوده؛ حتی از نظر تاثیرپذیری و الهام از شرایط روز کیلومترها عقبتر از کارهای قبلی خود مهران مدیری قرار میگیرد؛ مثلا مجموعهای مثل شبهای برره خیلی بیشتر از نظر کنایه به اوضاع روز اجتماع قابل تحلیل بود تا قهوه تلخ. توجه به این نکته که دلیل پخش این اثر در شبکه نمایش خانگی، توافقات مالی بوده، زیر ذرهبینقراردادن این مجموعه را آسانتر میکند، چرا که هیجانزدگی ناشی از عرضه و تماشای این اثر در شبکه نمایش خانگی تقریبا فروکش کرده؛ و در همین راستا اگر مجموعههای اولیه به هر دلیلی (مثلا صحبت مهران مدیری در ابتدای مجموعه اول)، به تیراژ و فروش میلیونی رسیدند، امروز مخاطبان که به خرید مجموعه عادت کردهاند، با دید نقادانهتری به تماشای آن مینشینند.
۲. در مجموع قسمتهای پخش شده، لحظات کمدی و موقعیتهای جالبی شکل گرفته، نکتههایی هم داشته که برای افراد ریزبینتر جذاب بوده؛ اما با قاطعیت میتوان گفت که انتظار جمع کثیری از علاقهمندان مهران مدیری برآورده نشده است. به دلایل مختلف، قهوه تلخ نتوانسته طیفهای مختلف تماشاگرانش را راضی کند. نه آنهایی که دنبال اندکی کمدی و کمی آرامش در کنار خانواده هستند از بار کمدی سریال راضیاند و نه آنهایی که با توجه به سابقه طنزهایی چون شبهای برره، ذهنشان را برای یک مجموعه پر از حرف آماده کرده بودند. قهوه تلخ نه آنقدر میخنداند که خستگی جمع خانوادهها را در شامگاه یک روز میان هفته به در کند و نه آنقدر جسور و عمیق است که جماعت ریزبین، بتوانند چیزی از آن در بیاورند! مهران مدیری (که سریالهایش را مخاطبان با نام او میشناسند، یعنی میگویند سریال مهران مدیری) و گروهش واقعا فرصت خیلی خوبی را دارند از دست میدهند. این فضای خیالی در یک زمانی که در تاریخ هیچی دربارهاش ننوشتهاند آنقدر پتانسیل شوخی و کمدی دارد که شاید دیگر نیازی نباشد که هر چند قسمت یکبار، یکی از درباریان به دیگری دل ببندد و همان داستانهای خواستگاری و مشابهش بارها و بارها تکرار شود. در این گونه خطوط داستانی چه استفاده از ظرف زمانی و مکانی قهوه تلخ میشود؟ هیچ!
۳. شخصیتهای قهوه تلخ، فقط یک نام دارند و یک خط ویژگی رفتاری و یک حرکت مشخص. مثالهایش فراوانند: بلدالملک، همیشه عصبانی و مشکوک به همه، و حرکت مشخصش «پدرسوخته» گفتنش. دامبولالسلطنه، چاپلوس دربار و حرکت مشخصش، بشکنزدن. دواءالملک، پزشک کم سواد و حرکت مشخصش، آبقند تجویزکردن برای درمان سردی. بلوتوس، متملق و حسابگر و حرکت مشخصش، «آه» گفتن. بابا اتی، فراموشکار و دور از ماجراهای دربار و حرکت مشخصش، «کیه کیه» گفتن. کبوتر، خبرچین دربار و حرکت مشخصش، گریهکردن وقتی اسم جهانگیرشاه میآید. هیچ چیز بیشتری از این شخصیتها رو نمیشود یا اصلا نویسندگان از این بیشتر برای شخصیتها ننوشتهاند. این درباریان مکار و چاپلوس هرکدام به حال خودشان رها شدهاند تا بنا به نیاز مستشارالملک، ظاهر شوند. هر زمان که بلدالملک میآید، مخاطبان منتظرند که چندبار «پدرسوخته» بگوید. تقریبا کلیه صحنههایی که بابااتی حضور دارد باید با یک «کیه کیه» به پایان برسد. به همین دلیل مخاطب با شخصیتها ارتباطی برقرار نمیکند؛ و شخصیتهای خیلی خوبی مثل باباشاه و بابااتی (که گریم و بازیشان هم خوب است) هم این وسط هدر میروند، چرا که هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند، فقط هستند که باشند!
۴. این تکرار و سطحیبودن فقط محدود به شخصیتها نیست. داستان ایستای قهوه تلخ نیز در چند جای مشخص روایت میشود. چندبار صحنههای صحبتکردن زنان دربار در اندرونی، اتاق خواب جهانگیرشاه، رفتن به نظمیه، مطبخ و … در این سی قسمت تکرار شده؟ این که لحن صحبت فخرالتاج با لعبتالملوک به یکباره محاورهای و تند شود البته برای یک یا دوبار خندهدار و جالب است؛ ولی چندبار پتانسیل تکرارشدن دارد؟ این حرکت چندبار تاکنون تکرار شده؟ زلزدن مستشارالملک به دوربین چندبار خندهدار است و تازگی دارد؟ شخصیت توپولوف به جز اسم بامزهاش چه چیزی به کل این اثر اضافه کرد؟ یعنی سازندگان قهوه تلخ به این فکر نکردند که شخصیتها و موقعیتها به چیزی بیشتر از یک اسم بامزه، گریم و یک حرکت تکرارشونده نیاز دارند؟
۵. داستان ورود یک مورخ امروزی از زمان حاضر به دربار فاسد جهانگیرشاه در یک ظرف زمانی و مکانی مجهول، مشابه تبعید روزنامهنگار به ناکجاآبادی مثل برره است. اما برره بستری بود برای خلق موقعیتهای کنایهآمیز که اذهان مخاطبان آماده دریافت سیگنالهای نقادانهاش درباره فلان مساله یا عادت اجتماعی بود. اما این که مستشارالملک به فلان درباری آموزش خواستگاریرفتن یا صحبتکردن با فلان دختر دربار را بدهد (که بخشی طولانی از مجموعه را هم به خودش اختصاص داده) که نمونه بهترش را تماشاگر در آثار قبلی دیده (پس نمیخندد) به راستی چه چیزی به مخاطب میافزاید؟ آن هم مخاطبی که برای تماشای این مجموعه هزینهای پرداخت کرده است. مخاطب امروزی قهوه تلخ از دیدن دکور عظیم یا لباسهای رنگارنگ شخصیتها چندان به وجد نمیآید، بلکه ذهنش منتظر اشارهای است به موضوعی تا خودش تا تهش برود. یک کنایه ظریف به یک عادت بد، خیلی بیشتر مخاطب را به وجد میآورد تا حرکت دوربین از این سوی کاخ به آن سو برای نمایش عظمت دکور. اصلا این چیزها یک مجموعه طنز موفق را نمیسازند؛ آن چه که یک طنز را موفق میکند فکری است که پشت آن است و متاسفانه به نظر میرسد فکر واحدی پشت قهوه تلخ نیست. اینجاست که معلوم میشود دو نویسنده قهوه تلخ نمیتوانند این همه شخصیتی که ساختهاند را خوب عمق بدهند یا داستانهایی را در این زمان و مکان مجهول بپرورانند که حداقل کمی سنخیت با وضع روز داشته باشد.
۶. این قهوه از این تلختر نمیشود! این سریال تاکنون در زمره کارهای ضعیف مهران مدیری (که کم هم نیستند همانطور که کارهای شاخصش هم کم نیستند) بوده. در قهوه تلخ داستانها به شدت نخنما و تکراریاند. شخصیتها تکبعدیاند و اتفاقات، در یک «لوپ» تکراری قرار دارند: فردی میآید یا توطئهای میشود، در یک صحنه زنان دربار دور هم غیبت میکنند، صحنه بعدی مستشارالملک در اتاق خواب جهانگیرشاه در حال نصیحتکردن دربار با حرف عجیبی روبرو شده و به دوربین زل میزند، صحنه بعدی در نظمیه، بلدالملک به خاطر عملکرد یکی از درباریان جوش میآورد و چندبار «پدرسوخته» میگوید. این وسط احتمال دارد مستشار برای مدتی زندان هم بیافتد. بعد هم توطئه برحسب تصادف، خنثی شده یا فرد واردشده با برملاشدن اهدافش، از داستان بیرون میرود. این وسط، دامبولالسلطنه، قرقی، کبوتر، باباشاه و بابااتی هم در چند صحنه خودی نشان میدهند!
۷. به عنوان نکته آخر، هنوز معلوم نیست که آیا شبکه نمایش خانگی کشش لازم را برای عرضه یک سریال ۹۰ قسمتی دارد یا خیر. به نظر میرسد شبکه نمایش خانگی برای ارائه مینیسریال بستر مناسبی باشد، اما هنوز درباره این که آیا سریالی مانند قهوه تلخ میتواند مخاطبانش را تا مجموعه آخرش حفظ کند تردید وجود دارد. با توجه به این که هنوز ساخت این سریال ادامه دارد، میتوان با استفاده از فکرهای تازه، به این مجموعه تحرک بیشتری بخشید. شکی نیست که فروش بالا مجموعههای اول تحت تاثیر عوامل مختلفی بود که شاید بسیاری از این عوامل امروز با گذشت زمان و آگاهی بیشتر مخاطبان، کمرنگ شده باشند. برای این که مخاطبان یکسوم اول مجموعه حفظ شوند، نیاز به کارهای تازهای است. البته کارهای تازه از نظر فکری و محتوایی نه افزایش تعداد جوایز و آپارتمانهای قرعهکشی خریداران قهوه تلخ!