مرا به خاطر رفتار گذشته ام با خودت ببخش،
من بي تقصير بودم،
به من آموخته بودند كه بايد تو را بخورم تا بزرگ شوم،
جاني كه از تو گرفته ميشد برايم اهميتي نداشت،
ولي نمي توانم،
ديگر نميتوانم كه به تو با ديد غذا نگاه كنم
و آرزو ميكنم كه هيچ وقت اين كار را نكرده بودم




Resigzed Image Click this bar to view the full image.



ديدن صحنه مرگ تو روح مرا آزرد،
براي آشتي كردن با تو سراسر اشتياقم،
اكنون ميتوانم در چشمانت خيره شوم،
هرگز ديگر با گوشت بدن تو ميهماني و سوري راه نمي اندازم


Resigzed Image Click this bar to view the full image.



سنگ دلي هايي كه انسان در حقت كرده را ديده ام،
آنها نمي دانند مرام و معرفت را بايد از تو بياموزند،
بدون لحظه اي فكر، جان تو را دزديدند،
جاني كه خيلي بيشتر از يك "خوراك گوشت" ارزش داشت.
مرگ تو را با اين جمله كه " گوشت براي بدن لازم است"، توجيه كردند،
توجيهي كه فقط از سر حرص و آز بوده.



Resigzed Image Click this bar to view the full image.
به



تو قول ميدهم كه روزي خواهد آمد،
كه ديگر شاهد كشته شدن هم نوعان ات نخواهي بود
و ديگر تو را به خاطر تكه اي از بدنت سلاخي نخواهند كرد


از تو آموختم كه مهربان باشم،
با معرفت باشم،
مثل خودم را دوست بدارم.



Resigzed Image Click this bar to view the full image.



با تو عهد مي بندم ،
در برابر همه كساني كه براي خوردن قسمتي از بدنت آمده اند،
تمام تلاشم را براي حمايت از تو انجام دهم.
اين را با تو عهد مي بندم،
قول ميدهم،
قول.