در اواخر سده نوزدهم میلادی سه عنصر مهم امپریالیسم ، روانکاوی و ملی گرایی در کنار هنرهفتم ، ظهور و یا به اوج خود رسید که هر کدام به تنهایی تاثیرات زیادی در زندگی ابناء بشر تا به امروز گذاشته است.
غربی ها با ترکیب روانکاوی و سینما توانستند استفاده بسیار خوبی از رسانه و هنر نو ظهور سینما در جهت ترویج تفکرات ملی گرایی و توجیه اقدامات امپریالیستی خود داشته باشند . از مللی که از همان ابتدای این ترکیب مورد هجمه عظیم اقدامات امپریالیستی بوده و سینما قرار بود این اقدامات را بشر دوستانه جلوه دهد ، آفریقایی ها بودند .
سینما با تلفیق روایت و نمایش تاریخ را از دیدگاه استعمارگران و به نفع آنان تعریف کرد به گونه ای که در فیلم ها انگیزه استعمارگران شوق به زدودن بیماری ، غفلت ، فقر و بی سوادی و استبداد نشان داده می شد ؛ که این تصویرسازی از پیش طراحی شده خوی کثیف و رفتار ددمنشانه استعمارگران را به خلقی پاک و کرداری سراسر خلوص در راه نجات انسانها تبدیل کرده و اقدامات امپریالیستی را که به بهای جان انسانها تمام می شد ، توجیه می کرد .
این نوع فیلم ها بر مخاطب غربی و آفریقایی اثرات روانی مخصوصی می گذاشت؛ بدین گونه که برانگیخته شدن حس وابستگی ملی و امپریالیستی سهم غربی ها از دیدن فیلمها و همذات پنداری منحرف و ضد آفریقایی تاثیر روانی بر مخاطب آفریقایی بود ؛ چراکه همواره عامل اصلی تمام مصائب و مشکلات، فرهنگ و رسوم و خود ملل آفریقایی بودند و ناجیان آنها غربی ها .
البته با تغییر در اوضاع و احول استعمارگران و مستعمرات و تحول چندین باره در نگرش اندیشمندان غربی و سیاست مداران تا کنون، این نوع فیلمها نیز بارها شیوه بیان خود را در جهت اندیشه های جدید تغییر داده و با ظهور پدیدههایی چون پسااستعماری در اواخر قرن بیستم و در بافت کشورهای مستعمره ای که به دنبال گونه ای استعمارزدایی از فرهنگ، تاریخ، ادبیات و از همه مهم تر هویت خویش بودند، شاهد انواع جدیدی از این فیلمها هستیم .
اما خصوصیت بارز و تغییر ناپذیر تقریبا تمام این فیلمها ، حسن خلق و پاکی غربیها و سفیران صلح بودن تمام یا لااقل بخش اعظمی از مردم غرب است ؛ که در یکی از آخرین این فیلم ها یعنی «واعظ با مسلسل» خصوصیت مذکور به خوبی دیده می شود.
بیشترین زمان قصه این فیلم در سودان جنوبی می گذرد که از همان ابتدا با نمایش یک حمله وحشیانه از طرف گروهی شبه نظامی بنام (LRA-ارتش مقاومت پروردگار- به رهبری "جوزف کانی") سعی شده است تا بیننده با عمق فاجعه و جنایات جاری در آن سرزمین آشنا شده و در عین حال همانند بسیاری از فیلمهای با این گرایش عامل اصلی تمام مصائب و مشکلات را فرهنگ و رسوم و خود ملل آفریقایی نشان دهد .
در این سکانس سربازان بعد از کشتن تعدادی از افراد یک روستا کودکان را از خویشاوندانشان جداکرده و در عملی بسیار بی رحمانه یکی از شبه نظامیان کودکی را وادار می کنند تا مادر خود را بکشد .
پس از نمایش جنایات گروه LRA طی یک فلاش بک قصه فیلم که حول شخصیتی بنام «سم» شکل گرفته آغاز می شود ، و حدود سی دقیقه به پرداخت شخصیت «سم» ، ماجرای تحول روحی وی و چگونگی آشنایی او با وضعیت اسفبار مردم شمال اوگاندا اختصاص یافته است . سم که به تازگی از زندان آزاد شده ، یک لات بی سر و پا و فردی بسیار عصبی ست که همراه خانواده خود در حومه شهر زندگی می کند .
یکی از شبها زمانیکه به همراه دوستش در حالیکه مواد مخدر مصرف کرده و مشغول شب گردی با اتوموبیل هستند طی یک حادثه با ولگردی مواجه شده که سم او را با ضربات چاقو به شدت مجروح می کند . همین حادثه موجب می شود او در حالیکه به شدت ترسیده از زنش که مدتیست توبه کرده و به خدا و کلیسا ایمان آورده ، در خواست کمک کند . زن نیز او را به کلیسا برده و سم با غسل تعمید از گذشته کثیف خود پاک می شود . در ادامه سم در یک کارگاه ساختمانی مشغول کار شده و همانند یک شهروند خوب و مودب زندگی را می گذراند .
قصه سم ادامه دارد تا اینکه در یکی از روزها یک مبلغ مذهبی که در اوگاندا مشغول تبلیغ بوده به کلیسای شهر آمده و از وضعیت اسفبار مردم آنجا می گوید که این مسئله در کنار عمیق تر شدن ایمان سم موجب می شود او برای کمک به اوگاندا برود . نکته ای که در این سی دقیقه روی آن تاکید شده وفاداری محض خانواده سم به آمریکا است .
در سکانس توبه کردن سم ، ابتدا مادر و دختر سم در اتوموبیل نشسته اند و سوگند معروف «وفاداری به پرچم و رسوم ایالات متحده آمریکا-Pledge of Allegiance» را با هم زمزمه می کنند که این مطلب تاکیدیست بر اینکه سم و خانوادهاش آمریکاییهایی متعهدند ، و به بیننده القا می کند که تمام آمریکاییهای متعهد همانند سم و خانواده او هستند .
در ادامه سم که در اوگاندا مشغول ساختمان سازیست با دو نفر از افراد ارتش «آزادی بخش سودان –SPLA» آشنا شده که همین مسئله موجبات ورود سم به سودان جنوبی و روبرو شدن او با مصائب و مشکلات مردم آنجا را فراهم می کند .
در همان ابتدای ورود سم به سودان جنوبی یکی از اعضای SPLA در عبارتی کاملا بی ربط با قصه می گوید (( مسلمونها مسیحی ها رو توی جنوب می کشتند )) ؛ که اشاره ایست به جنگ داخلی سودان که منجربه جان باختن دستکم ۲ میلیون نفر شد ؛ که با توجه به اینکه وسط هیچ جنگی حلوا خیر نمی کنند و قطعا ، هم مسلمانان مسیحی ها را کشتند و هم مسیحی ها مسلمانان را ، می توان پی برد این جمله کاملا در خدمت معنای دلالتگر و ایدئولوژی فیلم است .
پس از آنکه سم با مشکلات کودکان این منطقه آشنا می شود به آمریکا باز می گردد . فردای آن روز سم را شاهدیم که نقشه ساختمان یک کلیسا و یک یتیم خانه را می کشد و طی دیالوگی با همسرش ادعا می کند ، خداوند در خواب با او سخن گفته و ساخت این دو ساختمان در آمریکا و سودان جنوبی به نوعی الهامات غیبی خداست . که این مطلب نیز تاکیدیست بر منتخب خدا بودن "یک آمریکایی متعهد" .
پس از اولین سفر به اوگاندا ، رفتن به سودان و بازگشت به آمریکا ، سم دو بار دیگر به آفریقا باز می گردد و هربار با مشکلات بیشتری روبرو شده و در بازگشت به آمریکا سعی می کند تا در سفر بعدی آن مشکلات را حل نماید . در سفر دوم که تصمیم گرفته است یک یتیم خانه در سودان بسازد گروه LRA به محل یتیم خانه در حال ساخت حمله کرده و همه چیز را نابود می کند که این مسئله موجب ناامیدی سم و تصمیم او برای بازگشت می شود .
اما قبل از بازگشت طی دیالوگی که با همسرش از طریق موبایل دارد ، امید از دست رفته او باز می گردد . طی این دیالوگ که تاکید دیگریست بر منتخب خدا بودن "یک آمریکایی متعهد" ، همسر سم به او می گوید " این یه امتحان[الهی] ست... همه چیز اون بچه ها سوخت و از بین رفت ، چندتاشون تسلیم شدن ، خدا یه هدفی برات در نظر گرفته " که این صحبتهای همسر سم ، به وی امید را باز گردانده و موجب می شود سم با انرژی مضاعف کمک کردن به کودکان یتیم را ادامه دهد .
با آنکه در انتها ادعا می شود فیلم بازسازی یک داستان واقعی ست ( که صحت آن و یا لااقل درستی تمام جزئیات آن مورد تردید است ) ، خصوصیت بارز و تغییر ناپذیر بسیاری از فیلم ها با این گرایش و مضمون یعنی حسن خلق و پاکی غربیها و سفیران صلح بودن تمام یا لااقل بخش اعظم مردم غرب ، در «واعظ با مسلسل» نیز کاملا مشهود است .
اما نکته ای که در این فیلم سعی شده است روی آن تاکید و به مخاطب القا شود اینست که "آمریکاییهای متعهد" ، منتخب و نظرکرده خداوند بوده و به زبان بهتر ماموران خاص پروردگارند ؛ اینجاست که چند سوال پیش می آید ؛ اول آنکه خدای دوستدار آمریکایی ها ، کجا تشریف داشت آن زمانی که انگشتان مبارک سربازان و فرماندهان آمریکایی می فشردند کلید صدها موشک و بمبی که منجربه کشته شدن مردم افغانستان و عراق شد ؟
و یا زمانی که دستان مبارک ماموران مخلص این خدا در قالب نمایندگان آمریکا برای وتوی قطعنامه های بی خاصیت سازمان ملل بر علیه صهیونیستها بالا می رفت ، این خدای عاشق "آمریکاییهای متعهد" در کدام نقطه دنیا خفته بود ؟ و ...
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.