وقتی ببر سیبری مرد، انگشت اتهام چرخاندیم که یقه چه کسی را بگیریم و گناه سهلانگاری را به گردن که بیندازیم، وقتی در جنگلهای حفاظت شده، لاشه خرگوش و روباه پیدا شد روگرداندیم و جنگلبانان را به اهمال متهم کردیم، وقتی در فضای محصور باغ وحش دیدیم که گربه وحشی از ترس بازدیدکنندگان خود را در انتهای قفس پنهان میکند و بچه خرس نایاب آسیایی حاضر به خودنمایی مقابل دیدگان مشتاق مردم نیست، باز دنبال گناهکار گشتیم که قفس آنان مشکل دارد یا نظافت قفسها کافی نیست یا شاید زبان بستهها گرسنهاند، اما گذشته از همه این مشکلاتی که به طور جدی حیات وحش کشور را چه در جنگلها چه در باغ وحش تهدید میکند، عادات فرهنگی ماست که گویی به حیوانستیزی خو گرفتهایم.
دو هفته پیش از نوروز، وزارت بهداشت هشدار داد که ماهیهای قرمز را جز در مراکز مجاز نخریم و با فروشندگان بدون مجوز برخورد خواهد شد، اما نه تنها ضرب شستی از وزارت بهداشت دیده نشد که در هر کوچه پسکوچهای ماهیهای قرمز ریز و درشت وول میزدند.
پس از سیزدهم نوزوز هم از ما خواسته شد ماهیهایی را که میتوانست مولد بیماری باشد و تماس پوستی با آنها مخاطرهآمیز، داخل آبهای روان رها کنیم، اما دو روز از سیزده نگذشته که حوضها و جویهای تمیز پر از ماهیهای قرمزی شده که رها از تنگهای تنگ بلوری جنب و جوش میکردند، این بار کودکانمان را در جویها و حوضچههای سطح شهر رها کردیم تا ماهیها را با دست بگیرند و در مشت فشار دهند تا تفریحی برایشان باشد، عجب این که با تعطیلی مدارس بهخصوص پسرانه، کودکان به این حوضچهها هجوم میآورند تا ماهی شکار کنند و پلاستیکهای خاکآلود را پر از ماهیهای قرمزی میکنند که از آزادیشان دو روز نگذشته و والدین این کودکان هم فاتحانه به تماشا مینشینند، هر چند این ماهیها به خانه نرسیده در عارضهای شبیه سکته جان میسپارند. اما هیچکس از خود نمیپرسد که این بیرحمی محصول چیست؟
ما عادت کردهایم که از حوادث خرد به سادگی میگذریم شاید با این توجیه که در دنیایی که حقوق انسانها بیمعنی است حقوق حیوانات به شوخی شبیه است. سکته صدها ماهی قرمز را در حوضچهها به دست دلبندانمان به نظاره مینشینیم و چشم میبندیم تا ببر گرانقیمت سیبری که باز هم در تلف شدن او فقط در نقش تماشاچی ظاهر میشویم.
متاسفانه ما با عبارت احترام به حقوق حیوانات بیگانهایم، فراموش میکنیم که حقوق انسان و حیوان از هم جدا نیست. ما به کودکمان آموزش نمیدهیم که دستکم برای حفظ سلامت خودش، حیوانات را دوست بدارد و آنان را چون اسباببازی نبیند. ما فراموش کردهایم که سکوت ما یعنی رواج عادت فرهنگی ناپسندی به نام «حیوانستیزی». "