عکس حیوانات
با خودم فکر میکردم یاد دوران بچگیم افتادم روزگاری که شیرین بودم برای پدر و مادرم !
مادر جان برای اینکه
حیوان دوستی رو به من آموزش بده برام جوجه ماشینی خرید خیلی بامزه بود ! بجای همه جوجه ها بنفش بود ! اینقدر دوسش داشتم ! اسمشو گذاشتم توتو باهاش بازی میکردم میبردمش تو رخت خوابم بغلش میخوابیدم خیلی مهربون بود چندین بار زیر من موند و من خوابم برد ! ولی صداش در نیومد فقط کمی تختم رو شکوفه بارون کرد مامانم گفت مردشور خودتو ببرن با جوجت ! ملحفه رو به گند کشیدی !!! منم این جوجه رو پرت کردم پایین دیگه میترسیدم بیارمش بالا بعد دیگه برام عادی شده بود دوروز بود که کنارم بود خوب این کاری خاصی نمیکرد برای همین برای بالا بردن جذابیت و اینکه تو کارتون ها دیده بودم به پرنده ها مامان پرنده ها پریدن یاد میدن منم رفتم رومبل رو ولش میکردم رو هوا ولی اینقدر احمق بود که اصلا پرواز یاد نمیگرفت ! با سر میخورد زمین !! یه روز دیگه تو جو نینجا گرفتم همه بچه های همسایه ها بودند منم با خنجر اسباب بازیم میخواستم سر توتو رو ببرم دخترها گریه میکردند خیلی خوب بود منم قهرمان شده بودم بد از بد حادثه باز این مادرم اومد و اول کلی قربون صدقم رفت بعد گفت نه این ها رو سرشون اینجوری نمیبرند این پت تو باید باهاش فقط بازی کنی !! کمکم توتو داشت از ما میشد بابا جون بهش شب هااز اون نوشیدنی تلخا ها میداد بعد میخدید !! تو تو میخورد و بعد میدویید نمیدونم چرا مامانم تو ظرف غذاش مرغ میریخت ! و میگفت باحاله همه چیز میخوره ! عاداتش دادیم همه چیز بخوره ! از یه چیزش بدم میومد هر وقت می خواستم بشورمش رنگ میداد ! منم هی میشستمش تمیز شه یه ۵ روز بود که با ما بود بعد دیدم نه یه جوری شده ! بالش افتاده منم گفتم چیزیش نیست براش پماد برادشتم مالیدم به بالش و بعد بالشو بستم محکم محکم ! داشت خوب میشد ها نمیدونم چی شد یه روز صبح بیدار شدم نبود مامانم گفت فرستادیمش بره خوب شه فکر کنم کار من نبود خوب کردنش !!
ولی اخه تابستون بود و من بیکار برای اوقات فراغتم چی کار میکردم !! هیچی خلاصه اون تابستون ولی با یه
گربه خیلی کوچیک بود و من از زیر سینه مادرش دزدیدمش مادرش خیلی بی شعور بود همش می خواست منو بزنه اما من زبل تر بودم حالا یه
گربه داشتم اسمش دوشس بود ! از این ببری ها بود که مال من بود باهاش بازی میکردم اوردمش خونه بهش شیر دادم و خواستم بزرگش کنم این دیگه بالش نمیوفتاد که ببرن خوب شه حالش مادرم باهاش خوب بود ولی گفت نکنه شب بابات اینو ببینه ها می کشتت اخه تو خواهر داری خواهرت اگر
گربه خونه باشه بچه دار نمیشه !
حالا باهاش بازی میکنیم شب هام قایمش می کنیم بزرگ که شد میفرستیمش بره برای خودش منم دوشز رو بردم تو بالکن براش جا درست کردم گذاشتم تو یه کارتن هر چی باشه از زیر سینه مادرش که بهتره تو موتور خونه ! نگرش میدارم اونم تو کارتن ولی اه اه چقدر ونگ ونگ میکرد اخر شب باباهه اومد خونه اینقدر این
گربه صدا کرد که باباهه فهمید گفت فردا میندازیش تو کوچه ! ولی
مادر جان کمی باهاش حرف زد که بزار بجه حیون دوست بار بیاد !این تابستون شرش هم کمتره قرار شد بره تو بالکن تا بزرگ شه خلاصه اینم بزرگ شدشایدم نزدیک ها مهر بود و ما گفتیم چی کار کنیم این رو اخه غذا که بهش میدادم یه عالم
گربه دیگه هم میومد و بابام میگفت گناه مونگول شدن بچه خواهرت باتو هست و ننت !
دیدم یه خانم مهربون هست که کلی
گربه داره همه نمیدونم اسمش چی بود ولی همه بهش میگفتن اون زن دیونه هه که به یه عالم
گربه نگه میداره شنیدم چند بارم ازش شکایت شده بود خوب دیونه که هست کلی هم
گربه داره ! چه عیب داره دوشز منم داشته باشه بردم بهش گفتم خاله این
گربه منو هم میشه نگه داری که یهو گفت گمشو عوضی این ها فقط ۱۴ تا
گربه من هستند هیچ
گربه ای هم حق نداره جز این ها بیاد اینجا من صاحب این
گربه هام هیچ
گربه ای هم قبول نمیکنم اینم غذا سهم اونهاست حق نداری
گربه دیگه بیاری اینجا
خانم مهربونه خودشو خدای
گربه ها میدونست به هر حال
گربه منم شبیه اون ها بود دیگه یه شب گذاشتم تو کارتون گذاشتم دم در خونه خانم مهربونه خودم در رفتم نمیدونم چرا ولی
گربه خیلی عجیب با دوشز من برخورد میکردند فکر کنم
گربه ها برای خوش امد گویی میرند پشت
گربه جدید و گردنش گاز میگیرند !؟؟؟
ولی خلاصه صدا های عجیبی میومد منم برای اینکه دوشز خانم خجالت نکشه دلش تنگ من نشه زودی رفتم !!!!!!!
خلاصه این روز ها گذشت و یک روز
مادر میگفت احساس میکنم یه چیزی تو خونه کمه
اول رفتن یه
پیانو رویال خریدند گذاشتن تو خونه کلاس داره ! اخه همسایمون داشت صداش میومد خونه ما مادرم حرص میخورد میگفت چرا ما نداریم ! سرتون درد نیارم
پیانو هرو هم خریدیم اما فقط ۱ماه بود که مادرم عصبی امد گفت دیدی این عمه اشغالت
سگ خریده از این ها که پا کوتاهن موهاشون فر فری هست !!! چقدر خوشگله بازی میکنه باید یدونه بخریم ! پدر جان رو مجاب کرد که برای بچه ها خیلی مهمه که
سگ داشته باشند بچمون نمیخوای عقده ای شه که عمشون برا بچش خریده توهم باید بخری !!!!!
خلاصه گشتیم و گشتیم دیدم تو اینترنت میشه
سگ پیداکرد
اول این اهنگ حسین تهی رودیدم یه
سگ خوشکل داشت خیلی خفن و با کلاس بود رنگش هم به ماشینمون میومد !!!!!! سفید مشکی خوشگل کلی هم همه کرکاشون میرخت نگاش میکردند ولی انگار بزرگ میشد نمیشه بزرگ بشه بزارم تو ماشین برم فرشته اونم سرش بیاره بیرون همه نگام کنند !!!!!!
من که این
سگ کوچولو ها که بزرگم نمیشه تو جیب جا میشه
میخواستم اینقدر خوب بود فکر کردم خیلی خوبه میتونم بگیرم دستم ببرم بیرون هر کی اومد نژادشو سوال میکنه میگن نژادش تی ری یله ( بعدا فهمیدم تریره )؟ منم میگم اره میتونید نازش کنید ها بعد کلی دوست پیدا میکنم شمارم رو میدم ! اخ منو این همه خوشبختی محالـــــــــــــــــــه
خلاصه کلی کشتیم و یه
سگ خریدیم بعد اولش جو گیر بودم کلی براش لباس خریدم ولی مهمتر این بود که براش کفشم بگیرم بابا باید به چشم بیاد بامزه شه شبیه عروسک ها همه خوششون بیاد !
مادرم گفت اگر ظرف میگیری چیزی بگیر که به ست خونه بیاد ! من که اینقدر خوشحال بودم که نمی فهمیدم چی میگه فقط میخواستم کفشو گل سر سگم رو انخاب کنم یارو فروشنده کلی چیز میز گفت بابام میگفت ادرار مدفوعش روکجا میکنه………….. من گفتم من حالا میخونم بعد یاد میگیرم کارشو انجام میدم
الان مهم اینه که من
سگ دارم هیچ چیز دیگه مهم نیست وای خدای من چقدر کارا میشه کرد با این سگم !!! وای چه دوستایی به به به ببه
حالا بعدا از شب اول میگم فعلا تا اینجا رو بخونید ………..
ادامه دارد
ساویس انزانی