آن چه مسلم است، این که گمان نمیرود کسی از دیدن گربهای که دمش را با قیچی بریدهاند یا موشی که آتشش زدهاند یا کلاغی پرسوخته که از سیم برق آویزان شده است و سگی که با گرسنگی و تشنگی دادن، جانش را گرفتهاند، ناراحت نشود و یا حتی زبان به اعتراض نگشاید. قطعاً هیچروان انسانی و سالمی، این کارها را تأیید یا ترویج نمیکند، اما معلوم نیست جه میشود که وقتی فیلمها و صحنههای حیات وحش و راز بقا و مناظر طبیعی جهان، از جمله جذابترین برنامهها برای عموم سلیقهها در بیشتر جوامع به حساب میآید، آنگاه خود طبیعت و محیط زیست گیاهی و جانوری آن، پیوسته از حضور بشر و دخالتها و اقدامات وی آسیب میبیند و نابود میشود و حتی در جوامع مدعی اخلاق و انسانیت نیز، طبیعت، امنیت ندارد.
حیوان آزاری، بدون شک از مصادیق بداخلاقیهای اجتماعی است که متأسفانه در جامعه ما نیز وجود دارد و اگر چه بی توجهی مسئولان امر و نبود قوانین محکم و زیرساختهای فرهنگی مناسب، حاشیه امنی برای حیوانآزاران فراهم آورده، اما وظیفه هریک از ما است تا برای تأمین امنیت اخلاقی و حقوقی خودمان و اطرافیانمان، نسبت به هر نوع دگرآزاری و شیوع آن و از این میان، انواع حیوان آزاریها، حساس باشیم و از هراقدامی که نقش بازدارنده دارد، کوتاهی نکنیم.
حیوان آزاری ممنوع!
یکی از علائم هشداردهنده شناسایی اختلالات روانی در انسانها، شکنجه و کشتار حیوانات در کودکی و نوجوانی است. رفتاری که به آن ( Zoo sadism) جنون حیوان آزاری و به عبارت دیگر، لذت بردن از تماشای درد وشکنجه حیوانات میگویند.
یکی از ویژگیهایی که در پروندههای جنایتکاران و قاتلان زنجیرهای پس از بازجوییهای پیدرپی قید شده، موارد بسیاری از سابقه بیرحمی و کشتار حیوانات در سنین نوجوانی است که این قبیل رفتارها متأسفانه محدود به حیوان آزاری نبوده و با مرور زمان، شامل انسانها نیز شده است.
دکتر آلبرت شوایتزر انسانشناس معروف میگوید: ۹۰ درصد از جنایتکاران در کودکی از شکنجه دادن و کشتن حیوانات لذت میبردند که این موضوع در فایلهای قتلهای زنجیرهای به وسیله پلیس فدرال آمریکا FBI نیز تایید شده است. پژوهش و تحقیقات بسیار در این زمینه جامعهشناسان، قانونگذاران و دادگاهها را متقاعد کرده است که اعمال بیرحمی به حیوانات در کودکی باید با جدیت توسط والدین مورد بررسی قرار گیرد و برطرف شود. زیرا این اعمال میتواند نشانههای اولیه بیماری دگر آزاری یا سادیسم باشد و یکی از دلایل اصلی گذراندن قانون حمایت از حیوانات در کشورهای پیشرفته نیز همین مسأله است که طبق آن، شخص خاطی – چه نوجوان و چه بزرگسال – حتی در صورت لگد زدن به سگ یا گربه، محاکمه میشود.
شخصیتهای ضد اجتماعی
دکتر فربد فدایی- روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در خصوص منشاء روانی تمایلات حیوان آزاری در برخی از افراد میگوید: یکی از وجوه روانی شخصیتهای ضداجتماعی که اکثریت مجرمان و جانیان از جمله این اشخاص هستند، این است که در دوران کودکی نسبت به جانوران بیرحم بودهاند و این ازجمله معیارهایی است که در «اختلال سلوک» در کودکان و نوجوانان اهمیت زیادی دارد.
اختلال سلوک در کودکان، معادل با اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالان است و دیده شده است که اکثریت مجرمان، در دوران کودکی، جانوران را آزار دادهاند. برای نمونه در چند سال اخیر، فاجعه قتلهای زنجیرهای کودکان در پاکدشت را میتوان نام برد که شخصی معروف به ممدبیجه، نزدیک به ۲۰ پسر بچه را مورد آزارهای جسمی و روحی قرار داد و پس از آن نیز با زدن سنگ به سرشان، آنها را به قتل رساند. این شخص در بازجوییهای به عمل آمده گفته بود که جنایاتش را از دوران کودکی و نوجوانی با آزار دادن قورباغهها شروع کرده بود. بعدها که بزرگتر شد نیز، سموم مختلف و از جمله، استریکنین را از خیابان ناصرخسرو میخریده و به قورباغهها تزریق میکرده و از دیدن زجر آنها لذت میبرده است و یا سگهای ولگرد را با طناب به چوبی میبسته و سپس با سنگ آن قدر به آنها ضربه میزده که به صورت رقت آمیزی میمردند! نتیجه کار وی در بزرگسالی نیز همان جنایاتی شد که دیدیم!
دکتر فدایی ادامه میدهد: متأسفانه تعداد موارد آزار جانوران وحشی و اهلی که در کشور ما و سایر نقاط جهان اتفاق میافتد، زیاد است و جای بسی شگفتی است که با وجود این همه فجایع که به دست انسان انجام میشود، باز هم طبیعت را وحشی مینامیم، زیرا هیچ جانوری در طبیعت، بیدلیل به موجود دیگر حمله نمیکند و هم نوع خود را به قتل نمیرساند!
بی رحمی نشانه ضعف درونی است
دکتر فدایی، شخصیتهای حیوان آزاری که توانایی سلاخی خرسی ماده و دو تولهاش را دارند یا با پتک زدن بر سر الاغی درمانده، از زجر دیدن آن ابراز شادمانی میکنند، شخصیتهایی با احساس ضعف شدید درونی میداند و میگوید: این افراد ضداجتماعی، تنها به وسیله آزار دادن و کشتن موجودات دیگر احساس قدرت میکنند و حد اعلای این وضعیت در جانیانی است که بدن قربانی خود را پس از قتل تکه تکه میکنند و یا با تن بی جان جسد، رابطه جنسی برقرار مینمایند؛ زیرا این افراد ضعیف فقط در برابر یک فرد درمانده و فاقد حیات، احساس توانایی و برتری و قدرت میکنند.
والدین هشیار باشند
دکتر فربد فدایی سپس به والدین نسبت به مشاهده این نوع رفتارها در فرزندانشان هشدار میدهد و تأکید میکند: بی رحمی نسبت به جانوران باید پدر و مادر و سایر اطرافیان را نسبت به سایر رفتارهای خطرناک و خشن در کودک نگران سازد و این کودکان باید مورد تشخیص و درمان روانپزشکی قرار گیرند زیرا «اختلال سلوک» در کودکان در مواردی که به موقع تشخیص دادهشود، درمانپذیر است، اما اگر این کودکان به حال خودشان رها و بزرگ شوند، در ۵۰ درصد موارد، شخصیتهایی ضداجتماعی و قانون شکن و مجرم خواهندشد!
دکتر فدایی، راهکار مؤثر و پیشگیرنده و بسیار ضروری در این زمینه را ارتقای «آموزش» افراد جامعه میداند و معتقد است: باید از همان خردسالی، مهربانی با جانوران اعم از وحشی و اهلی را به کودکان بیاموزیم و مثالها و داستانهایی که از مهربانی و رفتار بزرگان و شخصیتهای دینی، با حیوانات وجود دارد، به دفعات برای همگان بازگو کنیم تا بدین لحاظ نیز افراد، از آزار و خشونت با حیوانات پرهیز کنند.
وی آنگاه برخی از این داستانها را مثال میزند و میگوید: پیامبر اکرم(ص) قصد وضو گرفتن داشت که گربهای نزدیک شد و از ظرفی که حضرت میخواست با آن وضو بگیرد، شروع به نوشیدن کرد. آنحضرت صبر کرد تا گربه سیراب شود و سپس با باقیمانده آن آب، وضو گرفت.
روایت دیگری هم هست که رسول خدا نشسته بود و گربهای نزدیک شد و بر دامن قبای آنحضرت آرام گرفت و خوابید. زمانی که حضرت خواست برخیزد و برود، آن قسمت از قبا را که گربه بر روی آن آرمیده بود، با خنجر برید تا خواب حیوان آشفته نشود و بیدار نگردد!
دکتر فدایی معتقد است: این گونه داستانها و بسیاری نمونههای دیگر، اهمیت مهربانی با جانوران را، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حفظ محیط زیست، بر ما روشن میکند.
به هرحال نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مردم نسبت به یکدیگر
مهربان باشند، در حالیکه نسبت به جانوران بی رحمی به خرج میدهند؛ این دو با یکدیگر سازگار نیست!
شهر بدون خشونت!
در دفتر روزنامه هستم و منتظر دختر خانم جوانی که موضوع حیوان آزاری و حمایت از حیوانات بی پناه را پیشتر از من و به صورت تجربی، پیگیری کرده است تا بیاید و با هم گفتوگو کنیم. خیلی سریع و با ذوق خودش را میرساند.
«سمانه تنها»، پس از معرفی خودش میگوید: راستش اوائل چیز زیادی ازحیوانات و حقوق آنها نمیدانستم و فقط آنها را دوست داشتم و کمی هم از مهربانی با حیوانات در فرهنگ عمومی برخی کشورهای دیگر خوانده بودم، ولی فکر نمیکردم که در ایران یا در شهرخودمان هم میشود برای حیوانات بی پناه کاری کرد و با این کار، محیط زیست را ایمن و سالم ساخت.
وی ادامه میدهد: از طریق شبکههای اجتماعی با این فعالیتها و حامیان حیوانات خیابانی و بیسرپناه آشنا شدم و فهمیدم که:
- لزومی ندارد حیوان خانگی داشته باشیم، ولی اگر حیوان مریض یا آسیب دیدهای در خیابان دیدیم یا شاهد حیوان آزاری بودیم، نباید بیتفاوت باشیم و میتوانیم به حیوان کمک کنیم! چراکه، خیلیها هستند که برای حیوانات خیابانی، پناهگاه درست کردهاند.
همچنین دامپزشکانی هستند که خدمات درمانی را به رایگان و یا با هزینههای بسیار کم، برای حیوانات خیابانی و بی پناه ارائه میدهند.
اما هنوز یک سؤال اساسی در ذهنم هست و این که گیریم کلاغ و کبوتر و گربه و هر حیوان خیابانی دیگری که مصدوم یا بیمار است به کمک ما درمان شد و سالم در خیابان رهایش کردیم. بعدش چه میشود؟ وقتی بسیاری از بستگان ما به خانه ما نمیآیند، چون در خانه، پرنده داریم، چگونه توقع داشته باشیم که در خیابانها و پارکهای شهرمان، دوستی و مهربانی با حیوانات را شاهد باشیم و کسی به آنها آسیب نرساند؟
فرهنگ عمومی با حیوانات، مهربان نیست
وقتی در پارک ایرانشهر که ساختمان خانه هنرمندان در آنجاست و انتظار میرود محیطی فرهنگی باشد، گربهای یافت شده بود که شکمش را با سنگ پر کرده و دماغش را بریده بودند و حیوان بیچاره را با ابن وضع رها کرده بودند، میتوانیم نتیجه بگیریم که متاسفانه جنون حیوان آزاری در برخی از افراد جامعه وجود دارد و ما باید نگران شیوع این نوع بداخلاقیها و رفتارها باشیم.
سمانه، با بیان این حیوان آزاری، ادامه میدهد: کاشکی کسانی به جای اعتراض به حضور حیوانات در خیابانها، به آلودگی هوا، به آلودگی جویهای آب و به آلودگی سطلهای زباله اعتراض میکردند. افرادی که حتی حاضر نیستد، کیسههای آشغال را در سطلهای بزرگ زباله بیاندازند و جلوی خانه خودشان و کنار باغجه یا جوی آب و حتی کنار همان سطل زباله میاندازند و همه جا را کثیف میکنند، قطعا از این که با طعمه گذاری درون جویها، آب نیز مسموم میشود و پرندگان و گربهها و سایر حیوانات نیز به جای موشها میمیرند، غافلند و از شهرداری برای این آلودگیها گلهمند نمیشوند!
یا اینکه، مردم چطور جوجه و خرگوش رنگ کرده را برای بچههایشان میخرند و هر نوع بدرفتاری کودک خود را با آن حیوان میبینند و نمیگویند که حیوان بیماری منتقل میکند و آزار دادن حیوانات نیز گناهی بزرگ است؛ اما اگر کسی حیوان خانگی را در خیابانی بچرخاند یا از رستورانی بخواهد باقیمانده غذاها را برای حیوانات کنار بگذارد، آن وقت اعتراض میکنند که اینکارها بیماری و آلودگی در جامعه منتشر میکند و نادرست است؟
وی همچنین میگوید: بروشورها و پوسترهای زیادی تهیه و بین مردم محلات دور و نزدیک پخش کردهایم تا بگوییم با چه کارهای سادهای میتوانند به سالم سازی محیط زیست کمک کنند.
مثلا در زمستان گربهها زیر چرخهای خودروها میخوابند و بسیاری افراد ماشینشان را روشن میکنند و گربهها را زیر چرخ میگیرند. برای مردم توضیح دادهایم که به این نکته توجه کنند. چرا که هیچ انسان سالمی از دیدن بدن پاره شده و زخمی یک حیوان در وسط خیابان، خوشحال نمیشود و دلش نمیخواهد که مسبب چنین اتفاقی باشد. اگر حیوان بمیرد یا حتی با همان وضع بماند نیز، منشاء آلودگیهای بسیار میشود. حال آن که این اتفاق قابل پیشگیری است.
گفتگوی ما با چند نمونه بروشوری که نشانم میدهد و بعضی حیوان آزاریهای دیگری که تعریف میکند، به درازا میکشد و وقتی با هم خداحافظی میکنیم، تصمیم دارم از حامیان این حیوانات بی پناه، بیشتربنویسم، شاید کسانی باشند که سهمی از سفرههایشان را با مهربانی و عشق، روزی مخلوقات بی زبان خداوند کنند!
خانههای به دور از طبیعت
ژاله فتورهچی- حامی حقوق حیوانات است و در گفتوگو از اوضاع اجتماعی این روزها و رفتار با حیوانات میگوید: مدتها پیش از این با همسر غیر ایرانی ام در خارج از کشور زندگی میکردم و فعال حقوق حیوانات بودم. تا این که قرار شد نمایندگانی از انجمنهای مختلف حامی حیوانات، به کشورهای آسیایی و از جمله خاورمیانه اعزام کنند و در خصوص رفتار مردم کشورهای مختلف در این مناطق با حیوانات، تحقیق میدانی انجام دهند. متأسفانه نتایج این پژوهش نشان داد مردم ایران در این میان، یکی از بدترین رفتارها را با حیوانات شهری و حیوانات خارج از شهر دارند! پس از آن، اعضای انجمن از من خواستند به عنوان یک ایرانی برای مدتی به ایران بیایم و در کشور خودم، فعالیتهای فرهنگی انجام دهم. من نیز به ایران آمدم و از آن زمان تا به حال، برای حمایت از حیوانات بی پناه با نوشتن مقاله و وبلاگ نویسی و گفتمان در پارکها و محیطهای عمومی، فعالیت میکنم. در واقع کار و زندگی خوب و راحتی را که داشتم، رها کردم و برای این مسأله و به قصد مدت کوتاهی به ایران آمدم، ولی بیش از ۲۵ سال است که در اینجا ماندگار شدهام.
شاید حرفهای مرا افراد هم سن و سال من که بالای ۴۰ سال دارند، بیشتر بفهمند و تفاوت رفتاری نسلهای چند دهه اخیر با حیوانات، به چشم ما بیشتر بیاید! چرا که در قدیم بیشتر خانهها، حیاط داشت و همیشه هم حیواناتی در میان باغچه و گوشه حیاط میآمدند و میرفتند و بچهها برای آنها، غذا میریختند. اما به تدریج این همزیستی مسالمت آمیز، جای خودش را به تربیت نادرست و دشمنی ناخودآگاه و شاید ناخواستهای داد که نتیجه اش همین حیوان آزاریهایی شد که به دفعات خواندهایم و دیدهایم.
والدین، مقصرند
من در این میان والدین بچهها را بسیار مقصر میدانم. وقتی در پارک و محیطهای باز و طبیعی، بچهها از دیدن یک پرنده یا گربه، ذوق میکنند و حتی گاهی خوراکیهای خودشان را میخواهند به آنها بدهند، این والدین هستند که بلافاصله دست بچه را میکشند که جلو نرو، کثیف است! جلو نرو، گربه چنگت میاندازد یا کلاغ نوکت میزند، و به این ترتیب ترس را به جان بچه میاندازند!
خانم فتورهچی با بیان این مطالب، ادامه میدهد: بارها از این والدین پرسیدهام که چرا فکر میکنید حضور این حیوانات در میان علفهای پارک یا زیر درختان باغچه، بیماری میآورد؟ مگر نمیدانید که انگل بیماری توکسوپلازموز درگوشت خام است و اگر این گوشت آلوده، خوراک گربه شود، با مدفوع او دفع میشود و هرکسی که به این مدفوع دست بزند و بعد با همان دست، چیزی در دهانش بگذارد، مبتلا میشود؟ حالا شما بگویید چه کسی دست به مدفوع گربه میزند و با همان دست، لقمه در دهان میگذارد؟
جالب این که هیچکس حاضر نیست برای اطمینان خاطر خودش و سلامت اطرافیانش در این رابطه، مطلب علمی درست بخواند تا بیهوده به این باورهای غلط دامن نزند!
خودمان فرهنگسازی کنیم
خانم فتوره چی، میگوید: بهتر است از همان غذای سالمی که برای خودمان تهیه میکنیم و بازماندههایش را در سطل زباله میریزیم، سهمی هم برای حیوانات جدا کنیم و هر مجتمعی یا خانهای، برای همان حیوانات محدود جلوی در منزل خودشان، غذا بگذارد تا جلوی انتشار زبالهها و کثیف شدن معابر عمومی و بیمار شدن حیوانات گرفته شود.
رسانههای گروهی و آموزش و پرورش نیز به وظیفه فرهنگسازی خود عمل کنند و این همه به دشمنی با حیوانات دامن نزنند. مگر نه این که، در تمامی فیلمها و سریالها، صحنههای دلخراش و ترسناک قتل و جنایت، با جیغ گربه و یا آواز کلاغ، خبر داده میشوند؟ با این اوضاع چه انتظاری از فرزندانمان داریم که گربهای سیاه را ببینند و نترسند یا با پرندگانی که آسمان را میان برجهای سیمانی گم کردهاند و آب جویهای لجن گرفته و آلوده خیابانها را هم، با طعمههای سمی برایشان خطر ساز کردهایم و حتی خرده نانهای ما نیز، پر از کپک شده است و نصیب آنها نمیشود، دوستی کنند؟