يوز در سن 20 تا 23 ماهگي ازلحاظ جنسی بالغ می شود. در ايران، يوزها عمدتا در نيمه نخست زمستان جفتگيری نموده و در اوايل بهار پس از 3 ماه آبستنی، 1 تا 4 توله در محلی امن به دنيا ميآورند.
توله ها در بدو تولد 30 سانتيمتر طول و تقريباً 300 گرم وزن دارند. رنگ بدن آنها خاكستري دودي بوده و موهای بلندی در سرتاسر پشت بدنشان وجود دارد که از کاربردهاي متعددی برخوردار است. مثلاً به نظر ميرسد كه به استتار آنها در ميان علف ها و بوتهها كمك ميكند. همچنين به عنوان يك نوع ابزار دفاعي تقليدي به كار ميرود كه سبب ميشود تولهها شبيه رودك عسلخوار به نظر برسند. در ايران در مناطقی که طعمه های بزرگ جثه يوز از فراوانی مطلوبی برخوردار است، يوز همراه با توله هايش بيش از ساير مناطق ديده شده و بر اساس مشاهدات صورت گرفته، به نظر می رسد که يوزها در ايران معمولا 2 تا 3 توله به دنيا می آوردند. همچنين در سالهای اخير در چند مورد 4 توله همراه با مادر در مناطق خارتوران، نای بندان و بافق مشاهده شده که بسيار اميدبخش است.
انجمن یوزپلنگ ایران
گرد آوری شیرین شمشیری
عادات غذايي يوزپلنگ
مطالعات نشان داده اند كه طعمه های اصلي يوز ايراني قوچ و ميش Ovis orientalis، کل و بز Capra aegagrus، جبير Gazella bennettii و آهو Gazella subgutturosaاست. همچنين، خيلی اوقات يوزها مبادرت به شکار خرگوش می نمايد. بررسی های انجمن يوزپلنگ ايرانی نشان داده که يوزها از انواع پرندگان نظير تيهو، روباه و ساير گوشتخواران کوچک جثه، انواع جوندگان، و انواع مارمولک ها (نظير آگاما) نيز تغذيه می نمايند. همچنين گزارشهای غيررسمی مبنی بر شکار گراز در مناطقی از شمال شرقی ايران بدست آمده است. حتی در مواردی ديده شده که بعضی انواع گياهان را نظير انجير وحشی يا ساير مواد گياهی را هم می خورد.
بررسي ها نشان داده كه يوز ايرانی، قوچ ها و کل های مسن را بيشتر ترجيح می دهد چون بخاطر جثه بزرگتر و شاخهای سنگينشان، چالاکی و سرعت عمل کمتری در مقايسه با ميش ها و بزها دارند و از سوی ديگر شکار آنها مقدار غذای بيشتری را دراختيار يوز قرار می دهد. از سوی ديگر بره ها و بزغاله ها هم بخش قابل توجهی را از شکارهای اين جانور تشکيل می دهند چون درمقايسه با ساير اعضای گله، توانايی کمتری برای فرار از دست شکارچی دارند. ليکن از آنجا که جثه کوچک و استخوان بندی ظريفی دارند، بقايای لاشه شکار شده آنها در طبيعت به ندرت پيدا می شود. يوز ايرانی برای شکار قوچ و ميش و کل و بز که در ارتفاعات زيست می کنند، احتمالا ناچار شده شيوه شکار خود را هم تغيير دهد و حتی گاهی اوقات برخلاف شيوه معمول يوزها و مانند روش پلنگ در کنار آبشخورها و چشمه های آب کمين می کند تا شکارش را بتواند در آن لحظه غافلگير کند. گذشته از آن به نظر می رسد که يوزهای ايرانی برای گرفتن شکارهايشان کمتر به انفجار سرعت فوق العاده شان نياز داشته باشند و عدم وجود فضای مناسب جهت انجام تعقيب و گريزهای طولانی و مانورهای فراوان، باعث شده که يوز ايرانی به تيزپايی عموزاده های آفريقايی خويش نباشند.
برخلاف تصور بسياری از مردم، بررسی ها در ايران نشان داده که يوز معمولا از دامهای اهلی مانند بز، گوسفند و شتر تغذيه نمی کند. البته شواهدی مبتنی بر حمله به دامهای اهلی در آفريقا وجود دارد و همين امر باعث ايجاد تعارض زياد ميان انسان و يوز در آن زيستگاه ها شده است ولی تاکنون گزارش مستندی (به غير از چند مورد معدود در شمال شرقی ايران) مبنی بر حمله به دامهای اهلی توسط يوز در ايران وجود نداشته است. متأسفانه بسياری از دامداران و شتردارانی که در زيستگاه های يوز زندگی می کنند، به اشتباه تصور می کنند که اين جانور دشمن دامهای آنهاست. به اين خاطر اگر يوزی را در نزديکی گله خود ببينند برای جلوگيری از شکار دامهايشان بی درنگ درپی از پا درآوردن آن می روند. همچنين اگر بچه شتری مفقود شود، آنرا به يوز نسبت می دهند که آنرا شکار کرده است و اولين يوزی که می بييند را از پای درمی آورند. درصورتيکه جانوران ديگری باعث اين تلفات شده اند. گرگ مهمترين دشمن دامهای اهلی است. کاراکال يا سياهگوش نيز دو نوع از انواع گربه سانان هستند که به سبب شباهت های ظاهری از لحاظ الگوی پوستی يا جثه به يوز در اغلب موارد با اين جانور اشتباه گرفته می شوند. شغال و کفتار هم از ديگر گوشتخوارانی هستند که ممکن است به دامهای اهلی حمله نمايند. متأسفانه در طول ساليان اخير، چندين قلاده يوزپلنگ ايرانی بخاطر اين تفکر نادرست از پا در آمده اند.
انجمن یوزپلنگ ایران
گرد آوری شیرین شمشیری
__________________
اريخچه يوزپلنگ در ايران
قبل از جنگ جهاني دوم، جمعيت يوزپلنگ در حدود 400 قلاده بود که تقريبا در تمام مناطق استپي و بيابانی نيمه شرقي کشور و قسمتي از نواحي غربي کشور نزديک مرز عراق ديده مي شد. ولي وجود خودروهاي جيپ رها شده پس از جنگ، سرآغاز کاهش اساسی درجمعيت اين جانور گرديد که خود عمدتا معلول کشتار بی رحمانه آهو به عنوان طعمه اصلی اين جانور بوده است . در نتيجه جمعيت يوزپلنگ به شدت کاهش يافت. در سال 1335کانون سابق شکار ايران اعلام نمود که آهو و در سال 1338 يوزپلنگ جزو جانوران حمايت شده هستند.
جمعيت آهو در بسياري از مناطق رو به افزايش نهاد که اين باعث افزايش جمعيت يوزپلنگ نيز گرديد. مشاهده يوزپلنگ در مناطق مختلف به خصوص داخل زيستگاههای آهو افزايش يافت که اين احيای جمعيت معلول قوانين و مقررات حفاظتي بود که اعمال شد. در ميانه دهه 1350، جمعيت يوزپلنگ در در ايران 200 تا 300 قلاده تخمين زده مي شد. در خوش ييلاق مشاهده يوزپلنگ بسيار عادی بود (براي مثال در دو مورد مختلف در سال 1970 و 1973، 13 و 9 يوز تنها در عرض چند ساعت گشت در منطقه مشاهده گرديد). قلمرو يوزپلنگ تقريبا تمام مناطق کويري نيمه شرقي کشور بود که جمعيت انسانی آن زياد نبود. در سال 1357، همزمان با وقوع تحولات سياسی در ايران، حفاظت ازحيات وحش براي چندين سال دچار اختلال گرديد. اغلب مناطق به وسيله دامداران اشغال و دشتها و استپهای باز جولانگاه ماشين هاي کمک دار و موتورسيکلت های قدرتمند گرديد که گونه هاي کويري مثل آهو، جبير، گورخر و همچنين يوزپلنگ را تعقيب مي کردند. جمعيت آهو در بسياري از مناطق کاهش يافت و يوزپلنگها مجبور شدند تغيير زيستگاه داده تا در دامنه کوهها و تپه ماهورها از دست هجوم و مزاحمت انسانها در امان بمانند. از طرف ديگر به علت کاهش قابل توجه تعداد آهو، يوزپلنگ ها مجبور شدند که به منابع غذايي ديگري مثل قوچ و ميش و کل و بز که در مناطق کوهستاني محل زيستشان چندان مانند آهو تحت فشار انسان قرار نداشتند، روی آورند. پناهگاه حيات وحش خوش ييلاق که زماني مناسبترين محل براي زندگي يوزپلنگ در آسيا بود تقريبا به طور کامل از بين رفت و آخرين يوزپلنگ در اين منطقه در سال 1362ديده شد. يوزپلنگ از بسياري از مناطق زيست خود ناپديد شده و به بعضي مناطق دور از دسترس که در آنجا طعمه و امنيت مناسبی وجود داشت محدود گرديد.
امروزه جمعيت يوزپلنگ در کشورمان در خطر انقراض قرار دارد بدين معنا که اگر هر چه زودتر اقدامی برای حفظ آن نکنيم، اين جانور با همان سرعتی که می دود، روبه انقراض مي روى و به زودی به سرنوشت شير ايرانی و ببر مازندران دچار خواهد شد و برای هميشه از سرزمينمان رخت برخواهد بست. وضعيت امروزی اين جانور در کشورمان معلول بی توجهی ما انسانهاست. يوزپلنگ ميراث طبيعی ماست و نه تنها به ايرانيان بلکه به تمام انسانهای سرتاسر اين کره خاکی تعلق دارد. اين وظيفه ماست که اين امانت را به نسلهای بعد از خود برسانيم. بيش از 40 سال است که برای حفاظت از اين گونه در کشورمان اقداماتی صورت گرفته که بعضا نتايج قابل توجهی نيز به دنبال داشته است و بيش از 20 سال است که در ميان کشورهای آسيايی يوزپلنگ توانسته تنها در کشور ما به بقای خود ادامه دهد و اين مايه غرور و افتخار ما ايرانيان است که توانستيم اين ميراث طبيعی را همچنان حفظ نماييم.
انجمن یوزپلنگ ایران
گرد آوری شیرین شمشیری
__________________
آينده پلنگ در ايران
از ابتدای سال 1387 تا اسفند ماه همين سال، بيش از 13 پلنگ در نقاط مختلف کشور مستقيما بوسيله انسان ازبين رفته است. از اين تعداد، بيش از 12 مورد (92%) آنها مستقيما بواسطه شکار توسط انسان ازپا درآمده اند. اين نسبت بالا نشانگر وضعيت وخيم و بحرانی اين گربه سان ارزشمند کشورمان بوده و هشداردهنده آينده ای تاريک برای پلنگ ايرانی می باشد. به اين تلفات بايد تعداد بيشتری موارد گزارش و منتشر نشده را نيز اضافه نمود. تلفات بالای پلنگ بخصوص در سالهای اخير متأسفانه گاهی اوقات به افزايش جمعيت و مناسب بودن وضعيت آن تعبير شده است.
براساس مطالعات صورت گرفته توسط انجمن يوزپلنگ ايرانی در زمينه بوم شناسی توليدمثل پلنگ در ايران، اين زيرگونه در زيستگاه های کشور در اکثريت قريب به اتفاق موارد، نتوانسته بيشتر از 2 توله را به سال دوم زندگی که مرز استقلال از مادر است، برساند و اين درحالی است که بخش قابل توجهی از اين موارد، تنها يک توله حاصل تلاش مادر در هر زايمان بوده است. جهت مقايسه بايد گفت که در يوزپلنگ ايرانی ميانگين توله هاي همراه با مادر بيش از 2 توله می باشد. براين اساس به نظر می رسد پلنگ ايرانی طعمه خواری است که از توليد و نرخ رشد جمعيت بالايی برخوردار نمی باشد. از سوی ديگر، خشکسالی سالهای گذشته احتمالا عامل محدودکننده ای برای افزايش جمعيت سمداران به عنوان طعمه های پلنگ بوده و از همين رو نمی توان انتظار داشت که شرايط طبيعی مساعدی برای پلنگها برای افزايش جمعيت داشته باشند. عدم تقويت حفاظت و فشار جمعيت انسانی نيز هر گونه اميدی را کمرنگ می سازد.
درعين حال، از آنجا که بخش عمده ای از اين تلفات در نزديکی سکونتگاه های انسانی رخ داده، احتمالا مبين فقدان يا کمبود طعمه های طبيعی در ارتفاعات بالادست و بالطبع نزديک شدن اين گوشتخواران به سکونتگاه های انسانی می باشد و نه افزايش جمعيت پلنگ. به عبارت ديگر، افزايش تعارض مردم محلی و پلنگ منجر به افزايش گزارشهای مربوطه و به اشتباه تعبير به افزايش جمعيت شده است. بخش عمده ای از اين تلفات مربوط به پلنگهای جوان و در حاشيه مناطق حفاظت شده يا در داخل مناطق آزاد است و کمترين درصد تلفات در داخل مناطق حفاظت شده و پارک های ملی است. اين بدان معناست که در حال حاضر از يک سو "نقاط داغ" پلنگ در سرتاسر کشور کمتر از مناطق آزاد و زيستگاه های حاشيه ای در معرض تهديد بوده و از سوی ديگر، پلنگ های کشته شده بخصوص در حاشيه مناطق حفاظت شده احتمالا افرادی هستند که پس از رسيدن به سن استقلال از مادر، سرزمين مادری را برای يافتن قلمرو جديد ترک نموده اند. ولی از آنجا که قلمروهای مناسب در داخل مناطق حفاظت شده عموما توسط پلنگهای غالب تر اشغال شده اند، ناچارا به حواشی و مناطق آزاد و بالطبع نزديکی سکونتگاه های انسانی رانده شده اند. با اين روند موجود و همچنين تشديد خشکسالی ها که بر جمعيت طعمه ها تأثيرگذار خواهد بود، معلوم نيست که چه بر سر پلنگ ايرانی در کشوری که بيش از 65% اين زيرگونه را درخود جای داده، خواهد رفت.
مناطق آزاد متصل کننده جزاير زيستگاهی پلنگها در سرتاسر کشور می باشند، ليکن احتمال تداوم بقای هر فرد پلنگ در خارج از مناطق حفاظت شده بطورقابل توجهی پايين است. درعين حال، تعريف مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی جديد با توحه به روند توسعه و افزايش جمعيت انسانی، درخيلی موارد امکان پذير نمی باشد. واقعا چه راهکاری برای حل اين معضل روبه رشد وجود دارد؟
انجمن یوزپلنگ ایران
گرد آوری شیرین شمشیری
__________________
فرق انسان و سگ در آن است كه اگر به سگي غذا دهي هرگز تو را گاز نخواهد گرفت
مهمان جديد مياندشت
يوزپلنگ جوان پارک پرديسان تهران به خانه جديد خود در پناهگاه حيات وحش مياندشت منتقل گرديد. اين يوزپلنگ جوان در تاريخ 6 آذرماه سال جاری از پارک پرديسان زنده گيری شده و درحضور جمع زيادی از مسئولين دولتی ملی و محلی، اتحاديه جهانی حفاظت و فعالان و تشکل های زيست محيطی، در محيط تازه خود رهاسازی گرديد. اين محيط بزرگ 12 هکتاری طی ماه ها تلاش شبانه روزی اداره کل حفاظت محيط زيست خراسان شمالی و اداره حفاظت محيط زيست شهرستان جاجرم در منطقه دوشاخ واقع در شمال شرقی پناهگاه حيات وحش مياندشت احداث گرديده و اميد است بتواند مکان امنی برای اين يوز جوان باشد.
خرگوش وحشی غذای اصلی يوز نر جوان را در اين محل تشکيل می دهد که به صورت مرتب از طبيعت زنده گيری شده و در داخل محوطه وسيع کوشکی رهاسازی می گردد تا بتواند آنرا شکار نمايد. البته لازم به ذکر است که براساس بررسی های صورت گرفته توسط انجمن يوزپلنگ ايرانی طی نيم دهه گذشته در اين منطقه، خرگوش کمتر از 20% رژيم غذايی خرگوش را در مياندشت تشکيل می دهد و از اين رو، گرفتن خرگوشها از محيط طبيعی احتمالا تأثير چندانی بر جمعيت يوزهای وحشی مياندشت نخواهد گذاشت. درعين حال، برخی وعده های غذايی اين يوز با گوشت گوساله تأمين می گردد که به منظور جلوگيری از بروز بيماری های استخوانی رايج در ميان يوزپلنگها، گوشتها آغشته به پودر کلسيم در اختيار جانور قرار داده می شود. طی روزهای نخست، اين يوزپلنگ عمدتا به گشت پيرامون فنسها می پرداخت تا بتواند راهی به فضای خارج بيابد، ولی پس از مدتی عادت نموده و روزها را به استراحت در خانه وسيع خود می گذراند. گاهی اوقات نيز به گشت ميان بوته ها پرداخته و با دست به آنها ضربه می زند تا شايد خرگوشی درحال استراحت را يافته و شکار کند.
پناهگاه حيات وحش مياندشت ميزبان "مرکز تحقيقات يوزپلنگ آسيايی در شرايط نيمه طبيعی" است که با ورود اين يوز نر جوان فعاليت خود را رسما آغاز نموده است. اين يوز در پاييز سال 1386 در سن حدودا 8 ماهگی براساس گزارشهای تأييد نشده توسط فردی طبيعت دوست بنام کوشکی از شکارچيان در شرق خارتوران (نزديک به مياندشت) خريداری شده و دراختيار سازمان حفاظت محيط زيست قرار داده شد. اين يوزپلنگ طی يک سال گذشته در پارک طبيعت پرديسان تهران به زندگی خود ادامه داد و درحال حاضر، در مياندشت در محوطه وسيعی زيست می نمايد.
انجمن یوزپلنگ ایران
گرد آوری شیرین شمشیری
__________________
يک فرصت استثنايی برای پلنگ ايرانی