5564
يکي از دوستان شيوانا، عارف بزرگ، تاجر مشهوري بود. روزي اين تاجر به طور تصادفي تمام اموال خود را از دست داد و ورشکسته شد و از شدت غصه بيمار گشت و در بستر افتاد.
شيوانا به عيادتش رفت و بر بالينش نشست. اما مرد تاجر نمي توانست
آرام شود و هر لحظه مضطرب تر و آشفته تر مي شد. شيوانا دستي روي شانه دوست بيمارش زد و خطاب به او گفت: دوست داري
آرام ترين انسان روي زمين را به تو نشان بدهم که وضعيتش به مراتب از تو بدتر است ولي با همه اين ها
آرام ترين و شادترين
انسان روي زمين نيز هست!؟
دوست شيوانا تبسم تلخي کرد و گفت: مگر کسي مي تواند مصيبتي بدتر از اين را تجربه کند و باز هم
آرام باشد؟ شيوانا سري تکان داد و گفت: آري برخيز تا به تو نشان بدهم.
مرد تاجر را سوار گاري کردند و شيوانا نيز در کنار گاري پاي پياده به حرکت افتاد. يک هفته راه سپردند تا به دهکده دوردستي رسيدند که زلزله يک سال پيش آن را ويران کرده بود. در دهکده زلزله زده، شيوانا سراغ مرد جواني را گرفت که لقبش
آرام ترين انسان روي زمين بود.
وقتي به منزل
آرام ترين انسان رسيدند دوست بيمار شيوانا جواني را ديد که درون کلبه اي چوبي ساکن شده است و مشغول نقاشي روي پارچه است. تاجر ورشکسته با تعجب به شيوانا نگريست و در مورد زندگي آرامترين
انسان پرسيد.
شيوانا او را دعوت به نشستن کرد و در حالي که
آرام ترين انسان براي آن ها غذا تهيه مي کرد براي تاجر گفت که اين مرد جوان، ثروتمندترين مرد اين ديار بوده است. اما در اثر زلزله نه تنها همه اموالش را از دست داد بلکه زن و کليه فرزندان و فاميل هايش را هم از دست داده است. او
آرام ترين انسان روي زمين است چون هيچ چيزي براي از دست دادن ندارد و تمام اين اتفاقات ناخوشايند را بخشي از بازي خالق هستي با خودش مي داند. او راضي است به هر چه اتفاق افتاده است و ايام زندگي خود را به عالي
ترين شکل ممکن سپري مي کند. او در حال بازسازي دهکده است و قصد دارد دوباره همه چيز را آباد کند و در تنهايي روي پارچه طرح هاي
آرام بخش را نقاشي مي کند و به تمام سرزمين هاي اطراف مي فروشد.
مرد تاجر کمي در زندگي و احوال و کردار و رفتار
آرام ترين انسان روي زمين دقيق شد و سپس آهي عميق از ته دل کشيد و گفت: فقط کافي است راضي باشي! آرامش بلافاصله مي آيد!
در اين هنگام
آرام ترين انسان روي زمين در آستانه در کلبه ظاهر شد و در حالي که لبخند مي زد گفت: فقط رضايت کافي نيست! بايد در عين رضايت مدام و لحظه به لحظه ، آتش شوق و دوباره سازي را هم دايم در وجودت شعله ور سازي بايد در عين رضايت دائم، جرات داشتن آرزوهاي بزرگ را هم در وجود خودت تقويت کني. تنها در اين صورت است که آرامش واقعي بر وجودت حاکم خواهد شد.