هرکس ده ها هزار فلامینگو را ببیند که شانه به شانه یکدیگر در یک کلنی لانه ساخته اند دیر یا زود می پرسد که«راستی چرا اینها چنین نزدیک بهم باید باشند؟»
در این مبحث می بینیم که چرا حیوانات با هم در یک گروه زندگی می کنند؟چرا فلامینگوها گله،اسبها رمه و کبوترهای وحشی دسته تشکیل می دهند.با توجه به مباحث پیشین دو عامل موثر عمده در تعیین اندازه گروه عبارتند از:
· غذا
· شکارچیان.
مقایسه جمعیت های مختلف در درون یک گونه واحد نیز بر اهمیت آنها تاکید دارد .
حیواناتی که زندگی گروهی ندارند (همچنین بعضی از آنها که دارند)اغلب از منافع خویش دفاع کرده و دیگر افراد همگونه را از آن برکنار می دارند .لذا سوالی که پیش می آید اینست که «چرا زندگی بطور گروهی؟»


زندگی در گروه و اجتناب از شکارچی:


حیوانات (مثلا در اینجا برای مثال غزال ها عربی) وقتی در مرتع که در آن شکارچی بسیار است زندگی می کنند ،زندگی گروهی دارند.این بدان معنی است که گروه می تواند به فرد کمک کند تا از تبدیل شدن به یک وعده غذایی شکارچی اجتناب نماید.این عمل می تواند به چندین صورت اتفاق بیفتد:


افزایش هوشیاری:


موفقیت بسیاری از شکارچیان بستگی به ناگهانی بودن عمل آنها و استفاده از اصل غافلگیری بستگی دارد؛اگر در جریان حمله شکارچی ،شکار پیش از موقع هوشیار شود شانس موفقیت شکارچی کم می شود.این موضوع مثلا در مورد طرلان به هنگام شکار دسته کبوترها صدق می کند.طرلان در حمله به دسته های بزرگ کبوتر موفقیت کمتری دارد. زیرا وقتی طرلان هنوز در فاصله دور است دسته به هوا برمی خیزد.اگر هر کبوتر در دسته هرچندگاه یکبار برای دیدن طرلان نظری به بالا کند،هرچه دسته بزرگتر باشد احتمال آنکه با ظاهر شدن طرلان در افق یکی از پرنده ها گوش به زنگ باشد بیشتر است.


اینکه تغییرات هوشیاری در ارتباط با اندازه گله دقیقا به چه شیوه است بستگی به این دارد که فرد در گروه وقت خویش را به چه ترتیبی مصرف می کند.مثلا هر فرد شترمرغ وقتی در گروه است در مقایسه با مواقع تنهایی سهم کوچکتری از وقت خویش را صرف نظر انداختن به اطراف می کند .اما با بزرگتر شدن گروه هوشیاری کلی آن (نسبتی از زمان که حداقل یکی از پرنده ها مشغول توجه به اطرااف است) کمی افزایش می یابد.لذا هرفرد وقت بیشتری برای خوردن و آگاهی بیشتری از نزدیک شدن خطر دارد.اگر هریک از پرنده ها سر خویش را مستقل از دیگران بلند کند افزایش هوشیاری ،در ارتباط با بزرگ شدن گروه ،با با پیش بینی ها مطابقت می کند . سربلندکردن پرنده ها در فواصل زمانی تصادفی است. لذا برای شکارچی کمین کرده غیر ممکن است که پیش بینی نماید تا چه وقت بایستی مخفیانه و در خلال سربالا کردن قربانیانش به جلو بخزذد بدون اینکه ردیابی شده باشد .هر گونه الگوی سربلندکردن قابل پیش بینی پرنده ها می تواند در تاکتیک شکارچی برای نزدیک شدن مورد استفاده قرار بگیرد.


مساله نحوه نظر اندازی افراد در گروه را یک نکته پیچیده می کند و آن اینکه در گروه های بزرگ، که هوشیاری کلی در حداکثر خویش و صددرصد است،برای فرد به صرفه است که تقلب نموده و در تمام اوقات با سر رو به پایین مشغول خوردن باشد.متقلب چیزی از دست نمیدهد ، یزرا دیگران سر را بالا می کنند و به اطراف نگاه می کنند لذا متقلب وقت اضافی برای خوردن پیدا می کند.مشخص نیست که چگونه جلو تکامل اینگونه تقلب ها گرفته می شود؛اما یک پیشنها به شرح ذیل است:


هرچندکه این استراتژی معصومانه که فرد بدون توجه به اینکه دیگران چه می کنند به اطراف نگاه کند و در حقیقت وظیه و کار خود را کامل انجام دهد(وجدان کاری!!!) در معرض تقلب قرار دارد، اما اگر گروه بیشتاراز افراد محافظه کاری ترکیب شده باشد که هیچکاری نمی کنند جز آنه سایر افراد همجوار آنرا انجام دهند ،چنین گروهی ممکن است نسبت به متقلب ها مقاوم باشد .


ترقیق و پناه گیری:


صرفنظر از این که با افزایش اندازه گروه هوشیاری مقداری اضافه می شود در عین حال با اضافه شدن اندازه گروه شانس اینکه هر فرد در جریان حمله یک شکارچی از بین برود سرعا کاهش می یابد زیرا شکارچی معمولا در هر بار حمله یک قربانی را می تواند بکشد لذا حیوانات با زندگی در گروه می توانند تاثیر شکارشدن و حمله موفقیت آمیز شکارچی را رقیق نمایند؛زیرا احتمال زیاد دارد که فرد دیگری قربانی باشد .ممکن است با بزرگ شدن دسته،و آشکاری بیشتر آن،تعداد حمله ها به گروه افزایش یافته و به این تریتیب تاثیر ترقیق(dilution effect ) را تا حدودی خنثی نماید ،اما احتمالا تاثیر خالص آن زندگی بصورت گروهی را ترغیب و شویق می نماید.شانس قربانی شدن یک شکار در گله 100 تایی (اگر همه عوامل دیگر یکسان باشد) در یک حمله منفرد فقط 1% است و احتمال حمله به گروه بیش از صد برابر حمله به یک شکار تنها نیست و اگر گروه واقعا هوشیارتر باشد به نفع شکارچی است که توجه خود را بیشتر روی گروه های کوچکتر و افراد منفرد متمرکز نماید.


احتمالا تاثیر ترقیق امتیار بسیار شایع زندگی گروهی است و می تواند رفتار عجیب و غریب پرندگانی از قبیل شترمرغ و اردک نوک اره ای را (در مواقعی که جوجه دارند)توجیه نماید.وقتی دو ماده با هم برخورد می کنند هر یک سعی بر آن دارد تا جوجه های دیگری را برباید و در دسته جوجه های خودش ادغام نماید .نگهداری جوجه های دیگران معمولا مقرون به صرفه نیست اما اگر فشار شکارچی شدید باشد اینکار بعلت ترقیق ، بصرفه است .یک مثال مشخص تر مربوط به اسبهای نیمه وحشی در ناحیه کامارگ مربوط است که یک ناحیه مردابی در جنوب فرانسه است.در ماههای تابستان اسبها از نیش خرمگس ها به ستوه می آیند و در طی این دوره است که بصورت گله های بزرگ مجتمع می شوند. شمارش تعداد مگس های هر اسب در گله های بزرگ و کوچک نشان داده است که احتمال حمله مگس در گله های برگ کمتر می شود.در یک آزمایش اسبها را از گله های بزرگ به کوچک و بالعکس جابجا کردند با اینکار تایید شد که زندگی در گروه ، به علت تاثیر ترقیق، از حفاظت بیشتری برخوردار است.


دفاع گروهی:


شکار صرفا یک قربانی منفعل در مقابل شکارچی نیست بلکه می تواند با زندیگ بصورت گروهی در مقابل جلب توجه ناخواسته شکارچی از خود دفاع نماید . در کلنی های کاکایی سر سیاه وقتی کلاغ به لانه نزدیک می شود پرنده ها تواما به تعقیب و تهدید می پردازند و در مرکز کلنی ، دفاع و جنگ جمعی(mobbing) علیه کلاغ شدت می گیرد . زیرا شکارچی در اینجا به لانه های بسیاری نزدیک شده است .


هزینه زندگی در گروه:


همانطور که قبلا اشاره شد یکی از هزینه های زندگی در گروه افزایش آشکارگی ( تابلو شدن!!) است .برای مثال لانه های حجیم توکای پشت بلوطی کاملا اشکار است و هنگامی که بصورت منفرد قرار بگیرد در معرض حمله بیشتری از جانب کلاغ ها قرار دارد و توجه شکارچی را جلب می نماید ولی هنگامی که بصورت کلنی قرار گیرند در عین حال که توجه بیشتری را جلب می کند و آشکارتر و تابلو تر است در معرض حمله کمتری از جانب شکارچیان قرار دارد زیرا دفاع جمعی را در پی دارد لذا می توان نتیجه گرفت دفاع جمعی در برابر مضرات آشکارگی سودمندتر است.