زن شرقی، زن ایرانی ام، هویت فرهنگی بالنده دارم. قرنهاست مشتاقانه راهی دراز، پرنشیب و فراز، پیمودهام. كوله باری سرشار از گوهرهای فرهنگیِ دلپذیر و خواستنی دارم. باز هم در نوروز كوله بار خویش میگشایم. پر توانم، پر تلاش؛ همه ذرات وجودم شوق است. باز هم برآنم تا آیینی كهن از نو برپا كنم. چون طبیعت حیاتی دوباره، تولدی دیگر دارم. خستگی ره، غبار از تن میزدایم؛ شادمانم. روی به گلاب؛ و خانه و هر آنچه باشد به آب زلال میشویم. چشم دل بر نعمتهای الهی میگشایم. چون گیاه سر از خاك بر میدارم. نماز میگزارم. سالهاست در نوروز هر آنچه هست میشویم. جامه ای ساده میدوزم. خوراكی مطبوع میپزم. غبار میزدایم، خانه میآرایم. سفره میچینم، سبزه میرویانم. دستانم از زر خالی است اما از مهر و صفا سرشار است و سالهاست با همین دستها، آیین دوره باستان نگه داشتهام.
سفره هفت سین را میگسترانم. ماهی سرخ كوچكی در تنگ آب رها میكنم. نارنجی خوش رنگ و بو در كاسه آب میاندازم تا در لحظه تحویل سال به چرخش آن بنگرم و زیر لب زمزمه كنم: دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً یكسان نباشد حال دوران غم مخور... سیب سرخی كه نشان از مهر و محبت دارد در برابر آیینه مینهم تا مهرمان افزونتر شود؛ و هفت گونه گیاه و خوردنی دستچین شده در سفره میچینم تا رونق و بركت سفرهمان افزون شود.
با سبزه نورسته، سنبل سپید، گل سرخ، شكوفایی بهاران را بر سفره میهمان میكنم. نقل و نبات میگذارم. شمع و چراغ میافروزم تا كامی شیرین و دیدهای روشن شود. در برابر آیینه، رو به قبله آمال، كتاب آسمانی میگشایم و با رویی خوش و دلی پر مهر، عزیزان را پذیرا میشوم. تنهایان و بی كسان را میهمان میكنم. و در آغاز سال نو با درود به روان پاكان و نیكان، با سلامی به زحمتكشان و پرهیزكاران، همدل و همنوا با همگان، آفریدگار بخشنده را سپاس میگویم و طلب خیر و بركت، رونق و بهبودی بیشتر برای نیكاندیشان میكنم.
زن ایرانیام. قرنهاست هویت بالنده فرهنگیام را پاس میدارم؛ و امسال نیز، دیگر بار نوروز - این خجسته آیین ملی و مذهبی خویش - را شادمانه برگزار میكنم و با تمامیزنانِ زن و مردانِ مرد در لحظه پرشكوه تحویل سال نو، خدای را سپاس میگویم.
پایان انتظار نزدیك است. آخرین لحظهها را مشتاقانه میگذرانیم. دلهامان پرشور و گاه درگیر تشویشی گنگ است. همه ذرات وجود سرشار از انتظار است. سالی میگذرد و سالی نو پیش روست. چشم به راه میهمانی عزیز و كهنسالیم تا از ره برسد. لحظه شورانگیز تحولی تازه و لحظه تكرار آفرینش است. طبیعت و انسان را حیات و تولدی دیگر است.
قلبها پرشور میتپند. نفسها در فضای بهاری، عطرآگین میشوند؛ و چشمها مشتاقانه به آب و آیینه، شمع و چراغ، خیره میگردند. دستها پرامید كتاب آسمانی میگشایند و لبها آرام زمزمه میكنند: .یا مقلب القلوب....
در شكوه لحظه فرا رسیدن نوروز دم غنیمت شماریم. مقدم این میهمان عزیز را مبارك خوانیم كه تا چشم بر هم زنیم خواهد رفت. از آیینه دل غبار یك ساله بزداییم، سفرهای هر چند ساده و كوچك اما پر امید بگسترانیم؛ سفرهای به سبزی گندمهای تازه رسته، به سپیدی روی زحمتكشان و پاكان، و به سرخی آتش در هر زمان. به مهر و بخشایش به یكدیگر بنگریم كه امروز، روزی نو، و نوروز است. در هر گذر گل گذاریم و آب ریزیم، بر سر و روی گلاب بیفشانیم، شمع و چراغ بیفروزیم و به نورش تیرگی از دل برهانیم. به روشنای آب و آیینه بنگریم، به ارواح پاك نیكان و عزیزان درود فرستیم و بر پرهیزكاران سلام كنیم. سر بر سجده نهیم و به امید سالی پرخیر و بركت، روزیدهنده جهانیان را نیایش گوییم؛ و با سرور و شادمانی این سنت خجسته و رسم نیك فرهنگی را پاس داریم.
قرنهاست كه این آیین ملی - مذهبی با همه فراز و نشیبهای تند و دشوار در راه دراز تاریخ كه فراروی این ملت بوده، برگزار گردیده است. ما نیز در روزگاری كه ملتها به آیینهای كهن خود میبالند و آنها را به نمایش میگذارند، این پدیده دلپذیر و آیین باستانی و این رسم دیرینه خویش را هرچه پرشكوه تر برگزار نماییم و دمیبیندیشیم؛ به گذشتهها، به آنچه بودهایم و آنچه هستیم و باید باشیم. چون كبوتری سبكبال بر فراز جاده پر فراز و نشیب زمان به پرواز درآییم تا به گذشتهها و به آن نقطه ای رسیم كه نخستین بار جشن نوروز بنیاد نهاده شد. برگ برگ كهنه كتاب تاریخ را نگاهی گذرا اندازیم تا بیشتر دریابیم كه نوروز - این واژه پرشور- چه پیشینه و معنا و مفهومیدارند و چگونه است كه هر سال غم از دلها میزدایند. جشن نوروز چه پدیده شگرف فرهنگی است كه این چنین در دلها ولوله و غوغا برپا میكند؟ آیینهای جنبی نوروز چون چهارشنبه سوری، آبریزان، میر نوروزی و سیزده بدر چگونهاند؛ سفره هفت سین چه معنا و پیشینه ای دارد؟ و خلاصه چگونه است كه نوروز قرنها دوام یافته و باز هم در آغاز هر بهار، هر ایرانی با هر اندیشه ای، پرشور و پر امید فرا رسیدن نوروز را شادمانه جشن میگیرد و به دعا و نیایش میپردازد.
در این سال نو، دلهامان شاد، كشتزارهامان سبز، رودهامان پرآب، باغهامان پربار و شهرهامان امن و آباد؛ بخت و رویمان سپید، و دین و ایمانمان استوارتر باد.
جشن نوروز
واژه «جشن» همان یَسن/ یسنه اوستایی است كه در زبان پهلوی یزشن گفته میشد و در اصل به معنی ستایش و نیایش شادمانه است. «نوروز» یا نوگ روچ/ نوك روز در پهلوی به معنی نخستین روز- روز هرمزد - از ماه فروردین است. ایرانیان در قدیم برای هر روز از ماه نامیگذاشته بودند و روز اول بهار یا فروردین، هرمزد نام داشت. در این روز جشنی بزرگ برپا میكردند و به شادی و نیایش آفریدگار میپرداختند. از چند روز مانده به نوروز مراسم و آیینهای ویژه آغاز میشد كه تا چند روز پس از آن نیز ادامه داشت. در روزهای اول دوره نوروزی، مراسم به طور همگانی برگزار میشد كه به آن «نوروز عامه» میگفتند و از روز ششم به بعد بزرگان و خواص آن را نزد خود ادامه میدادند كه به آن «نوروز خاصه» گفته میشد، اما در هر حال شادی و نیایش ویژگی بارز جشن نوروز بود.
نیاكان ما بر این باور بودند كه آفریدگار بزرگ، جهان را در شش «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید كه در آخرین گاهنبار انسان آفریده شد و از این رو روز تولد نخستین انسان را - كه آن را روز نخست بهار میدانستند - شایسته شكرگزاری و شادمانی میپنداشتند و چون معتقد بودند كه فـَروَهَرهای نیكان و پاكان یا همان قوای باطنی و ارواح مؤمنان در دوره نوروزی از جهان مینوی به گیتی بازمیگردند تا از خویشان و عزیزان دیدار كنند و تقاضای خیرات و صدقه دارند، سفرهها میگسترانیدند و خیرات میدادند و شادمانه دعا میخواندند تا پروردگار را شكر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به همین سبب ماه فروردین را ماه فرود فروهرها یا فروردیگان و یا عید فَروشیها یا اموات هم میگفتند.
بنیان جشن نوروز
نوروز جنبه مذهبی و روحانی دارد و نیایش و ستایش شادمانه همگانی را همراه میآورد. در اسطورهها
و افسانهها و كتابهای پیشینیان بنیان نوروز را به پادشاه اسطورهای و افسانه ای، جمشید (جمشید)، نسبت دادهاند. فردوسی در حماسه بزرگ «شاهنامه» نوروز را به جمشید نسبت میدهد؛ آن هنگام كه او بر تخت شاهی نشست و تاج مرصع بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن دمید و همگان آن روز را روزی نو و نوروز نامیدند و جشن و سرور برپا كردند.
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن دل ز كین
بزرگان به شادی بیاراستندمیو جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
و گویند چون پرتو خورشید بر آن تاج پرگوهر دمید، جم كه از آن پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته میشد دارای شعاع خورشید گردید و از این رو جمشید نامیده شد. روایتها و افسانههایی دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد كه به طور قاطع بر آن نمیتوان تأكید كرد. از جمله آنكه گفتهاند: روزی حضرت سلیمان انگشتر گمشده خویش را پیدا كرد. مردمان شاد شدند و آن روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته اند كه حضرت صادق (ع) نوروز را روزی فرخنده برای طلب حاجتها دانستهاند، و نیز نظری است بر این كه روز غدیر خم مصادف با اول فروردین بوده و از همین رو نوروز گفته شده و جشن برپا كردهاند. البته این مورد به لحاظ تقویمیمطابقت داده نشده است.
ایران شناس معروف دانماركی، كریستن سن و برخی دیگر از محققان ایرانی گفته اند كه جشن نوروز ایرانی متأثر از برخی جشنهای كهن ملل قدیمتر است و از جمله، آثاری از زگموگ، جشن بابلیان - كه خود متأثر از سومریان نیز بوده - در نوروز ایرانی مشاهده شده است. اما به خوبی پیداست نوروز ایرانی تجلی فرهنگ ایرانی است و دستكم قرنهاست كه با آیین و رسم فرهنگ ایرانی برگزار میشود.
چهارشنبه سوری
نیاكان ما در شب عید آتش میافروختند و به شادی گرد آن نیایش میكردند. گویند كه پس از اسلام در ایران رسم بر این شد كه در آخرین چهارشنبه سال، پس از غروب آفتاب با چوب و كنده و خار در فضای باز آتش افروزند و جشن گیرند؛ و هنوز پس از قرنها، هر سال مردم با افروختن آتش و پریدن از روی آن و خواندن سرود و صرف نقل و آجیل و آش رشته مخصوص تا آخرین ساعات شب به شادمانی سرگرم میشوند.
آتش از زمانهای دور مورد توجه بوده است. در قدیم آتشكدههای بزرگی در ایران ساخته بودند تا آتش - این عنصر مقدسشان - را همیشه روشن و برپا نگاه دارند. به خوبی پیداست در زمانی كه نیروی اصلی در تولید نور، آتش بوده، روشن نگاه داشتن آتش و در نتیجه رهایی از سیاهی و تیرگی و بهرهمندی از نور و روشنایی چه اهمیتی داشته است. افزون بر این از روشنایی آتش در كار خبر رسانی نیز استفاده میشده است. بر فراز برجها و بلندیها آتش میافروختند و به یكدیگر پیام میرسانیدند. به جز بهرهمندی از نور آتش و جنبه پیام رسانی، آتش به سبب گرما و تولید حرارت در خانه و نیز استفاده در پخت و پز، كاربرد مفیدی داشته كه به موجب آن مقدس به شمار میآمده؛ همچنین آتش به لحاظ پاك كنندگی و به عنوان نابود كننده آلودگیها مورد توجه بوده است. بنابراین، آتش به لحاظ نور، گرما، خبر رسانی، پاك كنندگی و به عنوان یكی از عناصر چهارگانه مقدس پیشینیان - آب، خاك، باد، آتش - در فرهنگ ایرانیان قدیم اهمیتی ویژه داشته است. اكنون نیز همچنان به صورت نمادین در جشن چهارشنبه سوری افروخته میشود و مردم گرد آن به شادی سرگرم میگردند. اما واژه سوری یا سوریك به معنی گل سرخ و گل سوری است و شاید به همین سبب است كه در چهارشنبه سوری خوانده میشود: .سرخی تو از من... چهارشنبه روز سرخ، روز گل سرخ، روز افروختن آتش و شادمانی مردم، و ستایش خداوند برای بهرهمندی از این نعمت است.
آبریزان یا آب پاشان
گویند جشن آبریزان نخست از آیینهای ماه تیر بوده است كه بعدها به مراسم عید نوروز اضافه شده؛ و سالیان دراز پیش از این، هفت سال قحطی پدید آمد. مردمِ به جان آمده از خشكسالی برای نیایش و نماز و درخواست باران به بیابان رفتند و دست به دعا بردند و چون از ابر رحمت پروردگار باران بارید، در دلها شادی پدید آمد و مردم به شادمانی پرداختند و به شكرانه این نعمت، پس از آن هر سال بر روی یكدیگر آب و گلاب پاشیدند. كم كم این رسم به صورت آب پاشی در خانه و كوچه و شستشوی خارج از برنامه معمول شد؛ و اكنون نیز چنین رسم است كه پیش از فرا رسیدن نوروز تا آنجا كه ممكن است خانه را شستشو دهند، بدن به آب بشویند و بر یكدیگر گلاب بپاشند. در شب نوروز برای پاكی از گناه، تن خود بشویند و آب بپاشند تا سال نو با فراوانی آب، رونق كشاورزی و بهبود وضع معیشت آغاز شود.
میر نوروز - عمونوروز
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
كه بیش از پنج روزی نیست حكم میر نوروزی
در قدیم كه سرگرمیها و امكانات شادی بخش اندك و محدود بود، در دوره نوروزی، فردی كه به او میر نوروز میگفتند جامهای رنگین بر تن میكرد، سوار چهارپایی میشد، كیسه و كوله ای برمیگرفت و در كوچه و بازار به راه میافتاد. با صدای رسا سخنان خنده آور و شادی آفرین میگفت و موجب سرگرمیمردم میشد. در هر خانه ای دمیمیایستاد و چیزی دریافت میكرد و هر آنچه بود - نقل و آجیل و شیرینی و... - در كیسه خود میریخت. میگفت و میخندید و میخندانید و دلها را شاد میكرد.
شاید پدیده عمونوروز كه به ویژه در چند دهه پیش در ایران معمول بود شكلی دیگر از همان میر نوروز بوده باشد. عمونوروز نیز با كلاه و جامه ای رنگین و دایرهای زنگی اما با رویی سیاه شده از زغال یا رنگ در كوچه و خیابان به راه میافتاد و اشعار كوتاه خندهآور میخواند و سعی میكرد تا دل مردم شاد كند و خود نیز چیزی بستاند و شاد شود. در حال حاضر این رسم تا حد زیادی منسوخ شده و كمتر مورد توجه قرار دارد. اما نواختن ساز و دهل در آغاز نوروز در كوچهها و محلههای قدیمیهنوز هرچند كم، اما متداول است.
سیزده به در
وقت آن است كه مردم ره صحراگیرند
خاصه اكنون كه بهار آمد و فروردین است. (حافظ)
در سیزدهمین روز فروردین كه پایان دوره نوروزی تلقی میشود، مردم در دشت و بیابان و در فضای سبز بهاری گرد میآیند و به شادی میپردازند. در این روز پایانی نیز چون روزهای دیگر عید، خوراكی ویژه همچون آش رشته و دیگر خوراكهای سبزیدار میپزند. گندمهایی را كه برای سفره هفت سین رویانیدهاند با خود به صحرا میبرند و با انداختن آن در جوی و رود - و به هر حال بیرون از خانه - نحسی سیزده را كه یا به آن معتقدند و یا بنا به رسم كهن، آن را خوش یمن تلقی نمیكنند از خود و خانواده دور میسازند. بسیاری از مردم به نحسی عدد سیزده نه تنها اعتقادی ندارند بلكه در اساس، تأثیر عددی خاص را در سرنوشت خود مؤثر نمیدانند، اما این باور كه در قدیم عدد سیزده را خوش یمن تلقی نمیكردهاند شاید به این دلیل باشد كه در طالع نمای نجومی، قدما معتقد بودند كه آسمان دوازده برج دارد و هر تولدی كه صورت میگیرد دارای ستارهای در یكی از دوازده برج است و بنابر این كه كدام ستاره در كدام برج قرار گرفته، طالع و خوی فرد متولد شده شكل میگیرد و خارج از دوازده برج - كه عدد سیزده است - نابجا و نحس به شمار میآمده است. در هر حال اكنون دیگر نحسی عدد سیزده مورد پذیرش همگان قرار ندارد و بیشتر جنبه خرافی دارد.
هفت سین
با فرا رسیدن سال نو، سفره مبارك هفت سین را میگسترانیم؛ سفرهای از هفت گونه گیاه و دانه و خوردنی دلپذیر. آب و آیینه، شمع و چراغ، نقل و نبات و گل و سبزه در آن مینهیم؛ كتاب آسمانی خود را میگشاییم و در لحظه حلول سال نو در برابر سفرهای از بركت الهی و به امید رونق و بهبود و معیشتی بهتر دست به دعا برمیداریم.
اما به راستی چرا توجه ویژه به «هفت سین» است؟ ویژگی عدد هفت نسبت به سایر عددها چیست؟ حرف سین یا شین یا هر حرفی دیگر چه مزیتی بر حروف دیگر دارد؟ آیا اعدادها و حروفها میتوانند در سرنوشت انسان مؤثر واقع شوند؟ چرا در سفره هفت سین نوروز سیب و سركه، سماق و سمنو، سبزی و سبزه و سنبل میگذاریم؟
برخی از محققان معتقدند كه پیش از اسلام، در این سفره هفت «شین» میگذاشته اند، همچون شمع و شیرینی و شیر، شربت و شهد و شراب و شاهدانه؛ و یا هفت گیاه چیدهشده سودمند به صورت هفتچین؛ و یا هفت سینی از خوردنیهای مطلوب. اما قرنهاست كه در سفره عید هر ایرانی هفت گونه خوردنی و سبزه كه حرف نخست آن سین است چیده میشود و آن چنان كه پیداست سخن بر سر حرف سین یا چین یا شین نیست، بلكه محتوای سینیها یا ظروفی كه خوردنی در آن مینهند اهمیت دارد و محتوای ظرفها نمادهایی هستند در سفره هفت سین.
در هر حال بیشتر توجه به عدد هفت بوده كه خوش یمن و مبارك و حتی مقدس تلقی شده است.
چرا «هفت» در سفره هفت سین
عدد هفت كه جمع سه و چهار است، نزد ریاضیدانان به سبب شكل هندسی مثلث و مربع كه اشكال همگن و كامل به شمار میآیند نمایانگر كمال و به شكلی نمادین، به مفهوم كثرت و تكامل است. هنگامیكه از عدد هفت، یا هفت هزار و... سخن گفته میشود معنای زیاد بودن مد نظر است. در میان اقوام هند و اروپایی و همچنین هند و ایرانی این عدد خوش یمن و مبارك تلقی شده و در اساس، نقش این عدد در فرهنگ ملتها نقشی مثبت است.
واقعیتهای طبیعی، مشاهدهها و تجربههای مردم در گذر زمان، نقش ادیان الهی و باورهای دینی مردم در توجه ویژه به عدد هفت بسیار اساسی است و از همین روست كه قرنهاست در آیینها و رسمهای ایرانی نیز این عدد جایگاهی ویژه دارد. در چیدن و آراستن سفره هفتسین نیز نقش این عدد به خوبی آشكار است.
نگاهی گذرا به واقعیتهای طبیعی، كتب الهی، باورهای مردم، هنر معماری، موسیقی، خط و نیز ادبیات ملل نشان میدهد كه عدد هفت تا چه حد مورد توجه ویژه قرار دارد. در قرآن كریم و نیز نزد مسلمانان ایرانی عدد هفت جدای از سایر عددها مورد توجه قرار دارد. در برخی از آیهها و سورههای قرآن از عدد هفت نام برده شده است و نیز قرآن را مشتمل بر هفت موضوع دانستهاند. مناسك حج هفت مرحله دارد و نخستین قاریان نیز هفت نفر بودهاند. در كتابهای آسمانی انجیل و تورات، بارها و بارها این عدد با تأكید تكرار شده است. همچنین نزد زرتشتیان هفت امشاسپند گرامیبوده و در آیین مهر هفت اختر معتبر بوده است. پیشینیان ما نیز زمین و آسمان را دارای هفت طبقه دانستهاند و به زمین هفت اقلیم میگفتهاند كه دارای هفت دریا بوده است.
خلق جهان را در شش مرحله یا گاهنبار گفته اند و در روز هفتم كه پایان خلق جهان است به نیایش و جشن و سرور میپرداخته اند؛ این آیین هنوز مشاهده میشود و ادامه دارد. حركت و تغییر شكل ماه در چهار هفته، وجود خوشه ستارگان یا خواهران هفتگانه و همچنین تكامل جنین در هفت ماهگی، رویش دندان كودك در هفت ماهگی، تغییر تكاملی نطفه به جوجه پس از سه هفته و... از مواردی است كه در طبیعت مورد مشاهده و توجه قرار گرفته اند.
باورهای ملتها نیز نمایانگر توجه به عدد هفت و نقش آن است. در قدیم مصریان به هفت ركن قدرت معتقد بودند؛ كلدانیها هفت طبقه كمال و بابلیان هفت طبقه آسمان را باور داشتند؛ یونانیان به هفت خدا معتقد بودند؛ هندوان خدایان هفتگانه «آدیتیا» را میپرستیدند؛ و رومیان جشن بزرگ هفت مادر یا «سپتی ماترا» را برگزار میكردند. بسیاری از ملتهای دیگر نیز متوجه این عدد بودهاند. همچنین از عجایب هفتگانه جهان نام برده شده است. در موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه، و در خط هفت شیوه نگارش تعیین كردهاند. در هنر و ادبیات نیز توجه هنرمندان و نویسندگان به عدد هفت آشكار است.
در اساس بین اقوام هند و اروپایی، و نیز ایرانیان و هندوان، عدد هفت خوش یمن و مبارك تلقی شده است؛ و از همین روست كه در فرهنگ ایرانی ما - كه بنیانش بر باورهای دینی استوار است - در سفره عید كه سفرهای دلپذیر و خوش یمن و سرشار از امید به بهبودی و رونق بیشتر است، هفت سین چیده میشود؛ به این امید كه سال نو پر بركت و مبارك باشد.
روزی نو برای نیایش با آفریدگار
در بطن جشنها و آیینهای ملی - مذهبی ایرانی، ستایش و نیایش آفریدگار بزرگ جهان نهفته است. نوروز نیز همواره با سپاس پروردگار همراه بوده است. ما نیز در این خجسته آیین باستانی دست به دعا برمیداریم و با اندیشهای پاك و دلی روشن میخوانیم: پروردگارا! در این سال نو دلهامان پاك ساز؛ از هر چه خشم و خشونت و كینه جویی است؛ از تهمت و غیبت و دروغ؛ از خودخواهی و خودپرستی و خودبینی؛ از غرور و نیرنگ و ریا و سخنچینی؛ از خرافات و سحر و جادو؛ از بی مهری، پیمان شكنی، بدعهدی؛ از بیعدالتی و بیانصافی؛ از حق ستیزی و نامردمی؛ از سستی و كاهلی؛ از ستم و ستمكاری؛ و از ناسپاسی و وظیفه ناشناسی.پروردگارا! در این سال نو دلهامان سرشار ساز؛ از نور ایمان و شور هستی؛ از نشاط، عشق و مهر و محبت، درستی و راستی؛ از بخشش و گذشت و دلنوازی؛ از خودشناسی و خداشناسی و پرهیزكاری؛ از وفا و صفا، صبر و شكیبایی؛ از انصاف و عدالت و حقپرستی؛ و از دانش و خردمندی، از خویی مردمی. پروردگارا! در این سال نو رنج بیماری و فقر از ما و تمامینیكاندیشان و پرهیزكاران دور ساز و آسودگی بهرهمندی از نعمتهایت عطا فرما. مادران و پدران و عزیزان ما را قرین رحمت، و روحشان شاد بدار و توفیق عبادت و بندگی عنایت فرما. ملت ما و همه مسلمانان جهان و مردمان نیك را از هر آنچه بدی و بلاست دور فرما؛ و با نور الهی دلهامان روشن بدار.
سازهای ویژه نوروز
در گذشته رسم بوده است كه در نوروز گروهی نوازنده ساز مینواختند و با آهنگهای شادمانه فرا رسیدن سال نو را شادباش میگفتند. سازهای بادی چون سورنای، كرنای، بوق و نیز سازهای كوبهای چون طبل و دهل آلات موسیقی آنان بود.
واژه «سور» به معنی جشن و میهمانی و «نای» همان واژه «نی» است و سورنای به معنای ساز بادی جشن و میهمانی استفاده شده است. بوق و كرنای نیز در اصل هنگام آغاز نبرد یا حادثه ای نواخته میشده كه به مرور زمان در كنار سازهای بادی دیگر در آغاز بهار و نوروز به كار گرفته شده است. هنوز هم در كوچههای قدیمیشهرها طنین دلپذیر و شادمانه سازهای بادی و كوبه ای را میشنویم كه با آهنگ و ریتم خاصی نواخته میشوند و فرا رسیدن نوروز و بهار را شادمانه خبر میدهند؛ و چه زیباست اگر نواختن این سازها در این گونه مراسم شادیبخش مورد توجه بیشتر قرار گیرد و این رسم دلپذیر بازسازی و احیا گردد.
نوروز از نگاهی دیگر
كسی هست كمیآن سوتر از اینجا؛ مثل من و تو، مثل ما. كسی هست كه در این عید مانده است تنهای تنها. دستان زحمتكش او تهی است از زر و زور. چشمان پر فروغش شده كم نور. سفرهاش خالی است. كودكانش مانده اند گرسنه، در سفره عیدش نه از هفت سین خبری است و نه از هیچ حرفی دیگر.
كسی هست ضعیف، بیمار، خسته و دل شكسته، بی چیز و بخت بسته. كسی هست مثل من و تو، مثل ما؛ كمیآن سوتر در شهر ما. دیوارهای خانه اش فرسوده، گلیمش مندرس، نفت چراغش رو به پایان، مانده بی كس و بی سر و سامان.
كسی هست كه نه به نوای بلبل میاندیشد و نه به شكوفه و گل «تنها مانده حیران» آه كه چه دهد پاسخ به فرزندان!
كسی هست كمیآن سوتر در فقرآباد «بی چیز اما باز هم امیدوار» او هم از ماست. در این نوروز تنهایش نگذاریم. دستش به گرمیبگیریم و دلش شاد نماییم.
«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب فارسی
فردوسی بنیانگذاری نوروز را به جمشید پادشاه افسانه ای و اسطورهای اقوام هند و ایرانی نسبت میدهد. به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند.
همچنین فردوسی در «شاهنامه» از هفتخوان دشوار رستم، هفتخوان اسفندیار و هفت بزم كسری نوشین روان با بوذرجمهر شعر میسراید (هفتخوان رستم: جنگ رخش با شیر، غلبه تشنگی بسیار بر رستم، جنگ رستم با اژدها، كشتن زن جادو، گرفتار شدن اولاد به دست رستم، جنگ رستم و ارژنگ دیو، و كشتن رستم دیو سپید را. هفتخوان اسفندیار: كشتن اسفندیار دو گرگ را، كشتن اسفندیار شیران را، كشتن اسفندیار اژدها را، كشتن اسفندیار زن جادو را، كشتن اسفندیار سیمرغ را، گذشتن اسفندیار از برف، و گذشتن اسفندیار از رود و كشتن گرگسار را. بزمهای كسری نوشینروان با بوذرجمهر نیز هفت داستان پندآموز دارد). فردوسی همچنین داستان «هفتواد» را میسراید.
مولوی از «هفت شهر عشق عطار» میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
و جامیهفت مثنوی میسراید («سلسله`الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه»). نظامینیز «هفتپیكر» را میسراید (چهارمین منظومه از «خمسه نظامی» كه داستانهایی است از بهرام شاه ساسانی، ازدواج او با هفت دختر هفت پادشاه در هفت گنبد با هفت داستان از زبان هفت زن او). در ادبیات پارسی از «هفت گنج» خسروپرویز یاد شده (گنج عروس، گنج بادآورد، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضراء، گنج شادآورد و گنج بارتیف). خیام شاعر و ریاضیدان بزرگ «نوروزنامه» میسراید و شاعران و نویسندگان دیگر نیز متوجه نوروز و عدد هفت میشوند. حافظ مژده فرا رسیدن بهار و نوروز را میدهد و عید را مبارك میخواند؛ و بسیار نمونههای دیگر كه همه نشان از توجه به این رسم و آیین خجسته در ادبیات فارسی دارد.