نويسنده: آريا شيرواني

فرهنگ و آداب و رسوم و عقايد و سنن هر مردمي نشان از خلقيات و در كل هويت انساني آن مردم در مقاطع زماني خاص دارد. در زمان طهراني هاي دوره قاجار يكسري سنن و عقايد بر زندگي مردم حكمفرما بود كه حكايت چندين مورد از آنها خالي از لطف نيست.
اين موارد را بخوانيد و البته خرافات را هم ميان آنها تشخيص دهيد.
- بانگ مرغ و خروس: اگر خروسي بي وقت صدا مي كرد تهراني ها مي گفتند اهل خانه را به جنگ دعوت مي كند و اگر مرغي بي هنگام بانگ برمي داشت عقيده داشتند كه مرگ صاحبش را مي طلبد و در هر صورت هم خروس و هم مرغ را مي كشتند.
- آفتاب و باران: اگر هوا آفتابي بود اما باران مي باريد تهراني ها عقيده داشتند گرگ بچه مي گذارد و اطفال شان را از زير باران كنار برده و بازي كردن آنها را ممنوع مي كردند و به صورت شان آب مي زدند كه ترسو و بي آزار بشوند.
- رعد و برق: طهراني هاي قديم، رعد را شلاق جبرائيل مي دانستند كه به تن شيطان مي زند و برق را هم به دليل جاي سرخي و كبودي شلاق روي بدن شيطان مي دانستند.
- ريختن چاي و قهوه روي لباس: اگر روي لباس طهراني ها، چاي و قهوه مي ريخت به معناي اين بود كه جامه نو مي پوشند و زن نو مي گيرند يا اينكه صاحب فرزند مي شوند، سفر مي كنند و سود مي برند.
- شكستن چيزي به صورت اتفاقي: اگر به طور ناگهاني، ظرف و ظروفي مي شكست به معناي آن بود كه براي صاحب ظرف، طعامي به دستش مي رسد يا اينكه به عزت مي رسد و خوشحالي مي بيند.
- زوزه سگ: اگر زوزه سگي را هنگام شب مي شنيدند، خبر از خصومت، فساد و ترس مي دانستند.
- لقمه در گلو گير كردن: اگر لقمه اي در دهان مردم گير مي كرد به اين معنا بود كه در آينده به آن فرد سوغاتي داده مي شود.
- گرد و غبار ناگاه: اگر به طور اتفاقي گرد و غبار وارد خانه طهراني ها مي شد خبر از بخت، خوش، شادي و روزي به خانه بود.
- عطسه خواب: اگر طهراني ها در هنگام خواب عطسه مي كردند بدين معنا بود كه شادي، هديه، نقل مكان، سعادت، جاه و مال به دست مي آورند.
- ديدن خرگوش كشته شده: اگر مردم مي ديدند كه خرگوشي كشته شده و در كناري افتاده، به اين معنا بود كه خبر ناگواري به بيننده مي رسد يا اينكه اموالش در آتش مي سوزد.
- سوار شدن كفش: اگر دو جفت كفش روي هم مي نشست آن را دليل سفر نزديك صاحب كفش مي دانستند و به هر سمتي كه روي هم بود، سفر را هم به آن جهت مي گفتند.
- قيچي: قيچي باز در خانه طهراني ها به معناي اسباب منازعه بود كه موجب مرافعه و افتادن قيچي از بلندي باعث تهمت و گم شدن قيچي به معناي انجام دادن كار خوب بود.
- ناخن گرفتن: طهراني ها گرفتن ناخن دست و پا در يك زمان را موجب غم و در شب باعث دلتنگي مي دانستند و بهترين قاعده آن بود كه ناخن دست و پا را كه مي گرفتند در پاشنه در خانه دفن بكنندو اين كلمات را به زبان بياورند: غم برو، شادي بيا، محنت برو، روزي بيا.
- احكام كفش: اگر كسي كفش نو برايش تنگ درمي آمد، براي او اوقات تلخي را پيش بيني مي كردند. اگر كفش براي زن بود به معناي آن بود كه شوهرش از او رو برمي گرداند و اگر كفش گشاد بود باعث بي علاقه گي شوهر مي شود و اگر قالب و اندازه كفش براي زن مناسب بود، سفيدبختي و عزت و شيريني زندگي و قبول قول همسر را مي رسانيد. همچنين اگر كفش به سرقت مي رفت بايد منتظر اتفاق ناگوار مي بودند.
- پريدن مگس در گلو: اگر در سر برج اول سال مگس وارد گلوي فردي مي شد باعث سرور، بهجت و سعادت شخص مي شد و اگر در ديگر برج ها بود باعث جنگ، منازعه و مقاتله مي شد.
- افتادن كلاه و عمامه به طور اتفاقي: اگر كلاهي به طور ناگهاني از سر كسي مي افتاد باعث شادي، مال، جاه و خوشحالي صاحب كلاه بود و اگر به ناگاه عمامه اي از سر شخصي به زمين مي افتاد باعث غم و سفر بي هنگام و خصومت ارزيابي مي شد.
- فرياد جغد: اگر فرياد جغد به گوش طهراني ها مي رسيد به معناي خير، خوشحالي و نكاح بود، اما اگر در برج اسفند فرياد به گوش مي رسيد به معناي غم بي پايان و مرگ عزيز و از دست دادن دوست بود.
- خاريدن كف دست: اگر از سعد و نحس بروج اثر مي گرفت باعث نفع فرد مي شد و بي گمان به وي پول زيادي مي رسد يا برعكس پول و مالي از دستش بيرون مي رفت يا دچار خصومت و دشمني مي شد.


روزنامه شرق ، شماره 1258
، صفحه 12 (طهران قديم)