توی پارک نشسته بودم و دخترم مشغول بازی بود که ناگهان متوجه نگاه شیطانی پسری جوان شدم.
او پس از چند دقیقه جلو آمد و پرسید: گوشی تلفن همراه شما بلوتوث دار است؟
با لبخندی سرم را تکان دادم و در جوابش گفتم: آره، فضولی؟
در این لحظه پسر جوان خندید و گفت: خوب شناختی! یک فضول مزاحم هستم. حالا اگر ایرادی ندارد سیستم بلوتوث گوشی ات را فعال کن .
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: نمی دانم چرا خام شدم و به خواسته اش عمل کردم .
پسر جوان یک بلوتوث زننده برایم فرستاد و در واقع این تصاویر زشت زمینه برقراری ارتباط شومی را بین ما فراهم کرد.
من تقریبا هر روز بعداز ظهر پسر جوان را توی پارک می دیدم و ما از طریق پیامک و گفتگوی تلفنی با هم در ارتباط بودیم .
چند ماه گذشت و من با احساس گناهی که داشتم دچار عذاب وجدان شدم و بارها تصمیم گرفتم به این ارتباط مخفیانه پایان بدهم اما به محض این که پسر جوان را می دیدم یا پیامکی عاشقانه از او می رسید عقلم را از دست می دادم و نمی دانم چرا به این رابطه شوم ادامه دادم.
اما بالاخره این کارهای کثیف کار دستم داد و پسر جوان تشویقم کرد تا چند ساعتی از خانه فرار کنم.
من برای اولین بار زمانی که شوهر بیچاره ام سر کار بود بچه را به همسایه سپردم و همراه پسر جون با خودرو، گشتی توی خیابان ها زدیم. سپس با هم به ساختمانی رفتیم که نمی دانستم لانه افراد خلافکار و فاسد است.
هنوز چند دقیقه از حضوم در آن خانه لعنتی نگذشته بود که پشیمان شدم و می خواستم از آن جا بیرون بیایم ولی پسر جوان مانع شد .
من با او درگیر شدم و در حالی که پسر جوان سیلی محکمی به صورتم زد تا در برابر تهدیدهایش کوتاه بیایم و خودم را تسلیم کنم ناگهان ماموران انتظامی که گویا محل را زیر نظر داشتند وارد عمل شدند و ما را به اتفاق دو مرد و یک زن دیگر دستگیر کردند.
با این وضعیتی که پیش آمده نمی دانم چه جوابی به شوهرم که آدم مظلوم و زحمت کشی است بدهم و چه طور به چشمان دخترم نگاه کنم.
در حق شوهرم نامردی کردم!
زن جوان با چشمانی اشک بار و صدایی بغض گرفته افزود: شوهرم به منظور جبران مبلغی که برای پرداخت چک برگشتی برادرم داده است مجبور شد دو شیفت کار کند و متاسفانه من این طوری جواب محبت هایش را دادم و … !
در خور یا دآوری است، متهمان این پرونده با تشکیل پرونده به مراجع قضایی معرفی ور اهی زندان شدند.