انسان جایز الخطاست. این جمله ایست که تاکنون بارها شنیده ایم و هنگامی هم که مرتکب خطایی می شویم احتمالا تکرار می کنیم.
به گزارش بانکی دات آی آر اما هر اشتباهی تاوانی دارد ,اشتباه برخی مشاغل می تواند جبران ناپذیر باشد ویا زیان های فراوانی را به بار بیاورد یکی از این مشاغل که اشتباه درآن ممکن است منجر به فاجعه شود کار در بانک است. در این گزارش شما را با برخی از جالبترین اشتباهات کارکنان بانک ها آشنا می کنیم که البته خودشان با شجاعت اعتراف کردن تا دیگران تکرار نکنن.

مشتری با پول های سرد
از مشتریی بگم که هر وقت میامد تو شعبه، من و همکارم نگاش نمی کردیم که سمتمون نیاد از بس که بد عنق بود و پولاشو درهم برهم میاره اصلا قکر می کردم پولاشو تو یخچال می ذاره آخه پولاش همیشه یخ بود .خلاصه به اندازه چندین مشتری وقت میگرفت یه روز که دیگه واقعا ازدستش کلافه شده بودم گفتم چرا انقدر بی توجه هستین پولاتون رو مرتب کنید لطفا انقدر سرده که دست آدم یخ می زنه. خیلی با آرامش نگاهم کرد و گفت من راننده تاکسی ام اینم پول زحمت کشیه پسرم دلیل یخ بودنش اینه که روی ظرف غذام میزارمش اگر اذیتت کردم من رو ببخش هر روز درآمد روز قبلم رو میارم تا به حساب پسرم که تو شهرستان درس می خونه بریزم تا پول کم نیاره.
نمی دونم چرا اما از خودخواهیم دلم لرزید ازش عذر خواهی کردم و دیگه هرگز نگاهم رو ازش ندزدیدم.



اشتباهی که گرون تموم شد
بعد 10 سال کار توی بانک یه موقعیتی پیش اومد و با توجه به تجربه و سنوات کاریم معاون شعبه مون شدم . اما ای کاش نمی شدم یا بهتر بگم کاش حواسم رو جمع می کردم . یه روز یکی از مشتریا که زیاد به ما مراجعه می کرد با یه نامه امضا شده از طرف مدیران بالادستی اومد و خواست که بهش وام بدم و البته یه سری چک و سفته ضمانت هم همراش بود من که امضای رئیس رو پای درخواست دیدم توجهی نکردم و برگه وام رو امضا کردم چشمتون روز بد نبینه نگو اون چک و صفته ها تقلبی بود حتی امضای رئیس!!
این شد که من الان متصدی گیشه ام و خدا رو شکر اون طرف هم توی زندان. تنها نکته مثبتش همینه.
وقتی به رئیس دروغ می گی
یه بار کلاس جبرانی داشتم. یعنی یکی از استاد ها به دلیل اینکه چند هفته پشت سر هم تعطیلی داشتیم دوشنبه کلاس فوق العاده گذاشته بود و حضور و غیاب هم می کرد. من از بس برای شرکت در کلاس هام مرخصی گرفته بودم روم نشد به رئیس بگم چی شده به همین دلیل گفتم یکی از اقوامم فوت کرده و مرخصی گرفتم.
فرداش که اومدم سر کار رئیس گفت تسلیت می گم . دیروز چه طور بود؟
از اونجا که دروغگو کم حافظه است متوجه منظور رئیسم نشدم یعنی فکر کردم منظورش از تسلیت شوخی به مناسبت نزدیک شدن امتحانات (با اعتماد به نفس کامل گفتم) دیروز کلاس عالی بود فکر کنم راحت امتحان رو پاس کنم.
قیافه رئیس واقعا دیدنی بود از تعجب چشماش گرد شده بود اما به روم نیاورد و رفت . من تازه بعد از رفتنش از طریق همکارام فهمیدم چه اشتباهی کرده بودم برای همین هم یک هفته ای روم نمی شد جلوی رئیس آفتابی بشم.
آخرین بار که یه صفر رو ندیدم
یه مشتری چک 50 میلیونی آورده بود و به دلیل خط بدش من چک رو 5 میلیون دیدم پول رو دادم بهش و منتظر بودم بره اون همینطوری به من زل زده بود کاملا نگاه عاقل اندر سفیهش رو احساس کردم اما دلیلش رو نمی دونستم . من که از نگاه نامناسبش ناراحت شده بودم با صدای بلند گفتم نفر بعدی تا از تیر رس نگاهش در امان بمونم اونم با عصبانیت گفت اگر 45 تای ما بقی رو مرحمت کنید رفع زحمت می کنیم من تازه متوجه شدم که چرا اونطوری نگاهم می کرد.
این هم طبع هنری یک کارمند در مورد انواع اشتباهات


اگر يك آرايشگر اشتباه كند
اون ميشه يك مدل سر جديد
اگر يك راننده اشتباه كند
اون ميشه يك راه جديد
اگر يك مهندس اشتباه كند
اون ميشه يك شركت جديد
اگر والدين اشتباه كنند
اون ميشه يك نسل جديد
اگر يك سياستمدار اشتباه كند
اون ميشه يك قانون جديد
اگر دانشمند اشتباه كند
اون ميشه اختراع جديد
اگر خياط اشتباه كند
اون ميشه مد جديد
اگر معلم اشتباه كند
اون ميشه نظريه جديد
اگر رئيس اشتباه كند
اون ميشه ايده جديد
اگر يك كارمند اشتباه كند
اون ميشه فقط اشتباه